خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - رامین حسین آبادیان: «عماد خمیس» نخستوزیر سوریه اخیراً با حضور در پارلمان این کشور، سخنانی را در خصوص ادلب مطرح کرده است. وی در جریان سخنرانی خود در مقر پارلمان، به صورت رسمی از آغاز عملیات بزرگ آزادسازی ادلب خبر داد. این مقام عالیرتبه سوری در این خصوص تأکید کرد: «عملیات آزادسازی ادلب از لوث گروههای تروریستی تکفیری آغاز شده و به زودی این استان نیز همچون دیگر استانهای سوری رنگ آرامش و ثبات را به روی خود خواهد دید».
نخستوزیر سوریه در جریان سخنان خود همچنین به گستردگی وجود تروریستهای تکفیری در ادلب اشاره کرد و گفت: «علاوه بر گسترده بودن دامنه حضور تکفیریها در ادلب، چالش دیگری نیز وجود دارد و آن، توطئههای شرورانه کشورهای غربی برای ممانعت از آزادسازی این استان است. اما در هر صورت، نیروهای مقاومت سوری در نهایت ادلب را از لوث تکفیریها آزاد خواهند کرد».
در همین ارتباط، گروه بین الملل خبرگزاری مهر میز گردی را با حضور کارشناسان ارشد مسائل ترکیه و سوریه، آقایان سیدعلی قائم مقامی، ابراهیم فراهانی و دکتر رضا صولت برگزار کرد و طی آن تحولات ادلب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت که مشروح قسمت دوم آن از نظر میگذرد. قسمت اول این نشست از این لینک قابل بازیابی است.
*اخیرا شاهد آن بودیم که مقامات نظامی آنکارا خواستار ایفای نقش روسیه برای توقف عملیات سوریه در ادلب شده اند. از سوی دیگر، کشورهای غربی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس هم با صدور بیانیهای مشترک نسبت به تحولات ادلب و عملیات نظامی ارتش سوریه در این استان ابراز نگرانی کرده اند. اهداف آنکارا و غرب از کارشکنی در مسیر عملیات ادلب چیست؟ آیا آنها قادر هستند عملیات را به چالش بکشند؟
قائم مقامی: ترکیه با بشار اسد هیچگونه مشکلی نداشت. گذرگاه ترکیه از سوریه نیز میگذشت. این بدان معنا است که ترکیه با بغداد ارتباطی نداشت اما با بشار اسد چرا. اما پس از بروز برخی تحولات منطقهای که موج آن به سوریه رسید، زمینههای قرار گرفتن ترکیه در برابر اسد ایجاد شد. ترکیه تلاش میکرد تا با کمک کشورهای غربی از این موضوع بهره برداری کند. تمامی کشورهای غربی در کنار کشورهای ناتو در ترکیه جمع شدند و شورای ملی سوریه را تشکیل دادند.
آنها به بحران سوریه دامن زدند و در همان زمان، ارتش آزاد سوریه را تشکیل دادند تا دولت اسد را سرنگون کند. هدف آنها این بود که محور مقاومتِ ضد صهیونیستی را در سوریه سرکوب کنند. ترکیه و حزب عدالت و توسعه، سوریه را میدان عمل مشترک ترکیه و اسرائیل میدانستند. لذا آنکارا به دنبال آن بود که دولت اسد را سرنگون کند. اگر این پروژه براندازی در سالهای اول محقق میشد، در سوریه حکومتی از اهل سنت ترکیه و وهابیت تشکیل میشد و عمق استراتژیک ترکیه در سوریه افزایش پیدا میکرد. این عوامل باعث میشد که محور مقاومت از ایران تا سوریه و لبنان در هم بشکند.
مسأله دیگر این بود که در آن زمان، ایران میتوانست نفت و گاز خود را از عراق، سوریه تا مدیترانه بکشد و در آن صورت، خط انتقال گاز در ترکیه کور میشد. ترکیه برای جلوگیری از تحقق این مسأله در سوریه دخالت کرد. مسأله دیگر، مسأله کردهای سوریه است. ترکیه با کردهای سوریه هیچگاه مشکلی نداشت. اما پس از آنکه ارتش آزاد سوریه در ترکیه تشکیل شد، آنکارا از حزب اتحاد دموکراتیک و یگانهای مدافع خلق خواست به ارتش آزاد ملحق شده و بشار اسد را سرنگون کنند تا در شمال سوریه یک خودمختاری به دست آورند. آنها قبول نکردند و ترکیه آنها را تروریست اعلام کرد. علت هم این بود که ترکیه میخواست از کردهای سوریه به نفع خود در منطقه سو استفاده کند. بنابراین، این طرح ترکیه در مناطق کردنشین سوریه شکست خورد.
