خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - پیمان یزدانی: کشور چین دردهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، یکی از کشورهای صادرکننده نفت بود؛ اما در پی آغاز رشد اقتصادی فزاینده این کشور، چین از سال ۱۹۹۳ تبدیل به یک واردکننده نفت شد بطوریکه برای تداوم رشد اقتصادی خود وابسته به واردات نفت از دیگر کشورهای جهان شد.
چین امروز سومین کشور وارد کننده نفت خام و دومین کشور مصرف کننده انرژی در جهان است. هر چند در سالهای گذشته چین برای تأمین امنیت انرژی خود تلاشهای بسیاری کرده است تا منابع تأمین انرژی خود را تنوع ببخشد اما همچنان بطور عمده ای صنایع و اقتصاد این کشور وابسته به واردات انرژی است.
چین در دهههای گذشته با پشت سر گذاشتن رقبای جهانی خود امروز دارای دومین اقتصاد بزرگ جهان است و با طرحها و پروژههایی که در دست اقدام دارد به نظر میرسد در سالهای آتی قصد دارد گوی سبقت را از آمریکا قدرت اول اقتصاد جهان نیز برباید. رشد اقتصادی روز افزون چین امری است که از چشم آمریکا دور نمانده است و موجب شده است تا واشنگتن برای مهار چین تدابیری بیندیشد.
چین که از دهه ۱۹۷۰ میلادی به تدریج توانسته با تغییر رویکرد خود و با تعامل مثبت و برنامه ریزی شده با کشورهای جهان به تدریج پلههای پیشرفت را طی کند و در کمتر از ۵۰ سال خود را از سطح کشورهای جهان سوم به اقتصاد دوم دنیا تبدیل کند. امروز کارشناسان بر این باورند که ادامه روند پیشرفتهای چین موجب خواهد شد تا در آینده نزدیک این کشور جایگاه اول اقتصاد جهان را از آمریکا بگیرد.
آمریکاییها برای جلوگیری از تداوم پیشرفت چین رقابت خود با چین را از ابتدای قرن ۲۱ جدی تر کرده اند. با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا سطح منازعات چین و آمریکا به تدریج در حال عبور از حوزه اقتصاد و تجارت است و در حال گسترش به حوزههای سخت و مسائل سیاسی و امنیتی است. افزایش قدرت و نفوذ جهانی چین اکنون به چالشی مهم برای دولتمردان ایالات متحده تبدیل شده است.
احساس خطر در واشنگتن به اندازهای جدی است که ترامپ ابتدا در حوزههای اقتصادی و تجاری به جنگ پکن رفت و سپس در گام دوم تلاش میکند تا حیطههای بازی قدرت را برای چین مشخص کرده و از نفوذ پکن در اقمار و همپیمانان کاخ سفید جلوگیری کند.
کاخ سفید برای مهار چین شیوههای زیادی را در طول دههای گذشته به کار گرفته است از قبیل ایجاد بی ثباتی در مرزهای غربی چین با هدف جلوگیری از پیشبرد پروژه «یک جاده –یک کمربند» پروژهای که به اعتقاد کارشناسان در صورت موفقیت موجب خواهد شد تا نظم تجاری قرن آینده جهان توسط چین تنظیم شود.
دامن زدن به اختلافات مرزی چین و دیگر همسایگانش از دیگر راههای مهار چین در سالهای گذشته از سوی آمریکا بوده است.
تشدید جنگ تجاری و تعرفهها علیه چین از دیگر راهکارهای آمریکا بوده است تا از طریق آن چین را مهار کند امری که تا کنون موفقیت چندانی را در پی نداشته است.
آمار ارائه شده در سایت ورلد تاپ اکسپورت نشان میدهد ۱۵ کشوری که در سال ۲۰۱۸ تأمین کننده نفت خام مورد نیاز چین بوده اند به ترتیب عبارتند از: روسیه (۱۵.۵ درصد)، عربستان سعودی (۱۲.۴%)، آنگولا (۱۰.۴%)، عراق (۹.۴%)، عمان (۷.۲%)، ایران (۶.۳%)، کویت (۵%)، ونزوئلا (۲.۶%)، آمریکا (۲.۸%)، امارات متحده عربی (۲.۸%)، کونگ و(۲.۷%)، کلمبیا (۲.۱%)، مالزی (۲%) و لیبی (۲%).
واردات نفت خام به عنوان موتور محرک اقتصاد چین است که به نظر میرسد کاخ سفید همزمان با راه انداختن جنگ تجاری و تعرفهای علیه چین قصد دارد با تهدید امنیت انرژی پکن بیش از پیش در راستای مهار چین پیش برود.
