خبرگزاری مهر، گروه استانها - سمانه سادات فقیه سبزواری: فصل سرد زمستان با دیماه آغاز میشود و تقویم، روزهای رشادت مردم ایران را برای رسیدن به هدفی والا و مقدس یادآور میشود. عددهای تقویم که به تاریخ نوزدهم دیماه میرسد، یادآور روزهای سرد زمستانی است که مردم قم با خون گرم خود درخت انقلاب را آبیاری کردند. واقعهای که آبروی نداشته آریامهر را برد و تاج و تخت ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی را برای همیشه به دل تاریخ فرستاد.
پرده اول... قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شمسی
امام خمینی(ره) به پشتیبانی مردم در مقابل مصوبههای کاپیتولاسیون قیام کرده و سیاستهای خصمانه مشق شده بیگانگان به رژیم پهلوی، مبنی بر دادن حق آزادی بی حد و حصر به آمریکاییهای مقیم ایران را فاش میکنند.
حکومت پهلوی که مخالفت علیه خود و تصمیمات دیکته شده آمریکاییش را بر نمیتابد در توطئهای از پیش تعیین شده آیت الله سید روح الله موسوی خمینی را تبعید کرده و در خیال خام خود قیام خونین ۱۵ خرداد را سرکوب میکند ولی غافل از این که این مردم از جور و ستم شاهنشاهی خسته شده و توطئه رژیم برای سرکوب کردن این قیام مردمی، آتشی زیر خاکستر است.
سید مرتضی اسماعیلی طبا که در خانوادهای مذهبی و انقلابی رشد کرده و این روزها در سنین میانسالی به سر میبرد از شاهدان عینی حوادث خونین ۱۹ دی قم است. او در گفتوگو با مهر، از روزهایی سخن میگوید که خفقان شدیدی در کشور ایران حاکم بود. روزهایی که حتی نگهداری عکس آیت الله خمینی(ره) جرمی نابخشودنی محسوب میشد.
بنا به گفته نوجوان دیروزِ روزهای پرتلاطم انقلاب، اگر کسی عکس امام خمینی(ره) را در منزل نگهداری میکرد و یا همراه خود داشت توسط ساواک دستگیر و به بدترین شکل ممکن شکنجه و به سپری کردن زندانی طولانی مدتی محکوم میشد.
اسماعیلی طبا روزهایی را در خاطراتش مرور میکند که پدرش برای نگهداری رساله علمیه آیت الله خمینی مجبور بود جلد آن را با جلد کتاب دیگری عوض کند تا مشخص نشود در منزلشان چنین کتابی نگهداری میشود، زیرا اگر کسی متوجه میشد و به گوش ساواکیها میرسید که حتی رساله امام خمینی(ره) در منزل ایشان وجود دارد تمام خانواده را مورد شکنجه و آزار قرار میدادند.
سید مرتضی در مرور خاطراتش از وجود «کتاب حکومت اسلامی» به تألیف آیت الله خمینی در منزل پدری اشاره دارد که پدرش جلد آن را با کتاب دیگری تعویض و در میان سایر کتب پنهانش کرده بود تا کسی متوجه وجود چنین کتابی در منزلشان نشود.
پرده دوم ...آبان ۱۳۵۶... شهادت حاج سید مصطفی خمینی
اگرچه شرایط خفقان همچنان در کشور حاکم بود، اما فضای سیاسی کشور تاحدودی رنگ و بوی آزادی میداد. با این حال آیت الله خمینی همچنان در تبعید به سر میبردند و روزگار به سختی بر مردم میگذشت و کوچکترین حرکت انقلابی سرکوب میشد؛ به همین دلیل شاه اطمینان یافته بود که بر اوضاع و احوال کشور به صورت کامل تسلط دارد و در ایران جزیره آرامش بوجود آمده است.
زمان به سرعت میگذشت و تقویم اول آبان سال ۱۳۵۶ شمسی را نشان میداد که به ناگهان، خبری تأثر برانگیز، روزگار تلخ آن زمان را به کام مردم تلختر کرد. خبر فوت مشکوک حاج آقا سید مصطفی خمینی پسر بزرگ امام خمینی(ره) در کل کشور پیچید. این اتفاق تأثر برانگیز، مشکوک به نظر میرسید تا جایی که بعدها مشخص شد که فرزند بنیانگذار انقلاب به دستور سرسپردگان رژیم شاهنشاهی مسموم شده است.
مردم و علما به مناسبت درگذشت حاج آقا سید مصطفی خمینی در تمام کشور مراسم ختم و یادبود برپا کردند و یک بار دیگر نام آیت الله خمینی میان مردم مطرح شد و این بار از بلندگوی مساجد و حسینیهها و در منبرها نام ایشان به گوش مردم رسید. بنا به گفته شاهدان بعد از گذشت ۱۵ سال نام آیت الله خمینی به بهانه شهادت پسرشان مطرح و یاد و خاطر ایشان زنده میشد.
علما و مراجع به صورت جداگانه برای آیت الله خمینی پیام تسلیت میفرستادند و ایشان نیز به این پیامها چنین پاسخ داد که «در زمان شاه فعلی شاهد فجایعی بوده و هستیم که روی چنگیز را سفید کرده، شاهد قتل عام فجیع غیرانسانی پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بودیم ... ما شاهد هجوم به مدارس دینی و دانشگاهها بودیم که در آنها قتلها و غارتهای فراوان و اهانت به قرآن کریم و کتب مقدس اسلامی و هتک و ضرب طلاب علوم دینی و آتش زدن کتابهای آنان و در دانشگاهها ضرب و جرح جوانان و دختران بودیم ... ما شاهد این همه مصیبتها و انحرافات و خیانتها بوده و هستیم که مصیبتهای شخصی را باید فراموش کنیم»، «ما با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصائب شخصی نکنیم».
این پاسخ از سوی آیت الله خمینی مردم را یکبار دیگر به سمت نهضت فراخواند.
اگر کسی عکس امام خمینی(ره) را در منزل نگهداری میکرد و یا همراه خود داشت توسط ساواک دستگیر و شکنجه میشد
اسماعیلی طبا که در آن زمان دوران نوجوانی را پشت سر میگذاشت، امروز به عنوان یکی از شاهدان آن روزهای پرتلاطم، به طنین صلواتهای پی در پی مردم پس از ذکر نام آیت الله خمینی در مراسم ختمی که به مناسبت رحلت حاج آقا سید مصطفی در مسجد اعظم گرفته شده بود، اشاره دارد و میگوید: در این مراسم مرحوم آقای آل طه و آقای خلخالی مرتب نام «حاج آقا روح الله» را میآوردند و مردم به صورت پی در پی صلوات میفرستادند و من نیز با اینکه نوجوان بودم از این اتفاق در حیرت بودم.
سید مرتضی از حیرت و شگفتی خود و دوستانش در آن زمان یاد کرده و عنوان میکند: ما نوجوان بودیم و در هنرستان مشغول تحصیل بودیم و پس از تعطیلی مدرسه در مراسم ختم شرکت میکردیم. به خاطر دارم که علما از این فرصت برای زنده کردن یاد آیت الله خمینی میان مردم استفاده میکردند.
مراسم سوگواری برای حاج آقا مصطفی تا چهلمین روز ادامه داشت و حتی در مراسم چهلم هم به بهانههایی نام «حاج آقا روح الله» به صراحت روی منبرها برده میشد.
پرده سوم... ۱۷ دی ماه ۵۶ ... درج مقالهای موهن در روزنامه اطلاعات
وقوع چنین اتفاقاتی از نظر حکومتیها قابل پیش بینی نبود و نام «آیت الله خمینی» یکبار دیگر به عنوان رهبر نهضت اسلامی در کشور مطرح میشد. احساس از درون تهی شدن و در خطر بودن تاج و تخت سلطنتی موجب شد که صبر رژیم شاهنشاهی لبریز شود و تصمیم بگیرد که افکار جامعه را به سمت دیگری منحرف کند. حکومت فاسد شاهنشاهی راهی جز اینکه چهره آیت الله خمینی را میان مردم مخدوش کند پیدا نکرد.
مقالهای موهن با امضای مستعار «احمد رشیدی مطلق» با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روز شنبه هفدهم دیماه ۱۳۵۶ در صفحه هفتم روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. در این مقاله آیت الله خمینی به عنوان یکی از متحدان کمونیستها و ارتجاعیون معرفی و پس از توهینهای متعدد از این عالم روحانی به عنوان عامل کشتار ۱۵ خرداد یاد شد که این مقاله جرقهای بر خرمن پوشالی حکومت پهلوی زد.
اسماعیلی طبا با یاد پدرش که خود از مبارزین سرسخت انقلاب بود عنوان میکند که پدرم معلم بود و در مدرسه به صورت مخفیانه حقایق را برای دانش آموزان بازگو کرده و آنان را برای مبارزه پرورش میداد.
سید مرتضی در میان خاطراتش اعتراض علما و مردم را به این مقاله موهن به یاد میآورد و میگوید: کیوسک روزنامه فروشی در میدان آستانه مقابل حرم حضرت معصومه(س) قرار داشت و مردم و علما به نشانه اعتراض روزنامههای اطلاعات را پاره میکردند. بزرگان حوزه نیزدر جلسهای مخفیانه که در منزل آیت الله نوری همدانی برگزار شد، توافق کردند به نشانه اعتراض دروس حوزه برای روز ۱۸ دیماه تعطیل شود.
پرده چهارم... ۱۸ دی ماه... اعتراضات مردمی و علما
چاپ مقاله موهن در روزنامه اطلاعات آتشی بر انبار پرکاه شاه میاندازد، آتشی که از غیرت مردم و علمای قم شعلهور میشود. دروس حوزه علمیه به نشانه اعتراض به چاپ این مقاله موهن تعطیل شده و مردم و طلاب با اجتماع در مقابل منزل مراجع در حمایت از آیت الله خمینی شعار میدهند.
اسماعیلی طبا از هجدهم دیماه ۱۳۵۶ و اتفاقات پر اضطراب آن روز این چنین میگوید: خشم طلبههای قم شعله ور شده بود و تا ساعت ۹ صبح در حالی که روزنامه اطلاعات را در دست داشتند، از این مقاله موهن سخن میگفتند. اجتماعی بزرگ از طلاب مقابل مدرسه خان در خیابان ارم تشکیل شد و این تظاهرات به صورت آرام و بی صدا به سمت منزل علما و مراجع روان شد و مقابل منزل علما که میرسیدند، برای حمایت از حاج آقا روح الله شعار میدادند.
در مسیر خیابان ارم تا خیابان چهارمردان، پلیس، ساواک و گروهی از افراد مسلح با سلاح گرم و سرد به کمین نشسته بودند تا مانع این حرکت بشوند. لحظات سختی بود. طلبهها جان خود را به دست گرفته بودند و تظاهرات میکردند.
دروس حوزه علمیه به نشانه اعتراض به چاپ این مقاله موهن تعطیل شده و مردم و طلاب با اجتماع در مقابل منزل مراجع در حمایت از آیت الله خمینی شعار میدهند
مردم معترض همراه با علما و طلاب به سمت منزل آیت الله گلپایگانی(ره) در خیابان چهارمردان حرکت کردند. خیلی زود محوطه درونی و بیرونی منزل ایشان از جمعیت پر شد. آیت اللّه گلپایگانی با چهرهای غمگین و افسرده در میان جمعیت حاضر شد و با صدایی بغض آلود آیه شریفه «انا لله و انا الیه راجعون» را قرائت کرد.
اسماعیلی طبا به خوبی بخاطر دارد که فضای بیت آیت الله گلپایگانی پربود از نگرانی و غم تا جایی که پس از قرائت آیه «استرجاع» بغض مردم ترک برداشت وصدای گریه از هر سو بلند شد.
