حسن قائدی هنرمند عکاس که در مقطعی از کار عکاسی اجتماعی و مطبوعاتی خود به عکاسیِ بحران و جنگ در سوریه و عراق نیز سوق پیدا کرده است درباره ضرورت این نوع عکاسی به خبرنگار مهر گفت: تصور دیگران از عکاسی من در جنگ سوریه این است که برایم فرش قرمز پهن کردند، اما واقعاً این گونه نبود. زمانی که طرح عکاسی از سوریه را مینوشتم ابعاد بحران جدی نشده بود و تصورم این بود که اگر کسی همکاری نمیکند حداقل مزاحم نمیشود و اذیت نمیکند، اما ظاهرا خیلی خوشبین بودم و شدیدا برایم مزاحمت ایجاد شد و اذیت شدم.
مشکلات از من فنر فشردهای ساخت که فقط عکاسی کنم
وی افزود: در سوریه فرصت خیلی کمی برای حضور و عکاسی در خطوط مقدم پیدا کردم و سرجمع پنج نصف روز در خط مقدم عکاسی کردم و تمامی عکسهایم مربوط به همین زمان محدود است اما در عراق با محدودیتهای سوریه مواجه نبودم و شرایط بهتر بود.
قائدی توضیح داد: در عراق توسط یکی از عکاسان عراقی به صورت مستقیم به نیروهای مردمی متصل شدم. البته همین موانع و مشکلات از من فنر فشردهای ساخته بود که وقتی به خط مقدم میرسیدم همه مسایل را فراموش میکردم و فقط و فقط عکس میگرفتم. اولین سفری که میخواستم به سوریه بروم یکی از عکاسان دفاعمقدس به من گفت «مبادا بترسی و سرت را بدزدی که مثل من یک عمر حسرت نگرفتن آن عکس را می خوری» این توصیه خیلی به من کمک کرد تا در خط مقدم نترسم.
مدیران برای ثبت تاریخ هزینه نمیکنند و برنامه ندارند
وی با اشاره به ثبت نشدن تاریخ در مدیای عکاسی گفت: ما دچار مشکل بزرگی هستیم و آن اینکه مدیران و فرماندهان ما ارزش عکس را میدانند اما حاضر نیستند هزینههای تولید عکس را بپردازند در نتیجه نمیتوانیم تاریخ را ثبت کنیم و همیشه عکسهایی از آن طرف دنیا منتشر میشود که شامل تاریخ سال ها و دهههای گذشته ما است برای مثال یکی از ناشران ایرانی حدود ۱۰ سال پیش برای انتشار کتابی از عکسهای دفاع مقدس به دنبال عکس معروفی از لحظه شلیک توپ آغاز جنگ توسط صدام بود. این عکس در یکی از آژانسهای عکس خارجی موجود بود که حدود ۱۰ سال پیش یک نسخه از این عکس ۳۵۰۰ دلار قیمت گذاری شده بود. آنها ارزش تاریخ و سندسازی تصویری را میدانند لذا برایش تلاش میکنند و برنامهریزی دارند.
به دلیل سلطهای که نظام سرمایهداری و صهیونیسم بر رسانههای دنیا دارد، جهان اسلام نیازمند رسانهای فراگیر است تا بتواند به عنوان مرجع ایفای نقش کند
این عکاس جنگ تاکید کرد: همین نسلی که الان به عنوان مهاجر از سوریه خارج شده است، در اروپا با معیارها و متد اجتماعی و سیاسی غربی رشد میکند و ۲۰ سال بعد به وطنش بازمیگردد و نماینده فکری غرب در سوریه خواهد بود و زمام امور را برعهده خواهد گرفت مثل بوسنیهایی که در زمان جنگ مهاجرت کردند و در سایر کشورهای اروپایی اقامت و تحصیل کردند و حالا زمام امور بوسنی را در دست دارند و از تاثیر مستقیم ایران در شکلگیری و استقلال کشورشان چیزی نمی دانند چون تاریخ را از رسانههای غرب و آمریکا دریافت کرده اند و ما هم هیچ سندی برایشان تولید نکرده ایم.
وی هدفش از عکاسی در تحولات سوریه را همین سندسازی تصویری دانست و گفت: من اگر چه متاسفانه جبهه نرفتم اما بچه جنگ هستم. وقتی جنگ عراق علیه ایران تمام شد نوجوان بودم و خاطرات زیادی از زندگی میان جنگ در ذهنم باقی مانده است. اهواز اگر چه مرتب بمباران میشد و موشک میخورد، در کوچه و خیابانش شهید تشییع میشد اما ما همنجا مدرسه، پارک و سینما میرفتیم و مجالس عروسی و شادی برگزار میشد و همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا این صحنهها عکاسی نشده است؟ و با همین سوالات و همین نگاه به سوریه رفتم. در سوریه چیز تازه و عجیبی ندیدم، اما مطمئن بودم همین چیزهایی که من در سوریه دیدم دیگران را شگفتزده میکند؛ امید و زندگی در میان جنگ.
قائدی نقش رسانه را در انعکاس تاریخ مهم دانست و تاکید کرد: به دلیل سلطهای که نظام سرمایهداری و صهیونیسم بر رسانههای دنیا دارد، جهان اسلام نیز نیازمند رسانه های فراگیر است تا بتواند به عنوان مرجع ایفای نقش کند وگرنه حرف منِ عکاس به تنهایی شنیده نمی شود.
توصیه به عکاسان در تولید سند و ثبت وقایع
این عکاس جنگ در پایان حداقل دستاورد خود از جنگ سوریه را جمع آوری اسنادی از این جنگ دانست که سالهای آینده به درد خواهد خورد و گفت: در سوریه نگاهی سندگونه به وقایع داشتم و جنگ از نظر من الزاماً خط مقدم نبود و سعی کردم همه اتفاقات را عکاسی کنم و هدف و توصیه من به سایر همکارانم و علاقمندان عکاسی این است که با تفکیک دو مقوله تولید و انتشار، فعلاً صرفا به تولید سند و ثبت وقایع بپردازیم.
نظر شما