به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام سید محمد خاتمی امروز در کنفرانس " هند امروز" در دهلینو گفت : پنج سال پیش که به هند آمدم گفتم که «هند شناسی» جهان شناسی است و هر کس بهرهای خاص از این جهان دارد.
وی افزود : اگر جهان امروز گاندی را ندیده بود آیا میتوانست باور کند که سیاست با اخلاق، مقاومت با محبت، مبارزه با گریز از خشونت، پیروزی نه بر حریف که با حریف و جهانداری نه با چیرگی که با دست شستن از جهان قابل جمع است؟
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها وتمدنها گفت : در نگاه تاریخی ما ایرانیان، هند سرزمین «درخت زندگی» ، «اکسیر بیمرگی» و «درخت دانایی» است .
وی افزود : درست گفتهاند که از میان تمدنهای کهن آسیایی، تفکر هندی و ایرانی به هم نزدیکترند. زیرا، صرف نظر از خویشاوندی کهنی که میان این دو قوم وجود دارد، برداشت هر دوی آنها از جهان و مسائل آن فلسفی و حکیمانه است. علاوه بر آن، میتوان از یک جو مشترک «تجربه معنوی» سخن به میان آورد که غایت آن رهایی و رستگاری در پرتو «اشراق» و «تجربه عرفانی» است. تجربهای که در آن اقبال به رهایی و رستگاری با عشق به یگانگی و عبور از اضداد همراه است.
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها وتمدنها با بیان این که " به واقع آسیا که مهد تمدنها و فرهنگهای زنده بشری و خاستگاه ادیان بزرگ است میتواند پرورشگاه تفکر زاینده جهانی نیز باشد" افزود : فرهنگهای آسیایی به سبب همانندی عمیقی که در نگاه به هستی، انسان و جامعه دارند ، در صورت فزونی یافتن ارتباطات میان آنها میتوانند به زایندگی نیروهای تمدنی جهان کمک کنند.
وی تاکید کرد: جهان امروز نیازمند تعامل در عین پذیرش تفاوتها، رفاقت در عین قبول رقابت و وحدت در عین کثرت است. از این رو باید به چشم انداز جدیدی از ارتباطات، همکاریها و مشارکتهای منطقه ای و بینالمللی رسید که در آن جامعه جهانی بتواند به دور از تنش، مداخله و سلطه صاحبان قدرت و ثروت راهی نو در پیش گیرد.
بر اساس گزارش موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها، خاتمی با ابراز تاسف از این که " استعمار وعقب ماندگی تاریخی مانع آن شده است که تمدنهای کهن آسیایی آنگونه که شایسته است از یکدیگر مطلع باشند" گفت : تصویری که ما از یکدیگر داریم کمتر بیواسطه و مستقیم است. تصویری که دیگران ساختهاند و ما از آن طریق به یکدیگر مینگریم اگر نگوییم تحریف شده است، دست کم کامل و شفاف نیست.
حجت الاسلام خاتمی با بیان این که " من از گفتگوی میان فرهنگها و تمدنها نه تنها به عنوان یک نظر و اندیشه که به عنوان یک راهبرد و برنامه عملی بسیار سخن گفتهام" خاطرنشان کرد : اگر قرار باشد عالم، قدرت خلاق و اعجابانگیز خود را در عصری که آن را عصر جهانی شدن نام نهادهاند به حداکثر سودمندی برساند و در عین حال نیروهای مخرب بالفعلی را که در همین مسیر پدیدار میشوند به حداقل زیان رسانی برساند، راهی عملیتر از گفتگو در همه سطوح فرهنگی و تمدنی وجود ندارد.
وی افزود : اجازه بدهید در این جا بر وجه خاصی از گفتگو میان تمدنها که از جمله در هند و ایران سابقهای دیرینه و ارزنده دارد تکیه کنم، وجه خاصی که میتواند برنامه عمل برای گفتگوی تمدنها در جهان امروز باشد . در این نوع گفتگو غرب در برابر شرق و آسیا در برابر دیگران قرار نمیگیرد، بلکه این گفتگو راهبردی است که میتواند ظرفیت آسیا و غرب و همه را در برابر خشونت، خودکامگی، نابرابری و فقر بالا ببرد.
وی با یادآوری این که " زمانی رودیارد کپلینگ شاعر انگلیسی تبار هندی در اوج استیلای استعمار چنین می سرود که «شرق، شرق است و غرب، غرب» و این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید." در این باره گفت : این سروده انعکاس غرور و خودبینی تمدنی بود که گرچه دستاوردهای بزرگ و شگفتانگیز داشت، اما در پی استیلا بر عالم و آدم بود. استعمار زاده این بینش و توهم بود، در عین حال که از انگیزههای سیاسی و اقتصادی متناسب با این روحیه دور نبود. امروز روز دیگری است. امروز دیگر برای آن گونه «خودبینی غربی» که منشاء نادیده گرفتن «دیگری» و تحقیر دیگران بود در میان فرهیختگان عالم کمتر جایی برای طرح میبینیم. گرچه هنوز آثار آن را میتوان در بینش و روش بحران زای پارهای از سیاستمداران قدرتمند غرب دید، امری که نه تنها شرق و غرب را دچار مشکلات بزرگ کرده است، بلکه منافع دراز مدت خود غرب را نیز مورد تهدید جدی قرار داده است.