این شاهد واقعه ۱۹ دی در ادامه بیان خاطراتش سخنان آیت اللّه گلپایگانی را مورد اشاره قرار داده و ادامه میدهد: آیت الله گلپایگانی با صدایی گرفته ضمن تسلیت این واقعه به مردم و جامعه فقها و مجتهدین عنوان کرد: «اینها فکر نکنند، ما دیگر سکوت کردهایم و چیزی نخواهیم گفت و دست بر میداریم. اینها باید بدانند که اگر سر نیزه را حتّی به زیر گلوی ما بگذارند، ما حرفمان را میزنیم»
اسماعیلی طبا که در تمام لحظات شاهد این وقایع بوده میگوید: روز هجدهم دیماه به غروب نزدیک میشد که نوجوانان دانشآموز دبیرستانهای قم، با غرور و شهامت، به صف روحانیون پیوستند و پس از برگزاری نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد اعظم، یکبار دیگر صدای شعار «مرگ بر این حکومت یزیدی - مرگ بر این حکومت پهلوی» توسط طلاب و دانش آموزان در فضای مسجد اعظم پیچید.
سید مرتضی از وحشت مأموران نظامی در مقابل حرکت مردم میگوید: دستور آمد که همه مردم را از حرم و صحن مطهر خارج کنند. نظامیها با ماشینهای آتش نشانی، برای پاشیدن آب به مردم و متفرق کردن آنان، در خیابان موزه و در برابر دو درب مسجد اعظم ایستاده بودند.
جمعیت آرام آرام از مسجد اعظم و حرم حضرت معصومه خارج میشدند. مأموران که از نخستین لحظات خروج مردم واکنشی نشان نمیدادند، آخرین نفراتی را که در حال خروج بودند مورد ضرب و شتم قرار دادند.
شنیدهها حاکی از آن بود که چنین اتفاقی مقابل درب مسجد اعظم نیز رخ داده و در دو طرف پل آهنچی طلاب نیز با باتوم، مورد ضرب و جرح قرار گرفتند. به نظر میرسید اعتراضات مردمی در هجدهم دیماه با پایان روز تمام شده است.
پرده پنجم... ۱۹ دی ماه ۵۶ ... قیام خونین مردم قم
بازاریان قمی تصمیم گرفتند به حمایت از حوزه و محکوم کردن اقدام حکومت پهلوی، بازار قم را تعطیل کنند. با تعطیلی دروس حوزه، جمعیت زیادی در مسجد اعظم گرد هم آمدند؛ و برای رفتن به منازل علما آماده شدند و آیت الله میرزا هاشم آملی، علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی برای مردم سخنرانی و از امام خمینی(ره) حمایت کردند.
بنا به گفته اسماعیلی طبا بعدازظهر نوزدهم دیماه ۵۶، آیت الله نوری همدانی در حمایت از امام خمینی(ره) ضمن ایفای سخنرانی و مقایسه فعالیتهای رهبر کبیر انقلاب با شاه، خطاب به شاه، این شعر را خواند:
مه فشاند نور و سگ عو عو کند / هر کسی بر طینت خود میتند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب / کائن جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا ز پوز سگ نجس / کی شود خورشید از پف منطمس
در شب مهتاب مه را بر سماک / از سگان و عوعو ایشان چه باک
مردمِ آرام و بی سر و صدا که جمعیت فراوانی حدود ۱۰ هزار نفر را تشکیل میدادند، به طرف چهارراه فاطمی حرکت کردند تا از خیابان ساحلی به منزل دیگر علما بروند. اگرچه خفقان و اضطراب بر سر شهر سایه افکنده بود، مردم با عزمی راسخ و ارادهای پولادین بر آن بودند تا قدرت پوشالی نظام شاهنشاهی را در زیر گامهای استوارشان خرد کنند.
سید مرتضی از آماج حمله وحشیانه مأموران رژیم به مردمی که حتی شعار هم نمیدادند میگوید: زخمی و کشته شدن مردم بیگناه در آن زمان تنها بخشی از جنایات آشکار حکومت پهلوی بود. من برای نخستین بار نیروهای گارد شاهنشاه را از نزدیک میدیدم. آنها که از تهران برای سرکوب اعتراض مردمی در قم آمده بودند با اسلحه ژ۳ مردم را به خاک و خون کشیدند.
