به گزارش خبرنگار مهر، همایش کشوری روشنفکر مطهر توسط بسیج دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با همکاری بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء (عج) به دبیری آروین فرشی نعیم در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.
این همایش به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت شهید آیت الله مرتضی مطهری برگزار شد و بنا داشت تا به تبیین مولفه ها و شاخصه های روشنفکری اصیل انقلاب و وجوه تمایز آن با تحجر و روشنفکری های التقاطی بپردازد. در همین راستا متن سخنرانی اساتید و نظریه پردازان این همایش که همگی از اساتید مطرح کشوری بوده اندبه مرور منتشر خواهد شد. مطلب زیر گزارشی از سخنرانی استاد حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم، استاد دروس خارج حوزه علمیه، رئیس پژوهشگاه فقه نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری در این همایش است.
حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم گفت: مسئله روشنفکری در کشور ما از نگاه بسیاری از بزرگان، از جمله مقام معظم رهبری از اول بیمار متولد شد. ایشان در یکی از بیاناتشان ویژگیهای روشنفکری بیمار را سه چیز میدانند. اول ضدیت با دین. تعریف روشنفکری در نگاه بعضیها این است که حتماً طرف باید یک موضعگیری جدی علیه دین داشته باشد و نکته دوم شیفتگی و مجذوب تمدن غرب شدن است. و سومین ویژگی روشنفکری از نظر ایشان تحصیلات عالیه و درس خواندن به معنای امروزی است. بعد مثالهائی میزنند و میگویند اگر کسی متدین بود، ولو در اوج علم و اندیشه مثل علامه طباطبائی که کسانی مثل پروفسور هانری کوربن (Henry Corbin) میآیند و زانوی شاگردی در محضر ایشان میزنند، ایشان روشنفکر نیست. اما اگر کسی نسبت به دین و گزارههای دینی موضع منفی داشت، ولو آن سطح از فهم و فقاهت و عمق و معرفت کلامی، فلسفی و فقهی را هم نداشت، از نگاه بعضیها روشنفکر است. یکی از اقتضائات این سه ویژگی این است که روشنفکری بیمار به سنتها و فرهنگ برخاسته از آداب و عادات اسلامی ما پشت پا میزند. یعنی هر چیزی را که از سنت ما به ارث رسیده است یکی امر منفی و ناپسند میداند و همواره به دنبال تغییر و تحول به سمت تمدن غرب است. این ویژگی روشنفکری بیمار است.
ابوالقاسم در تشریح چیستی روشنفکری مطهر گفت: حالا روشنفکر مطّهِر چه کسی است؟ روشنفکری در ذاتش چیز بدی نیست. روشنفکری اگر به معنای حرکت رو به جلو و مقابله با ارتجاع باشد، بسیار هم امر پسندیدهای است. یک وقت هست که انسان در تفکر خود هر پیشرفت و هر امر نوئی را محکوم میکند. چنین شخصی در نقطه مقابل روشنفکری قرار دارد که قطعاً ناپسند است. روشنفکری به معنای حرکت رو به جلو ذاتاً چیز خوبی است، اما یک نکته را نباید از یاد ببریم و آن هم اینکه این حرکت رو به جلو نباید به قیمت از دست دادن ارزشها و سنتهای مفید و مؤثر برای جامعه ما تمام بشود.
به دو آیه از قرآن اشاره میکنم. خدا به پیامبر (ص) فرمود، «قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُل» (احقاف/۹) بگو من پیغمبر جدیدی نیستم و حرف نوئی نیاوردهام. حرف من حرفهای گذشتگان است. در بعضی از آیات دیگر میخوانیم که باز پیغمبر (ص) میگویند، «إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَی» (الاعلی/۱۸) این چیزهائی که من میگویم در کتب گذشتگان هم هست، «صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی» (الاعلی/۱۹) من امتداددهنده راه آنها هستم. اما همین پیغمبر (ص) در چند جای قرآن میگوید، «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِه» (طور/۳۴) قرآن نو هست. نوآوری در آن هست. قرآن یک حرکت رو به جلوست. چگونه میشود بین این دو گزاره جمع کرد که رو به جلو حرکت کنیم و در عین حال بگوئیم که ما حرف نوئی نیاوردهایم.
در اینجا باید اشارهای به تاریخ انبیا داشته باشیم و اینکه بدانیم انبیای الهی اساساً با چه هدفی آمدند و این مأموریت انبیای الهی به چه سمتی در حال حرکت است و غایت این مأموریت کجاست. اگر ما به سمت این مأموریت حرکت کردیم، حرکت ما در عین حال که رو به جلوست، دچار انحراف و به بیراهه رفتن هم نشده. اما اگر دیدیم که داریم برخلاف جریان انبیای الهی حرکت میکنیم، ولو اسم خودمان را روشنفکر بگذاریم و تصور کنیم که داریم حرکت رو به جلو میکنیم، اما حرکتی رو به قهقرا و به تعبیر قرآن رو به جاهلیت داشته باشیم.
خداوند متعال در قرآن آیات متعددی را بیان کرده که از آنها معلوم میشود که حرکت انبیا با چه هدفی آغاز شده و با چه هدفی استمرار پیدا کرده و به چه سمتی در حال استمرار و ادامه راه است. خداوند میفرماید، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَان» ما پیامبرانمان را فرستادیم و با آنها کتاب و میزان فرستادیم. میزان به معنای قانون و وسیلهای برای سنجش حق، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حدید/۲۵) هدف گسترش عدالت بود. هدف این بود که در جهان عدالت حاکم شود. پس حرکت پیامبران الهی یک حرکت عدالتمحور به سمت عدالت جهانی بوده است.
قرآن هم کتاب تاریخ است، اما متن را تاریخ انبیا قرار داده است و لذا قرآن، تاریخ انبیا به عنوان برترین انسانهای هستی را و رسالت آنها را اینگونه بیان میکند. رسالت انبیا گسترش عدالت در جهان بوده و هست. برای رسیدن به عدالت باید ابزار مناسب خودش را به کار بست. با هر ابزاری نمیشود به عدالت دست پیدا کرد. ابزار مناسب عدالت که میتواند عدالت را به معنای واقعی کلمه در جهان حاکم کند کدام ابزار است؟ آن ابزار چیزی است که ما امروز از آن به عنوان سبک زندگی اسلامی یاد میکنیم. اگر سبک زندگی اسلامی حاکم نباشد، نمیتوانیم عدالت را حاکم کنیم. سبک زندگی اسلامی جلوی اسراف و تبذیر را میگیرد و روحیه مصرفگرائی و مادیگرائی را از بین میبرد. این چپاولها، ثروتهای نجومی و حقوقهای آنچنانی به خاطر این است که اشخاص روحیات اسلامی را از دست دادهاند. ما بدون حاکمیت نوع زندگی اسلامی نمیتوانیم به سمت عدالت جهانی حرکت کنیم. این نوع زندگی اسلامی از کلمه دین این معنا فهمیده میشود. بعضیها فکر میکنند کلمه دین یعنی یک سلسله اعتقادات. دین را حداقلی حداقلی معنا میکنند. وحی و نبوت و امامت. از بچگی هم به ما یاد دادهاند که دین سه یا پنج تا گزاره است و چند تا واجب و حرام و نماز و روزه و همین! خیر، دین یعنی آنچه که انسان در عمل بدان پایبند است. آنچه که انسان در رفتارهای فردی و رفتارهای اجتماعی بدان پایبند است. رفتارهای فردی و اجتماعی انسان، سازنده دین اوست.
