خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: احتمالاً خیلی بدیهی است که سخن را با جملاتی از روانشناسان و جامعهشناسان آغاز کنیم که چقدر روی تربیت و آموزش انسانها از دوران کودکی تاکید دارند چراکه آن را بهترین زمان برای پذیرش الگوها و باورها و حتی پذیرش نقشهای اجتماعی میدانند اما شاید هنوز برای بسیاری از مدیران، سیاستگذاران و تصمیمگیران شبکههای سیما این اصل چندان واضح و بدیهی و آشکار نباشد. مسئولانی که هرچند با تأسیس شبکههای کودک در حال جبران یک ضعف بزرگ هستند اما از دیگر برندها و برنامهسازان شبکههای دیگر که خود بزرگترین سرمایههای سیما در این سالها بودهاند، چشم پوشاندهاند.
وقتی برای برنامههای کودک کمتر اسپانسری یافت میشود، تلویزیون با رویکرد اسپانسرمحوری عملاً برنامهسازان کودک را در چرخه معیوبی گرفتار کرده که خودشان توقف کار و رفتن را بر ماندن ترجیح دهند.
«محله گل و بلبل» حاصل تلاش یکی از همین تیمهای برنامهسازی است که سالهاست در حوزه کودک کار میکنند و به برندی در حوزه خود تبدیل شدهاند اما همین تیم یعنی داریوش فرضیایی یا عمو پورنگ، مسلم آقاجانزاده تهیهکننده، احمد درویشعلیپور کارگردان و محمد درویشعلی پور نویسنده این روزها گلایههای زیادی از بیتوجهی به برنامههای کودک دارند.
در نشستی که در آخرین روزهای اسفند در خبرگزاری مهر برگزار شد داریوش فرضیایی، احمد درویشعلیپور و محمد درویشعلیپور که در ایام نوروز مجموعه «بالشها» جدیدترین ساخته آنها از شبکه دو پخش شد، از سختیهای کار کودک، بیتوجهی به این حوزه و مشکلات و معضلاتی که در راه برنامهسازی برای کودکان نصیبشان شده است سخن گفتند.
قسمت اول این نشست را در زیر میخوانید:
* برنامههای تلویزیونی در حوزه کودک و نوجوان در چند سال اخیر مورد بیتوجهی زیادی قرار گرفتهاند و این در حالی است که توجه به برنامههای تاکشو و برنامههای اسپانسرمحور در سیما قوت گرفت. دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
احمد درویشعلیپور: از زمانی که تلویزیون شبکهها را تخصصی کرد و تعداد آنها را افزایش داد، بودجهای که برای برنامههای کودک اختصاص داده بود به تدریج کمتر و کمتر شد. مردم و همنسلان من خوب یادشان است ما در دهه ۶۰ مشکلات اقتصادی کم نداشتیم اما هنوز از برنامههای خوب کودک در آن زمان یاد میکنیم. دلیلش هم واضح است آن زمان یکی دو شبکه بیشتر نداشتیم و نهایتاً یک سریال ساخته میشد.
در همین زمان محدود بودجهای برای کودک و نوجوان تخصیص داده شده بود و ما دو گروه فعال در دو شبکه داشتیم و با بودجههای کم گروههای بیشتری فعالیت داشتند. آنقدر که امروز به بخش سریالسازی و برنامهسازی توجه میشود در دهه ۶۰ نبود. حالا اما باید کمی هم به کودک فکر کنیم. مشکل نبود تخصیص بودجه لازم برای برنامه سازان حوزه کودک در بخش برنامههای ترکیبی یا سریال و انیمیشن است. چرایی این مساله را هم من نباید جواب بدهم باید آن مسئولی جواب دهد که معتقد است برنامههای کودک باید اسپانسر بیاورند.
* آیا مسئولان متوجه اهمیت و تأثیرگذاری این برنامهها هستند و مثل سایر برنامهها ممکن است برنامههای کودک را هم دنبال کنند؟
احمد درویشعلیپور: بستگی به سن مسئولان دارد اگر آن مسئول در سنی باشد که فرزندانش کودک باشند و یا اگر نوه داشته باشد خواه ناخواه درگیر برنامههای کودک میشود اما اینکه خودشان بخواهند پیگیر باشند نه اینگونه نیست.
* مگر دهه ۶۰ پیگیر بودند؟
احمد درویشعلیپور: آن زمان سن مدیران کمتر بود و به نظرم به خاطر فرزندانشان میدیدند و البته الان هم برخی در حال بازنشسته شدن هستند.
