خبرگزاری مهر - گروه هنر- سیدسعید هاشمزاده: «فری سولو» مستندی است که جایزه اسکار امسال را ربود. هم ساده ساخته شده و هم صمیمی؛ و البته مهمتر از اینها، سیری درست، جستجویی معنادار و ساختمانی استاندارد دارد.
«فری سولو» که اصطلاحی است برای صخره نوردی تنهایی و بدون وسایل محافظ، نامی درست و مماس با موضوع است که موقعیت را درست تشریح میکند و زمینهای خوب برای آشنایی مخاطب با آن چیزی است که میبیند.
نشنال جئوگرافیک و یک مستند هیجانانگیز
مستندهای متعدد نشنال جئوگرافیک سالهاست که تحسین علاقهمندان به این ژانر را با خود به همراه داشته است. مستندهایی که طبیعت و حیوانات را در محوریت سوژههای خود قرار میدهد و به پرتره افرادی میپردازد که در این زمینهها فعالیت داشتهاند.
جسارت الکس هالند در زمینه صخره نوردی و رکوردهای عجیب و غریبش در «فری سولو»، سالها بود که روی جلد و در مقام تیتر اصلی مجله نشنال جئوگرافیک قرار میگرفت. الکس هم یک ماجراجوی طبیعت محسوب میشود، صخره نوردی انفرادی با مکانهای خطرناکی که بر میگزیند، و هم یک طبیعتگرا که مماس با آن میخواهد حرکت کند.
او هم میخواست در طبیعت باشد و جسارت همراهی با طبیعت را داشته باشد و هم علیه طبیعت قدم بر ندارد و حامی او باشد و چه مستندی هیجانانگیزتر از زندگی یا رکورد یک صخره نورد طبیعتگرا برای نشنال جئوگرافیک.
چرا خوب؟ چرا بد؟
الیزابت چای و جیمی چین که هر دو همکاریهایی پیش از فری سولو داشتند، در جدیدترین اثرشان سعی داشتهاند هم به پرتره الکس هانلد بپردازند و هم صخره نوردی را سوژه خود قرار دهند. با این احتساب فیلم به دو تکه زندگی هانلد و بعد خطرناک بودن و پرهیجان بودن کار صخره نوردی میپردازد.
جیمی چین، یکی از کارگردانان اثر، خود صخرهنورد است و به وضوح مشخص است که علاقه او فیلمی متفاوت در این باره را رقم زده است؛ فیلم در واقع در این دو شقه بودن سرگردان میماند، واقعیت این است که خود هانلد شخصیتی کاریزماتیکی ندارد که بیننده با دیدن او و زندگی اش هیجان زده شود، شخصیت او سرد و بی روح است اما عملی که انجام میدهد پرهیجان است، مسئله اینجاست که با سردی هانلد نیمی از فیلم تبدیل به سعی و تلاش بیهوده کارگردانان برای نگه داشتن تماشاگر میشود، نگه داشتنی که قرار است به صعود از ال کاپیتان، صخرهای یک کیلومتری و عمود در دل یوسمیت نشنال پارک در کالیفرنیا، بیانجامد و بدیهی است که نفسگیرترین سکانس فیلم هم مربوط به این صعود باشد.
بهترین سکانس
هانلد که دو بار مصدوم و یک بار از صعود از ال کاپیتان منصرف شده بود، بالاخره تصمیم خود را میگیرد. تصمیم به صعود و این تصمیم پرمخاطره است.
بهترین سکانس فیلم روایت عملکرد هانلد در هنگام بالارفتن از صخره ال کاپیتان است. صخرهای که سانتیمتر سانتیمتر مورد تحلیل قرار گرفته و قدم برداشتن روی آن شوخیبردار نیست. تا حدی که فیلمبرداران هم گاهی نمیتوانند این صعود را تماشا کنند، زیرا هر لحظه امکان سقوط وجود دارد و در این رشته خبری از طناب و نجات نیست.
هانلد که صعود را به پایان میرساند، نفس حبس شده مخاطبان و دیگر کاراکترهای فیلم نیز تمام میشود و هانلد موفق میشود تا تبدیل به یک قهرمان واقعی شود. یک صخره نورد که با اراده خود تصمیمی را عملی میکند.
«هلن اوهارا» از امپایر فیلم را جسور و خطرناک توصیف میکند، و آن را درباره مردی میداند که به طور همزمان در رقابت و همکاری با طبیعت است و به شوخی مینویسد احتمالاً با قهرمان «تام کروز» ملاقات کنید!
«جانت کتسولیس» منتقد نیویورک تایمز نیز فیلم را یک مطالعه جذاب میان اشتیاق و ارده و شخصیت میداند، و «آن هورندای» نیز در واشنگتن پست فیلم را درباره یک مرد جادوگر توصیف میکند.
نظر شما