یادداشتی از محمدرضا یقینی؛

وقتی درباره مکتبی که از آن هیچ نمی‌­دانیم سخن می‌­گوییم!

وقتی درباره مکتبی که از آن هیچ نمی‌­دانیم سخن می‌­گوییم!

برخی بسیار مشتاق اند به متن‌خوانی نقادی عقل محض کانت و نظریه عدالت رالز و گروندریسه مارکس و ...، اما دریغ از آن‌که متون میراث فلسفی خودمان را به قدر جمهور افلاطون شایسته تورق بدانند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_محمدرضا یقینی: چندی پیش، کتابی دیدم از پی­یر بایار با عنوان «چگونه درباره کتاب‌­هایی که نخوانده‌­ایم حرف بزنیم» که مؤسسه ترجمان آن را به دست نشر سپرده بود. عنوان کتاب برایم جاذبه داشت و از آن بهره بردم.

اما نکته‌­ای که بنا دارم به آن بپردازم، آن است که برخی از ما چندان هنرمندیم که نه کتاب، بلکه بی آن که درباره یک مکتب، تحصیلاتی داشته باشیم یا اقلاً مطالعه روشمند و منسجمی را در ارتباط با آن انجام داده باشیم، به صرف شنیده‌­هایی و با معلوماتی ویکی پدیایی- که اگر همه آن معلومات را در سبد نوشتار بریزیم، بعید است بیش از یک پاراگراف را پر نماید- به خود اجازه می‌­دهیم درباره‌­اش نقادانه سخن بگوییم و فرسته (پست) بفرستیم و ... .

یکی از این موارد، داوری در باب فلسفه صدرایی است. حکمت صدرایی، یکی از نمودهای حکمت اسلامی است که پس از هفت قرن تکاپو در اندیشه­‌ها توسط متفکران مسلمان، به صورت یک نظام حِکمی توسط ملاصدرا ارائه گردید و حکمت متعالیه نام گرفت. این نظام فلسفی، هرچند محصول تلاش فکری بشری است و می‌­تواند نقاط قوت و ضعف فراوان داشته و در نتیجه شایسته نقد باشد؛ اما با مطالعه و بررسی موشکافانه و عمیق- تقریباً- همه نظامهای فکری (اعم از کلامی، فلسفی) پیش از خود (از قرن ۴ تا قرن ۱۱ هجری) و با بهره‌­گیری فوق العاده از دیدگاههای عرفانی و منبع فیاض وحیانی شالوده‌­ریزی شده است.

بنیانگذار این مکتب، حکیمی ژرف‌­نگر، متضلّع و نابغه‌­ای کم‌­نظیر بوده و اینها می­‌طلبد که در نقد این مکتب و لوازمش، دقت و همه­‌جانبه­‌نگری را همراه خود سازیم. نگاه نقادانه به دیدگاه‌های بنیانگذار این مکتب موجب گردیده که خود این مکتب، در هر دوره تاریخی پختگی بیشتری بیابد و خود نقد، ظرفیتهای بالقوه­‌اش را شکوفاتر نماید.

اما بعضاً، نقدها خالی از اولین شرط نقد، یعنی آگاهی نسبت به موضوع مورد نقد مطرح می­‌شوند. مثلاً گاهی جریانهایی فلسفه صدرایی را تهی از توجه به انسان، جامعه، تاریخ و طبیعت و امری کاملاً انتزاعی شمر­ده‌اند هرچند مدعی بهره‌­مندی از قرآن و عرفان برهان باشد.

این سخن، پیش از هر چیز این نکته را آشکار می‌­سازد که صاحبان این­گونه دعاوی، تفاوت «منابع علم» با «مسائل علم» را نمی‌­شناسند و آن دو را به هم آمیخته‌­اند! موضوع فلسفه اولی، واقعیت صرف یا همان «موجود بما هو موجود» است. در خصوص فلسفه صدرایی، این شناخت از منابعی حاصل می‌­شود که عبارتند از عقل، شهود عرفانی و حقایق وحیانی. البته روش، صرفاً عقلی است و الّا اصلاً نمی­‌توانست فلسفه باشد. این ادعا، از سویی دیگر نمایان می­‌کند که گوینده­‌اش، تفاوت فلسفه با علم را نمی‌­داند، چرا که شناخت طبیعت و جامعه به عهده علم است! و اگر مقصودش نگرش فلسفی به طبیعت و جامعه باشد هم، از وجه ممیّز میان فلسفه اولی و فلسفه مضاف بی­‌خبر یا غافل است؛ چرا که حکمت صدرایی، یک فلسفه اُولاست و فلسفه­‌های مضاف نظیر فلسفه طبیعت، علم­‌شناسی فلسفی، انسان‌­شناسی فلسفی، فلسفه تاریخ و ... از ثمره‌­های آن است.

