به گزارش خبرنگار مهر، سیدجواد میری در دومین روز از نشست «پرسش از امر دینی در عصر حاضر» که به بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی اختصاص دارد، گفت: بیژن عبدالکریمی یکی از پیشروترین و پرکارترین فیلسوفان معاصر ایرانی است که تلاش نمودهاست ژانری خلق کند که هم در حوزه آکادمیک با مخاطبان خویش به گفتوگو بنشیند و هم در حوزه عمومی حضور یابد و هم در مجموع بتواند بنیانهای امتناع فلسفی و چارچوبهای نظری انحطاط تمدنی ایران را مورد نقادی جدی قرار دهد تا از قِبل آن بتوان راهکارهای عملی برای برونرفت از وضعیت کنونی باز آفرید. البته نادرست خواهدبود اگر پروژه عبدالکریمی را تنها محدود به ایران یا جهان اسلام بنمائیم، زیرا یکی از وجوه غالب در تفکر عبدالکریمی انسان معاصر است که اگر مورد غفلت قرار گیرد، به نوعی جفا در فهم بنیانهای فکری و پروژه اصلی او است.
وی افزود: پروژه فکری عبدالکریمی چیست؟ به سخن دیگر، دغدغۀ بنیادی عبدالکریمی چیست که موجب شده است که در آخرین اثر خویش که در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیدهاست، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر را طرح کند؟ عبدالکریمی آثار بیشماری به چاپ رساندهاست، ولی اگر بخواهیم اطلس فکری او را در چارچوبی منقح ترسیم کنیم به چند اثر محوری برخورد میکنیم: هایدگر و استعلا: شرحی بر تفسیر هایدگر از کانت، هایدگر در ایران، ما و جهان نیچهای، پایان تئولوژی و شریعتی و تفکر آینده ما. هنگامیکه این آثار را در کنار هم مورد خوانش انتقادی قرار میدهیم، آنگاه میتوان به یک ایدۀ کلی در گفتمان بیژن عبدالکریمی دست یافت که شاید بتوان گفت بُنمایه پروژه فکری او را تشکیل میدهد.
سید جواد میری سپس عنوان کرد: عبدالکریمی از یک سو به دنبال تخریب سیطره عقل مدرن است و از سوی دیگر به دنبال امکان دفاع از تفکر دینی و معنوی خارج از چارچوبهای تئولوژیک سنتی است. اگر قائل به این شویم که عبدالکریمی رویکرد سوبژکتیویستی دکارتی-کانتی را نمیپذیرد و همزمان رویکرد متافیزیکی ارسطویی که در سنت فقهی و تئولوژیک حوزوی مأوا گزیده است را نیز الکن میداند، آنگاه باید پرسید راهحل عبدالکریمی چیست؟ عبدالکریمی به شدت بر این مهم پای میفشارد که تنها راه عبور از سکولاریسم مواجهه حکمی و مواجهه اصیل فلسفی است.
وی همچنین اظهار داشت: عبدالکریمی سخن از دریافت دینی میگوید و استدلالش این است که این حیات دینی مبتنی بر نوعی تجربه و تفکر دینی است که شالوده امر دینی را تشکیل میدهد و این امر دینی هم با عقلانیت صوری-انتزاعی و تجریدی متافیزیکی و هم در شکل ارسطوگرایی سنتگرایان اشعریمسلک و هم در شکل تفکر سوبژکتیویستی دکارتی-کانتی و هم در شکل ظهوریافته آن در گفتمان معاصر نواعتزالگرایان متفاوت است و هر نوع تحمیل عقلانیت متافیزیکی به تفکر دینی نتیجهای جز از کف رفتن معرفت قدسی و مرگ حیات دینی نخواهد داشت.
سید جواد میری افزود: فهم عبدالکریمی از امر دینی از سنخ نظریهپردازیهای علمی و متافیزیکی نیست، بلکه مبتنی بر نوعی زندگی باطنی و فعالانه است. باید پرسید در نگاه عبدالکریمی دین چیست؟ در فصل سوم کتاب بخشی با عنوان «دین چیست، تئولوژی کدام؟» وجود دارد که در این بخش عبدالکریمی اشاراتی نغز به فهم خویش از دین و امر دینی دارد. او میگوید امر دینی حاصل فراروی از خویشتن است و این فراروی تنها در زمانی رخ خواهد داد که ما بدانیم متعلق اصلی امر دینی چیست.
وی عنوان کرد: عبدالکریمی هنگامی که از مرگ امر دینی سخن میگوید، تلاش میکند زیست دینی را در چهار ساحت معرفی کند و مرگ امر دینی را در نوع چهارم مورد کنکاش معنوی قرار دهد. در نگاه عبدالکریمی، دین و زیست دینی یکی از ساحات بنیادین در فرهنگ و تمدن بشری بوده است. اما تحولات دوران معاصر و ظهور سوبژکتیویسم متافیزیکی و سکولاریسم و نیهیلیسم حاصل از آن که به آخرین مرزهای بسط خویش رسیده است مسئله امر دینی را به عنوان یک مسئله پیش روی ما قرار داده است.
سید جواد میری در ادامه خاطرنشان کرد: نظریه پایان امر دینی دقیقاً به معنای پایان زیستن براساس فرهنگ و آداب و شعائر دینی یا پایان اعتقاد به برخی باورهای تئولوژیک نیست و حتی این نظریه این احتمال را نیز رد نمیکند که چه بسا در آینده حیات اصیل دینی دوبارهای ظهور یابد. واقعیت این است که متون مقدس، امر دینی و حیات معنوی قدرت خود را در به منصه ظهور رساندن امر قدسی در حیات ما از دست دادهاند. به عبارت دیگر، عبدالکریمی در جستجوی راهی است برای گذار از امر سوبژکتیو و رسیدن به حقیقت استعلایی و قدسی.
وی افزود: پرسشی که در مواجهه با پروژه عبدالکریمی پیش میآید مسئله سیطره عقل مدرن کما هو مدرن نیست، بلکه موضوع بالذات سکولار است که من را وامیدارد تا در باب نظریه پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی در نسبت با آینده دین، متون مقدس و حیات وحیانی به کنکاشی مفهومی بپردازم. مقصود عبدالکریمی از امر سکولار چیست؟ آیا او در این اثر سترگ خویش این کلمه را مفهومسازی کرده است یا نوعی آشوب معنوی در این مورد در آثار او دیده میشود؟ در هیچکدام از آثار عبدالکریمی اشارهای سیستماتیک به مفهوم سکولار و برساخت این واژه در فلسفه او نشده است و عبدالکریمی هم مانند بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران و جهان اسلام این واژه را در همان سبک و سیاق یوروسنتریک آن به کار برده است.
سید جواد میری در ادامه عنوان کرد: نقد عبدالکریمی به نظریه رویاهای رسولانه سروش این است که این نظریه موجب عرفی شدن وحی میگردد. در نگاه عبدالکریمی مفهوم سکولار مترادف با مفهوم غیردینی است، ولی نکته اصلی این است که مفهوم سکولار مساوی با غیردینی نیست، بلکه این مفهوم در سنت کاتولیکی و مسیحی یک مفهوم کاملاً دینی است و این نکتهای است که عبدالکریمی از آن غفلت کرده است. با دستگاه معنوی عبدالکریمی ما میتوانیم از سروش و سوژه دکارتی-کانتی عبور کنیم، ولی به دام معنوی عمیقتری نیز گرفتار میآییم که من از آن به عنوان کاتولیزه شدن تفکر شیعی-ایرانی یاد میکنم.
نظر شما