ترکیه اما باز هم دست بردار نشد و انجمن نیشتمانی کرد سوریه را سازماندهی کرد. این انجمن در ترکیه سازماندهی شد و حدود ۱۰ هزار عضو دارد که در شمال عراق مستقر است. حزب اتحاد دموکراتیک اجازه نداد که اینها وارد سوریه شوند. پس از آنکه ترکیه، کردهای سوریه را از دست داد و پ ک ک یک پیمان نامه با عنوان سیاست گشایش و دموکراتیک امضا کرد، تحولاتی را در شمال سوریه به وجود آورد. آمریکا آمد و برای یگانهای مدافع خلق و حزب اتحاد دموکراتیک مسلط شد. قضیه این است وگرنه در دوره بشار اسد، تلاشی از سوی ترکیه برای ورود به خلیج فارس از طریق سوریه وجود نداشت.
درخصوص سؤالی که مطرح کردید، واقعیت این است که «خلوصی آکار» رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه به صورت مداوم با ستاد مشترک ارتش روسیه در ارتباط است و حتی در برخی مناطق آنها دارای گشتهای مشترکی در سوریه هستند. اما روسیه اعلام کرده که باید گروههای تروریستی از بین بروند. ترکیه هم در سوچی متعهد شد که ریشه تروریسم را در ادلب بخشکاند اما تاکنون به تعهداتش عمل نکرده است. در نتیجه، ارتش سوریه با حمایت روسیه، چنین عملیات مقطعی را در ادلب ترتیب داده است تا از ترکیه زهر چشم گرفته و آن را وادار به عمل کردن به تعهداتش کند.
این نکته را نیز باید در نظر بگیرید که پس از رسیدن غرب فرات به مرزهای ترکیه، ترکیه هیچگونه نفوذی در سوریه نخواهد داشت و مجبور است که با بشار اسد کنار آید. این درحالی است که هدف اصلی ترکیه براندازی دولت بشار اسد است. یکی از دلایلی که آنها ادلب را نگاه داشته اند، همین است. پیشتر ترکیه قصد داشتن حلب را به چنین مرکزی برای خود تبدیل کند؛ درست مانند بنغازی لیبی. اما با تمامی اینها حلب به دست نیروهای سوری افتاد و ترکیه مجبور شد پای میز مذاکره در شهرهای آستانه و سوچی بنشیند.
اگر آمریکا از سوریه خارج بشود، نفوذ ایران و روسیه و بشار اسد در شرق فرات هم افزایش پیدا میکند. در این صورت ترکیه تا حدودی تضعیف میشود. تمامی این مسائل حلقههای متصلی به یکدیگر هستند که همه با هم در کنار هم باید مورد بررسی قرار گیرند. این مسأله بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
*همانطور که میدانید ایالات متحده آمریکا هم اکنون بر گذرگاه استراتژیک «التنف» واقع در مثلث مرزی اردن، عراق و سوریه مسلط است. آمریکا معتقد است که اگر عملیات ادلب با موفقیت پشت سر گذاشته شود، مقدمه آزادسازی التنف و اخراج نیروهای آمریکایی از این گذرگاه فراهم میشود. اساساً ارتباطی میان التنف و عملیات ادلب وجود دارد؟
فراهانی: اساساً در جنوب غربی سوریه قرار بود عملیات پاکسازی انجام شود و تروریستها از دمشق به آنجا بروند. اما تلهای وجود داشت که تروریستها بیایند و حلب و ادلب را فتح کنند. این تله و توطئه توسط روسها خنثی شد. نیروهای روسیه و دولت اسد منطقه جنوب غربی که هم مرز با اردن و اراضی اشغالی است، کنار گذاشتند و اکنون بر روی ادلب متمرکز شده اند. ترکیه از شهریور ۹۷ تاکنون که ۸ ماه میگذرد، ترکیه به تعهدات خود در ادلب عمل نکرده است. تمامیت ارضی سوریه را هنوز هم به رسمیت نشناخته است. حتی ترکیه در حال دیوارکشی در داخل خاک سوریه نیز هست تا بدین ترتیب عفرین را از خاک سوریه جدا کرده و به خود ملحق کند. این یک اشغالگری است.