گذشته از همه اینها، طرح این مطالب بدون رجوع به آثار ملاصدرا و بی اطلاع از دیدگاههای وی مطرح شده است! برخی بسیار مشتاق­‌اند به متن­‌خوانی نقادی عقل محض کانت و نظریه عدالت رالز و گروندریسه مارکس و ...؛ اما دریغ از آن که متون میراث فلسفی خودمان را به قدر جمهور افلاطون شایسته تورق بدانند! البته انسان فرهیخته، اندیشمند و حقیقت‌­طلب خود را از میراث فکری و علمی بزرگان اندیشه، محروم نمی‌سازد و در این خوشه‌­چینی به شرقی و غربی بودن این متاع نمی­‌نگرد. بحثی نیست که به ناچار می­‌بایست آنچه نمی­‌دانیم از دیگران بیاموزیم و اگر ایشان را صاحب متاع ارزشمندی یافتیم، ریاضت در دستیابی به آن متاع را بر خود هموار سازیم. ما از غرب ­می‌آموزیم که باید مقدم بر هستی‌شناسیم، معرفت­‌شناسی داشته باشیم و ملاکی برای تمیز معرفت موجه به دست دهیم؛ صرف بیان کلیاتی در هستی‌­شناسیِ معرفت، نیاز به معرفت‌شناسی را مرتفع نمی‌­کند. غرب به ما می­‌آموزد که امروزه­‌روز نمی‌­توان بدون بهره‌مندی از نظریه‌ اجتماعی، نظریه تربیتی، نظریه سیاسی، نظریه اقتصادی و ... جامعه را مدیریت نمود و این، لاجرم بی تأمل در فلسفه­ مضاف استوار نمی‌­گردد و اصلاً می­‌توان برای هر امری در زندگی امروز  اعم از اجتماع، سیاست، تربیت، هنر و ... فلسفه داشت و بلکه باید داشت.

این، تأمل در اندیشه دیگری را معقول و ضروری می‌­نماید؛ چه کسی گفته که دیگری نمی­‌تواند محل حکمت باشد؟! اما سزاوار نیست اگر طالب فضیلت و کمالی در میراث فکری و محصول اندیشه­‌ورزی دیگرانیم، دست­کم به همان مبلغ خریدار میراث فکری و فرهنگی اندیشه­‌سازان مرز و بوم خود باشیم؟! شاید رگه‌­هایی از آن گنج گرانبها که به دنبالش رنج جهان­گردی را بر خود هموار ساخته­ ایم در خانه خودمان باشد.

به خاطر دارم سالها پیش، دوستی کتابی در باب «ایمان­‌گروی» تألیف کرده بود و با ذوق­‌زدگی به محل کارم آمد و یک نسخه از کتابش را که تازه از زیر چاپ درآمده بود، به من هدیه نمود و با هیجان از این می­‌گفت که پلنتینگا در معرفت دینی نظریه­ ای دارد که گزاره «خدا هست» را بدیهی می­‌شمرد و از ملاک بداهت کانت در اینجا استفاده کرده و ... و این، در هیچ منبع فارسی نیامده و در فلسفه دین هم سقف فلک بشکافته و کتاب من نخستین اثر فارسی است که نظریه پلنتینگا را معرفی می‌­کند. به او گفتم که علامه طباطبایی هم این گزاره را بدیهی می‌­شمرند، اما با ملاک بداهت خودشان و نه با ملاک بداهت کانت و نه حتی با ملاک بداهت فیلسوفان مشائی، نظیر ابن سینا. با تعجب سؤال کرد که از علامه خیلی بعید است، علامه کجا چنین سخنی گفته­‌اند و جواب شنید که در حواشی بر اسفار آخوند ملاصدرا؛ اما از شما بعید است که رفته‌­ای و پلنتینگا را از ینگه دنیا برای ما آورده­‌ای ولی از داخل خانه خودت خبر نداری! و لابد با خودت گفته­‌ای که علامه که جز سخن ملاصدرا حرفی ندارد و او هم جز تکرار و التقاط ابن سینا و سهروردی و ابن عربی، چیز دیگری نیست و تازه اینها همه ­اش می‌­شود همان فلسفه اسکولاستیک قرون وسطایی! در حالی که ما امروز در عصر پارادایمها به سر می‌­بریم و دوره سنت، مدتهاست که سپری شده است.

