خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی: گونتر ریله، عکاس آلمانی طبیعت و حیات وحش، متولد ۱۹۶۲ است و در شهری نزدیک اشتوتگارت زندگی میکند. او از سال ۱۹۹۸ در PSA (آژانس عکاسی آمریکا) عضویت دارد و در سال ۲۰۱۳ نیز مدرک GMPSA را دریافت کرده است.
عکسهای ریله از طبیعت و حیات وحش که بیشتر در مناطق سردسیر و قطب ثبت شدهاند، در بسیاری از تیزرهای تبلیغاتی، کاتالوگها و نشریات معتبر استفاده شدهاند. وی داوری نمایشگاههای بینالمللی شناخته شده PSA (آژانس عکاسی آمریکا) را نیز در کارنامه خود دارد و در مراکز مختلف نیز آموزش عکاسی میدهد. گاردین، دیلی میل، سان، روزنامه بیلد در آلمان و نشریه جیو در فرانسه (نشریه همکار نشنال جئوگرافیک) از جمله نشریاتی هستند که از گونتر ریله، «عکس حیات وحش» خریداری میکنند.
این عکاس طبیعت و حیات وحش چندی قبل به دعوت کلوپ عکس فوکوس (نمایندگی فیاپ در ایران) و گروه گردشگری مارکوپولو به ایران سفر کرد و در ششمین جشنواره بین المللی عکس «خیام» به عنوان داور حضور داشت. کارگاه عکاسی حیات وحش گونتر ریله در میانه آذرماه برگزار و با استقبال روبرو شد.
حضور این عکاس بینالمللی در ایران بهانهای شد برای اینکه پای صحبتهای او بنشینیم و درباره کار، زندگی، عکاسی حیات وحش و سختیهایش بپرسیم؛ در زیر مشروح این گفتگو را میخوانید.
* در آغاز بحث از آنجایی که شما عکاس حرفهای در حوزه حیات وحش و نیز بسیار شناختهشده هستید، لطفا در مورد علاقمندیتان به این نوع عکاسی و اینکه چطور وارد این حرفه شدید، صحبت کنید. آیا به راحتی به این مرحله از عکاسی حرفهای رسیدید؟
- پدرم عکاسی میکرد و در سن ۱۰ سالگی با اولین دوربینی که هدیه گرفتم، عکاسی کردم. البته این دوربین کوچک بود و در ۱۶ سالگی به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوانم با این دوربین عکسهای خوب از طبیعت و حیات وحش بگیرم. در ۱۶ سالگی یک دوربین SLR خریداری کردم و در ۱۸ سالگی شروع به شرکت در جشنوارهها و مسابقات عکاسی کردم که اولین آنها مسابقه عکس دبیرستانم بود. در آن سن و سال، فکر میکردم بهترین عکاس دنیا هستم، اما در مسابقه عکس دبیرستان، ۴ امتیاز از ۵۰۰ امتیاز گرفتم! از آن به بعد متوجه شدم که عکسهایم عالی نیست و باید سخت کار کنم. از آن روز به بعد شروع به مطالعه کردم تا هر چه بیشتر یاد بگیرم. عضو PSA (آژانس عکاسی آمریکا) شدم تا بتوانم بیشتر رشد کنم و کارم را ارتقا دهم و در جشنوارههای مختلف هم شرکت کردم.
از همان ابتدا موفق بودم؛ در ابتدای مسیر فقط عکسهایم به نمایشگاهها راه مییافت ولی به تدریج برگزیده میشدم و جایزه میگرفتم. پس از آن که در جشنوارههای منطقهای مقام آوردم، تصمیم گرفتم در جشنوارههای حرفهای که عکاسهای حرفهای حیات وحش حضور دارند، نیز شرکت کنم و مثل ماجرای دبیرستانم برای اولین بار شکست خوردم و اینجا بود که خودم را ملزم به آموختن و سختی کشیدن کردم و سعی کردم به طبیعتی بروم که دسترسی به آنها سخت است تا عکسهای منحصربهفردی بگیرم به همین دلیل اکثراً به قطب جنوب سفر میکنم. به تدریج توانستم در جشنوارههای بینالمللی حضوری موفق داشته باشم؛ روزنامههای گاردین، دیلی میل، سان، بیلد در آلمان و نشریه جیو در فرانسه (نشریه همکار به نشنال جئوگرافیک) از جمله نشریاتی هستند که از من عکس حیات وحش خریداری میکنند. همچنین به نقاط مختلف دنیا برای برپایی کارگاههای متعدد عکاسی حیات وحش دعوت میشوم.