از آنجایی که ادلب در جنوب ترکیه است و یک اختلاف مرزی از سال ۱۹۷۰ میان دمشق و آنکارا وجود دارد، از این حیث نیز ادلب برای ترکیه حائز اهمیت است. دولت دمشق هیچگاه زیر بار اینکه ادلب متعلق به خاک ترکیه است، نرفته است. مسأله دیگر در خصوص ادلب این است که این استان مرز زیادی با مدیترانه دارد و روی استان لاذقیه و پایگاه حمیمیم و طرطوس روسیه تسلط دارد.
اکنون مدیترانه از اهمیت «ژئواکونومیک» هم برخوردار است. اکنون میادین گازی بسیاری در آنجا کشف شده و همین مسأله موجب شده تا اردوغان پس از ۶۵ سال به یونان سفر کند. استان ادلب از جمله مرزهایی است که سواحل زیادی دارد و مدیترانه یک اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. میتوان گفت که در آینده، مدیترانه همچون خلیج فارس یک اهمیت انرژی پیدا میکند.
لذا مدیترانه علاوه بر اهمیت گذشته خود، اکنون اهمیت ژئواکونومیک نیز پیدا کرده و بدین ترتیب، استان ادلب در سوریه استان بسیار مهمی است. به نظر من حتی با حدود حل بحران ادلب، بحران سوریه حل نخواهد شد. علت هم آن است که شما با هزاران تروریست مواجه هستید؛ تروریستهایی که در طول سالهای گذشته تجربه جنگاوری کسب کردند. آنها بسیار وحشی هستند. تروریستهای جبهه النصره سازمان یافته ترین و وحشیترین تروریستها هستند.
آنها اکنون بر ۷۰ درصد ادلب مستقر هستند و شکست دادنشان سخت و ترکیه نیز نمیخواهد که شکست بخورند. امروز هیچکس هیچ استراتژی خاصی برای حل بحران سوریه ندارد. بحران سوریه امروز به یک کلاف سردرگم تبدیل شده است. نکته دیگری که وجود دارد این است که ترکیه توان حل موضوع ادلب را ندارد. ترکیه به دنبال فرسایش و خریدن وقت است. روسیه هم در حال حاضر درحال بازی با ترکیه است. آمریکا و غرب هم به دنبال حل و فصل ادلب نیستند. در این میان، تنها عربستان و کشورهای عربی باقی میمانند که آنها تلاش میکنند سوریه را به اتحادیه عرب باز گردانند و در مقابل، در امر بازسازی آن مشارکت داشته باشند.
*در حال حاضر، مسأله حمایتهای نظامی گسترده ایالات متحده آمریکا از نیروهای کُرد موسوم به نیروهای دموکراتیک کرد سوری در سوریه مطرح است. اخیراً نیز دهها کامیون حامل تسلیحات نظامی و تجهیزات لجستیکی ایالات متحده آمریکا برای کردها ارسال شده است. آیا این اقدام آمریکاییها ارتباطی با ادلب و عملیات آزادسازی آن پیدا میکند؟
صولت: آمریکاییها در کل معتقد هستند که در صورت به هم خوردن امنیت اروپا، امنیت آمریکا به هم میخورد و اگر امنیت خاورمیانه به هم بخورد، امنیت اروپا به هم میخورد. بنابراین برای کنترل امنیت آمریکا، واشنگتن مستقیم وارد خاورمیانه میشود تا بدین ترتیب، بتواند منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی خود را تأمین کند. آمریکاییها این نقش را به اتحادیه اروپا و … واگذار نمیکنند. گاهی صحبت از آن بوده که آمریکاییها بخشی از وظایف خود را به دیگران همچون اتحادیه اروپا، ترکیه، عربستان و اسرائیل واگذار کنند که در واقع، تمامی اینها فقط سیاستهای اعلامی بوده است.
بنابراین، خودِ آمریکا به صورت مستقیم در بطن تحولات حضور دارد؛ به ویژه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر. زیرا این حادثه یک نقطه عطف در مفهوم امنیت سازی و استراتژیهای امنیتی در آمریکا بوده است. آمریکا برای حاکم ساختن خود بر سیستمهای امنیتی، به صورت مستقیم عمل میکند. در این میان، کردها بازیگران جدید هستند. تا قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر تمامی بازیگران موجود در خاورمیانه، بازیگران رسمی بودند. برهمین اساس دولت بوش آمد و بحث محور شرارت را مطرح کرد و بحث مقابله با کشورهایی را که با هژمونی آمریکا مقابله میکردند، مطرح کرد.
اکنون چنین سیستمی پاسخگو نیست. در سند چشم انداز امنیت ملی آمریکا مسأله اقدامات پیشدستانه یا پیشگیرانه به میان آمده است که مدام خود را با استراتژی نظامی در داخل خاورمیانه، به روز میکند. امروز خاورمیانه برای کشورهایی نظیر چین و ژاپن نیز اهمیت ویژه ای دارد. بسیاری از بحثهایی که در کشورهایی نظیر چین و ژاپن صورت میگیرد، حول محور خاورمیانه می چرخد.
آمریکا در مسأله شمال عراق و موضوع کردها نشان داد که موافق رفتار گریز از مرکز کردها نیست. نه تنها آمریکا، بلکه دیگر کشورها نیز نشان دادند که تمایلی به برهم زدن وضعیت و ساختار موجود ندارند. همین موضوع شمال عراق به ما برآورد مناسبی هم در خصوص سوریه و هم در خصوص ایران، به ما میدهد. در خصوص عراق ما شاهد بازیگر جدید و بازیگر رسمی جدید بودیم. آمریکا نشان داد که در قضیه شمال عراق، خطوطی را مشخص کرده که آن خطوط، افزایش هزینههای آمریکا نیست و هر کشوری که بخواهد آمریکا کاری برای آن انجام دهد، باید هزینه آن را بپردازد.
یعنی دقیقاً همان کاری که درخصوص عربستان و اسرائیل انجام میدهد. آمریکا میگوید که اگر خواهان امنیت در خاورمیانه هستید باید هزینه آن را بپردازید. موضوع کردها برای آمریکا تماماً هزینه است؛ به شرط اینکه موضوع کردها این کمک را به واشنگتن بکند که بتواند هزینههای بازسازی سوریه را پرداخت کند. درحال حاضر، نقش کردها بسیار پررنگتر شده است. اکنون کردها به عنوان یک بازیگر غیر رسمی که سلاح، اقتصاد، پول و ژئوپلتیک دارد، مطرح میشوند.
بنابراین، یکی از کارتهایی که منجر میشود آمریکا بتواند در مواقع اساسی بر اساس آن با ترکیه، عراق، سوریه مذاکره کند، کارت کردها است. به دلیل اینکه موضوع کردها در سوریه نه به عنوان یک بخش جزئی بلکه به عنوان یکی از موضوعات اصلی در رفتار در آینده سوریه تبدیل شده است، آمریکا از هم اکنون بخش هزینه و فایده اینها را در دست گرفته تا ابتکار عمل را در دست داشته باشد.
درحال حاضر ترکیه نقش پسر بازیگوش را برای آمریکا دارد؛ یعنی پسری که به هر حال، عدم قطعیتها نزد آن زیاد است. ترکیه در قضیه اسرائیل، فلسطین، عربستان، قطر، ایران، روسیه و … راهبرد مشخصی ندارد. استراتژی دیگر طرفها نیز به همین ترتیب است. این نشان میدهد که پیاده سازی یک استراتژی امنیتی واحد در خاورمیانه چشم انداز مناسبی حداقل درباره سوریه ندارد.
در موضوع سوریه، این مسأله مطرح است که هزینه بازسازی آن توسط چه کشوری مطرح میشود؟ اینکه کدام یک از بازیگران اصلی و همچنین بازیگران غیر رسمی مختلفی که در سوریه هستند، هزینه بازسازی آن را بدهند یک موضوع اساسی است.
از سوی دیگر، بحث مدیترانه شرقی بحثی است که از حدود ۴ یا ۵ سال گذشته مطرح شده است. حتی این بحث مدیترانه شرقی روی انتخابات و موضوعات داخلی ترکیه تأثیرگذار است. بحث مدیترانه شرقی، کریدورهای انرژی و انتقال انرژی را شامل میشود و بر درگیریها و شدت گرفتن آنها تأثیر گذار است. اینها بحران سوریه را بیش از پیش تشدید میکند. به عنوان نمونه، قبرس جنوبی به دلیل بحث مدیترانه شرقی روی مسأله سوریه حساسیت پیدا کرده است.
مدیترانه شرقی از اروپا به خودِ اراضی اشغالی و … وصل میشود. این متغیرات به ما نشان میدهد که هرچقدر زمان بیشتر میگذرد، موضوعات و بحثهای جدیدتر مطرح میشود. هر چقدر از موضوع سوریه زمان بیشتری سپری شود، موضوع سوریه پیچیدهتر میشود. بحث مدیترانه شرقی و بحث کردها بسیار برای ترکیه حساسیت برانگیز است. این بحث هم در بافت داخلی و هم در ژئواستراتژیک و هم در ژئواکونومیک و هم در ژئوپلیتیک ترکیه تأثیرگذار است.
در بحث مدیترانه شرقی، آمریکا ابتکار عمل را به دست اسرائیل داده است. در موضوع کردها نیز آمریکا بازی با کارت کردها را در اختیار گرفته است. یعنی در واقع، پاشنه آشیل ترکیه را هدف قرار گرفته است. اینها ابزار لازم را در اختیار آمریکا قرار میدهد تا به وسیله آن بتواند استراتژیهای دوگانه و متضاد ترکیه با آمریکا را کنترل کند.
قائم مقامی: در قضیه مدیترانه شرقی، ترکیه بیشترین ساحل را دارد. بعد از ترکیه، سوریه قرار میگیرد. اکنون اگر مسأله سوریه حل و فصل بشود و ترکیه مجدداً با بشار اسد، همکاری نزدیکی را آغاز کند، میتواند در قضیه انرژی مدیترانه شرقی ابتکار عمل را همراه با دمشق در دست گیرد. بدین ترتیب، اقدامات جبهه صهیونیستی، اسرائیلی و یونانی در آن منطقه تا حدودی خنثی میشود. لذا در منطقه مدیترانه شرقی نوعی ابتکار عمل در دست آنکارا و دمشق قرار خواهد گرفت.
این مسأله را از آن جهت مطرح میکنم که میبینیم در حال حاضر، آمریکا، فرانسه و ناتو، ترکیه را در مدیترانه شرقی تهدید میکنند. قطر هم در حال حاضر در مدیترانه شرقی سرمایه گذاری کرده است. بنابراین باید روی این مسأله تأکید شود که اگر ترکیه و سوریه با یکدیگر متحد شوند، میتوانند در شرق مدیترانه در مقابل تهدیدات آمریکا و ناتو ایستادگی بکنند و گاز آن منطقه را به نفع مردم منطقه به کار گیرند. در این شرایط است که نفوذ یونان و اسرائیل در آن منطقه کاهش پیدا خواهد کرد.
*شما چه چشم اندازی برای بحران سوریه متصور هستید؟ میدانید که برخی از بازیگران مستقر در سوریه خواهان تداوم و فرسایشی شدن بحران در این کشور هستند. اگر قرار بر حل بحران سوریه باشد این اتفاق از رهگذر یک راهکار سیاسی خواهد بود یا راهکار نظامی هم مطرح خواهد بود؟
قائم مقامی: برای حل مسأله ادلب هم راهکار سیاسی و هم راهکار نظامی لازم و اجتناب ناپذیر است. برای اینکه بحران ادلب بدون هیچگونه خسارت به مردم عادی (یعنی حدود ۴ میلیون نفر) به پایان برسد، هیچگونه برخورد امنیتی با غیرنظامیان نباید صورت پذیرد. یعنی تمامی حقوق غیرنظامیان باید حفظ شود. نکته دوم این است که تمامی گروههای مسلح مخالف اعم از سوری و غیر سوری باید خلع سلاح شوند. این تضمین باید وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، گروههای تکفیریِ تروریستی باید خلع سلاح شده و آن دسته از جنایتکارانشان مجازات شوند. در مقابل، کسانی که به حفظ سلاحهای خود ادامه میدهند باید با همکاری نظامی مشترک ترکیه، سوریه و روسیه از بین بروند. در غیر این صورت، این افراد میتوانند به خاک ترکیه نیز نفوذ کرده و امنیت ملی ترکیه را همچون پ ک ک تحت خطر قرار دهند.