بگذریم؛ هر نگرش مابعدالطبیعی با بهره‌­گیری از بنیانهای خود به بررسی عقلانی مظاهر یا مصادیق واقعیت، همچون انسان، جامعه، طبیعت و ... می‌­پردازد و اینچنین، فلسفه مضاف شکل می‌­گیرد. پس هر یک از جامعه، تاریخ، طبیعت و ... عنوانی برای دسته‌ای از مسائلی است که فلسفه می­‌تواند با نگرش عقلانی بدانها بپردازد نه این که خود، موضوع یا منبع فلسفه باشند. البته این وظیفه هر فیلسوفی نیست که در باب همه این مظاهر واقعیت سخن بگوید. فیلسوف می­‌تواند یک نظام مابعد الطبیعه طراحی کند و از دیگران بخواهد که اگر نظام فلسفی او را می­‌پسندند بر اساس این نگرشِ مابعدالطبیعی، انسان، جهان، تاریخ و ... را تبیین کنند. در واقع، او عینکی به دست ما می­‌دهد تا جهان را از منظر او ببینیم و ممکن است این عینک، جهان را تیره ­تر یا روشن‌تر از آنچه هست بنمایاند و یا آنچنان که هست؛ البته قاعدتاً هر فیلسوفی مدعی‌است که عینک او جهان را شفاف می­‌نماید، همان گونه که هست.

به هر حال، ممکن است فردی، فقط فیلسوف حقوق یا اخلاق یا سیاست یا هنر یا ... باشد و در این صورت، لازم نیست که یک مابعدالطبیعه شناس قهار هم باشد اما لاجرم در مابعد الطبیعه هم دستی بر آتش دارد و به همین ترتیب، ممکن است فیلسوفی، یک نظام منسجم و سازگار از کلیت عالم وجود ارائه دهد و نقش و جایگاه هر مرتبه از وجود را در این نظام مشخص سازد، اما به اظهار نظر در باب لوازم فلسفه­‌اش در هنر و سیاست و جامعه و ... نپردازد. این، بدان معنا نیست که این فلسفه نمی­‌تواند امتداد هنری، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و ... بیابد؛ بنابراین، این نظام فلسفی، اگرچه بنیانگذارش صریحاً در امور انسانی یا طبیعی سخن نگفته، اما بنیانی در اختیار دیگران گذاشته که به اتکایش می­‌توان آن امور را شالوده ریخت.

بله؛ برای پی‌­ریزی فلسفه مضاف، لازم است هم مابعدالطبیعه رابشناسیم و هم مضاف الیه (آنچه بنا داریم  فلسفه­‌ای برایش تدوین کنیم) را. طبیعی‌است فقط با اتکا به قواعد کلی مابعدالطبیعی نمی‌­توان پاسخ فلسفی به مسائل جاری زندگی داد؛ هرچند آن قواعد کلی شرط لازم چنین پاسخی باشند.

پس سزاوار است، عالمان علوم اجتماعی و دیگر علوم متأثر از تحولات فرهنگی، علمی و اجتماعی مغرب زمین که با مطالعه نظریات تئوریسین‌های این علوم، فحص، غور و تمحض در آنها- بالاخره و خواه ناخواه- ذهنیتی متناسب با پیش­فرضهای معرفت­‌شناختی و هستی­‌شناختی آن تئوریسینها یافته­‌اند (اگر نگوییم که غفلتاً ذهنشان متناسب و متلائم با آن نگرشها، فرمت شده به گونه­ای که فقط کدهای آشنا با آن نظامها را شناسایی می‌­کند و لاغیر!)، با مطالعه غیرجانبدارانه و تأمل عمیق در مراحل گوناگون فلسفه اسلامی و آشنایی با معرفت‌­شناسی و هستی‌­شناسی برآمده از این حوزه­ فکری، بار دیگر به جامعه، تاریخ، علم و طبیعت بیندیشند و در این ابواب به پژوهش بپردازند و آن گاه به این سؤال پاسخ دهند که: آیا فلسفه اسلامی صرفاً انتزاعی و ناتوان از تبیین زندگی طبیعی است یا بر عکس، ساری و جاری در زندگی حکیمانه، ولو در این دنیاست و قادر است ما را در رقم زدن حیاتی طیبه دستگیری نماید؟

کد خبر 4490615

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha