خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سید محمود جوادی: روزی که خبر معراج پیامبر (ص) در شهر مکه پیچید تا به امروز این معجزه الهی مورد تحیّر بشر بوده، هست و خواهد بود، رخدادی که قوانین طبیعت و فیزیک را به چالش کشیده و سالهای سال دانشمندان بی شماری را به فکر و اندیشه وا داشته است.
در اینکه اسرا و معراج رسول خدا (ص) در چه سالی ازسالهای بعثت اتفاق افتاده اختلاف است، و اجمالا وقوع آن درمکه و قبل از هجرت ظاهراً قطعی است. بدلیل اینکه آیهای هم که در سوره اسرا در این باره آمده و آیات سوره نجم نیز همگی در مکه نازل شده، و اما در اینکه در چه سالی از سالهای قبل ازهجرت بوده اختلاف است. با این حال بسیاری از علما و راویان معتقند این واقعه در ۱۷ ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده است.
از ابن عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثت بوده، چنانچه برخی گفته اند: شانزده ماه بعد از بعثت آنحضرت (ص) انجام شده. اقوال دیگری هم وجود دارد، مانند قول به وقوع آن درسال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم و یا اینکه گفته اند: یک سال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و شش ماه و یا شش ماه قبل از آن.
پدیده معراج یکی از معجزات الهی است که جسم و روح رسول خدا (ص) را توأمان از زمین تا به عرش الهی برده و در این مسیر ماجراهای زیادی اتفاق افتاده که ما در این مقال تنها سعی داریم در حد توان خود به مقوله اعجاز و بخش معنایی آن بپردازیم.
خداوند متعال در سوره اسرا میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»؛ پاک و منزّه است آن (خدایی) که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه برد، تا از نشانههای خود به او نشان دهیم. همانا او شنوا و بیناست.
برای اینکه ورود مناسبی به بحث معراج پیامبر (ص) داشته باشیم، ابتدا باید درک صحیحی از معجزات الهی پیدا کنیم و سپس با قرار دادن «معراج» در زمره سایر معجزات الهی، درک جامعتری از این موضوع به دست بیاوریم.
معجزه چیست؟
معجزه - همانگونه که از لفظ آن استفاده میشود - به کارخارق العاده ای گفته میشود که مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود که ارتباط با عالم غیب و خدای عالم هستی بوده میآوردند ودیگران را نیز بمقابله و معارضه و آوردن مثل آن دعوت میکنند، و چون کسی مانند آنرا نمیتواند بیاورد و عاجز از انجام آن است بدان معجزه میگویند.
معراج مشمول قواعد کلّی همه ی معجزات میشود، مانند معجزه حضرت موسی علیه السلام در شکافتن دریا با عصا و تبدیل شدن عصای ایشان به مار، همچنین معجزه حضرت عیسی (ع) در زنده کردن مرده و زنده شدن چهار پرنده به دست حضرت ابراهیم علیه السلام و سالم ماندن ایشان در آتش و ماجرای شق القمر به دست پیامبر اکرم (ص) میباشد، با این تفاوت که معراج رسول خدا (ص) یکی از بزرگترین معجزات الهی است که زمان و مکان مربوط به این معجزه - با بکارگیری همه توان علمی امروزی - برای ما قابل فهم و درک نیست.
همانگونه که بزرگان اهل علم و دانش گفته اند: معجزه وانجام آن چیزی نیست که قانون علیّت و معلولیّت و اسباب و علل را در جهان بهم بزند و خارج از محدوده علت و معلول و سبب ومسبب باشد، چون این مسئله که هیچ پدیدهای در این جهان بدون علت و بدون سبب بوجود نخواهد آمد جزء نوامیس خلقت این جهان هستی و سنتهای قطعیه الهی است، منتهی از آنجا که معمولاً علل و اسباب حوادث و پدیدههای معمولی عموماً محسوس وملموس ما است و در معجزات اینگونه نیست، از اینرو برای مردم عادی این گمان بوجود میآید که آنها بدون علت و سبب بوجودآمده در صورتیکه قرآن کریم برای همه حوادث جهان علت و سبب ذکر کرده، و همه را معلول اراده و تقدیر الهی میداند مانند این آیات: «انا کل شی ء خلقناه بقدر»، «و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»، «ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا». و البته وسائط برای ایجاد اراده حقتعالی گاهی کم و گاهی زیاد، گاهی محسوس و گاهی غیر محسوس است، و اگر گاهی ما آن وسائط را ندیدیم یا نتوانستیم با این اسباب و علل مادی واعضاء و جوارح ظاهری درک کنیم نمیتوانیم آنرا انکار کنیم.