بررسی آمار و ارقام نشان میدهد که حدود ۴۳ درصد از نفت مصرفی چین از منطقه خلیج فارس تامین میشود و حدود ۴.۶ درصد هم از لیبی و ونزوئلا تامین میشود که سیاستهای آمریکا موجب ناآرامی در آنها نیز شده است.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که آمریکا با خروج از برجام به بهانههای واهی و ایجاد تنش با ایران در خلیج فارس با اقداماتی از قبل هدف قرار دادن نفتکشها توسط عوامل منطقهای خود قصد دارد امنیت انرژی چین را که بیش از ۴۰ درصد نفت خام وارداتی خود را از خلیج فارس تامین میکند را به مخاطره اندازد تا بتواند با اعمال فشار بر این کشور موجبات عقب نشینی پکن را در جنگ تجاری خود علیه این کشور فراهم آورد. اقدامی که در صورت موفقیت موجب خواهد اشد جایگاه آمریکا به عنوان قدرت اول اقتصاد جهان در دهههای آینده تضمین شود.
دکتر عثمان فارق لوغ اوغلو عضو ارشد حزب جمهوری خلق ترکیه و دیپلمات اسبق در خصوص رابطه اقدامات تنش زای آمریکا در خلیج فارس و ارتباط آن با تلاشهای واشنگتن برای مهار چین و کاهش نفوذ جهانی این کشور معتقد است: در حال حاضر احتمال یک درگیری نظامی در خلیج فارس زیاد است. تحریمهای آمریکا علیه ایران و اقدامات تحریک آمیزش نه تنها با هدف فشار بر ایران و حمایت از متحدان منطقه ایش عربستان و اسرائیل صورت میگیرد بلکه آمریکا قصد دارد با این اقدامات دسترسی چین به نفت ایران را قطع کند زیرا نگرانیهای آمریکا از قدرت گیری چین یکی از عوامل پیش برنده سیاست خارجی آمریکا است. لذا ایجاد اخلال در جریان نفت در خلیج فارس یکی از ابزارهای آمریکا برای صدمه زدن به اقتصاد چین است.
پروفسور زینب اکتاو استاد روابط بین الملل دانشگاه مدنیت استانبول نیز در این خصوص به خبرنگار مهر گفت: از آنجائیکه آمریکا قصد دارد بر خاورمیانه سیطره یابد تا از این طریق چین را از منطقه کنار بگذارد لذا رابطه مستقیمی بین تحرکات تنش زای آمریکا در خلیج فارس و تلاش واشنگتن برای مهار چین وجود دارد. آمریکا با مهار ایران دسترسی چین به نفت خام ایران را قطع میکند. به اعتقاد من مسئله آمریکا در خلیج فارس فقط ایران نیست بلکه چین نیز است و آمریکا قصد دارد با فشار بر ایران چین را به عنوان رقیب بزرگ اقتصادی خود به چالش بکشاند.
صادق ملکی تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه و دیپلمات سابق ایران نیز در این خصوص میگوید: استقلال عمل ایران مهمترین عامل بحران میان ایران و آمریکا ست. این استقلال عمل برای اروپا به ویژه برای چین که بشدت نیازمند انرژی تضمین شده ایران در خلیج فارس است یک فرصت استثنایی برای تداوم بدون دغدغه توسعه جهشی میباشد. بخش مهمی از سیاست بحران سازی واشنگتن بر علیه ایران و ناامن سازی خلیج فارس برای کنترل و وارد کردن ضربه به چین است. مقاومت ایران در مقابل فشارهای آمریکا در واقع به معادلهای شکل میدهد که ایران غیرمستقیم به تأمین منافع چین و حتی اروپا نیز کمک مینماید لذا همراهی چین و اروپا در کمک به ایران امری مورد انتظار است. در نگاه راهبردی بلند مدت توجه به دوری جغرافیایی آمریکا از منطقه خلیج فارس و خطرات مترتب ناشی از ناامنی در این خلیج فارس و نزدیکی اروپا و چین به این منطقه، بر ضرورت هماهنگی بیشتر میان ایران، چین و اروپا در مقابله با رفتارهای زورگویانه آمریکا را بیشتر مینماید.
شایان ذکر است حتی برخی از اندیشمندان که ارتباط ضعیفی بین تحولات خاورمیانه و اقدامات آمریکا برای مهار چین میبینند بطور کامل مسئله را رد نکرده و معتقدند مهار چین از اثرات جانبی و ثانویه تنش آفرینیهای آمریکا در خلیج فارس است.
پروفسور لری بیکر استاد دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا در این خصوص میگوید: رابطه بین تحولات خلیج فارس با مهار چین توسط آمریکا ممکن است نتیجه بعدی غیررسمی اقدامات آمریکا در خلیج فارس باشد که فرصتی خوب برای بهره برداری آمریکا ایجاد کند.
پروفسور نادر انتصار استاد علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی نیز در این خصوص بر این باور است که اگر ارتباطی بین تحولات خلیج فارس و مسئله مهار چین وجود داشته باشد ارتباطی غیر مستقیم است.
امید شکری تحلیگر انرژی در آمریکا نیز بر این باور است که تنش هایی تجاری آمریکا و چین بر تمامی بازارهای جهانی اثر گذاشته و بر رشد اقتصادی تمامی کشورها اثر منفی گذاشته است. وی معتقد است با توجه به اینکه در یک دهه گذشته چین شریک تجاری عمده ایران بوده است لذا ایران می تواند از تنش های تجاری بین دو قدرت اقتصادی در راستای منافع ملی خود استفاده کند.
نظر شما