بنابراین، این ۴ کشور یعنی ترکیه، سوریه، روسیه و ایران باید تضمین امنیت انسانی و امنیت ملی در ادلب دهند. آنها باید تضمین حق آزادیهای مختلف و همچنین خلع سلاح را در ادلب ارائه دهند. تنها راه حل بحران ادلب و به تبع آن، بحران سوریه این است. گروههای تروریستی نیز همانطور که گفتم باید منهدم شوند.
صولت: در تجزیه و تحلیل بحران سوریه و مخصوصاً مسأله ادلب و شمال سوریه نمیتوانیم صرفاً به یک سطح از تحلیل اکتفاء کنیم. در موضوع شمال سوریه، ما باید چند سطح تحلیل را در نظر بگیریم. یک سطح، گروهها هستند یعنی گروههایی که در آنجا فعال هستند و پدیده جدیدی در خاورمیانه محسوب میشوند. یک سطح دیگر، دولتهای منطقهای و قدرتهای منطقهای هستند و همه این قدرتها از جمله عربستان، ایران، ترکیه، قطر و اسرائیل و همچنین قدرتهای آسیایی از قبیل چین و … در سوریه حضور دارند. بنابراین قدرتهای بزرگ منطقهای و غیر منطقهای در سوریه حضور دارند و باید در تحلیلها به صف بندی آنها توجه شوند.
بررسی بحران سوریه طی سالهای گذشته نشان میدهد که به اندازه کافی در این کشور جنگ شده است و در حال حاضر فقط ۴ میلیون نفر آواره در درون مرز ترکیه در حال زندگی هستند. این بدان معنا است که اگر قرار بود راهکار نظامی برای حل و فصل بحران سوریه پاسخگو باشد، تاکنون چنین اتفاقی رخ داده بود. نه تنها نتیجهای از رهگذر این راهکار حاصل نشده، بلکه موضوعات پیچیده متعددی همچون بحث مدیترانه شرقی و بحث کردها در شمال سوریه را به وجود آورد. همچنین بحث تسلیح کردهای سوریه به میان آمده است.
بنابراین، ما با یک تحلیل نظری نمیتوانیم به این موضوع پاسخ دهیم که چه چشم اندازی در انتظار سوریه است. حداقل جمع بندی که در این خصوص میتوانیم داشته باشیم این است که اگر بحث شمال عراق، ادلب و … به یک سرانجام واحد برسد، تا حدود ۸۰ درصد از بحران سوریه قابل حل است. اما نکته اینجا است که وجود بازیگران متعارض و صف بندیهای متفاوت در منطقه موضوع را نه تنها از داخل سوریه و بازیگران منطقه خاورمیانه جدا کرده، بلکه آن را به یک مناقشه جهانی تبدیل کرده است. صف بندیهای داخل سوریه هم نشان داده اند که خود نیز نه تمایلی به اقدام نظامی و نه تمایلی به رفتارهای گریز از مرکز دارند.
در همین ارتباط؛ شما به صف بندیهای کنونی در منطقه و مواضع آنها در قبال تحولات شمال عراق نگاه کنید. شمال عراق و تحولات آن این برآورد را به ما میدهد که تمامی واحدهای سیاسی در خاورمیانه و تمامی بازیگران مهم بین المللی اعم از آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، ژاپن و چین و … موافق تغییر شکل گیری واحدهای سیاسی نیستند. این نشان میدهد که تجزیه آینده سوریه باید در قالب یک سوریه یکپارچه انجام شود.
من معتقدم که بازیگران فرا منطقهای به تنهایی قادر به حل و فصل موضوع سوریه نیستند. در این زمینه باید دسته بندی مناسب و معنادار در تحلیلِ سیستمِ گروهها، در تحلیل سیستمِ بازیگرانِ واحد مشخصِ سیاسی منطقهای و در تحلیلِ بازیگران فرامنطقه ای صورت پذیرد. وقتی این سه دسته از ائتلافات بتوانند به یک نظر مشترک درباره وضعیت فعلی سوریه و نوع بازسازی آن دست پیدا کنند، تصور میکنم میتوان درباره بحث ادلب هم به پاسخ مناسبی رسید.