خاتمی ادامه داد : تاریخ، پس از کپلینگ، گاندی را به خاطر سپرده است که شرق مقهور و غرب مغرور را در پارادایمی دیگر معنا کرده است. عظمت گاندی در آنجاست که حتی خود را از شادی پیروزی بر مخالفان هم محروم کرده است تا زخم کهنه بهبود یابد. او پیروزی خود را که چیزی جز پیروزی حقیقت و عدم خشونت نبود به صورت نرمشی شگفتانگیز منعکس کرد تا حتی دشمنی که مقتدرانه او را از سرزمین خود رانده بود احساس شکست و حقارت نکند. در اندیشه او شرق، همیشه شرق و غرب همیشه غرب به آن معنا که استعمار آن را ترسیم کرد نبود. شاید او این گفته گوته شاعر بلند آوازه آلمانی را باور داشت که «شرق و غرب هر دو از آن خدا هستند».
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تاکید کرد : هنگام آن رسیده است که در دنیای آشوبزده کنونی که هراس و دلهره شرق و غرب عالم را فراگرفته است، به راهکار تازهای برای نجات بشریت بیاندیشیم و گفتگو در پارادایمی که به آن اشاره کردم میتواند به همه ما در این راه مدد برساند. با تجربهای که بشر اندوخته است باید دریابیم که عقل ناسوتی و مادهگرای غربی بیش از پیش به خرد دیداری و تعالیگرای شرقی نیاز دارد، همانگونه که جان تعالیجوی شرقی نیازمند عقل واقعگرا و خلاق غربی است. باید پارگیهای ویرانگر اندام انسان «چه در شرق و چه در غرب» ترمیم شود و با تامل در تجربه تاریخی بشر به انسانی برسیم که بخشی از سرنوشت او در شرق و بخش دیگر آن در غرب سروده شده است. بدانیم که انسان مطلوب، ملتقای شرق جان و مغرب عقل است و این امر نیازمند تفاهم، رواداری و گفت و شنود هدفدار شرق و غرب است، اندیشه بزرگی که میتواند و باید حتی در صورتهای کوچک و ممکن خود همه جا پی گرفته شود.
خاتمی اظهار داشت : ما نیازمند جهانی آباد، برخوردار، پیشرو و انسانی برای همه جهانیان، نه برای بخشی از آدمیان هستیم و در همان حال از فاجعه گرفتار آمدن جان بی نهایت جو و حقیقت پوی انسان در چنبره قالبهای تنگ و روزمره و مادی باید جلوگیری کنیم. در این صورت است که شاهد رهایی انسان از جبرهای ناشی از فقر، جهل و خودکامگی و ناتوانی در برابر طبیعت خواهیم بود. در این صورت است که وجود منبسط انسان نیز که گل سرسبد کائنات است در نیازهای مادی تزاحم آفرین تن اسیر نخواهد شد.
وی افزود : در این چشمانداز است که من به گفتگوی تمدنها و فرهنگها در متن گفت وشنود شرق و غرب با هدف انزوا و نفی افراط گرایی و خشونت و مقابله با ناامنی و تبعیض در همه سوی عالم تاکید میکنم تا در سایه آن اندیشوران و صاحبنظران درد آشنا و نهادهای مدنی، ملی، منطقهای و بینالمللی بتوانند با تامل و مدارای بیشتر در جهت تغییر وضع کنونی جهان و گذر از پارادایمی که حاصل آن در دوران معاصر، استعمار، جنگهای جهانی، جنگهای منطقهای، جنگ سرد، اشغال، سرکوبگری و تروریسم بوده است به پارادایم صلح، امنیت و مردمسالاری چه در عرصههای ملی، چه در عرصههای بینالمللی گام بردارند.
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها وتمدنها ادامه داد : ما و شما مهربانانه به هستی نگریستهایم، پس چه بهتر که امروز هم دنیای انسانی را براساس مهر و مدارا همراه با عدالت بنا کنیم. متفکران و هنرمندان ما و شما که تصویرگران و آموزگاران بزرگ این نگاههای پر راز و رمز بوده اند هم میتوانند در هر رسانه و هر صحنه و هر ساختار و نهاد، این افق را بگشایند و به قول بیدل ما و شما؛ در این چمن به حیرت شبنم رسیدهام/ باید دری به خانه خورشید باز کرد.
نظر شما