به گزارش خبرنگار مهر، رمان جدید قباد آذرآیین با عنوان «فوران» توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
قباد آذرآیین از جمله نویسندگان بومی ایران است که داستانهایش عموما درباره اقلیم و خواستگاهِ او یعنی منطقه مسجدسلیمان و همچنین موضوع استخراج نفت از این منطقه نفتخیز است. از این نویسنده پیش از این، کتابهای داستانی «چه سینما رفتنی داشتی یدو !»، «داستان من نوشته شد»، «من... مهتاب صبوری»، «زنده به عشق»، «عقرب ها را زنده بگیر» و «هجوم آفتاب» چاپ شدهاند.
«فوران» درباره فوران نفت در منطقه مسجدسلیمان و زندگی ۳ نسل از یک خانواده است. به این ترتیب بستر تاریخی این داستان از زمان کشف و استخراج اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان تا روزگار کنونی را در بر میگیرد.
بسیاری از مطالب و اتفاقات درون داستان «فوران» تجربههای زیسته و حوادثی هستند که آذرآیین از کودکی تا بزرگسالی خود در مسجدسلیمان دیده است. رمان «فوران» دو بخش اصلی دارد که فصلهای مختلفی را به اسم اعضای خانواده مورد نظر در این داستان، در بر میگیرند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
کوهیار ایستاد. بختیار رفت ایستاد رو به رویش. انگشتش را جلو صورت او تکان داد و گفت: «به ئی رفیقهای نارفیقت میگی تو این محل پیداشون بشه قلم پاشون خورد میکنم. یادت نره، حتما اینِ بهشون بگو کاکا!»
کوهیار سرش را انداخت پایین. موهایش را چنگ زد. در جواب حرف بختیار چه باید میگفت که هم حرمت بزرگی او را نگه میداشت هم خیالش را راحت میکرد که از راهی که انتخاب کرده برنمیگردد. بختیار در حقش پدریها کرده بود. کوهیار نگرانیهای او را میفهمید، نگرانیهای برادری برای برادر کوچکترش، بگو پدری برای فرزندش... اما بختیار باید قبول میکرد که برادرش به سن و سالی رسیده که خودش راهش را انتخاب کند.
سکوت کوهیار و کلنجار رفتنش با خودش که طولانی شد، بختیار فکر کرد کوهیار پی به حرفهایش برده و فهمیده که او خیر و صلاحش را میخواهد. بختیار دستهای کوهیار را توی دستهایش گرفت: «چرا دستات ئیقد یخه کاکا؟ حالت خوش نیست؟»
کوهیار بیهوا گفت: «آخه مگه تو شدهای کلانتر محل، مرد؟!»
چی؟! چرا این حرف را زده بود کوهیار؟ کی این حرف را گذاشته بود توی دهانش؟ چطور این حرف از دهانش پریده بود بیرون؟! حالا باید چطور از دل بختیار درمیآورد؟
این رمان با ۲۸۸ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما