سلسله مباحث مهدویت-۳۲؛

نواب خاص امام زمان چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟

نواب خاص امام زمان چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟

نواب اربعه که چهار نفر بودند به طور مستقیم با امام زمان در ارتباط بودند و در دوره غیبت صغری از طریق سازمان وکلا با مردم در ارتباط بودند.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه سی و دوم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.

ما در رابطه با نحوه ارتباط امام با سطح جامعه سه واژه داریم ـ سفیر ـ نایب ـ وکیل که در جلسه بعد باید راجع به تفاوت‌های این سه تا صحبت کنیم. مهمترین عنوان سفیران هستند که در عین حال که اینها نواب اربعه هم هستند یعنی هم عنوان سفارت را دارند هم عنوان نیابت را دارند. اما اینها مرتبه و شأنشان بالاتر از وکلاست چون سفیر و نایب خاص هر دو منصوب از طرف امام عصر علیه‌السلام هستند. بین سفیر و نواب اربعه تفاوت نیست. اینها دو عنوان دارند هم نایبان خاص هستند هم سفرا هستند منتهی این واژه‌ها عظمت و شخصیت این بزرگواران را مشخص می‌کند که بعد توضیح خواهم داد.

در اینکه حالا اینها چه ویژگی دارند؟ جلسه گذشته صحبت کردیم.

در این جلسه این چهار بزرگوار را معرفی و برخی از ویژگی‌های آنها را بیان می کنیم. دوران غیبت صغری ۶۹ سال است. معلوم نیست دوران سفارت سفیر اول، چقدر طول می‌کشد ولی ظاهراً کمتر از چهار پنج سال است. نخستین نایب امام علیه‌السلام ابو عمر عثمان ابن سعید عمری است. شیخ طوسی درباره ایشان چنین می‌نویسد: «سفیرانی که از جانب ائمه اطهار به نیکی یاد شدند نخستین آنان مرد بزرگواری است که حضرت امام هادی و امام عسگری علهیم‌اسلام او را توثیق نمود.»

چقدر اینها درست عمل کردند. چقدر صحیح کار می‌کردند. اینها هوشمندی است که حضرت امیر علیه‌السلام می‌فرماید: المُومِنُ کیّض این کیاست و تیز هوشی است. وی از یاران، اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم علیهم اسلام است او مردی بزرگوار و مورد اطمینان که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه‌السلام به خدمتگزاری و یادگیری احکام و حدیث و آموزه‌های اسلامی اشتغال داشته، نام وی عثمان ابن سعید، کنیه‌اش ابو عمر و، لقب مبارکش عمری، است.

احمد بن اسحاق از وجوع و عیّان شیعه از قم از حضرت هادی علیه‌السلام پرسیدند: با چه کسی داد و ستد کنم؟ و از چه کسی مطلب را بگیرم؟ و گفته چه کسی را بپذیرم؟ امام فرمودند: عمری مورد اعتماد من است. آنچه را از من به تو برساند بطور قطع از من به تو می‌رساند یعنی وثاقت و امانت داری، آنچه را می‌گوید قطعاً؛ امام فرمودند تردید در آن نکن، و آنچه را از قول من برای تو بگوید بطور قطع از من می‌گوید، آنچه را می‌دهد از طرف من است، آنچه را هم می‌گوید امام می‌گوید قطعاً از طرف من است.

عثمان ابن سعید از سال ۲۶۰ بعد از شهادت امام عسگری علیه‌السلام به نص امام حسن عسگری علیه‌السلام به نیابت از طرف غایب علیه‌السلام معرفی شدند.

و امام عصر علیه‌السلام به وکالت و نیابت عثمان ابن سعید برای جمعیت و اهالی قم اشاره کرده و آنها را به عثمان سعید ارجاع دادند. وقتی می‌گوییم اینها نایب خاصند یکی از ویژگی‌هایشان این است از طرف امام علیه‌السلام اینها باید نص داشته باشند باید معرفی نامه‌ای به این معنا داشته باشند.

اینها دارای کرامت بودند یعنی دارای مقام کار خارق‌العاده بودند. بدلیل اینکه مثلاً فرض بفرمائید می‌آمدند خدمت احمد بن اسحاق می‌گفتند آقا ما سراغ کی برویم؟ فرض کنید سراغ عثمان ابن سعید. حالا از کجا من اعتماد کنم به عثمان ابن سعید؟ عثمان ابن سعید باید کرامت نشان بدهد. کما اینکه در آن داستان پیرزن با حسین بن روح نوبختی این اتفاق افتاد. یک پیر زنی از قم از ایران ما رفتند خدمت احمد بن اسحاق گفتند ما به کی رجوع بکنیم؟ گفت حسین بن روح نوبختی، ایشان رفتند بغداد خدمت حسین بن روح نایب سوم. گفت می‌گویند شما رابطه هستید؟ گفت بله، گفت چیزی به ما نشان بده، باز این را تکرار می‌کنم که این مقامات، مقاماتی است که هر طرفی ادعا می‌کند، باید صاحب کرامت باشد. جناب حسین بن روح آنچه پیرزن در کیسه دات را عنوان می کند و همه محتویات را می گوید.

محمد بن عثمان سعید عمری طولانی ترین مدت نیابت خاصه یعنی ۴۰ سال را دارد.

کتاب دو سفیر راجع به این پدر و پسر هست محمد بن عثمان سعید دومین نایب از طرف امام زمان علیه‌السلام و از طرف پدرشان معرفی شدند. امام انتخاب کردند و جناب پدر معرفی کردند. وی پیش از این در زمان حیات پدرش از سوی امام عسگری علیه‌السلام به نیابت امام غایب علیه‌السلام معرفی شدند. بدین صورت که آن حضرت گاه گروهی که شیعیان یمن در شهر سامرا به حضورش شرفیاب می‌شدند عثمان ابن سعید را نزد خود فرا می‌خواندند و بر وکالت و وثاقت او توثیق می‌کردند. گواه باشید عثمان ابن سعید وکیل من است حالا دیگر این راجع به پسر است راجع به پدر نیست. و فرزندش محمد بن عثمان وکیل فرزند من است. این توثیق امام عسگری علیه‌السلام بر جناب محمد بن عثمان است. چون دوران نیابت ایشان ۴۰ سال طول کشید یکی از مهمترین وظایف ایشان ـ مبارزه با نواب دروغین بود.

ادعای نیابت در غیبت کبری وجود ندارد در غیبت صغری وجود داشته چهار نفر، اینها نص داشتند و اعیان شیعه تائید می‌کردند حالا امروزه هر کسی در هر کجا ادعا بکند من نایب خاصم (علی محمد باب هم همین ادعا را می‌کردند و خدا رحمت کند مرحوم امیر کبیر رحمه الله علیه را که مبارزه خاص کرد و بهائی‌ها او را کشتند)

آن توفیع حضرت اینست که: ما برای خدائیم و بازگشت‌مان بسوی اوست پیام تسلیت برای عثمان ابن سعید هست. تسلیم فرمان خدا و خشنود قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این جهان دیده بر بست.

امام این می‌نویسد نه اینکه باز ما انتزاع کرده باشیم. خدایش رحمتش کند و او را به اولیاء و موالیان خود ملحق سازد که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهائی که او را بخدا نزدیک سازد تلاش فراوان داشت. خداوند تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده کند و لغزش‌هایش را ببخشد از کمال سعادت او بود که خداوند چون تو فرزندی را روزیش ساخت که جانشین او باشد و به امر او قیام کند تصریح به این است که «تو نیابت خاصه داری» محمد بن عثمان، در توفیع دیگری محمد بن عثمان عمری خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است. این فرمایش امام زمان علیه‌السلام است.

جناب ایشان دو مشکل عمده در دوران خودشان داشتند: ـ ۱ ـ با غُلات باید مبارزه می‌کردند. ـ ۲ ـ با کسانی که ادعای نیابت به دروغ می‌کردند، مبارزه کردند. دوره نیابت ایشان ۴۰ سال طول کشید و بعد از دار دنیا رفتند نفر سوم جناب ـ حسین بن روح نوبختی افتخار ایرانی‌ها. سومین نایب خاص حضرت مهدی علیه‌السلام محدث، فقیه، مُتکّلم شیعی ایرانی حسین بن روح نوبختی است.

وی میان شیعیان بغداد شهرتی ویژه‌ای داشته و یکی از افراد مورد اعتماد محمد بن عثمان عمری است یعنی دومی، حالا ایشان می‌خواهد یواش یواش یکی را جا بیندازد. به دستور امام حسین بن روح را با مردم آشنا کند او در سال‌های ۳۰۵ تا ۳۲۶ قمری نایب امام بود یعنی ۲۱ سال.

 حسین بن روح دارای برتریهای فراوانی بود ولی بطور عمد شهرت و اعتبار او به مسئله نیابتش برمی‌گردد. یعنی هم عالم بوده ولی مباحث علمی دیگر در دوران غیبت صغری و نیابت خاصه‌اش از او سرنزده یعنی عمده شهره‌اش در همین بحث نیابت است.

