به گزارش خبرنگار مهر، مولف در مقدمه خود به یکی از شعارها و شاخصه های مکتب تشیع که مسئله شهادت و قیام سیدالشهدا است، می پردازد و اربعین را فقط مختص آن حضرت دانسته و برگزاری مجالس هفتم، چهلم و سال را برای متوفی از رسوم غلط می داند.
نگارنده در فصل اول، واژه اربعین را در فرهنگ اسلام مورد توجه قرار داده و معتقد است که در فرهنگ اسلام نوعی رابطه تکوینی و تشریعی نسبت به مفهوم اربعین وجود دارد ". در پایان فصل به تاثیر عدد چهل در به فعلیت درآوردن استعدادات در روایات و کلام عرفا از جمله سید مهدی بحرالعلوم و علامه حسینی طهرانی پرداخته شده است .
مؤلف در فصل دوم متمرکز به فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسین شده و حفظ حریم و حد و حدود مقام ولایت و امامت را از مبانی تشیع می داند و معتقد است قیام سید الشهدا علیه السلام حیاتی ترین شاخص حق و باطل است و مظلومیت امام حسین صرف شهادت او و ناجوانمردیهای روز عاشورا نیست، بلکه مظلومیت آن حضرت در این است که کسی به حقیقت و روح و جان این حادثه پی نبرده و از جاهل و عالم این واقعه را از دریچه نفس و روح آشفته و افکار کودکانه خود تفسیر می کنند و سپس به انتقاد از مجالس عزاداری پرداخته و معتقد است که این مجالس عزاداری از مبانی اصیل خود فاصله گرفته است . نگارنده در بخشهای پایانی فصل به تشریح فلسفه قیام امام حسین می پردازد.
نویسنده در فصل سوم به مسئله اختصاص داشتن اربعین به سیدالشهدا و شعار بودن آن در شیعه پرداخته و به روایت ماثوره از امام حسن عسکری علیه السلام، که زیارت اربعین را علامت ایمان و شعار شیعه معرفی کرده است، تمسک می نماید. بعد از آن به ذکر روایات شیعه و سنی مبنی بر این که مجالس ترحیم تا سه روز است، می پردازد و در ادامه به نقد و بررسی انحرافات پدید آمده در امر تدفین و بدعتهایی که از غرب در مجالس ترحیم راه یافته پرداخته است .
مولف کتاب را با این مطلب به پایان می رساند که در اسلام مجلس ترحیمی به نام هفت و چهلم و سال نداریم و اگر اربعین را برای عموم جائز بدانیم از عنوان شعار و علامت بودن برای تشیع خارج می شود.
نظر شما