* از کجا و چه زمانی به عکاسی طبیعت و حیات وحش علاقمند شدید؟
- در ابتدا در همان سنین پایین مثل همه از مردم و هر چیزی در هر جایی که بودم، عکاسی کردم. مادربزرگم باغی داشت که آخر هفتهها به آنجا میرفتم و مدام از گلها، پروانهها، حشرات و ... عکاسی میکردم. چند سال که گذشت متوجه شدم قلبم برای عکاسی حیات وحش میتپد.
* عکاسی از حیات وحش برای شما چه فایدههای شخصی و اجتماعی به همراه داشته است؟
- امروزه معروفترین عکاسهای حیات وحش، فقط عکاسی نمیکنند و بخشی از مسیری که طی میکنند بابت حفاظت از طبیعت است. این رسالت و هدف، برای عکاسهای حیات وحش تعریف شده است و همه این عکاسها آن را قبول دارند، به همین دلیل آنها بخشی از درآمد خودشان را برای حفظت از محیط زیست اهدا میکنند و من نیز همین کار را انجام می دهم. من از حیوانات زیبا عکاسی میکنم تا به مردم نشان دهم و آنها هم با دیدن این زیبایی برای حفاظت از حیوانات ترغیب میشوند. همچنین از حیواناتی که کمیاب هستند و در لیست انقراض قرار دارند، عکاسی میکنم.
امروزه معروفترین عکاسهای حیات وحش، فقط عکاسی نمیکنند و بخشی از مسیری که طی میکنند بابت حفاظت از طبیعت استزبخشی از درآمد عکاسیام را برای حفاظت از حیوانات خرج میکنم، یعنی این پول را به جمعیت دوستداران زمین میدهم. جمعیت دوستداران زمین در آلمان زمین خریداری میکنند و آن را به حیوانات اختصاص میدهد که منطقهای حفاظت شده برای حیوانات به حساب میآید.
در آفریقای جنوبی نیز قبلاً پنگوئنهای کیپتاون جمعیتی میلیونی داشتند، اما الان تعداد آنها به ۲۱ هزار رسیده است، چون غذای کافی برای این پنگوئنها وجود ندارد؛ پنگوئنهای والد چون نمی توانند غذای کافی به دست بیاورند، بچه هایشان را رها میکنند تا خودشان زنده بمانند. یکی از کارهای جمعیت دوستداران زمین این است که این پنگوئنهای کوچک را جمع و به آنها رسیدگی میکنند تا بزرگ شوند.
* برای تامین هزینههای زندگیتان عکاسی میکنید؟
- من پنج برابر بیشتر از درآمدم از عکاسی، برای سفرهایم هزینه میکنم، چون این حیوانات در مونیخ زندگی نمیکنند که من برای عکاسی آنجا بروم! و حیوانات مدنظر من در نقاط مختلف جهان مثل نیوزلند (جزیره چِتِم) و قطب هستند. به همین دلیل من شغل دیگری دارم که مرتبط با مدرک مهندسی صنایع غذاییام است و برای شرکت «اورنجینا» که در ایران نیز نمایندگی دارد، کار میکنم و ۱۶ خط تولید این کارخانه زیرنظر من است. البته اگر بخواهم عکسهایم را بفروشم، میتوانم با استفاده از فروش آنها زندگیام را بگردانم، ولی به جای اینکه وقتم را روی فروش عکسها بگذارم، از جای دیگر درآمد کسب میکنم و بعد با ذهن باز به دنبال عکاسی میروم.