اسماعیلی طبا در مرور خاطراتش درگیری شدید مردم و نظامیان را در ۱۹ دی ۱۳۵۶ به یاد میآورد و عنوان میکند: مسیر خیابان صفائیه تا خیابان ارم تعدادی از مردم و طلاب توسط نظامیها شهید شده بودند که در آن میان، حیدر رضایی دانش آموزی ۱۴ ساله و شهید انصاری که از طلاب بود، میان جمعیت برایم آشناتر بودند.
تعداد فراوانی از مردم زخمی شدند. مردم به سمت خیابانهای اطراف میرفتند و شعار میدادند «از جان خود گذشتیم؛ با خون خود نوشتیم؛ یا مرگ یا خمینی»... گروهی از مردم مجروحان را به بیمارستانهای شهر منتقل کرده و عدهای برای آگاهی از اوضاع مصدومین مقابل بیمارستانها تجمع میکردند.
درگیریها تا غروب ادامه داشت و فضای نظامی امنیتی شدیدی در قم حاکم شده بود و کسی جرأت از خانه بیرون آمدن نداشت و هرلحظه صدای گلوله به گوش میرسید.
پرده ششم ... بازتاب جنایات ۱۹ دی در قم ... چهلم شهدای قم در تبریز
شاید پهلویها گمان نمیکردند پس از انتشار این مقاله چنین رخدادهایی بوجود بیاید. همه چیز به غروب ۱۹ دی ختم نشد، بلکه بازتاب این واقعه خونین در همه کشور پیچید.
بنا به گفته شاهدان عینی حکومتیها که از کشتار قم به وحشت افتاده بودند ۲۰ دی ماه را در قم حکومت نظامی اعلام و با حمله به منزل علما و روحانیون مبارز آنان را تبعید کردند. از سویی دیگر ایران در روزهای بعد شاهد صدور بیانیه پزشکان، دانشجویان، علما و وعّاظ تهران و سایر شهرستانها بود که ضمن محکوم کردن این جنایت، دست به تعطیلی عمومی زدند. علمای قم نیز با صدور بیانیهای پرده از جنایات حکومتیها برداشتند.
در طول این سالها فیلم و سریال جذاب و یا مستندی ساخته نشده تا این حماسه جاوید به نسل امروز معرفی شود
سید مرتضی از روز چهلم شهدای قم و نتایج آن سخن به میان میآورد: با فرا رسیدن چهلم شهدای قم، امام خمینی(ره) که در آن زمان در نجف اشرف به سر میبردند، در پیامی واقعه کشتار مردم در ۱۹ دی را محکوم و مبارزات مردمی را شجاعانه و کم نظیر در تاریخ عنوان کردند.
اسماعیلی طبا از خروش مردم کشور به حمایت از حرکت ۱۹ دی در قم میگوید: همزمان با چهلم این شهدا، مردم تبریز نیز دست به تظاهرات زدند و در ادامه اربعین شهدای تبریز، مردم یزد به پا خاستند و بعد از این، اعتراضها به جهرم، تهران، مشهد و سراسر کشور کشیده شد و قیام ۱۹ دی جرقهای برای پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۵۷ شد.
آنچه که در بازخوانی واقعه قیام ۱۹ دی قابل توجه است دخالت نداشتن هیچ یک از گروههای سیاسی و چریکی مانند مجاهدین خلق است و نقش پررنگ روحانیون و مردم نشان از نهضت مردمی دارد. با توجه به اینکه در آستانه چهلمین سال روز پیروزی انقلاب اسلامی قرارداریم جای گلایه باقی است که با توجه به نقش قم در قیامهای ۱۵ خرداد و ۱۹ دی؛ در طول این سالها فیلم و سریال جذاب و یا مستندی ساخته نشده تا این حماسه جاوید به نسل امروز معرفی شود.
نظر شما