بیش از آن محمد بن عثمان او را حلقه اتصال بین خود و وکلای دیگرش در بغداد قرار داده وی در زمان حیات نایب دوم در دربار عباسی نفوذ چشمگیری داشت از ناحیه برخی مقامات دولتی کمک‌های مالی به او می‌رسیده است. ابا نمی‌کرده پول از دشمن بگیرد چون می‌خواهد جان امام را حفظ کند. نایب دوم از دو یا سه سال پیش از درگذشت خود با ارجاع برخی از شیعیان که اموالی را از سهم امام و غیر آن پیش ایشان بود در واقع به حسین بن روح ارجاع می‌دادند و زمینه نیابت ایشان را فراهم کردند.

چهارمین نفر جناب علی بن محمد سَمُری است. ابوالحسن علی بن محمد سمری چهارمین و آخرین سفیر حضرت ولی عصر علیه‌السلام است. وی پس از درگذشت حسین بن روح به مقام سفارت رسید و مدت ۳ سال عهده دار این جایگاه بود. سمری از خاندانی دیندار و شیعه بود. در خدمتگزاری به سازمان امامت شهرت فراوانی داشت. نواب در رأس بودند، یک سازمانی بود، اسمش را گذاشته بود سازمان وکلا، اسم این را گذاشته بودند سازمان امامت. به اینها خدمتگزاری می‌کرد. همین اصالت خانوادگی او باعث شد در امر سفارت با مخالفت چندانی روبرو نشود. یعنی موجه بود وجوع و اعیان شیعه در او نوعی اجماع داشتند مشکل با او نداشتند سمری فرصت زیادی برای فعالیت نداشت (سه سال) به همین دلیل مانند نایب‌های پیشین خود نتوانست فعالیت گسترده‌ای انجام دهد. تغییرات قابل ملاحظه‌ای در رابطه با خود و وکلا پدید آورد. لیکن اعتقاد شیعیان به بزرگواری و مورد اطمینان بودن او مثل سایر نایبان بود.

رحلت ایشان در روز ۱۵ شعبان ۳۲۹ هجری است. شش روز پیش از رحلت او توقیعی از سوی امام دوازدهم علیه‌السلام بدستش رسید که مرگ رو را پیش گویی و زمان مرگ را تعیین می‌کرد. متن این توقیع شریف نمایانگر پایان غیبت صغری و نیابت خاص و آغاز غیبت کبری و نیابت عامه بود.

امام فرمودند: کارهایت را به سامان برسان بعد از خودت کسی را معرفی ننما که وَقَعَتَ اَلغیبه التَامَه که ما در شرف و نزدیکی غیبت تامّه یعنی کبری، تامّه هم از حیث زمان و هم از حیث اینکه با کسی مرتبط نیستم و غیبت کبری است و کسی نایب خاص نیست و کسی نمی‌تواند ادعای ارتباط با بنده را بکند.

 ما یک بحث مفصّلی راجع به اینکه در دوره غیبت کبری می شود ملاقات با امام عصر علیه‌السلام داشت یا نمی‌شود؟ خواهیم داشت و بیان می کنیم کسانی که ادعای این ملاقات را کردند به چه شکلی بوده است؟

ما دو تا کتاب حدیث دو سفیر را گفتیم دو کتاب دیگر راجع به سفیر سوم و چهارم معرفی می‌کنیم توضیحات کامل و مبسوط راجع به این دو بزرگوار است. حدیث آخرین سفیر و مدعیان دروغین نام کتاب است و هر سه کتاب را سید مجتبی بحرینی نوشته است و زحمت خوبی کشیده است. آثار خوب دیگری نیز دارد.

چون بحث ما در باره سفرا بوده بخشی از حرف‌ها را زدیم، رئوس مطالب را بیان کردیم آنچه برای من اهمیت داشت اینکه اینها آدم‌های عادی نبودند ـ بنابر این این هر آدمی نمی‌تواند ادعای نیابت بکند. با رحلت ایشان دوره غیبت صغری تمام می‌شود و امام وارد غیبت کبری می‌شوند. درباب غیبت صغری یک مسئله باقی می‌ماند و آن اینکه ـ اولاً ـ این بزرگواران چه زمانی به نیابت انتخاب شدند ثانیاً: مکان آنها کجا بود؟

مرکز حکومت سامرا بود به ادله‌ای که عباسیون تشخیص داده بودند. که از جمله نزدیکی به ایران باشد، گرچه خیلی سال‌ها در بغداد بوده، ولی در عین حال مرکز نوابّ اربعه بغداد بود یعنی اینها به این شکل ذهن دستگاه ظلمه را از امام دور کردند. در طول این ۶۹ سال همواره این چهار نایب در بغداد بودند و قبر مبارکشان در همانجاست در کتاب‌هائی که ما معرفی کردیم می‌خواندند. یعنی ذهنیت را دور کردند که اگر ارتباطی باشد باید در سامرا باشد نه در آنجا که دستگاه محل حکومت و استقرارش است. آنها شاید در بغداد دنبال امام می‌گشتند در حالی که حالا گر چه مکان امام در غیبت صغری راجع به آن بحث بشود بلکه تصورشان نمی‌آمد در سامرا باشد شاید امن‌ترین جا همان سامرا بود نظیر آنچه خداوند برای حضرت موسی علیه‌السلام اختیار کرد. حضرت موسی علیه‌السلام امن‌ترین جا برایش خود قصر فرعون بود.

حالا وظایف نایب خاص چیست؟ چکار می‌کردند آن موقع؟ وظایف‌شان چه بوده؟

۱ـ برطرف کردن تردید شیعیان درباره حضرت امام، اینها باید جوری ترسیم بکنند که امام هست؛

۲ـ پنهان نگه داشتن مکان امام جمع بین متضادین؛

۳ـ پاسخ‌گوئی به پرسش‌های فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی؛

۴ـ سازماندهی وکیل‌های حضرت که راجع به این وکلا باید صحبت بکنیم؛

۵ـ آماده کردن شیعیان برای غیبت کبری؛

۶ـ رهبری دوستداران و طرفداران امام و حفظ مصالح اجتماعی شیعیان؛

۷ـ جلوگیری از فرقه گرایی و گروه گروه شدن شیعیان؛

۸ـ مبارزه با مدعیان دروغین نیابت؛

۹ـ گرفتن اموال متعلق به امام و مصرف آن در آن زمینه‌ای که حضرت امام صلاح می‌داند.

شیعه در زمان امام کاظم علیه‌السلام باید یاد بگیرد دیگر نمی‌تواند بطور مستقیم با امام مواجه بشود. لذا امام کاظم علیه‌السلام طراحی می‌کنند هم به خاص این مسئله که بداندد که دیگر نمی‌شد مستقیم با امام ارتباط داشت مردم آماده بشوند برای غیبت صغری و کبری هم اینکه تعداد شیعیان زیاده پراکندگی جغرافیائی هم در واقع زیاده هم متکّثرند عدداً و از نظر تنوع جغرافیائی در جاهای متعدّد هستند خوب عملاً نمی‌رسند بیایند مستقیم ببینند.

لذا امام کاظم علیه‌السلام یک سازمانی را طراحی می‌کنند بنام سازمان وکلا، افرادی را معرفی می‌کنند به عنوان مورد وثوق و اطمینان خودشان در بلاد منتشرشان می‌کنند. افراد با این وکلا ارتباط دارند.

امام علیه‌السلام برای هر شهری هر استانی یک نایب و وکیل می‌فرستد. آن وکیل به فراخور اینکه در شهرها نمایندگانی دارد. شهر الف و ب و ج و مردم با آن نماینده و وکلا ارتباط برقرار می‌کنند آن وکلا اگر مشکلی پیش بیاید با سر وکیل‌شان که در آن استان مستقر است ارتباط برقرار می‌کند خود آن سر وکیل اگر مشکی پیش بیاید با آن وکیل خاصی که امام منصوب‌اش کرده ارتباط برقرار می‌کند به این نهاد می‌گویند سازمان وکالت. در واقع تأسیس آن سه جهت دارد:

۱ـ تعداد شیعه زیاد است عملاً دیگر همه نمی‌توانند خدمت امام برسند.

۲- موقعیت جغرافیائی خیلی گسترده شده باز دوری راه مطرح است.

۳ـ مردم کم کم یاد بگیرند که اگر بخواهند با امام صحبت کنند نمی‌شود، امام همیشه در دسترس نیست. حالا موسی بن جعفر علیه‌السلام در زندان است و در دسترس نیست ولی وجود نازنین امام عصر علیه‌السلام به حکم الهی در دسترسی نیست ولی در عین حال شیعه هنوز آن اجتماعش را دارد این بواسطه آن سازمان وکلایی است که تأسیس شد.

تا رسید به دوره امام عسگری علیه‌السلام که تقویت کردند امام هادی و امام جواد علهیم‌السلام تقویت کردند تا رسید به دوره خود امام زمان علیه‌السلام که چهار نفر سرگروه، هر کدام در طول هم، نایبان خاص هستند. ویژگی‌های ایشان را گفتیم و عرض کردیم یکی از کارهاشان سازماندهی، سازمان وکلاست. باز دقت کنید اینها این همه آدم را دارند سرپرستی می‌کنند بدون اینکه جای امام را لو بدهند.

کد خبر 4496380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • m IR ۱۱:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۴
      0 0
      انها که بر براهین عقلی در امور دینی استدلال میکنند، نمیدانند که عقل در کشف حقایق ناتوان تر از انست تصور کنند. یکی از دلایلی که پیامبر کتاب و عترت را جدا از هم ندانست همین موضوع بود که علیرغم ایات ظاهرا روشن قران، درک و شرایط اجرای انها نیاز به مقام عصمت و علم الهی دارد.