به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر قسمت دوم از یادداشت حجت الاسلام محمدتقی سبحانی در مورد پروژه تقریب است که در ادامه می خوانید. قسمت اول و دوم این یادداشت را می توانید از اینجا و اینجا ببینید.
دعوت به وحدت اسلامی در حدود یک قرن و اندی است که با عناوین گوناگون تکرار می شود، اما به نظر می رسد که این اندیشه هنوز هم به یک گفتمان روشن دست نیافته و از این رو، داعیان و دعوتشدگان نیز چندان به زمینهها و زوایای آن آشنا نیستند.
در یادداشت پیشین با عنوان «پروژه تقریب، آوردهها و آسیبها» اشاره شد که نخستین دشواری تقریب، بحران هویت و معنا است و از این جاست که راهبردها و راهکارها نیز در هم ریخته و به دلیل خلطها و خطاها، اساس کار به تردید افتاده است.
سه تئوری رقیب
به نظر می رسد که سه تعریف یا تئوری مختلف از تقریب اسلامی در بین مسلمانان مطرح بوده و یا قابل طرح است، که نخست باید اینها را از یکدیگر بازشناخت:
۱- اتحاد ملل اسلامی(همگرائی اسلامی)
این ایده که از زمان سید جمال به صحنه آمد، همواره بخشی از دغدغه منادیان تقریب بوده است. البته این نظریه از اساس یک «رویکرد سیاسی» در سطح بین الملل اسلامی است که با معیار «مصلحت اندیشی» و به منظور «ایجاد جبهه متحد اسلامی» در برابر دشمنان و یا برای حل معضلات کلان جهان اسلام، تلاش می کند که رهبران سیاسی مسلمان را به دور از اختلافات مذهبی، بر گرد برنامههای عملیاتی گردآورد.
۲- تعایش سلمی(همزیستی اسلامی)
این رویکرد پیشینهای بلند در آموزههای قرآن و سیره اهل بیت(ع) دارد و از اساس یک «رویکرد اجتماعی» است. این نظریه که با معیار «ارزشهای اخلاقی و فقهی»، به دنبال احیای اخوت اسلامی است، میکوشد با تکیه بر مشترکات، اصل مدارای اسلامی را در بین مسلمانان تقویت کند و با برطرف کردن تنشهای مذهبی و طائفهای، «زیست مشترک و توام با احترام و آرامش» را در میان مسلمین تقویت و تحکیم کند.
بدیهی است که برخلاف رویکرد پیشین که مخاطبانش رهبران سیاسی و اقتصادی دنیای اسلام است، در اینجا خطاب اصلی بیش از هر کس، به سمت تودههای مردم و گروهها و نخبگان اجتماعی است.
۳- وحدت اسلامی(همفکری اسلامی)
این نظریه که با تاسیس دارالتقریب در قاهره شکل عملی به خود گرفت و واژه تقریب را برای طرح خویش برگزید، آرمان خود را «نزدیکی اعتقادی و فقهی مذاهب اسلامی» قرار داد و از این رو علی الاصول یک «رویکرد معرفتی» است.
این دیدگاه معتقد است که علیرغم اختلافات دینی میان مذاهب اسلامی، اما زمینههای لازم و مشترک برای کم کردن فاصلههای مذهبی در ابعاد مختلف علمی وجود دارد. این رویکرد با انتخاب الگوی گفتوگو و تعامل میان علمای مذاهب، سعی دارد که در گام نخست از بدفهمیهای مذاهب نسبت به یکدیگر کاسته و سپس با تکیه بر قواعد و روشهای مشترک، باب بحث را برای حل اختلافات فکری و فقهی بگشاید.
هر چند این سه تئوری با رعایت اصول و معیارهای پیشگفته، با یکدیگر قابل جمع هستند، ولی چنان که دیدیم از نظر «موضوع»، «مخاطب»، «اهداف»، و «الگوهای رفتاری» با یکدیگر متفاوت است، به گونهای که تنها با رعایت شرایط هر کدام، میتوان به نتایج آن امید بست. نکته این جاست که با خلط و خطا در این زمینه نه تنها تئوری تقریب به ناکامی می انجامد بلکه نتایج زیانباری را بر مناسبات بین مذاهب بر جای میگذارد.
خلطها و خطاهای تقریب
حال باید دید که پروژه ایرانیِ تقریب دقیقا به دنبال اجرای کدامیک از تئوریهای پیشگفته بوده و تا چه اندازه در پیاده سازی الگوی مناسب توفیق داشته و به چه میزان به آرمانهای مورد نظر دست یافته است؟
در یک ارزیابی کلی باید گفت که اصحاب تقریب در میان این سه تئوری، سخت سرگردان بوده و دست کم برنامهها و رفتارهای آنان نشان نمی دهد که از یک تلقی روشن و راهبرد معینی برخوردار بودهاند. به اجمال می توان گفت که در این خصوص، پروژه تقریب در ایران از خطاهای زیر برخوردار بوده است:
۱- خطای در نشانه گیری: تقریب به طور مشخص بر هیچ یک از رویکردهای سه گانه تمرکز نداشته و با حرکت در میان الگوهای یاد شده، ظرفیت محدود خود را به هدر داده است. به نظر می رسد که در حال حاضر نیز اهالی تقریب از هدفگذاری بر رفتارها و برنامههای خود ناتوانند و فرمان تقریب به دست حوادث سیاسی و فرهنگی دنیای بیرون سپرده شده است.
۲- خطای در مخاطب: تقریب هنوز مخاطبان اصلی خود را بازنیافته و صحنه اصلی اقدامات و برنامهها را تعیین نکرده است. مخاطبان تقریب در نشستها و کنفرانسها و حتی شوراهای اصلی و فکری، از چنان پراکندگی برخوردار بودهاند که پیشبرد هیچ یک از پروژههای سهگانه را امید نمی دهد.
حقیقتا روشن نیست که گردهمآوردن یک رئیس جمهور سابق یا نخستوزیر منزوی با چند عالمِ دست دوم سنی و گروهی از نخبگان عادی به همراه خیل فراوان میهمانان همیشگی در یک کنفرانس، دقیقا چه فلسفه و منطقی را دنبال می کند؟ و مواضع آتشین رئیس جمهور ایران و خط و نشانهای وی بر علیه این و آن، قرار است کدامیک از اهداف تقریب را تامین کند؟!
۳- خطای در گفتمان: آشفتگی در هدف و مخاطب سبب شد که شخصیتهای کلیدی تقریب نه تنها نتوانستند از یک ادبیات مناسب با مخاطب و مستند به منابع اسلامی بهره گیرند بلکه با خطای در تخاطب، گفتمانی آشفته و بریده از محیط پیرامون را نمایندگی کردند و حتی گاه با طرح مطالب بیپایه و پراکنده، از جامعه مذهبی خود فاصله گرفتند.
۴- خطای در موقعیت شناسی: چنان می نماید که اصحاب تقریب غالبا در مورد موقعیتها دچار تشخیصهای ناقص و مبتلا به عارضه نزدیکبینی هستند. حادثهجوئی و تکیه بر روشهای شعاری و جنجالی و نیز بازی در میدان خودی و غفلت از حرکتهای پایدار و پایهساز، از جمله عوارض این بیماری رو به رشد است.
۵- خطای در سازماندهی: تفکیک میان سهگانه فوق، نشان می دهد که هر یک از مقاصد یادشده، نیازمند سازماندهی مستقلی است و یک گروه شاخص و آرمدار در یک نهاد دولتی نمیتواند بار چنین مسئولیت جهانی را برعهده گیرد. البته در باب شیوه ساماندهی و مدیریت هر یک از این پروژههای سهگانه، جداگانه باید سخن گفت، اما در خصوص همین مدیریت متمرکز دولتی هم گفتنی است که مدیران راهبردی و عملیاتی تقریب باید متناسب با کارویژههای این نهاد و الزامات آن برگزیده شوند؛ به نظر می رسد که بدنه خسته و کم انگیزه از یک سو، و فقدان میدانهای جدید برای تحرک و پویائی از سوی دیگر، عملا نشاط و زندگی را از محیط تقریب زدوده و با دلخوشی به پارهای پیامها وتشویقها، چشم انتظارِ حادثههای نابهنگام نشسته است.
در نوشتار آینده نشان خواهیم داد که بر پایههای استوار اسلامی هر سه گونه تقریب(همگرائی، همزیستی و همفکری) در جای خویش قابلیت تحقق دارد و این سه پروژه اگر به درستی مدیریت گردد، در راستای وحدت حقیقی امت اسلامی میتوان گامهای اساسی برداشت.
نظر شما