اسراء به چه معناست؟
«اسراء» به معنای سفر شبانه است. از آنجا که این سوره درباره سفر شبانه پیامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی میباشد، به همین خاطر، نام «اسراء» بر این سوره گذشتهاند. این سفر شبانه مقدمه سفر بزرگ معراج پیامبر گرامی اسلاماست که در سوره نجم بدان تصریح شده است. سوره اسراء هفدهمین سوره براساس ترتیب مصحف و در مکه نازل شده و یکصد و یازده آیه دارد. «بنی اسرائیل» و «سبحان» از دیگر نامهای سوره مذکور میباشد.
معراج، مقدّس ترین سفر در طول تاریخ است، مسافرش پیامبر اسلام (ص)، فرودگاهش مسجد الحرام، گذرگاهش مسجد الاقصی، میزبانش خدا، هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتی اش اخبار آسمانها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از این دنیای مادی بوده است.
بر اساس روایات، پیامبر اکرم (ص) یک سال قبل از هجرت، پس از نماز مغرب در مسجدالحرام، از طریق مسجدالاقصی به وسیلهی «براق» به آسمانها رفت و چون بازگشت، نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.
بنابر این رسول خدا (ص) طبق نص صریح قرآن شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی به صورت خرق عادت طی طریق کردند و پس از بجا آوردن نماز در مسجد الاقصی، سفر آسمانی خودرا تحت عنوان معراج به سوی عرش الهی آغاز کردند.
فلسفه معراج
و اما در مورد فلسفه معراج: فلسفه احکام و بسیاری از موضوعات دینی بر ما خیلی واضح و روشن نیست و جز خدای تعالی و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت معصومین علیهم السّلام برای کسی دست یافتن به همه جوانب آنها ممکن نیست؛ منتهی از طریق کتاب و سنت به گوشههایی از حکمتهای این موضوعات اشاره شده است. در مورد معراج نیز حکمتهایی بیان گردیده است که عبارتند از:
۱. دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمانها با همین چشم ظاهری، که قرآن میفرماید: لنریه من آیاتنا (تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم).
۲. رسیدن پیامبر به شهود باطنی.
۳. تحصیل درک بالا و دید تازه ای برای هدایت و رهبری انسانها توسط پیامبر اکرم (ص). حضرت به مسائل زیاد و مهمی از فرشتگان و بهشتیان و دوزخیان و ارواح انبیاء آگاهی یافت که در طول عمر مبارک خود الهامبخش او در تعلیم و تربیت خلق خدا بود.
۴. احترام به فرشتگان و ساکنان آسمانها به واسطه قدوم مبارک حضرت. در این زمینه از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او جریان نمیگیرد؛ لکن او میخواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر (ص) در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتیهای عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند.
۵. جواب به تقاضای حال حضرت رسول (ص). مرحوم علامه طباطبایی در این باره میفرماید: اینکه فرمود: «انّه هو السمیع العلیم» بیان علت سیر دادن او به منظور نشان دادن آیات است؛ یعنی خدا چون شنوا به گفتههای بندگان و بینای به افعال ایشان است و تقاضای حال رسول خود را دید که چنین اکرامی را اقتضاء میکند او را برای نشان دادن پارهای از آیات و نشانههایش شبانه سیر داد.
قرآن و موضوع جابجا شدن اجسام
قرآن در خصوص جابجایی اجسام بصورت خارق العاده اشارهای به داستان تخت بلقیس در زمان حضرت سلیمان علیه السلام میکند که بوسیله مردی به نام آصف بن برخیا در یک چشم بهم زدن این تخت از یمن به شام (محل حضور حضرت سلیمان علیه السلام) آورده میشود، قرآن در این باره میفرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ»؛ و آن کس که دانشی فراوان از کتاب الهی نزد خود داشت به سلیمان گفت: من آن را پیش از آنکه نگاهت به تو بازگردد برای تو می آورم. حضرت سلیمان (ع) به او رخصت داد و ناگهان تخت پدیدار شد. وقتی سلیمان دید تخت نزد او قرار گرفته است گفت: این از فضل پروردگار من است. البته پیش از آصف بن برخیا یکی از جنّیان حاضر در مجلس به حضرت سلیمان (ع) عرض کرد من توان آن را دارم که تخت بلقیس را حاضر کنم پیش از آنکه شما از جایتان بلند شوید. این، علاوه بر توانایی و قدرت این جنّی در جابجایی اجسام از مسافتهای بسیار دور، نشان دهنده درجه و سطح پایینتر توانایی او در برابر آصف بن برخیا بود.