آیه قرآن در سوره مبارکه توبه را ملاحظه کنید، «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (توبه/۳۳) خداوند متعال پیامبرش را با دین حق و هدایت فرستاد تا این دین را بر همه ادیان غالب کند. این دو گزاره را فراموش نکنید: ۱. هدف اصلی از ارسال پیامبران اقامه قسط، یعنی عدالت جهانی و گستردن عدالت بود. در سوره توبه هم میفرماید هدف اصلی ارسال پیامبران این بود که دین اسلام را بر سایر ادیان غالب کند. دین اسلام به معنای یک سلسله عقاید نیست، بلکه به معنای مجموعه اعتقادات و رفتارهای فردی و اجتماعی است. خداوند متعال دین اسلام و پیامبران را فرستاده است برای اینکه این شیوه زیست را که مهمترین ابزار برای رسیدن به عدالت است در جهان حاکم کند، غلبه بدهد، غالب کند.
تا اینجا این نکته را مطرح کردم که تاریخ با محوریت انبیای الهی که در قرآن مطرح شده، سیری را از آدم تا خاتم و قیام حضرت مهدی (عج) بیان کرده که این سیر درنهایت، حاکمیت عدالت است و ابزارهای حاکمیت عدالت، حاکمیت سبک زندگی اسلامی است.
عضو مجلس خبرگان رهبری در تکمیل چیستی روشنفکری مطهر افزود: روشنفکر مطهِر کیست؟ کسی است که در این مسیر حرکت کند. روشنفکری حرکت رو به جلوست. در این تردیدی نیست. روشنفکری یعنی پرهیز از ارتجاع، اما گاهی اوقات ارتجاع را به اسم روشنفکری به ما قالب میکنند.
شهید مطهری در دورهای زندگی میکرد که جنگ بین روشنفکری بیمار و روشنفکری مطهر در یک عرصه بود. امروزه دوره ما دورهای است که جنگ بین روشنفکری مطهر و روشنفکری بیمار در عرصه دیگری است. اگر کسی عرصه را درست تشخیص ندهد ممکن است متوجه نشود که در این میدان کارزار، کجا را باید هدف بگیرد. در زمان شهید مطهری و در دوره قبل از انقلاب، تمام بحثها، بحثهای نظری و فکری و مبنائی بود. البته بحثهای مبنائیای که میتوانست به تشکیل حکومت اسلامی کمک کند یا میتوانست تشکیل حکومت اسلامی را به تأخیر بیندازد. دو دسته اشخاص در مقابل شهید مطهری صفآرائی کرده بودند. یک دسته مرتجعین غربی، دسته دوم مرتجعین اسلامی. مرتجعین اسلامی کسانی بودند که به نام انجمن حجتیه یا تفکر مهدویت معتقد بودند که ما نباید حاکمیت دینی داشته باشیم. شهید مطهری در مقام مواجهه با این تفکر به عنوان روشنفکر مطهِر توانست این فضا را کنار بزند و گفتمان نظری منتج حکومت دینی را حاکم کند. نتیجه تلاشهای ایشان شکست گفتمانی بود که معتقد بود ما نباید به سمت حکومت برویم. از یک طرف از سوی انجمن حجتیه و تفکر این چنینی تقابل صورت میگرفت. از سوی دیگر از ناحیه روشنفکری بیمار. کسانی که مجذوب غرب بودند و تصور میکردند برای پیشرفت باید با دین مبارزه کرد و حاکمیت دینی مانع پیشرفت است. این دو جبهه که در واقع دو لبه یک قیچی بودند در مقابل انقلابیونی که داشتند در مسیر انبیا حرکت میکردند، میایستادند. ایشان تمام تلاشش را معطوف به این جبهه کرد و لذا بحثهای شهید مطهری عمدتاً بحثهای نظری و مبنائی هستند. از کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» گرفته تا سایر کتابهائی که در حوزه مباحث نظری و فلسفی تدوین شدهاند. امروز روشنفکری بیمار و در نقطه مقابل روشنفکری مطهِر کاملاً در فضای دیگری قرار دارد. فضای پساانقلاب.
فضائی که به قول رهبر معظم انقلاب در مسیر تمدن اسلامی است. دیگر انقلاب انجام گرفت و این حرکت رو به جلو و به هم زدن معادله قدرت علیه مستکبران اتفاق افتاد. مستکبران به زیر کشیده شدند. امروز جمهوری اسلامی در جهان به عنوان یک قدرت برتر شناخته میشود.
امروز انقلاب اسلامی اتفاق افتاده و روشنفکری مطهر در آن زمان کار خودش را کرد، یعنی حرکت رو به جلوی انبیا را که باید توسط امام زمان (عج) کامل بشود، یعنی حاکمیت دین در سرتاسر عالم و در نتیجه حاکمیت سبک زندگی اسلامی و در نتیجه حاکمیت عدالت، انقلاب اسلامی راه را تسهیل کرده است.
رئیس پژوهشگاه فقه نظام در تبیین وظایف روشنفکران اصیل انقلاب اسلامی گفت: امروز ما در دوران پساانقلاب باید دنبال مطلب دیگری بگردیم. آن مطلبی که اتفاقاً خلاء اصلی امروز جامعه دانشگاهی ماست و آن ساخت نظامات اجتماعی مبتنی بر دین است. ساختارهای اجتماعی در دیندار شدن و بیدین شدن مردم بسیار مؤثرند. در یک ساختار برخاسته از تمدن غربی نمیتوان توقع دیندار شدن مردم را داشت. اصلاً مدل شهرسازی در دیندار شدن و بیدین شدن مردم تأثیر مستقیم دارد. مدل اقتصاد در دیندار شدن و بیدین شدن تأثیر دارد. نظام سیاسی تأثیر دارد. نظام فرهنگ و رسانه و ارتباطات در دیندار شدن و بیدین شدن مردم تأثیر دارد.
یک نماز که میخواهید بخوانید، گاهی میبینید که حضور قلب به سختی پیدا میشود و ذهن آدم در حین نماز هزار جا میرود. اما در سالن سینما که میروید نسبت به فیلمی که دارد پخش میشود، یک حضور و تمرکز فوقالعاده دارید. چه میشود که در سالن سینما نسبت به آن فیلم این قدر تمرکز وجود دارد، اما در محراب عبادت برای نماز اینقدر تمرکز نیست؟ چون ساختاری که ایجاد شده به تمرکز حواس شما کمک میکند. ساختار، ساختاری است که با آن ویژگیای خاص خودش، با آن پرده بزرگ، آن سکوتی که نهادینه شده و با آن نظم خاصش، آن صدای دالبی، آن تصاویر شفاف و بالاخره مجموعه اتفاقاتی که میافتد، باعث میشود کسی که به سینما میرود، وقتی بیرون میآید، کمتر پیش میآید که از او سئوال کنید دو ساعت فیلم دیدی چه بود، بگوید حواسم نبود. آیا به نظر شما چنین چیزی میشود؟ نمیشود. اما بارها میبینیم که من و شما نماز میخوانیم، شک میکنیم که چند رکعت خواندهایم، چرا؟ چون یک سینما به گونهای ساخته شده که تمرکز حواس میآورد، توجه میآورد. بنابراین ما باید ساختارهای دینی مناسب را برای توجه به امر آخرت بسازیم.
در حوزه شهرسازی چند مثال میزنم تا موضوع بیشتر روشن بشود. امروز رسالت ما در عرصه تربیت روشنفکر مطهر چیست؟ و اگر شهید مطهری امروز در میان ما بود برای فرار از ارتجاع و حرکت صحیح رو به جلو چه میکرد؟ مدل شهرسازیها را ببینید. امروز چه اتفاقی دارد میافتد؟ ما یک مدل شهرسازی اسلامی داریم که در اصفهان اتفاق افتاده. میدان امام خمینی که شیخبهائی ساخته، مرکزیت و پیشانی میدان یک مسجد باعظمت است. دور تا دور این مسجد بازارها و مراکز علمی ساخته شدهاند. مراکز علمی زمان، حوزههای علمیه، فضای تفریحی هم در همان جا تعبیه شده و کسانی که برای عبادت میآیند، نیازهای اقتصادی و نیازهای اجتماعیشان را برآورده میکنند و میروند. امروز در گوشه و کنار شهر و کشورمان میبینیم Centreها و Mallهای بزرگی قارچگونه ساخته میشوند که وقتی وارد آنها میشوید، تنها چیزی که به ذهن شما خطور نمیکند دین و معنویت است. اگر هم بخواهید نماز بخوانید، اگر سازنده آن Mall خیلی هم متدین باشد، شما را به اتاقکی در زیر زمین و در کنار سرویس بهداشتی ارجاع میدهد. آن مسجدی که در پیشانی میدان امام خمینی قرار دارد و توجه هر رهگذری را به خود جلب میکند و بازار را در پیرامون خود و در سیطره فرهنگی و فکری خودش شکل داده، امروز تبدیل به یک اتاقک در طبقه ۳ منفی یک Mall تبدیل شده، در کنار یک خیابان پر رفت و آمد با آدمهای مرفه و پولدار. معنایش این است که ساختار شهری ما به سمتی رفته که دیندار بودن در این ساختار به طور طبیعی سخت است.
ما با جریانی که من نام آن را روشنفکری بیمار در عرصه ساخت نظام اجتماعی میگذارم مواجه هستیم. در نقطه مقابل جای شهید مطهریها خالی است. ما امروز در عرصههای نظامی اجتماعی به صدها شهید مطهری نیاز داریم که اینها بیایند و با یک حرکت رو به جلو، یعنی حرکتی به سمت حاکمیت دستورات اسلام در ایران و در جهان اقدام کنند.
استاد دروس خارج حوزه علمیه در تبیین بخشی از بیانیه گام دوم رهبر انقلاب اسلامی گفت: بیانیه گام دوم حضرت آقا بسیار بیانیه مهمی است. ایشان میفرمایند ما باید زمینه را برای طلوع ولایت عظمی آماده کنیم. چگونه؟ با نشان دادن نمونهای از تمدن اسلامی. چگونه میتوانیم این کار را بکنیم؟ با تربیت نیروهائی که فکر و ذکرشان طراحی مدلها و ساختارهای اجتماعی متناسب با گزارههای دینی است. مدل و ساختارهای اجتماعی ای که به نشر و به تحقق و عینیت یافتن دین در عالم عین کمک میکند.
بنابراین امروز رسالت روشنفکر مطهر تلاش برای ساخت نظامات اجتماعی برپایه تعالیم اسلامی است. این نظامات اجتماعی در عرصههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و… باید مستقر شوند.
ما الان در نظام بانکداری واقعاً دچار چالش هستیم. ببینید بانکهای ما چه بلائی دارند سر مردم میآورند. این بانکها مدلی است که از غرب آمده و جالب اینجاست که به همان بایستههای غرب هم پایند نیست و لذا ما یک موجود وحشی را که غرب با ابزار خودش آن را کنترل میکند آوردهایم و ابزارهای کنترلش را هم نداریم و در نتیجه بانکها به قلههای ثروت تبدیل شدهاند و انواع و اقسام فسادها در آنها اتفاق میافتند. اختلاسها، وامهای نجومی و بدون پشتوانه و ضمانت لازم و در نقطه مقابل فشارهای اقتصادی و اجتماعیای که دارد روی طبقه مستضعف و محروم میآورد. خانههائی را که به اجرا میگذارند، وامهائی که به خاطر تأخیر در تادیه، پشت سر هم روی آنها سود میآید و افزایش فاصله بین فقیر و غنی.
این ساختار اقتصادی ساختار غلطی است. چه کسی باید آن را درست کند. روشنفکر مطهری که تلاش او نظامسازی اسلامی در چهارچوب تعالیم دینی است.
رئیس پژوهشگاه فقه نظام در تبیین ویژگیهای فقیه فقه نظام گفت: برای این منظور چه الزاماتی لازم هستند؟ اولاً یک فعال در این عرصه باید متناسب با عرصه مورد نظر با تعالیم دینی آشنا باشد. یک فعال اجتماعی که میخواهد نظام اقتصادی را اصلاح کند، باید با نظام مالیاتی اسلام آشنا باشد. یک فعال نظامساز باید اولاً اطلاعات مکفی و خوبی از گزارههای دینی و مدلهای موجود دینی داشته باشد. نکته دوم این است که باید اطلاعات دقیقی از ساختارهای اجتماعی موجود در جهان داشته باشد. بعضی از این ساختارها در جهان امروز با ساختارهای اسلامی بسیار سازگار هستند. ما در همین پژوهشگاه فقه نظام یک گروه بانکداری اسلامی راه انداختهایم و دوستان دارند با همکاری یکی از بانکهای معروف کشور مدل بانکداری اسلامی را طراحی میکنند. مدلهای بانکداریای را که امروز در دنیا هست استخراج کردهاند. نزدیک به ۲۰ مدل بانکداری داریم. میگویند بعضی از این مدلها بسیار به مدل اسلامی بانکداریای که ما دنبالش هستیم نزدیکند. این خیلی کار را آسان میکند. چرا یک عده بدون اطلاع تصور میکنند بانک همین چیزی است که امروز دارد در کشور ما اجرا میشود. بعد هم آن را به اسلام منسوب میکنند و آبروی اسلام و مسلمانی را میبرند.
رسالت روشنفکر مطهر در دوره کنونی در مسیری که خداوند متعال در قرآن برای انبیا و برای طول تاریخ ترسیم کرده، ساخت نظامات اجتماعی در چهارچوب تعالیم دینی است. برای این منظور اولاً باید تعالیم دینی را در هر حوزه مرتبط کاملاً فرابگیرد. ثانیاً باید ساختارهای اجتماعی مرتبط را بشناسد و در گام سوم اقدام به تولید و پیشنهاد ساختارهای اجتماعی متناسبی بکند که بتوانند بستر مناسبی برای تحقق اهداف دینی باشند. این تفاوت دوره ما با دوره شهید مطهری است.
حاج ابوالقاسم در انتقاد از حوزه و دانشگاه افزود: امروز سئوال این است که زندگی متناسب با حرف پیامبران که شما میگوئید چیست؟ الگو بدهید. چرا به ما الگو نمیدهید؟ البته باید اعتراف کنم که حوزههای علمیه در این زمینه کمکاری داشتهاند و بخشی از تقصیر متوجه آنهاست، ولی من فکر میکنم دانشگاههای ما هم در این زمینه کم تقصیر ندارند. اگرچه من خود ساختار دانشگاهی را متأثر از نگاه روشنفکری بیمار میدانم. خود این ساختاری که دانشگاهیان دارند در آن رشد میکنند، ساختاری است که از آن خیلی مشکل آدمی که دغدغه دین دارد بیرون میآید. دانشکده الهیات و خودتان را نگاه نکنید. چگونه است که جوانان ما وقتی از دانشگاه بیرون میآیند، اعتقاد و باورشان را از دست میدهند؟ ساختار، ساختاری است که برای تحقق احکام دین ساخته نشده که خودش بحث عمیقی دارد که ساختار آموزشی مطلوب دین کدام مدل است؟ مدل آموزشی برخاسته از روشنفکری بیمار کدام مدل است؟ مدلی که امروز در دانشگاههایمان داریم تلفیقی از این دو مدل است و مدل آموزشی اسلامی ناب نیست. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که، «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر/۲۸) اگر دانشگاههای ما عالم پرورش میداد، نتیجهاش باید طیف وسیعی از آدمهای خاضع و خاشع در برابر خدا میبود. یعنی دانشگاههای ما باید به محراب عبادت تبدیل میشدند و خروجی این دانشگاهها باید آدمهای خاضع و خاشع میبودند. اگر نیست ببینیم چرا اینگونه است. من فکر میکنم یکی از ساختارهائی که باید اصلاح بکنیم، در کنار ساختارهای اقتصادی و فرهنگی، ساختارهای آموزشی ما هستند.
پرسش و پاسخ
سوال؛ آیا با توجه به غیبت امام زمان (عج) و موانعی که در کشف احکام الهی در این زمان داریم امکان تدوین فقه نظاممند وجود دارد یا این مسئله امتناع دارد؟ حوزه علمیه چقدر در این زمینه کار میکند؟ آیا کارهائی که میشود مطلوب است؟ فقه نظام در این زمان به کجا رسیده و در چه مرحلهای قرار دارد؟
سئوال اول این بود که بحث غیبت را مطرح کردید و اینکه در عصر غیبت آیا ما توانائی ساخت نظامات اجتماعی برپایه دین را داریم یا نداریم و آیا گزارههائی که داریم برای این مقدار کافی هست یا نیست؟ امام زمان (عج) وقتی تشریف میآورند، میخواهیم ببینیم که آیا دین جدیدی میآورند و گزارههای جدیدی علاوه بر قرآن و حدیث ارائه میکنند یا در مسیر تحقق آن اقدام جدیدی را انجام میدهند. در مسیر جهانیسازی آن اقدام جدیدی را انجام میدهند. قرآن ادعایش این است که دین، دین کاملی است، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده/۳) پس این کتاب پاسخگو هست و میتواند با ابزارهای خودش و با ابزار اجتهادی، این روایات اگر با ابزار اجتهادی به سراغشان برویم میتوانند پاسخگوی نیازها ما برای ساختن یک تمدن باشد. اما مشکل ما کجاست؟ چرا محقق نمیشود؟ مشکل ما سیل بنیانکنی است که از طرف غرب به سمت ما در حال جریان است و ما داریم برخلاف جریان آب حرکت میکنیم. مشکل ما این نیست که به لحاظ نظری نمیتوانیم این مدلها را بسازیم. مشکل ما این است که نمیتوانیم این مدلها را در عالم عینیت محقق کنیم و در واقع ما نسبت به تحقق این مدلها مشکل اصلی و اساسی داریم. البته تا قبل از انقلاب اسلامی چون اصلاً زمینه برای تحقق نبوده، دغدغهای هم برای طراحی این مدلها نبوده. بعد از انقلاب که فرصت برای تحقق این مدلها و عینیت یافتن این مدلها ایجاد شده، امروز دیگر ما این دغدغه را در دانشگاهها و حوزهها پیدا کردهایم و گرایش به این سمت بسیار زیاد است.
امام زمان (عج) نمیخواهند دین را فربهتر کنند. دین همین است که هست. زمینه تحقق را فراهم میکنند که البته ما هم باید تلاش کنیم. امام زمان (عج) هم بدون زمینهچینی نمیتوانند یکمرتبه اوضاع را عوض کنند. در روایت از امام کاظم (ع) هست که، «یَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ، فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطَانَهُ» کسانی در مشرق زمین قیام میکنند و زمینه را برای ظهور حضرت مهدی (عج) آماده میکنند. پس این اتفاق باید بیفتد و این زمینهسازی باید بشود و تا حدی شدنی است.
و اما نکته دوم راجع به حوزهها که فرمودید حوزه در این زمینهها چقدر کار کرده؟ باید عرض کنم که اصلاً مطلوب نیست. چرا؟ عوامل مختلفی دارد. یک بخشی به این برمیگردد که حوزه با یک سنت و روش هزار ساله که پشتوانه کارش بوده، امروز کار را به جائی رسانده که بالاخره یک تراث عظیم علمی در فضای عدم امکان تحقق ساختارهای اجتماعی ایجاد شده. چون امکان تحقق ساختار اجتماعی و مدلسازی نبوده، اصلاً در این زمینهها فکر نشده و بیشتر در حوزههای نظری فکر شده. احکام نماز، احکام روزه و نه احکام تحقق آنها. ما یک احکام نماز داریم، یک احکام تحقق نماز. احکام نماز این است که اگر شک کردی چه بکنی، اذان چگونه است، اقامه چگونه است. احکام تحقق آن همان مدل شهرسازی است که عرض کردم. میدان امام اصفهان نشان میدهد که باید شهرتان را به گونهای بسازید که همه مردم دسترسی به نماز داشته باشند. این موضوع اصلاً در بحثهای فقهی ما نبوده. چرا؟ چون زمینه نبوده. بعد از انقلاب که زمینه ایجاد شده، باز حوزهها درگیر مسائل مختلف شدند. هشت سال که جنگ بوده. بیشترین شهید را حوزهها دادند. در هیچ قشری به اندازه روحانیت شهید نداشتهایم. درصد شهدای روحانیت به نسبت بقیه اقشار بالاتر است. این بحثها شاید ده پانزده سالی باشد که در حوزهها آغاز شدهاند و تا به سرانجام برسند زمان میبرد. حرکت آغاز شد، و امیدواریم با یاری خدا این حرکت به سرعت رو به جلو برود.
در مورد فقه نظام، ما اولین مرکزی هستیم که به شکلی رسمی این پرچم را بلند و ذهنها را به این سمت معطوف کردیم. بحثهای زیادی هم مطرح شدند که فقه اصلاً میتواند در این عرصه ورود کند؟ نمیتواند؟ ما با همایشها و نشستها دنبال همین مطلب هستیم. تا حد زیادی این مطلب فراگیر و ذهنها بیدار شدهاند. ما در آغاز راه هستیم. یعنی فقه نظام در آغاز راه است. اگر بگویم که مثلاً ۴۰، ۵۰ سال باید کار بشود تا مدلهائی دربیایند اغراق نکردهام. اولین کار ما کار بانکداری است که گروه اقتصاد اسلامی ما مشغول فعالیت هستند. ما در حوزه بانک دو جور کار داریم، یک کار، کاری است که من اسمش را میگذارم اسلام مالی. یعنی همان چیزی را که از غرب میآید، با گاهی جزءنگر امضا میکنیم و میشویم ماشین امضای فرهنگ لیبرال دموکراسی. همین مسابقه «برنده باش» و امثالهم را از بعضی از مراجع استفتا کردند و آنها گفتند اگر اینطور و آنطور بشود اشکال ندارد. این نگاه جزءنگر است. مقام معظم رهبری با نگاه فقه نظامیشان فرمودند، «فرهنگ کار را از بین نبرید. این فرهنگ که یک نفر یک جا بنشیند و پول بادآوردهای به دست بیاورد خلاف تعالیم اسلام است.» با نگاه فقه اسلامی، شما این پدیده را محکوم میکنید، ولی با نگاه فقه جزءنگر ممکن است همین پدیده را تأئید کنید.
تا به حال به سئوالات بانکداری با نگاه فقه جزءنگر پاسخ داده شده است و لذا تکتک اتفاقاتی که در یک بانک چپاولگر میتواند اتفاق بیفتد، با قید و بندها و شرایطی یک امضای شرعی پای آن زده شده است و لذا فقه ما متأسفانه به خاطر اینکه جزءنگر بوده تبدیل به ماشین امضای نظام اقتصادی سرمایهداری شده است. اما نگاه فقه نظامی خیلی متفاوت با نگاههای قبل است و تغییر رویکرد به سادگی امکانپذیر نیست. اصلاً ممکن است ما به این نتیجه برسیم که پدیدهای به نام بانک به این شکل نباید داشته باشیم. باید به سه بخش تقسیم بشود که حالا دوستان ما این ایده را مطرح کردهاند: ۱. سازمان قرضالحسنه ۲. سازمان فعالیتهای اقتصادی ۳. سازمان خدماتی. یعنی اصلاً اینکه یک پدیده پولهای مردم را به اسم قرضالحسنه بگیرد و بعد با آن فعالیتهای اقتصادی بکند و بنگاه اقتصادی بشود، ممکن است به این برسیم که اصلاً نباید چنین چیزی وجود داشته باشد. در هر صورت ما در آغاز راه هستیم، ولی دوستان ما در قم، کسانی که هم آگاه به علوم انسانی و هم فعالیت اجتهادی هستند دارند تلاش میکنند. حوزه علمیه مشکات هم با همین هدف بنیان نهاده شده است و انشاءالله در این مسیر حرکت خواهد کرد.
آیا در حوزه فقه حکومتی الگوی اقتصاد اسلامی حاصل شده است یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت هست، در وضعیت جاری کشور چقدر امکان اجرا دارد؟
نخیر، الگوی اقتصاد اسلامی حاصل نشده است. چرا؟ چون تا بخواهد نگاهها عوض شود و اشخاص بفهمند که این نوع نگاه فقهی امضای جریان مادیگرائی است، طول میکشد. فقهای ما گاهی با سئوالات جزئی مواجه میشوند که این سئوال را در یک مجموعه و ساختار کلان بررسی نمیکنند که چه تبعاتی در مجموعه ساختار ایجاد میکند. لذا باید عرض کنم که هنوز ایجاد نشده. کارهائی هم که تا به حال شده بسیار ناقص و محدود بوده. گاهی یک چیزهائی میشنوم که اگر به شما بگویم شاید تعجب کنید. قانون تجارت قانون زمان شاه است. ما هنوز وقت نکردها یم. ما که میگویم یعنی مجتهدین، حقوقدانها، متفکرین ما هنوز وقت نکردهاند قانون تجارت اسلامی را بنویسند. کجا اقتصاد ما اسلامی است؟ من به جرئت عرض میکنم که اقتصاد ما حتی ده درصدش هم اسلامی نیست. بخشهائی از آن اسلامی به معنای نگاه جزءنگر هست که برای تکتک پدیدهها راهکاری اندیشیده. مثلاً بانک میخواسته پول بدهد و سود بگیرد. کار بانک همین است که از شما سود میگیرد و به دیگری میدهد و بالعکس و با خلق پول، ثروتش افزایش پیدا میکند و یک پول را گاهی پنج برابر میکند، چون وقتی که به شما وام میدهد، شما که پولتان را برنمیدارید ببرید. یک حساب باز میکنید و آن پول را در همان بانک یا بانک مشابه میگذارید. بانک میبیند که بخشی از پول در آنجا هست. دوباره آن را به کس دیگری وام میدهد و این دور تسلسل ادامه پیدا میکند و لذا گاهی میبینید که با ۵۰۰ هزار تومان دارد معادل دو میلیون تومان وام میدهد. به این ترتیب ثروتش افزایش پیدا میکند. کجای این بانکها اقتصاد اسلامی است. این افزودهای که دارد اتفاق میافتد مال بانک است یا مال صاحبان سرمایه است. اینها مسائل جدیای هستند که باید در اقتصاد اسلامی به آنها پرداخت و متأسفانه به آنها نپرداختهایم. قانون بانکداری بدون ربا را مرحوم آقای شاهرودی در سال ۶۰ با جمعی از فقها نوشتند که ربا را حذف کنند. یک عده گفتند اسمش را بگذاریم بانکداری اسلامی، ایشان گفتند خیر، این اسلامی نیست. قرار بود پنج سال به طور موقت اجرا شود و بعد بازنگری بشود. پنج سال شد سی سال و این وضعیتی است که دارید مشاهده میکنید و لذا من به جرئت عرض میکنم اقتصاد ما اسلامی نیست. حالا چه کسی مقصر است؟ باید بگردیم مقصر را پیدا کنیم.
