در کورسوی حجم بیابان بی عشق در چارسوی کربلا قدم می زنند ، آواز سر می دهند و هلهله می کنند و می گویند شما ای فرزندان کوفه آرام و راحت بخوابید که رسم عاشق کشی را به چله نشسته اند .
هنگامی که چشم های عاشق ، تپق مستی زد ، خون اناالحق در عروق تماشای حلاج جوشید و او بود که در آتش سینا سوخت و سراسر وجودش نغمه عشق شد .
و اما حسین (ع)... دوستی می گفت : " دل دادن ، دل سپردن و دل بریدن ، از هر کدام که آغاز کنیم در پایان به هیات اولی باز خواهی گشت " وتو ای حسین چه زیبا دل دادی و چه عاشقانه دل سپردی و چه با کرامت دل بریدی ، ای حسین ! عشق تو انسان را تسلیم عبودیت می کند ، و راه تو آدمی را در معنویت به چنان غرقابی می اندازد که کشتی نوح نیز از آن خلاص نخواهد داشت .
در آفتاب گرم نیمروزی یک تابستان پرسوز و گدار " دل دادن " را در گهواره پردرد و غم " دل سپردن " جنباندند و آنگاه رطوبت گرم اشکهای ضجه هر گز مستجاب نشده " دل بریدن " را چون چشمه ای از خون ، به چشمان بی نگاه آرزو بستند .
تاریخ را که می نگریم به این حقیقت می رسیم که گویی تنها یک بوسه بین عاشقان جهان رد و بدل می شود ، انگار همه عشق های جهان از یک قانون پیروی می کنند . انگار بوسه های مرگبار همان قانون بی رحم عاشقانه است که زینب را به گلو ، عباس را به مشک و حسین را به اکبر دل خوش می کند و آنگاه که دیگر جای بوسه نیست اصغر تنها در میان فضا و زمان آماج بوسه های تنها پروردگار عالم قرار می گیرد بوسه تیری از سر کین و عداوت چندین هزار ساله قابیل بر گلوی فرزند هابیل .
گویی هنگامی که از تلاقی صدا و خاکستر گیسوی ذهن ساده گل پیچید انسان شکلی عجیب یافت و اما در این میان عشق وسعت بازوی چه کسی بود ، وقتی که معراج سر تسلیم در مقابل عبودیت انسان فرو آورد؟ و ما ندای قلب چه کسی را می شنویم از جنت زیر پاهایش؟
مردانی که در کربلا رفتند حضورشان را باید در کدام نسیم جستجو کرد ، شهیدانی که قطره قطره خون شقایق را در سینه داشتند و مردانی که تمام قدرتشان یک خیمه بود و تمام وجودشان یک عشق ، همانانی که تنها سجده بر خاکی که زیباترین خاک عالم ، که روزگار بر آن کربلا نام نهاد ، به تمام وجود خاکی شان ترجیح دادند .
و اینگونه دشت بی نوا را به دشت نینوا مبدل ساختند تا نوای جاودانه از وجود این خاک بینوا برای همیشه تاریخ آهنگ عاشقانه تنهاترین عاشقان دنیا را با سرود مستی توامان بنوازد و این گونه هم همه ساله بزم مستی را بر سرزمینی که مردانش به ایرانی بودنشان مفتخر گشتند بیاموزد که عشق یعنی بریدن از سه چیز " دل و دیده و عقل " .
--------------------
مهدی وزیربانی
نظر شما