خبرگزاری مهر-سرویس هنر-آروین موذنزاده: به بهانه اجرای نمایش «لانچر ۵» در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر و استقبال منتقدان و مخاطبان از اجرای این اثر نمایشی نشستی با حضور تعدادی از عوامل این نمایش متشکل از مسعود صرامی و پویا سعیدی کارگردانان نمایش، امیر نوروزی بازیگر نقش سروان شایگان، محمد حقشناس بازیگر نقش عبدی و علیرضا میرانجم طراح نور نمایش در خبرگزاری مهر برگزار شد.
در بخش ابتدایی این نشست، درباره شکلگیری ایده این اثر نمایشی، چگونگی درک بازیگران از نقشهایی که ایفا کردند، فضاسازی نمایش و پرداختن به موضوع خشونت کلامی و فیزیکی در نمایش صحبت کردیم و در بخش دوم و پایانی این گفتگو در ادامه بحث خشونت عریان جاری در اثر به چگونگی ایفای نقش بازیگران در این فضاسازی، نگارش نمایشنامه با توجه به آثار سینمایی مورد علاقه کارگردانان و تاثیری که از فیلمهای پلیسی/ معمایی گرفته اند، پرداختن به موضوع حقیقت و واقعیت و همچنین چگونگی طراحی صحنه و نور نمایش با توجه به رئالیستی بودن اثر پرداخته شد.
نمایش «لانچر ۵» با بازی امیر نوروزی، میلاد چنگی، مجید یوسفی، محمد حقشناس، صادق برقعی، مرتضی سلطان محمدی، فرشید روشنی، حامد محمودی، عماد درویشی، مجتبی یوسفی، پوریا عربگری، عرفان امین، هادی شیخالاسلامی تا ۱۸ مرداد ماه ساعت ۲۰:۳۰ در تالار سایه مجموعه تئاترشهر میزبان علاقه مندان به تئاتر خواهد بود.
بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل نمایش «لانچر۵ » را در ادامه میخوانید:
* در ادامه بحث خشونت جاری در اثر، بد نیست درباره نحوه بازی گرفتن از بازیگران و تحلیل متن هم صحبت کنید. بازیگران، این خشونت کلامی و فیزیکی را در رفتار و گفتارشان به شکلی کاملا واقعی انتقال میدهند که نشان دهنده درک درستشان از اتفاقاتی است که روی صحنه جاری میشود.
سعیدی: همیشه در کارگردانی و نوشتن اصل را بر بازیگری میگذارم چون اگر بازیها خوب نباشد هیچ چیز خوب به نظر نمیرسد. قرار ما این بوده که آدمهای واقعی را جلو چشم مخاطبان بیاوریم و در این زمینه با هرکدام از بازیگران گفتگوهای بسیاری داشتیم. حالا روش هر بازیگر برای رسیدن به نقش با دیگری فرق دارد. مثلا با محمد حقشناس باید بنشینید و نقش را تحلیل کنید و گپ و گفت داشته باشید و به بازیگری دیگر باید بگویید در فلان صحنه این حرکت یا فیگور را داشته باشد و دیگر جمله اضافهای به او نگویید که البته پیدا کردن این ارتباط کار سختی است.
در این نمایش خشونت غیرضروری وجود ندارد و حتی در این زمینه کمکاری هم کردهایم چون برای نمایش این خشونت روی صحنه محدودیتهایی هم داریموقتی قرار است به واقعیت وفادار باشید و برای بازسازی آن تلاش کردهاید دیگر نمیتوانید در کار خشونت نداشته باشید. چون داریم فضایی را به نمایش میگذاریم که خشونت اصل اولش است که البته این مساله جدای از سلیقه شخصی است. خشونت برای من دغدغه است اما در این نمایش خشونت غیرضروری وجود ندارد و حتی در این زمینه کم کاری هم کردهایم چون برای نمایش این خشونت روی صحنه محدودیتهایی هم داریم.
صرامی: یکی از دلایلی هم که نمایش این خشونت روی صحنه آنقدر تاثیرگذار است، این است که خشونت در صحنه کاملا واقعی شکل میگیرد. مثلا در نمایشهای غیررئالیستی و انتزاعی از همان ابتدا کارگردان با وقایع و اتفاقاتی که به نمایش میگذارد به شکل انتزاعی برخورد میکند در نتیجه خشونتی هم که نشان میدهد غیر واقعی است و با وجودی که ممکن است سطح خشونتی که به نمایش میگذارد از چیزی که ما نشان میدهیم بیشتر باشد ولی چون نمایش ما بر پایه واقعیت بنا شده است مخاطب آن را باور میکند. مثلا چَکی که محمد در یکی از صحنهها میخورد کاملا واقعی است و مخاطب هم باورش میکند.