فرضیایی: آن زمان دغدغه مدیران، تلویزیون بود اما الان میز مدیریت دغدغه آنها شده است.
احمد درویشعلیپور: الان وقتی منزل میروید و فرزند شما سی دیهای فیلمهای خارجی را میبیند که بیشترشان برای او متناسب نیست، میفهمید اگر به فکر خوراک او نباشید چه اشتباهی کردهاید.
بچههای تولید همیشه در کار، درازمدت فکر کردهاند در حالی که مدیرانی که پشت میزهایشان تصمیم میگیرند این استراتژیهای بلندمدت را ندارند * «محله گل و بلبل» شاید میتوانست برنامه شاخصی برای نسلهای آینده هم باشد اما در فصل سوم با مشکلات زیادی همراه شد.
فرضیایی: بزرگترین اتفاقی که باید رخ میداد حمایت از این برنامه بود که تاکنون رخ نداده است چرا باید من و یا کارگردان و تهیهکننده درگیر اسپانسر شویم؟
وظیفه ما بعد از ۱۵ سال کار موفق این است که بخواهیم دغدغه مالی خود را خودمان حل کنیم؟ ما تجاری نیستیم ما آدمهایی فرهنگی هستیم و آوردن اسپانسر و یا تأمین مالی یک برنامه کار ما نیست. برنامههای ما پیشینهای قوی دارد و از ۵۷ درصد مخاطب برخوردار بوده است. آیا تلویزیون نمیخواهد این سابقه را همچنان نگه دارد؟ آیا قرار است مقطعی به برنامه ما نگاه کنند که در این صورت باید گفت خود عوامل برنامه هیچ گاه نگاهی مقطعی به کارشان نداشتهاند.
من با جدیت میتوانم بگویم بچههای تیم ما همیشه در کار درازمدت فکر کردهاند درحالیکه مدیرانی که پشت میزهایشان تصمیم میگیرند استراتژیهای بلندمدت ندارند. تلویزیون این روزها خیلی کم برنامه کودک دارد، من از طریق فضای مجازی به بازخوردها و مخاطبان دسترسی دارم و بسیاری از این مخاطبان زیر هر مطلبی که میگذارم مینویسند که با برنامههای ما بزرگ شدهاند و خاطره دارند. شما سوال پرسیدید که آیا این برنامهها برای مدیران اهمیتی دارد یا خیر و من فکر نمیکنم اهمیتی داشته باشد چون مدیران، فرزندانشان بزرگ شدهاند و دیگر چنین دغدغهای ندارند.
* پس دغدغههایی که معمولاً درباره جنگ نرم و یا فرهنگسازی از دوران کودکی مطرح میکنند، چیست؟
فرضیایی: به نظر من بیشتر اینها شعار است. اگر قرار باشد عملی صحبت کنیم باید کارهای پایهای انجام دهیم. جنگ نرم مگر از کجا آغاز میآید؟ من چندی پیش ویدئویی از کودکی گذاشتم که تحت تأثیر یک برنامه خارجی ِ موزیکال که کاراکتر ترسناکی هم داشت، بالا و پایین میپرید. من اصلاً نگفتم آهنگ آن اثر خوب است یا بد و فقط پرسیدم این تقلید از کجا ناشی میشود؟ من کاری به شخصیت داخل کلیپ نداشتم اما سوالم این بود که با توجه به آن شخصیت ترسناک چرا کودک او را همراهی میکند؟ مساله این است که پدر و مادرها در انتخاب آنچه بچهها میبینند تأثیر دارند ولی آنها هم این توجه را ندارند و از طرفی چون بچهها حق انتخاب ندارند و دسترسی به برنامههای مناسب ندارند خیلی راحت تحت تأثیر آنچه میبینند قرار میگیرند.
محله «گل و بلبل» مجموعهای برای کودکان است که قالب سریال دارد ولی به چشم تلویزیون نمیآید. ما در این سریال لوکیشن خارجی و داخلی داریم قصه و شخصیت داریم و هنرمندانی در برنامه ما بازی کردهاند که مثل اکبر عبدی هر یک وزنه ای برای خود هستند.