به آیه فوق توجه کنید، آصف بن برخیا به شهادت قرآن دارای مقدار کمی از علم کتاب بود - «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» - و نه همه علم کتاب، چنین شخصی تنها با داشتن اندکی از علم کتاب توانست تخت بلقیس را صدها کیلومتر جابجا کند و در برابر دیدگان حضرت سلیمان (ع) قرار دهد، لذا با عنایت به این موضوع چرا ما باید در خصوص جابجا شدن رسول اکرم (ص) - که عقل کل هستند و دارای همه علم کتاب میباشند - از مکه به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها، دچار شک شویم.
البته در اینجا یکی از پرسشهایی اساسی که در خصوص معراج پیامبر (ص) مطرح میشود این است که با توجه به فاصله میلیاردها سال نوری میان ستارگان و کهکشانها، آن حضرت با چه سرعتی مسافت میان زمین تا عرش خدا را طی نموده و چگونه میشود آن حضرت (ص) این مسافت را بدون اینکه عوارض جسمی مانند پیر شدن در ایشان مشاهده شود، طی کرده باشند؟
علم و جابجایی اجسام با سرعت نور
گفته میشود زمانی که سرعت جسمی به سرعت نور نزدیک میشود، جرم آن به شدت افزایش مییابد. اگر جسمی با سرعتی برابر نور حرکت کند، جرم آن و انرژی مورد نیاز برای حرکت دادن آن بینهایت میشود. از این رو است که هیچ جسم معمولی قدرت حرکت کردن سریعتر از سرعت نور را ندارد.
پرسش اصلی درباره سرعت نور در بالا تشریح شد، اما حال پاسخ این پرسش چیست: اگر انسان بتواند با سرعتی نزدیک به نور یا حتی بالاتر از آن حرکت کند چه خواهد شد؟ در چنین شرایطی انسان اثرات جالبتوجهی را تجربه خواهد کرد. یکی از مشهورترین آنها اتساع نام دارد، پدیدهای که منجر به کند شدن گذر زمان برای اجسامی خواهد شد که با سرعتی بالا در حرکتند. امروز علم در این خصوص حرفهایی میزند که قرنها پیش نمونه عملی آن در معراج پیامبر اکرم (ص) رخ داده اما از آن زمان تا کنون بشر همواره در حال تشکیک در این معجزه الهی به سر میبرد.
بنابر این اگر قرار است یک انسان از زمین به ستارهای که در فاصله یک ملیارد سال نوری با زمین قرار دارد حرکت کند، به یک میلیارد سال وقت نیاز دارد تا با سرعت نور به آنجا برسد، این درحالی است که رسول خدا (ص) در شب معراج هفت طبقه آسمان را در نوردید و به نقطهای دست یافت که حتی جبرئیل قادر به حضور در آنجا نبود. آن حضرت پس از پایان سفرش و این ماموریت خاص آسمانی به زمین بازگشت درحالی که میلیاردها میلیارد سال نوری را در یک شب طی کرده بود.
برخی خداباوران با اینکه به آیات و معجزات الهی اعتقاد دارند اما با این حال نمیتوانند معراج پیامبر (ص) را آن گونه که باید بپذیرند و درک و باور این موضوع برایشان بسیار دشوار است. البته طبیعی است که همه نتواند این معجزه الهی را باور کنند چراکه معراج گل سر سبد همه معجزات الهی است و اتفاق بی نظیری است که برخی به دلیل استناد به دانش فعلی بشر و ادله ناقص علمی او، معراج جسمانی پیامبر (ص) را غیر قابل تصور میدانند و معراج آن حضرت را تنها در حد یک سفر روحانی قبول دارند.
معراج جسمانی یا روحانی؟
صاحبنظران بر این باورند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگام معراج بیدار بود و با جسم خود به این سفر روحانی رفت، ولی بخشی از سیر ایشان به زمین و بخشی دیگر به ملکوت مربوط بود؛ برای مثال گفتوگوی ما در یک مکان خاص دارای شرایطی است:
الف. بیدار هستیم.