سوال؛ این نظام بانکداری که فرمودید دارید تدوین میکنید چقدر امکان اجرا دارد؟ آیا ساختاری برای اجرای آن وجود دارد؟
یک مشکل هم مشکل اجراست. مثلاً یکی از حرفهائی که به این آقایان زده شد این بود که جریمه تأخیر نگیرید. گفتند این قانون است و نمیتوانیم نگیریم. بانک مرکزی تکلیف کرده که در قراردادها جریمه تأخیر درج بشود. ابزار اسلام برای بازپرداخت وام، جریمه تأخیر نیست. رهن است. رهن ابزار اسلامی است برای بازپرداخت وام. شما گروئی میگذارید. طرف نداد، از همان معادلش را برمیدارید. این هم راه دارد و در بعضی از کشورها این اتفاق دارد میافتد. در دنیا بانکداریهای مختلفی داریم و بعضیها این کار را انجام میدهند. میگویند قانون بانک مرکزی است و ما نمیتوانیم جریمه تأخیر نگذاریم.
دوستان ما به این تصمیم رسیدهاند که بعد از اینکه مدل طراحی شد، در کشور دیگری به عنوان Pilot بانکی را تأسیس بکنند، با دو سه کشور هم صحبت شده. یکی عراق است، یک مالزی. مدتی این بانک در آنجا کار بکند bugهایش گرفته بشوند و بالاخره در ایران مجوزهای خاص گرفته بشود. البته این هم حق است. قرار نیست طرحی که میآید، ناگهان کل کشور زیر پوشش آن طرح بشود. در یک قسمتی اجرا بشود، بعد اگر دیدند مشکلی ندارد آرام آرام توسعه پیدا کند. آن وقت باید سازوکارهای قانونی آن را هم دید. به یک معنا شدنی است. بالاخره کشور ما کشوری است که قانونگذاری از یک مجرای خاصی دارد انجام میشود و متخصصین و متفکرین میتوانند به آنجا مراجعه کنند. اگر ما در دو جا توانستیم قانون بانکداری را بدون جریمه تأخیر و با موفقیت اجرا کنیم، میتوانیم با آقایان بانک مرکزی بنشینیم و قانعشان کنیم. بعد برود در مجلس شورای اسلامی تصویب شود. کشور ما کشور اسلامی است. حداقل این شعار و این دغدغه هست. در بسیاری از عرصهها زمینه برای تحقق وجود دارد. منتهی اولاً کار نکردهایم و ثانیاً دنبال نکردهایم که فعالیتهای موجودمان محقق بشوند.
سوال؛ مقدمات و ضروریات بهبود فضای حوزه و تحول در حوزه چیست؟
بخشی از بهبود فضای حوزه مربوط به خود حوزه است که خود حوزویها باید تلاش کنند. یک بخشی هم این مطالبه باید از بیرون شکل بگیرد. ما مرکزی به نام مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما داریم. اینها سئوالات متعددی را درآوردهاند که سئوالات بسیار خوبی هستند و آنها را محضر بعضی از مراجع دادهاند. بعضیهایشان گفتند ما نمیتوانیم به اینها جواب بدهیم. عدهای با همین شیوه متعارف فقاهت شروع کردند به جواب دادن که فقاهت فردی و جزءنگر است. بعد از پایان دیدند که جوابگو نیست و سر تا پای پاسخشان پر است از، «اگر این است»، «اگر آن است». جواب داده نشد. این آقایان به آن اشخاص مراجعه کردند و گفتند اینها مشکل ما را حل نمیکند. این باعث میشود که توجه آقایان بیشتر جلب بشود که اصلاً منظر، منظر متفاوتی است و از این منظر نمیشود به مسائل پیچیده امروز پاسخ داد. موضوعات، موضوعات دیگری هستند و اصلاً بانک، خودش یک موضوع است. شما نباید بانک را به صدها پدیدهای که دارد در آن اتفاق میافتد تجزیه و تکتک آنها را سئوال کنید. آن ضربالمثل هست که میگوید تجزیهات خوب بود، مردهشور ترکیبت را ببرند. ما این را مکرر در جمهوری اسلامی داریم مشاهده میکنیم. یعنی میبینی که جزءجزء مجوز شرعی میگیرد. سر هم که میشود چیز بسیار عجیب و غریبی از کار درمیآید.
فقه نظام همین است؟
بله، در فقه نظام اولاً به موضوعات به صورت جزئی نگاه نمیشود. ثانیاً مدل استنباط این نیست که بخواهی از یک گزاره استنباط کنی و تفاوتهای دیگری که حداقل در ۴، ۵ حوزه قابل تبیین است.
سوال؛ برای مراجعه بیشتر و کار بر روی فقه نوین چه باید کرد؟
یک نکته تسلط بر قرآن است. فقه نوین بدون تسلط بر چهارچوبهای کلان شریعت امکانپذیر نیست. یعنی باید احاطه ما به قرآن بیشتر بشود. بسیاری از ارزشهای بنیادین قرآنی که میتوانند در مدلهای اجتماعی اثرگذار باشند. مثلاً فرض کنید، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِین» (الذاریات/۵۸) رزاقیت خدا باید در مدلهای اقتصادی، خودش را نشان بدهد. بازار اسلامی چه جور بازاری است؟ بازاری است که اعتقاد به رزاقیت خدا در آن موج بزند. در سیره پیغمبر (ص) هست که وقتی بازار میساختند، بازارشان ویژگیهائی داشت. اولاً اینطور نبود که شخص جائی را مال خود کرده باشد. بازار مال کسی نبود و یک جائی مثل مسجد بود. البته طبیعتاً در خردهفروشی، نه در کلانفروشی. در اقتصاد کلان نمیشود بگوئید آقا! تراکتورهایت را بردار ببر، صبح بردار بیاور. بازار مکان عامی بود، «مَن سَبَقَ اِلی مَکانٍ فَهُوَ اَحَق» این قاعده هم مال مسجد بود، هم مال بازار. هر کسی میآمد و جائی میگرفت. کارش هم که تمام میشد باید میرفت. در این ساعت هم اخلاقیاتی بر بازار حاکم بود. کسی حق نداشت در معامله دیگری وارد بشود. در مکاسب ما آداب تجارت آمده. بسیاری از این آداب تجارت باید تبدیل به مدل بشوند. چگونه؟ باید خیلی روی این آداب فکر کرد که ما چگونه بستر را به گونهای بسازیم که این تعالیم دینی در آن بستر محقق بشوند. اول باید تسلط به مقاصد شریعت البته این کلمه در فقه اهل سنت هم خیلی معروف است و به آن فقه مقاصدی میگویند. منظور من این فقه نیست تسلط به مقاصدی که بالاخره جامعه باید به چه سمت و سوئی برود، به چه شکلی باید این آداب تحقق پیدا کنند. باید روی همه اینها مسلط باشد و طرف باید ارزشهای حاکم را بداند. بعد آرام آرام به سمت مسائل اجتماعی برود. مسائل اجتماعی و مشکلات را خوب لمس کند و در رفت و برگشت بین قرآن و حدیث، در مسائل اجتماعی به مدلهائی دست پیدا کند.