در حال حاضر زندگی عکاسهای حیات وحش بزرگ در دنیا از طریق فروش عکسهایشان تامین نمیشود بلکه این هزینه از طریق برگزاری ورکشاپها و سخنرانیهایی که دارند، تامین میشود. برای مثال یک عکاس معروف ایرانی برای یک روز ورکشاپ در نشنال جئوگرافیک، ۳۰ هزار یورو دریافت میکند.
* کمی هم از چالشها، موانع و فرصتهایی که عکاسی حیات وحش تاکنون برای شما به همراه داشته، صحبت کنید. آیا تا به حال با حادثهای که خطر جانی داشته است، روبرو شدهاید؟
- تا به حال سه مرتبه با خطر مرگ روبرو شدم که یکی از این سه مورد را برایتان تعریف میکنم. برای رفتن به جزیره میدوی در هاوایی، فقط یک هواپیمای ملخی چارتر ساخته شده در سال ۱۹۶۲ وجود دارد که به دلیل حضور ۱۵ میلیون پرنده در این جزیره و کم بودن مساحت جزیره، شبها اجازه پرواز دارد.
به این جزیره برای عکاسی رفتم و قرار بود یک هفتهای برگردم، سوار هواپیما شدم و در میانه راه دیدم هواپیما آتش گرفته است و چون مخزن سوخت داشت، امکان انفجار هواپیما وجود داشت ضمن اینکه در حال سقوط بودیم. مردم در شرایط بحرانی کارهای احمقانه انجام میدهند و من نیز در آن چند دقیقه فقط به فکر این بودم عکسهایم را که در حافظه دوربین بود، نجات دهم تا در انفجار سالم بمانند. در لحظاتی که به سقوط مانده بود، ناگهان اطفای حریق هواپیما کار کرد و آتش خاموش شد و از خطر مرگ نجات پیدا کردیم، اما چون هواپیما یک موتور داشت، به جزیره برگشتیم و تا هواپیمای بعدی بیاید، یک هفته دیگر در جزیره ماندم و باز هم عکاسی کردم.
عکاسهای حرفهای میتوانند با چیدمان و آوردن مدل در استودیو عکاسی و عکسهای خوبی ثبت کنند، اما عکاسی از طبیعت و حیات وحش مسالهای جداگانه است و در این نوع عکاسی، حیوانات تصمیمگیرنده هستند. البته اگر عکاس در مورد رفتار حیوانات مطالعه داشته باشد، تاحدودی میتواند رفتار حیوانات را پیش بینی و اگر خوش شانس باشد میتواند شکار لحظه خوبی را ثبت کند.
فرصتی که عکاسی از حیات وحش برای عکاس پدید میآورد، حفاظت از طبیعت و حیات وحش است. برای مثال من از پنگوئنهای کیپتاون عکاسی کردم و در مورد آنها و اینکه بچههایشان در خطر مرگ هستند با دوستانم صحبت میکنم. جمعیت دوستداران زمین به من گفتند که کمکهای نقدی از آلمان در حال افزایش است و با توجه به اینکه این جمعیت در آلمان تبلیغات ندارد، معتقدند که عکسهای من سبب جذب این کمکها شده است. فرصت دیگر عکاسی از حیات وحش، سفرهای مختلف و آشنا شدن با فرهنگ، آداب و رسوم و غذاهای مختلف است و ۹۹ درصد دوستان من، بین المللی هستند نه آلمانی.
در ضمن در یکی از این سفرها با همسرم آشنا شدم که اهل روسیه است. روبروی آلاسکا یک منطقه توریستی است و یکی از آژانسهای توریستی آن منطقه از من درخواست کرد که همراه یکی از تورهایشان به آلاسکا بروم تا از طبیعت آنجا عکاسی کنم تا با استفاده از عکسها تبلیغات شود. همسر من مترجم آلمانی است و این آژانس او را استخدام کرده بود و سبب آشنایی ما شد.