ب. جسم داریم.
ج. گفتوگو، دیدن و شنیدن ما جسمانی است.
د. فهمیدن ما جسمانی نیست.
بخشی از معراج به جسم آن حضرت مربوط است؛ یعنی همان سیر شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی: «سُبحنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی برَکنا حَولَه»؛ اما بخش دیگر آنکه به مشاهده انبیا، سدرة المنتهی، گفتوگو با جبرئیل، دریافت وحی، رسیدن به مقام قاب قوسین و…، مربوط است، جسمانی نبوده است؛ گرچه پیامبر اکرم (ص) در این بخش نیز جسم داشته و بیدار بوده است، ولی درک آن حقایق والا به وسیله روح ایشان صورت می گرفته است.
اگر همه معراج، جسمانی تلقی شود، لازم میآید که «ثُمَّ دَنا فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوسَینِ اَو اَدنی» نیز جسمانی باشد؛ یعنی دُنوّ (نزدیک شدن)، قاب قوسین (که نشانه شدت نزدیکی است)، سدرة المنتهی و… نیز جسمانی باشد، در حالی که جسمانی بودن این امور محال است.
چگونگی معراج جسمانی؟
اما اینکه این بدن دنیوی چگونه به معراج رفته با اینکه از جنس ماده است و ماده را طاقت این نیست که در عالم مجردات داخل شود باید بگوییم: اولاً: چون معراج پیامبر (ص) یک سفر اعجاز و خارق عادت بوده است و عقل، امور خارق عادت را نه تنها انکار نمیکند بلکه از نظر عقلی هیچ دلیلی بر امتناع معجزه و خارق عادت وجود ندارد، گذشته از این هرگاه برنامه سیر پیامبر اکرم (ص) در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد به طور مسلم تمام این امور در برابر اراده قاهره حق تسلیماند بنابراین از نظر عقل هیچ اشکال ندارد که خدایی که به زمین جاذبه داده و به اجرام آسمانی اشعه کیهانی بخشیده، بنده برگزیده خود را به وسیلة قدرت نامتناهی خود بدون اسباب ظاهری بر اساس اعجاز به انجام آن سفر موفق کرده باشد، و اساساً حساب معجزه از حساب علل طبیعی و توانایی بشر جداست مثلاً زنده کردن مردگان، اژدها شدن عصا، زنده نگاهداری یونس در شکم ماهی در قعر دریا که تمام آنها را کتابهای آسمانی تصدیق کرده و معراج پیامبر اسلام (ص) را نیز قرآن طرح و تأیید کرده است، دلیل عقلی بر عدم صحت آنها وجود ندارد.
ثانیاً: مهمترین عواملی که پذیرش معراج جسمانی ممکن است از عقل افراد عادی مقداری دور کند، اندیشه افلاک نهگانه بر اساس هیئت بطلیموسی است که گمان میکردند، آسمانها همانند پوست پیاز روی هم قرار دارند و قابل شکافتن و عبور از آنها نیست. اما امروز که بر اثر پیشرفت علوم و کشف این مطلب که افلاک نه گانه هیئت قدیم باطل است و میتوان به آسمانها پرواز نمود، هیچ بهانه عقلی برای پذیرش معراج جسمانی وجود ندارد. گذشته از این همان طور که با وسایل پیشرفته امروزی بسیاری از کارهایی که یک وقتی از نظر بیشتر ناممکن و نامعقول تلقی میشد به آسانی ممکن و معقول و انجام شدنی گردیده است و انسانها میتوانند به کرات آسمانی بروند، جریان معراج جسمانی پیامبر (ص) که به نیروی قدرتمندی الهی ارتباط داشته، چرا مورد پذیرش عقل نباشد. مثلاً در روایات اسلامی آمده که سفر معراج به وسیله مرکب فضاپیمایی به نام براق و رفرف که موجود ناشناختهای از نظر بشر، انجام گرفته است، عقل هرگز نمیتواند امکان این مطلب را که آن مرکب تمام شرایط لازم برای سفر آسمانی پیامبر (ص) را مساعد کرده و بگونهای حضرت را برده است که هیچ یکی از موانع نتوانستهاند سبب جلوگیری از سفر آن مسافر الهی بشود. بنابراین هیچکدام از مشکلات که احیاناً به ذهن بشر ممکن است، بیاید به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست و سبب نمیشود که عقل را از پذیرش معراج باز دارد، پس از نظر عقلی هیچ منعی برای قبول کردن معراج وجود ندارد.