نوروزی: کلا روال چیدمان این نمایشنامه به فیلمنامه خیلی شبیه است و ما سکانس به سکانس و پلان به پلان مثل سینمای کلاسیک جلو میرویم و نمایشنامه هم به همین شکل نوشته شده است. اگر روزی فیلمی مثل این نمایش ساخته شود باید همه چیز واقعی باشد اما در سینما با تروکاژ میتوان این واقعیت را خلق کرد ولی در تئاتر این مساله امکانپذیر نیست و اگر غیر از این باشد خندهدار میشود. ما محدودیتهایی برای نمایش خشونت روی صحنه داریم و نمیتوانیم آنها را روی صحنه به نمایش بگذاریم به همین دلیل به خشونت فیزیکی رو میآوریم.
من برای رسیدن به نقش شایگان فیلم بازجوییهای زیادی را دیدم. در این بازجوییها فرد را کتک نمیزنند و به نظر میرسد هیچ فشاری روی فرد نیست اما حرفهایی به او میزنند که طرف آرزو میکند زیر مشت و لگد باشد اما آن حرفها را نشنود.
* البته در نمایش هم کمی شاهد خشونت کلامی هستیم مثل صحنهای که سروان شایگان با توهین و اهانتهایی که به عبدی میکند سعی در تحقیر او و در نهایت به حرف کشیدنش را دارد.
حق شناس: بله در این صحنه شایگان کاملا دارد با عبدی بازی روانی میکند.
* به نظر میرسد نگارش نمایشنامهای با این سبک و سیاق به علاقه شخصی خودتان به سینما و فضای فیلمهای پلیسی و معمایی و حتی فضای سرد پادگان در فیلمهای مختلف نیز باز میگردد؟
صرامی: علاقه شخصی خود من به سینماست و کلا از سینما وارد تئاتر شدم چون قبلا فیلمنامه مینوشتم. میدانم پویا نیز خیلی سینمایی است و علاقه شخصیاش اول سینماست و همین مساله باعث شده کار را به شکل یک سینمای داستانگو ببینیم.
سعیدی: کلا تولد این نمایش از سینما شروع شده تا تئاتر و من و مسعود منابعمان برای نگارش متن از سینما بوده است.
* از چه فیلمهایی برای نگارش متن تاثیر گرفتید؟
صرامی: مثلا «غلاف تمام فلزی» استنلی کوبریک یا به عنوان نمونه آن ضربه چَکی که در پایان نمایش نفس مخاطب را میگیرد از فیلمهای کوتاه میآید. در فیلمهای کوتاه همیشه میگوییم که فیلم باید یک چک داشته باشد تا مخاطب را بگیرد. مورد دیگری که میتوانم مثال بزنم مثلا در سینمای تارانتینو است که شاهد خشونت زیادی هستیم اما این خشونت آزاردهنده نیست.
برای صحنه اعتراف گرفتن شایگان از عبدی چیزی که مد نظرم داشتم فیلم «پنهان» میشاییل هانکه و صحنهای بود که یکی از کاراکترها در یک لحظه رگ گردنش را میزند و نفس مخاطب را میگیرد. از همین رو با خشونت به شکل فانتزی برخورد نکردیم. مثلا مارتین مک دونا یکی از نمایشنامهنویسان محبوب من است اما خشونت مک دونا، خشونتی است که مخاطبان شاید از آن لذت ببرد اما جنس خشونت نمایش «لانچر ۵» اینگونه نیست و مخاطب را تکان میدهد.
اگر بخواهیم با تفنگ کسی را روی صحنه بکشیم هر چقدر هم طبیعی باشد، مخاطب میگوید خب اینکه واقعی نبود و بازیگر واقعا تیر نخورده و نمرده است اما وقتی بازیگر ۲ تا سیلی پشت سر هم بخورد تاثیرش از قطع کردن سر به شکل حرفه ای روی صحنه، بیشتر استسعیدی: ما اگر بخواهیم با تفنگ کسی را روی صحنه بکشیم هر چقدر هم طبیعی باشد، مخاطب میگوید خب اینکه واقعی نبود و بازیگر واقعا تیر نخورده و نمرده است اما وقتی بازیگر ۲ تا سیلی پشت سر هم بخورد تاثیرش از قطع کردن سر به شکل حرفه ای روی صحنه، بیشتر است.