مثال میزنم. در اسلام داریم دیه قتل خطا بر عاقله است. این حکم چه خاصیتی دارد. چرا این حکم را گذاشتهاند. عاقله یعنی خویشاوندان. طرفی که قتل کرده خودش باید خسارتش را بدهد. برای اینکه اولاً قتل خطاست و پیش آمده و شخص توانائی ندارد. از طرفی وقتی فامیل آمدند وسط یک همبستگی اجتماعی ایجاد میشود. نکته سوم این است که شخص میداند ولو به خطا قتلی انجام بدهد با یک فامیل طرف است و از شرمندگی جلوی روی فامیل نمیتواند سر بلند کند، خیلی باید مراقبت کند. امروز ما آمدهایم و در ساختارهای اجتماعی، دیه را به گردن بیمه گذاشتهایم. دیه قتل خطا در جمهوری اسلامی به عهده عاقله نیست. اصلاً کسی حکم را نمیداند. دیه را به عهده بیمه گذاشتهاند، لذا شخص قتل خطا که چه عرض کنم، گاهی قتل شبه عمد هم میکند و میگوید کسی که نمیفهمد. بیمه هم که هست. حفظ جان مردم در اینجا بیارزش میشود و دیگر کسی چندان انگیزهای ندارد که جان مردم را حفظ کند. اصلاً خیالم راحت است. آقایان در تعریف بیمه میگویند خاصیت بیمه این است که امنیت خاطر میآورد، در حالی که این امنیت خاطر در یک جاهائی نباید باشد. این را از کجا میفهمیم؟ از مطالعه در مقاصد شریعت، قرآن، رویات و فلسفه احکام. من در زمینه خمس مطالعات زیادی داشتهام. اگر کسی نظام اقتصادی اسلام را از دل خمس دربیاورد، چیز عجیب و غریبی ا ست که اگر حاکم بشود بسیاری از معضلاتی که در حال حاضر با آنها درگیر هستیم، اساساً به وجود نخواهند آمد. از دل خمس مدل مالیاتی درمیآید که توضیح دادم. مدل اصل توزیع ثروتها چگونه باید باشد؟ این از خمس کاملاً درمیآید. در زکات همینطور. باید قرآن و حدیث را با رویکرد دغدغههای اجتماعی مطالعه کرد. البته انسان باید روش فقاهت را هم بداند که دچار تفسیر به رأی و انحراف در فکر و اندیشه نشود. این مسیری است که ما را به سمت فقه نظامساز سوق خواهد داد.
سوال؛ آیا جوامع حوزوی و دانشگاهی برای فهم مسائلی که مطرح کردید تلاشی کردهاند که جامعه را آموزش بدهند؟ چه اندازه در این زمینه کار شده است؟
باید عرض کنم متأسفانه خیلی کم، ولکن تلاشهائی دارند انجام میشوند. ما ده سال پیش با جمعی از دوستان از جمله آقای قاسمیان حوزه مشکات را راهاندازی کردیم که هفت مدرسه و مرکز تخصصی دارد و بعد از ده سال بسیاری از طلاب ما به سطح خیلی خوبی رسیدهاند. در اساسنامه آن سه هدف مشخص شده. ۱. تربیت نظریهپرداز در عرصه علوم انسانی برای تحقق جامعه دینی ۲. تربیت مبلّغ برای ترویج نظریات نظامساز این جزو اهداف مجموعه ما هست و ۴، ۵ سال پیش که اساسنامه نوشته شده، این موارد در ذهن ما بود که ما نیاز به مبلغینی داریم که این حرفها را هم در مجامع علمی بگویند، هم بین مردم مطرح کنند که زمینه برای اقبال و توجه به این حرفها فراهم بشود. باید عرض کنم که این حرفها کم گفته شدهاند، ولی هر جا گفته شدهاند به شدت مورد استقبال واقع شدهاند.
بنده نکاتی را در مورد شهرسازی اسلامی در زنجان که نماینده آنجا هستم، در جمع پرسنل شهرداری گفتم. تعدادی از اعضای شورای شهر بودند. گفتند ما هم پرسنل را میآوریم اینها را برایشان بگوئید. ما چرا از اینها اطلاع نداریم. خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی را. در این زمینه خوب فعالیت دارند. گفتند یک موقعی یک استاد تمام شهرسازی از من پرسید که آیا شما در اسلام آیهای، روایتی در مورد شهرسازی دارید؟ ایشان میگفت من دو سه ماه نشستم و در این باره کتابی نوشتم و کتاب را به ایشان دادم. مطالعه کرد و گفت بسیار عالی است و مقدمهای هم برایش نوشت و گفت این را به دانشگاه میبرم و به عنوان یک متن درسی از آن استفاده خواهم کرد.
میخواهم عرض کنم ما مطلب زیاد داریم، ولی متأسفانه بنا بر دلایل تاریخی در طول هزار سالی که حکومت دست ما نبوده، این دغدغه وجود نداشته و در نتیجه هندسه معارف فقهی و دینی ما روی رابطه فرد با خالق، یعنی عمدتاً عبادات متمرکز شده. تراث فقهی ما در موضوع حج بسیار غنی است. کارهای واقعاً عمیقی شده، اما در عرصه نظامهای اجتماعی خیلی عقب هستیم، چون فرصت و زمینه نبوده.