احمد درویشعلیپور: من میخواهم این نبود حمایت را با یک مثال بیان کنم، انتهای سال ۹۵ یک نظرسنجی گذاشته شد که «محله گل و بلبل» را در بخش سریالها قرار گرفت و در قالب یک رقابت اعلام شد که «محله گل و بلبل» با نظر مردم بهترین سریال شده است. سال گذشته جشنوارهای به اسم «جام جم» برگزار شد که «محله گل و بلبل» را در کنار برنامههای بزرگسال قرار داد که هرکدام رسالت جداگانهای در تلویزیون داشتند. اگر گنجاندن برنامه ما در این برنامهها برای دلخوشی ما بودهای کاش این کار را انجام نمیدادند. ما البته اعتراض خود را پیش از اختتامیه به مدیران هم اعلام کردیم ولی مساله این است که ما نه حمایت مالی میشویم و نه حمایت معنوی و آیا اگر شما اینگونه حمایت شوید باز هم «محله گل و بلبل» را میساختید؟
ساخت «محله گل و بلبل» خیلی سخت است؛ تیم سازنده این مجموعه مثل یک بچه سرراهی است و به آنها توجه نمیشود محمد درویشعلیپور: ساخت «محله گل و بلبل» خیلی سخت است ولی تیم سازنده این مجموعه مثل یک بچه سرراهی است و به آنها توجه نمیشود. با راهاندازی سیمافیلم، نوعی سیاستگذاری ایجاد شد که همه سریالها باید تحت مدیریت این مرکز ساخته میشدند و چون متولی «محله گل و بلبل» گروه کودک و نوجوان شبکه دو است و در مرکز سیمافیلم تولید نمیشود این مجموعه را سریال محسوب نمیکنند.
در آنونسهایی که برای سریالها میسازند هیچگاه آنونس کار ما حضور ندارد، در جشنهایشان ما حضور نداریم و به ما نامهربانیهای زیادی میشود. من اطمینان دارم این مجموعه ۱۰ سال دیگر جزو کارهای شاخص میشود و بچههایی که بزرگ شدهاند از آن یاد میکنند و امیدوارم مسئولان آن زمان به این فکر کنند که چقدر ما را اذیت کردند.
* در صورتی که کار زنده بسیار آسانتر است و تلویزیون باید حامی شما باشد که کار تولیدی و نمایشی میسازید.
محمد درویشعلیپور: برخی از دوستان میگویند حدود ۸۰ نفر برای یک برنامه زنده که مجری مشغول اجرا میشود درگیر میشوند و در «محله گل و بلبل» ۵۰۰ نفر باید درگیر شوند تا ۳۰ نفر بازیگر جلو دوربین بیایند.
اگر مدیران ناچار نباشند «محله گل و بلبل» را نمیسازند و این فشار افکار عمومی است که باعث میشود این برنامه ساخته شود. مدیران صداوسیما ۹۹ درصد توجهشان به دغدغهها و برنامههای دیگر است و یک درصد به کودک اهمیت میدهند ما اهل شوآف نیستیم و معتقدیم خود کار باید خود را نشان دهد و بازخوردها را هم از مخاطبانمان میگیریم. به طور مثال اکثر بازیگران ما میگویند که کارهای مختلفی بازی کردهاند اما این مجموعه از معدود کارهایی است که وقتی خبر یا عکسی از آن در فضای مجازی قرار میدهند کسی توهین نمیکند. ما هشت ماه است که دستمزدهای خود را نگرفتهایم اما انگار خودمان باید هوای یکدیگر را داشته باشیم.
اگر مدیران ناچار نباشند «محله گل و بلبل» را نمیسازند و این فشار افکار عمومی است که باعث میشود این برنامه ساخته شود. مدیران صداوسیما ۹۹ درصد توجهشان به دغدغهها و برنامههای دیگر است و یک درصد به کودک اهمیت میدهند درحالیکه در رسانههای دنیا مدیران ۹۰ درصد روی برنامههای کودک سرمایه گذاری میکنند.
جالب است که در پایان دوره اول رأیگیریهای جشنواره «جام جم» سریال پرمخاطبی که من خودم هم طرفدارش هستم با نام «پایتخت» ۴۳۰ هزار رأی آورد و «محله گل و بلبل» ۴۹۵ هزار رأی آورد و این چیزی است که دوستان ما اصلاً دوست ندارند و باز هم تلاش میکنند که این مجموعه اصلاً پخش نشود. این مجموعه را دوست ندارند و ما را سوق میدهند به همین سمت که یک مجری روی آنتن زنده برود و یک دکور کوچک داشته باشد…
احمد درویشعلیپور: و بچهها هم جیغ و هورا بکشند.
محمد درویشعلیپور: مدیران دنبال این نیستند که کسی برای بچهها سریال بسازد، برای آنها زحمت بکشد و دکورهای باکیفیت بسازد و یا با درام برایشان رؤیا بسازد.