صرامی: به غیر از آن خشونت کلامی و تحقیری که شایگان نسبت به عبدی اعمال میکند نیز تاثیرگذار است. شایگان یک شخصیت خاکستری است و کار درستی انجام نمیدهد اما منطق عملش طبیعی جلوه میکند.
* کاراکتر سروان شایگان به نحو درستی پرداخت شده و در طول نمایش قوام مییابد و مثلا برعکس واکنش انتهایی سرگرد جاهد (با بازی نوید محمدزاده) فیلم «سرخپوست» که غیرمنطقی جلوه میکند، رفتار سروان شایگان و تصمیمی که در پایان میگیرد منطقی و قابل قبول است.
سعیدی: سروان شایگان قهرمان متناقضی است؛ همه تحقیرکننده است و همه در پایان تصمیم غیرمعمولی میگیرد.
صرامی: خود من عاشق سینمای دهه ۷۰ آمریکا و شخصیتهای ضدقهرمانی که از اواخر دهه ۶۰ وارد سینما میشوند و در دهه ۷۰ تبلور مییابند مثل «بانی و کلاید» و «این گروه خشن» هستم. یکی از مواردی که من در ناخودآگاهم از آن الهام گرفتم فیلمهایی از این دست مثل «هری کثیف» دان سیگل با بازی کلینت ایستوود است. هری در این فیلم یک پلیس بسیار خشن است که برای رسیدن به هدفش دست به هر کاری میزند.
نوروزی: مسالهای که در این نمایش خیلی مهم است این است که چطور بتوانیم این مساله را بومی کنیم چون ما خیلی کم درام پلیسی جنایی که در فضای یک پادگان اتفاق بیفتند، دیدهایم که بدون اغراق همه باور کنند که اتفاقات در ایران رخ داده است.
صرامی: ما چند نوع ژانر پلیسی داریم؛ نوعی از آن کاراگاهی است که آگاتا کریستی نمونه اش را مینویسد و یک کاراگاه مثل خانم مارپل یا پوآرو قتلی را پیگیری میکنند. نمونههای دیگرش داستانهای پلیسی سیاه است که در آن پلیسهایی را میبینیم که جدای از باهوش بودن دست به خشونت هم میزنند که از دل این کاراکترها، فیلم نوآر بیرون میآید و ما همیشه به این فکر میکردیم که چرا در ایران این ژانر را نداریم.
* آقای میرانجم از طراحی نور نمایش بگویید که تقدیر شده جشنواره تئاتر فجر نیز بوده است در حالی که معمولا طراحی نور در نمایشهای رئالیستی زیاد مورد توجه قرار نمیگیرد و بسیاری فکر میکنند کار سادهای است.
میرانجم: من چون میلاد ابراهیمی طراح صحنه نمایش در نشست حضور ندارد از طراحی صحنه هم کمی صحبت میکنم. از زمانی که طراحی نور و صحنه به ما پیشنهاد شد سه کانسپت اصلی را مورد توجه قرار دادیم. یکی از آنها خفقانی بود که در آن دهه شاهدش بودیم. مورد دیگر رئالیستی بودن نمایش بود که دست و بال ما را خیلی میبست چون در یک کار رئالیستی شما ملزم هستید هرچه را در متن گفته شده است، انجام دهید و طراحی نور و صحنه باید براساس متن جلو برود. عنصر اصلی که باعث طراحی صحنه و نور ما میشد خشونت بود؛ خشونتی که در کف صحنه و جنس آکسسوار مثل میز و قفسهها آمده است و در نورپردازی نیز نمودش به این شکل بود که باید نورهای پرکنتراست و سایههای زیاد استفاده میکردیم که این کنتراست را با نورهای فلورسنت تلطیف کردیم.
در جشنواره دانشگاهی از نورهای سینمایی برای فضاسازی و رنگ دادن به کار بیشتر استفاده کردیم اما در اجرای عمومی آنها را کمتر کردیم. در نمایش برای نورپردازی سه نقطه اوج داریم. اول صحنه ابتدایی نمایش است، دوم میانههای نمایش و صحنه شایگان و عبدی و سوم صحنه پایانی نمایش که رورانس است و شاهد ضد نور در نورپردازی کار هستیم. اصولا در نمایش طراحی صحنه خیلی به ما کمک کرد.