فراهانی: درباره کردهای عراق باید به این مسأله اشاره کنم که اگر آمریکا با همه پرسی جدایی اقلیم کردستان از بغداد مخالفت کرد به این دلیل بود که دولت حاکم در آن زمان یک دولتِ مطلوب برای واشنگتن بود. اما در خصوص سوریه این مسأله متفاوت است و دولت اسد، یک دولتِ هم پیمان با روسیه است و نه آمریکا. بنابراین، آمریکا به تجزیه سوریه فکر میکند؛ به خودمختاری آن فکر میکند.
قائم مقامی: این مسأله را در میان کلام آقای فرهانی مطرح کنم که تا به امروز یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار توسط آمریکا به یگانهای مدافع خلق بودجه تزریق شده است. این بدان معنا است که آمریکا میخواهد از این یگانها علیه سوریه، عراق و ایران استفاده کند.
فراهانی: به همین دلیل می گویم که باید درباره دولت بغداد و دمشق، تفاوت قائل شویم. دولت بغداد، در آن زمان مطلوب آمریکاییها بود اما در سوریه موضوع متفاوت است و دولت دمشق، مطلوب آمریکاییها نیست. حدود ۲۷ درصد از اراضی تحت تسلطِ نیروهای مورد حمایت آمریکا هیچگاه به دولت اسد واگذار نخواهد شد. علت هم آن است که آنها میتوانند از محور شمالی، دولت اسد را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
آمریکا میتواند با کردها هم به ترکیه، سوریه، عراق و هم محور مقاومت به رهبری ایران فشار وارد کند. زمانی که ترامپ اعلام کرد که نیروهای خود را از سوریه خارج میکند، مشخص بود که چنین اقدامی را صورت نخواهد داد. آمریکا حاضر نیست از مساحتی قریب به ۳۰ درصد سوریه که هم اکنون تحت کنترل نیروهای تحت امرش است، بگذرد. عربستان و امارات، هزینه بقای نیروهای آمریکایی را بدهند، واشنگتن به هیچ وجه اراضی تحت کنترل در سوریه را از دست نخواهد داد.
در خصوص ادلب نیز تروریستهای مستقر در این استان مورد حمایت کشورهایی نظیر عربستان و امارات متحده عربی هستند. بنابراین، از دیدگاه عربستان و امارات و دیگر کشورها، مسأله ادلب نباید حل و فصل شود. تا دولت اسد، شرط و شروط عربستان و کشورهای عربی مبنی بر جدایی از ایران را نپذیرد، مسأله ادلب حل و فصل نخواهد شد.
صولت: مسأله کردهای شمال سوریه جدای از مسأله کردهای شمال عراق نیست. باید به این مسأله توجه کرد که چه ارتباطاتی میان شمال عراق و شمال سوریه وجود دارد. شما میدانید در حتی در جنوب ترکیه هم موضوع کردها یک موضوع پرتنش است. به همین دلیل است که می گویم برای تحلیل این مضامین، صرف اکتفاء به یک سطح از تحلیل به ما برآورد مناسبی نمیدهد.
شما نگاه کنید که موضوع کردها چقدر مهم است که یک اتمسفری در شمال سوریه در انتخابات شهرداریها در یک کشور دیگر یعنی ترکیه تأثیر میگذارد. بنابراین، اگر یک سطح از تحلیل را برای بررسی اوضاع آینده ادلب در نظر بگیریم، به نتیجه نمی رسیم. ما باید پیوستگی و تداوم نوع همکاری سه سطحِ گروههای موجود در سوریه، بازیگران منطقهای موجود در خاورمیانه و سطح بازیگران فرامنطقه ای را لحاظ کنیم. خودِ این بازیگران دارای دسته بندی ها و صف بندیهای متعددی هستند.
در خصوص مسأله شمال عراق من موافق نقش آمریکا هستم. من معتقدم چه کارتی برای آمریکا بهتر از کارت کردها که بتواند به وسیله آن بتواند اهدافش را محقق سازد؟ این متغیر واحد یعنی کردها میتواند همزمان تهدیدی برای ۴ کشور باشند ازجمله ترکیه، سوریه، عراق و ایران. بنابراین، با این مسأله موافقم که آمریکا به دنبال ایجاد یک خودمختاری باشد. اما اینکه هدف آمریکا، ایجاد و تشکیل یک دولت واحد سیاسی باشد را بعید می دانم.
نظر شما