* رئیس صداوسیما و معاون سیما در سال یکی دو باری با هنرمندان، فیلمنامهنویسان و دستاندرکاران سریالها گفتگو دارند، هیچ گاه این مشکلات را با آنها مطرح نکردهاید؟
فرضیایی: هیچ وقت با ما چنین جلسهای نداشتهاند. من چند بار هم به رئیس دفتر رئیس صداوسیما گفتهام و گفتند چشم، اما هیچ اتفاقی رخ نداد.
احمد درویشعلیپور: آقای ضرغامی در آن ۱۰ سال یک بار فقط برنامهسازان حوزه کودک را به یک دورهمی دعوت کردند که آن هم اواخر حضورش در سازمان صداوسیما بود.
* شاید اگر بچهها میتوانستند اعتراض کنند سازمان صداوسیما هم اهمیت قائل میشد چون صداوسیما این روزها بیشتر واکنشی شده و هر بار کنشی ببیند نسبت به آن اقدام میکند!
محمد درویشعلیپور: ما هم میتوانیم کار را رها کنیم و به سمت کارهای دیگر برویم اما عشق ما این کار است. دوست داریم برای بچههایی برنامه بسازیم که شاید هیچ سرگرمیای ندارند. بچههای تهران سرگرمی زیادی دارند اما بچهها در شهرستانها و روستاها سرگرمیای ندارند و ما برای این بچهها کار میسازیم. کودکان امروز رها شدهاند در صورتی که در هر حوزهای که بخواهید کار حرفهای انجام دهید ابتدا باید روی کودکان سرمایه گذاری کنید.
به طور مثال بعد از مسابقات لیگ و… کارشناسان فوتبال در تحلیل خود درباره دلیل شکست فوتبالیستها میگویند مشکل این بوده است که فوتبال کودکان را رها کردهاند و روی آن سرمایه گذاری نشده است. اگر کودک بخواهد در ورزش قهرمان شود و یا در حوزههای علمی، فرهنگی هنری متخصص شود از کودکی باید روی او کار کنیم اما ما کودک را رها کردهایم. تلویزیون کلی برنامه و سریال میسازد مگر چند تا از این آثار موفق هستند؟ به موفقها توجه نمیشود و بدتر انگیزهها را می کشند.
در کشورهای پیشرفته اگر برنامهای ۲۰ سال یا ۳۰ سال موفق است به عنوان یک برند بیشتر کمک میکنند تا حفظ شود اما اینجا برنامهای که موفق است باید مورد غفلت قرار بگیرد. «محله گل و بلبل» یک بار بالاتر از همه سریالهای تلویزیون رأی آورده است و تازه بچهها نمیتوانند به این برنامه رأی دهند وگرنه مخاطبان بسیاری داریم.
فرضیایی: ما اجتماعات میلیونی در برخی از شهرها داشتیم و این نشان میدهد چقدر مخاطبمان وسیع است، این برنامه جمعیت زیادی را به دنبال خود داشته است. اینها ظرفیتهای خوبی بود که مدیران ما میتوانستند از آن استفاده کنند. احساس کنونی ما این است که اگر رئیس صداوسیما مثل پدر خانواده باشد ما بچههایش نیستیم و او بین بچههای خودش با ما فرق زیادی قائل میشود.
برنامههای بزرگسالی که اسپانسر دارند چون بار مالی بهتری برای سازمان دارند مدیران بیشتر دوستشان دارند * یعنی حتی در همین شرایطی که همه برنامهها مجبورند اسپانسر داشته باشند باز هم فکر میکنید اتفاقات بدتر برای شما رخ میدهد؟
فرضیایی: بله برنامههای بزرگسالی که اسپانسر دارند چون بار مالی بهتری برای سازمان دارند مدیران بیشتر دوستشان دارند. ما دنبال بار مالی نیستیم ما سرمایههایی داریم که مثل کاشت و برداشت تأثیر حمایت از آنها بعداً خود را نشان میدهد. اما سازمان همه پشتیبانی خود را روی برنامههای بزرگسال گذشته است که شخصیت او شکل گرفته است. خانمی ویدئویی یک بار برای من فرستاد که فرزندش چون «محله گل و بلبل» پخش نشده بود گریه میکرد و جیغ و داد میکشید؛ ما برای این کودکان کار میکنیم. من درباره خودمان و برنامه خودمان حرف نمیزنیم اما ما کدامیک از برندهای حوزه کودک را نگه داشتیم کجا هستند؟ مگر فقط ما باید باشیم اگر همه اینها باشند رقابت زیاد میشود و اتفاقاً دیده میشویم.