* از نظر شما تفاوت یک شکارچی با یک عکاس حیات وحش در چیست؟
- شکارچیها همیشه به من میگویند «ما هم در حال حفاظت از طبیعت هستیم.» البته این دیدگاه در برخی موارد درست است، برای مثال در آلمان گراز و گوزن وحشی خیلی زیاد است و اگر تعدادشان زیاد شود سبب از بین رفتن طبیعت میشوند، به همین دلیل شکارچیهایی باشند تا گراز و گوزنها را شکار کنند. در این گونه موارد با بودن این شکارچیها و شکارچیهایی که برای تغذیه خودشان شکار میکنند، موافق هستم.
اما از طرفی شکارچیهای خطرناک هم هستند که حیوانات نادر و کمیاب را شکار میکنند تا فقط برای تزیین از آنها استفاده کنند. تعداد خرسهای قطبی در حال کاهش است، اما محلیها یا همان اسکیموها اجازه دارند در سال یک خرس را شکار کنند تا بتوانند زنده بمانند. برخی از ثروتمندان اروپایی و آمریکایی هستند که ۱۰ الی ۲۰ هزار دلار پرداخت میکنند تا مجوز شکار یک خرس قطبی را از خانواده اسکیمو بگیرند، فقط برای اینکه دوست دارند خرس شکار کنند.
تفاوت عکاسهای حیات وحش با شکارچیها در این است که عکاسهای حیات وحش در حفاظت حیات وحش کوشا هستند. برای مثال دو هفته پیش در چین با عکاس سوئدی آشنا شدم که در ماداگاسکار عکاسی کرده بود و آثارش را به نمایش گذاشته بود. مردم ماداگاسکار فقیر هستند و به همین دلیل برای تامین غذای خود هر حیوانی را شکار میکنند. او عکاسها را ترغیب میکرد برای عکاسی به این کشور بروند و میگفت «مردم ماداگاسکار برای ۵ یورو حیوان شکار میکنند اما وقتی عکاسی به آنجا میرود ۱۰۰ یورو برای اینکه آنها راهنما باشند، میپردازد و با این شیوه این مردم یاد میگیرند بجای اینکه حیوانات را شکار کنند، روی توریسم کار کنند و از حیوانات هم محافظت میشود.»
* برای اینکه عکاسهای حیات وحش بتوانند از طبیعت بکر و حیات وحش مناطق کمتر شناخته شده استفاده کنند، آیا تورهای عکاسی طبیعت گردی برای این مناطق وجود دارد؟ این تورهای عکاسی در اروپا چقدر رایج است؟
- برگزارکنندههای تورهای عکاسی در اروپا زیاد هستند و حتی تورهایی برای عکاسی از قطب وجود دارد. دو آژانس هم وجود دارد که من توسط آنها به کانادا میروم تا از خرس و فوک دریایی عکاسی کنم. مردم عادی محلی نیز میتوانند از حضور این تورهای عکاسی بهره ببرند و به عنوان راهنمایان عکاسی کسب درآمد کنند.
* چقدر عکسهای طبیعت ایران را دیدهاید و آیا عکاسان ایرانی را می شناسید؟
- خیلی کم، اما یک عکاس ایرانی که ۱۰ سال پیش به آلمان آمد و با درام (عکاسی با هلیکوپتر) کار میکرد که من در آن زمان اصلاً اطلاعی از این تکنولوژی نداشتم. این عکاس فیلمهایی در مورد حیات وحش ایران ساخته بود که در تلویزیون آلمان نمایش داده شد. من همیشه دوست داشتم به ایران سفر کنم، چون همیشه در ذهنم مفهومی مثبت به همراه داشت. ایرانیهای بسیاری را در آلمان می شناسم، همچنین در مورد جشنواره عکس بین المللی «خیام» اطلاع داشتم و چندین سال در این جشنواره شرکت میکنم که البته هنوز نتوانستهام در این جشنواره مقام کسب کنم.
* سهم تخیل در عکاسی حیات وحش چقدر است؟
- در قدیم برای عکاسی حیات وحش، لنز تله استفاده و کادر بسته از حیوان ثبت میشد، اما در عکاسی مدرن حیات وحش لازم است حیوان را در قاب محیط زندگیاش به تصویر بکشد.