معمولا در جشنوارهها سالنها را براساس طراحی صحنه و نور تقسیم بندی میکنند و به ما میگفتند کار شما چون رئالیستی است طراحی خاصی ندارد اما بعد که همین افراد آمدند و نمایش را دیدند، از کار حیرت زده شدند.
یکی از اتفاقاتی که در اجرای عمومی افتاده است نداشتن عمق میدان سالن سایه است که دست و بال ما را میبندد در حالی که در اجرای جشنواره فجر که در تالار چهارسو بود این مشکل وجود نداشت. ۲ اجرایی بودن سالن هم مشکلات دیگری را برایمان رقم زده است. کاری که در اجرای عموم کردیم این بود که با نور یک سری راهرو درست کردیم که مشخص شود بازیگران از عمق سالن میآیند اما باز هم مناسبات سالن اذیتمان میکند.
* مساله دیگری که در نمایش روی آن تاکید میشود مرز بین حقیقت و واقعیتی که جلوه داده میشود، است. به این مفهوم که تا انتهای نمایش و حتی در صحنه اعتراف کمالی مشخص نمیشود که دقیقاً چه اتفاقی رخ داده که منجر به کشته شدن بویراحمدی و حداد شده است و ممکن است تا انتها نیز روایتهای مختلفی وجود داشته باشد. به نظر میرسد این عدم قطعیت از روی عمد در نمایش وجود دارد و ترجیح میدهید هرکس روایت متفاوتی از این واقعه داشته باشد. حتی در پایان نمایش و شوخیهایی که شایگان با صادقی میکند و مشخص نشدن مرز بین شوخی و جدی و حقیقت و واقعیت مانیفست اصلی شما در این نمایش بوده است.
نوروزی: مساله این است که اصلا حقیقت چیست؟ هیچ پدیدهای یک دلیل واضح ندارد که ما بخواهیم علت رخ دادنش را تعمیم دهیم به آن دلیل. البته در این نمایش میخواهیم حقیقت جامعِ کاملِ یک جمله ای را پنهان کنیم.
نمایش ما در واقع یک هپیاند سرپوشگذار و در عین حال تلخ است. ما میخواستیم ببینیم واقعا تماشاگران بعد از دیدن ماجراهایی که در این پادگان رخ داده باز هم در صحنههای پایانی میخندند؟نمایش ما در واقع یک هپیاند سرپوش گذار و در عین حال تلخ است. ما میخواستیم ببینیم واقعا تماشاگران بعد از دیدن ماجراهایی که در این پادگان رخ داده باز هم در صحنههای پایانی میخندند؟ برای من این اتفاق شگفت انگیز است و اگر به سی ثانیه قبل از صحنه پایانی و شوخی شایگان و صادقی دقت کنید، میبینید که میگویند مرگها زود فراموش میشود و واقعا هم چند ثانیه بعد این اتفاق میافتد و مخاطبان را میبینیم که دارند به شوخیهای این ۲ نفر میخندند.
صرامی: البته در انتها خللی در منطق و باورپذری نمایش به وجود نمیآید. ممکن است مخاطبان دقیقا نفهمند که آن شب در کنار لانچر ۵ چه رخ داده اما متوجه اتفاق که افتاده میشوند.
نوروزی: البته اگر تماشاگران به دیالوگهایی که در نمایش مطرح میشود دقت کنند، تا ۹۰ درصد متوجه اتفاق رخ داده میشوند.
و حرف آخری اگر باقی مانده؟
صرامی: شانس خوبی که من آوردم آشنایی با پویا سعیدی و شکلگیری این گروه بود. شاید اگر پویا نبود این گروه منسجم در کنار هم جمع نمیشد. خیلیها از ما میپرسند که چطور ۲ نفری نمایشنامه نوشتید و کارگردانی کردید در حالی که من معتقدم وقتی قرار است ۲ نفری کار کنید، نمیشود همیشه صددرصد حرف شما باشد بلکه باید جاهایی به نفع کار کوتاه بیایید و این نکته ای بود که ما از همان ابتدا به آن پایند بودیم. همچنین علاوه بر تشکر از همه عوامل و دوستانی که در این اجرا در کنار ما بودند میخواهم از روابط عمومی مجموعه تئاترشهر که بسیار با ما همراه هستند، تشکر کنم.
نظر شما