به هر حال کارهائی شروع شده که انشاءالله با کمک دوستان پیش برود. ما هم این پژوهشگاه فقه نظم که زیرنظر آیتالله اراکی تأسیس شده، با همین هدف تأسیس کردیم. یک فضلای تحصیلکرده در علوم انسانی را که از لحاظ فقهی هم تسلط خوبی دارند جمع کردهایم و گروههائی تشکیل شدهاند و دارند فعالیتهائی میکنند. در آغاز راه هستیم، ولی فکر میکنم با توجه به عطشی که در جامعه هست، این جریان به سرعت جای خودش را در فضای فکری باز خواهد کرد.
سوال؛ آیا شورایعالی فرهنگی که مسئول کل آموزش کشور هست در این زمینه مصوبهای دارد؟
نه متأسفانه. در آن زمینه ورودی نبوده و ما چیزی از شورای انقلاب فرهنگی ندیدهایم.
چهل سال وقت کمی نبوده.
درست میفرمائید. چهل سال زمان کمی نیست، ولی موانع هم زیاد بودهاند. در عین حال که هیچکدام از اینها توجیه ندارد و باید تقصیر را پذیرفت. یکی از مقصرین اصلی این قصه حوزههای علمیه هستند و کاری که باید میشده نشده. دغدغه نبوده یا بعضاً عافیتطلبی یا اشتباه در دیدگاه بوده. همین حالا در حوزه کسانی هستند که میگویند فقه نمیتواند نظام اجتماعی بسازد. از فقه چنین توقعی نداشته باشید. فقه جز همین چیزهائی که الان متکفل آنهاست، در حوزه دیگری نمیتواند پاسخگو باشد. همین الان کسانی هستند که چنین دیدگاهی دارند. خود تغییر فکری که یک عقبه هزار ساله دارد کار آسانی نیست. درست است که چهل سال گذشته، ولی قبل از آن هزار سال با دست فرمان دیگری رفتهاند. حالا میخواهیم در ظرف چهل سال، آن دست فرمان هزار ساله را عوض کنیم.
گاهی با دوستان در حوزه درددل میکنم و میگویم ما میخواهیم درس خارج اصول بگوئیم. بیست دقیقه وقت میگذاریم. بهترین مطالب آماده است، چون هزار سال پخته شده. اما میخواهیم یک ساعت راجع به اخلاق کارگزاران در نظام اسلامی بگوئیم. حرف درست و شسته رُفته نظریه نوین میخواهیم بگوئیم. من دو سال خارج خمس گفتهام و الان به اندازه سه چهار ساعت حرف در عرصه نظام اقتصادی دارم. یعنی برای سه چهار ساعت حرف نو، دو سال کار کردهام. آن دو سال کاری که برای هر جلسهاش بیشتر از یک ساعت وقت نمیگذاشتم. سخت است دیگر. یک تراث هزار ساله آماده هست و اساتید دارند با همینها مدیریت علمی خودشان را جلو میبرند. حالا ما میخواهیم آنها را به کاری وادار کنیم که طرف باید دو ماه مطالعه کند تا دو ساعت کار ارائه کند. تغییر این جریان خیلی سخت است، ولی انشاءالله میشود. باید با نسلهای آینده ارتباط برقرار کرد، «فَمَا آمَنَ لِمُوسَیٰ إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِه» (یونس/۸۳) این جوانان هستند که نسلهای بعد را میسازند و به این سمت حرکت میکنند.
سوال؛ نقش دانشگاه در تکمیل فقه نظام چیست و چرا از دانشگاهیان در پژوهشگاه فقه نظام استفاده نمیکنید؟
البته اینکه ما استفاده نمیکنیم غلط است. ما تفاهمنامههائی با بسیاری از دانشگاهها داریم. با دانشگاه امام حسین (ع) کارهای مشترکی کردهایم. با دانشگاه امام صادق (ع) جلسات مشترکی داشتهایم و داریم. همایشهای مشترکی داریم. با بسیاری از پژوهشکدهها ارتباط داریم. اما اینکه جایگاه دانشگاه چیست، بسیار جایگاه مهمی دارد. بالاخره دانشگاه است که میتواند بخشی از این نظامسازی را در آن چهار شاخص اصلی که عرض کردم تأمین کند. اول باید مذاق شریعت را در حوزههای مختلف دربیاوریم و بعد مدلهای موجود جهان معاصر را با مذاق شریعت بسنجیم. این دو تا کار را یک آدم باید انجام بدهد. آدم اولی که مذاق را به دست آورده، اگر بیاید و کنار آدمی بنشیند که مدلها را بلد است، خیلی نمیتوانند تبادل نظر کنند، بلکه این دو باید به همدیگر نزدیک شوند. حوزوی باید یک مقدار بحثهای علوم انسانی یاد بگیرد و آنکه در اقتصاد متبحر است باید بیاید و یک مقدار تعالیم اسلامی در عرصه اقتصاد را فرابگیرد. آن وقت اینها میتوانند تیمهائی را با هم تشکیل بدهند و جلو بروند. درنهایت ما یک دانشگاه حکمتبنیان میخواهیم که ایده مقام معظم رهبری بوده است. تلفیقی از این و آن. وحدت حوزه و دانشگاه که امام گفتند این بود. ما آدمهائی میخواهیم که در عین تسلط به مبانی و مقاصد شریعت، با مدلهای ساختار اجتماعی هم آشنائی داشته باشند و آگاه باشند و تسلط داشته باشند. اینها را نداشتهایم. باید به هم نزدیک کنیم. فضلای حوزوی، علوم انسانی را در حد توان یاد بگیرند. عقبه این پژوهشگاه یک مراکز آموزشی است که ده سال پیش توسط آیتالله اراکی تأسیس شده. در آنجا فضلائی که ده سال درس خارج میخوانند، به اندازه کارشناسی ارشد رشتههای علوم انسانی را هم در گروههای مختلف میخوانند. در گروه اقتصاد ما فضلائی هستند که در حد اجتهاد هستند و کارشناسی ارشد اقتصاد را مسلط هستند. تا این حد کاملاً درسها را خواندهاند. ولی از آن طرف هم باید اساتید مبرز اقتصاد را بیاوریم و با این مبانی دینی آشنا کنیم. آن کاری که به عنوان یک مدل ابتدائی در پژوهشگاه انجام شده، ترکیبی است از فضلای حوزه که اقتصاد خواندهاند و اساتید اقتصاد و دانشگاه که با مبانی اسلامی تا حد خوبی آشنا هستند. یک تیم مشترک تشکیل شده و اینها دارند مدل بانکداری اسلامی را تأسیس میکنند و لذا رسالت دانشگاه این است که دانشگاهیان در رشتههای مختلف علوم انسانی عمدتاً و حتی در آینده در علوم فنی، مبانی دینی و معرفتی قرآن و حدیثی متناسب با رشته خودشان را فرابگیرند. دانشکده الهیات میتواند زمینهساز سوق دادن اشخاص در رشتههای مختلف به این سمتی که عرض کردم باشد انشاءالله.
برای مشاهده فیلم کامل کلیک کنید.
نظر شما