من از دوربینم محافظت میکنم اما دوربین را وسیلهای میدانم که باید از آن استفاده کنم بنابراین هوای برف و بارانی و طوفانی برایم اهمیت ندارد و عکاسی میکنمچون در عکاسی طبیعت و حیات وحش دستکاری روی عکس مجاز نیست، در زمان عکاسی باید از تکنیکهای خلاقانه مثل پَنینگ، نوردهی طولانی و عکاسی از جزییات بدن حیوان استفاده کرد.
همچنین میتوان از دستگاههای متعددی مثل ماشین کنترلی برای عکاسی از حیوانات استفاده میشود. اگر یک عکاس بخواهد در رقابتهای عکاسی حرفهای حیات وحش شرکت کند، عکس از آسمان و خورشید درخشان نتیجهای نخواهد داشت چون داوران میلیونها عکس شبیه به اینها را دیدهاند. برای موفق شدن در یک جشنواره حرفهای باید از چند حیوان که مشغول انجام کاری هستند، عکس گرفت.
وقتی به سفری میروم که ناگهان هوا طوفانی و بد میشود و بیشتر عکاسها در این هوا به عکاسی نمیروند، من مطمئن میشوم این زمانی است که باید به عکاسی بروم. من از دوربینم محافظت میکنم اما دوربین را وسیلهای میدانم که باید از آن استفاده کنم بنابراین هوای برف و بارانی و طوفانی برایم اهمیت ندارد و عکاسی میکنم.
* برای عکاسی از حیات وحش میتوان از هر ابزاری استفاده کرد؟ یا باید حتما ابزار حرفهای برای این کار استفاده کرد؟
- به نظر من مهمترین بخش عکاسی از حیات وحش در ذهن عکاس و نگاه او است. برای درک بهتر این موضوع میتوانم خاطرهای تعریف کنم؛ اولین باری که به قطب رفتم، دوربین D۸۰ داشتم که ۴۰۰ یورو قیمت داشت؛ عکسهای فوق العادهای با این دوربین ثبت کردم و عکسهایم را برای رقابت بزرگترین نشریه حیات وحش آلمان ارسال کردم.
سردبیر این نشریه با من تماس گرفت و گفت که برایش دردسر ایجاد کردم، چون اسپانسر این رقابت نیکون است و چون من با یک دوربین ساده که زن خانهدار به عکاسی میرود، عکس گرفتهام، نمیتواند جایزه را به من دهد در حالی که عکسهای من استحقاق دریافت جایزه را دارد.
بنابراین در هر شغلی، حتماً باید استعداد وجود داشته باشد و بعد از آن اگر از ابزار حرفهای بهره گرفتید نتایج بهتری به دست میآید. من برای عکاسی معمولاً یک بدنه دوربین D۴ به همراه یک لنز واید و یک لنز تله ارزان به همراه دارم. بیشتر از اینکه برای تجهیزات عکاسی پول پرداخت کنم، برای سفرهایم هزینه میکنم.
در عکاسی حیات وحش همچون عکاسی از انسان باید در حالت eye level عکاس گرفت و معمولاً عکاسهایی وجود دارند که از حیوانات «های انگل» عکاسی میکنند که کاری اشتباه است. معمولاً از من درباره دوربینم سوال میشود و جواب من این است که میگویم غذا را چه کسی درست میکند، آشپز یا قابلمه؟ الان مادربزرگها با یک قابلمه ساده بهترین غذاها را تهیه میکنند، اما نسل جوانی وجود دارند که با دهها مدل سرویس قابلمه نمیتوانند غذایی قابل خوردن تهیه کنند.