* چه انگیزهای شما را در وضعیت کنونی تلویزیون نگه میدارد تا همچنان برای بچهها کار کنید؟
فرضیایی: ما هشت ماه است که حقوق نگرفتهایم، پول دریافت نمیکنیم، حمایت معنوی و عاطفی نمیبینیم، در پشت صحنه «محله گل و بلبل ۳» هیچکس از مدیران نیامد و تنها انگیزه ما همین کودکان هستند.
* اکنون در برابر این همه خوراکی که از اینترنت و برنامههای ماهوارهای عرضه میشود ما جز چند برنامه چه انتخاب دیگری برای این کودکان داریم؟
فرضیایی: دقیقاً مساله این است که ما از بچهها هیچ انتظاری نمیتوانیم داشته باشیم چون چیزی برای آنها عرضه نمیکنیم. کدام بچهای حاضر میشود پای تلویزیون بنشیند و برنامه کودک ببیند.
* ساخت مجموعه نمایشی جذاب و سرگرمکننده که قرار است محتوای آموزشی هم داشته باشد بسیار سختتر از انیمیشن و یا برنامههای زنده مجری محور است و تعجب میکنم که چرا مورد حمایت قرار نمیگیرید!
احمد درویشعلیپور: به نظرم باید «محله گل و بلبل» تمام شود که قدر آن را بدانند.
فرضیایی: البته من خوشحالم که میگوئید باید قطع شود ولی روندی که من دیدم اگر برنامه هم قطع شود کسی سراغ آن را نمیگیرد و البته که مثل همیشه فقط برای مردم مهم است. به هر حال ما وفاداری خود را ثابت کردیم ولی در مقابل چیزی ندیدیم.
محمد درویشعلیپور: ما خواستیم ساخت این مجموعه را از سیمافیلم پیگیری کنیم اما چون «محله گل و بلبل» یک برنامه شاخص شبکه دو و گروه کودک این شبکه است راضی نشدند.
* حیف نیست که برنامهای با این همه مخاطی قطع شود؟
احمد درویشعلیپور: چرا حیف است؟ ما همان روزهای اول فیلمبرداری فصل سوم به این نتیجه رسیدیم که دیگر فصل بعدی نداشته باشد. در خلال پخش این فصل هم دائم برنامه قطع میشد و به جای اینکه بتوانیم قسمتهای جدید را پخش کنیم تکرار آن گاهی پخش میشد.
* یعنی دیگر ادامه نخواهد داشت؟
احمد درویشعلیپور: خیر این آخرین مجموعه از «محله گل و بلبل» است.
فرضیایی: ما از ستاره و مربع و مثلث خسته شدیم! چرا باید من علیرغم میل باطنیام اسپانسر بیاورم. من به اسپانسر برنامه توهین نمیکنم از او هم تشکر میکنیم که اتفاقاً کشتی به گل نشسته را به حرکت درآورد اما اساساً چرا باید برنامه کودک اسپانسر داشته باشد.
* گویا تلویزیون هیچ سیاست و دغدغهای برای حمایت از برنامههای کودک ندارد!
احمد درویشعلیپور: دغدغه هست، دلشان میخواهد کاری هم انجام دهند اما آنها هم دستشان بسته است و ما میدانیم باید پولی باشد که بخواهند به ما بدهند. برنامه سازی که دغدغه دارد کار کند با این بی توجهیها بی انگیزه میشود.
ما برای شبکه نمایش خانگی کار «بالشها» را ساختیم اما آقایان ناراحت شدند و گفتند «شما که میخواهید کار کنید چرا برای ما کار نمیکنید، شما بچههای تلویزیون هستید.» ما هم به شهادت خود مخاطبانمان «محله گل و بلبل ۳» را جذابتر و بهتر تولید کردیم اما با مشکلات تولید مواجه شدیم. مشکلاتی که الان بعد از چند ماه خدا را شکر حل شده اما فکر نمیکنم توجه معنوی کار سختی باشد. بیتوجهی باعث میشود یا ما به رسانه دیگری برویم و یا اگر برای آنها کار بزرگسال اهمیت دارد فرمت کاری خود را تغییر میدهیم. اتفاقاً آقای فرضیایی کار خود را با بزرگسال و از رادیو شروع کرد.
* یعنی واقعاً ممکن است به دلیل نبود حمایتهای تلویزیون مدل کاری خود را تغییر دهید؟
فرضیایی: نمیدانم چه باید بگویم ولی اگر این تغییرات را داشته باشم میدانم که دلم برای بچهها تنگ میشود و مثل این است که عشق واقعی خود را ترک میکنم.
ادامه دارد...
نظر شما