سخن گفتن خدا با رسول اکرم (ص) در شب معراج
در این سفر آسمانی، رسول خدا (ص) به نقطهای رسید که جبرئیل دیگر قادر به همراهی با ایشان را نداشت و تنها رسول خدا باید به تنهایی به پیش میرفت تا در عالم ملکوت با خدای خویش خلوت کند.
در حدیثی آمده است که آن حضرت (ص) فرمود: «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی فَانْتَهَی إِلَی الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»؛ چون به حجابهای نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو! ای محمد اینجا آخرین نقطهای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد میکرد تا جایی که خدای تعالی میخواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.
از رسول خدا بعد از بازگشت ایشان از معراج پرسیدند: «بأی لغة خاطبک ربک لیلة المعراج؟»؛ پروردگار تو به چه زبانی در شب معراج با تو سخن گفت؟ حضرت فرمود: «خاطبنی بلسان علی» خدا در شب معراج با زبان علی با من حرف زد.
ایشان برای اطمینان بیشتر، خدای عز و جل را خطاب قرار میدهند و میفرمایند: «قلتُ یا رب تخاطبنی ام علیُ»؛ گفتم خدای من تو با من حرف می زنی یا علی؟ جواب رسید: «اطلعت علی سرائر قلبک»؛ به محرم خانه قلبت نگاه کردم، «فلم اجد فیه احد احب الیک من علی بن ابی طالب» دیدم در اون قلب نازنین محبوبتر از علی وجود ندارد، «فخاطبتک بلسانه» با زبان او با تو حرف زدم.
در این سفر آسمانی پس از دیدن عظمت الهی در پهنه آسمانها و رسیدن به شهود باطنی و مشاهده آنچه باید ببیند توسط رسول خدا (ص) زمان بازگشت فرا میرسد. عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود: در آن شبی که جبرئیل مرا به معراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و از طرف من سلام برسانی و رسول خدا (ص) چون خدیجه را دیدار کرد سلام خداوند و جبرئیل را به وی رسانید و او در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام».
خبر دادن رسول خدا (ص) از کاروان قریش
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از امهانی روایت کرده که گوید: رسول خدا (ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند و بخفت، ما هم با او به خواب رفتیم، نزدیکیهای صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای امهانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیتالمقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامهاش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و میآزارند، فرمود: به خدا! برای آنها نیز خواهم گفت!
امهانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: به دنبال رسول خدا (ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا میانجامد و گفتگوی آنها را برای من بازگوی. کنیزک رفت و بازگشته گفت: چون رسول خدا (ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند: نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست میگویی؟ فرمود: نشانهاش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلان جا دیدم و شترانشان از صدای حرکت براق رم کرده یکی از آنها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان (۲۵ مایلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد، و نشانهاش آن است که پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه میباشد. و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی دره تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانیها که فرموده بود مشاهده کردند که از دره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه را تصدیق کردند.
محدثین شیعه نیز به همین مضمون - با مختصر اختلافی - روایاتی نقل کردهاند و در پایان برخی از آنها چنین است که چون صدق گفتار آن حضرت معلوم شد و راهی برای تکذیب و استهزا باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند: این هم سحری دیگر از محمد!
سخن آخر
همه معجزات الهی که در قرآن ذکر شده با ابزارهای موجود درطبیعت، به اذن پروردگار اتفاق افتاده است، طبیعت نیز چارهای جز تسلیم در برابر امر خداوند نداشته و ندارد. قانونِ امر الهیِ «کن فیکون» بالاتر از همه قوانین طبیعت است چراکه طبیعت و قوانین آن، از فرمانِ خالقِ طبیعت پیروی میکند و چارهای جز اطاعت و اجرای دستور این آفریدگار بی همتا ندارد.
معراج یکی از اتفاقاتی بود که با فرمان الهی انجام شد و عناصر موجود (طبیعت و کائنات) در این معجزه بی نظیر الهی چارهای جز اجرای امر پروردگار نداشتند و ماجرایی را بوجود آوردند که مورد حیرت عالمیان شد. لذا ما بندگان الهی بجای تشکیک در اموری که درک آن خارج از فهم ماست، چارهای جز تسلیم و فرود آوردن سر تعظیم در برابر عظمت پروردگار نداریم.
نظر شما