معمولاً از من درباره دوربینم سوال میشود و جواب من این است که میگویم غذا را چه کسی درست میکند، آشپز یا قابلمه؟ الان مادربزرگها با یک قابلمه ساده بهترین غذاها را تهیه میکنند، اما نسل جوانی وجود دارند که با دهها مدل سرویس قابلمه نمیتوانند غذایی قابل خوردن تهیه کنند!اگر استعداد و تسلط عکاسی برای شخصی وجود دارد، در آن زمان نیاز به ابزار حرفهای نیز احساس میشود. البته معتقدم یک عکاس بااستعداد و مسلط به عکاسی با یک دوربین معمولی هم میتواند عکس خوب ثبت کند.
* چطور شد که با جشنواره بینالمللی عکس «خیام» آشنا شدید و داوری این جشنواره را قبول کردید؟
- همانطور که قبلاً هم گفتم، عضو PSA انجمن عکاسی آمریکا هستم و عکاسی همچون ورزش، حرفهای است و رقابتهایی در طول سال برگزار میشود. اگر یک عکاس در جشنوارههای مختلف و معتبر شرکت کند، در پایان سال از نظر انجمن عکاسی آمریکا امتیاز بیشتری دریافت میکند و هر عکاس رنکینگ دارد.
جشنوارههایی که مجوز انجمن عکاسی آمریکا را داشته باشند نیز باید دستورالعمل و استاندارد جهانی را رعایت کنند و جشنوارههایی که این مجوز را دریافت میکنند با این قواعد هماهنگ هستند. جشنواره بینالمللی عکس «خیام» نیز از جشنوارههایی است که در این قاعده جهانی معتبر است و من بر اساس لیستی که از جشنوارهها در اختیار دارم، معمولا هر ماه در ۱۰ جشنواره شرکت میکنم.
در این لیست با دومین دوره جشنواره «خیام» مواجه شدم و وقتی کتاب این جشنواره را دریافت کردم، انتخابهای داوری و کیفیت بالایی داشت و به همین دلیل هر سال در این جشنواره شرکت کردم، اما چون یکی از سختترین جشنوارههای دنیا است، چراکه شرکتکنندههای بسیاری در این جشنواره حضور دارند (۱۴۰۰ نفر) و در مقایسه با جشنوارههایی که ۱۵۰ نفر شرکتکننده دارد، رقابتی سخت است. به همین دلیل است که هنوز نتوانستهام در این جشنواره مقامی کسب کنم، اما ادامه خواهم داد.
با علی سامعی دبیر جشنواره بینالمللی عکس «خیام» دو بار همسفر شدم و وقتی او به من پیشنهاد داوری جشنواره را داد، از آنجایی که این جشنواره یکی از معتبرترین جشنوارههای جهانی است، با کمال میل این پیشنهاد را قبول کردم.
* آیا در مورد فرصتهای عکاسی حیات وحش در ایران اطلاع دارید و آیا دوست دارید از حیات وحش ایران به ویژه پلنگ ایرانی که منحصربفرد است، عکاسی کنید؟
- آشنایی خیلی کمی با ایران دارم. معمولاً شیوه عکاسهای اروپایی اینگونه است که بعد از مدتی تحقیق به عکاسی میروند، اما من موضوع را سخت نمیکنم و از حضور در کشورهای مختلف برای عکاسی استقبال میکنم. من برعکس برخی عکاسها که یک بار به هر کشوری سفر میکنند، دوباره و چندباره به یک کشور و منطقه میروم بنابراین حتما سفرهای دیگری به ایران خواهم داشت که از پلنگ ایرانی و حیوانات منحصربفرد این کشور نیز عکاسی کنم.
من ذهن بازی در عکاسی دارم؛ عکاسهایی هستند که برای عکاسی از یک موضوع مشخص به قطب میروند و برای مثال قصد دارد نوع خاصی از پنگوئن را عکاسی کند و به فرصتهایی دیگری چون فوک دریایی یا پرندگان توجهی نمیکند!
من این شیوه را ندارم که تنها از یک موضوع عکاسی کنم و وقتی فرصتی برایم پدید میآید از آن استفاده و آن را ثبت میکنم. عکاسی حیات وحش شکار لحظهها است و اگر فرصتی برای عکاسی از حیوانات پیدا نشد، از طبیعت عکاسی میکنم.
نظر شما