به گزارش خبرنگار مهر، غلامرضا اعوانی استاد بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی عصر روز گذشته ۸ مردادماه در مراسم افتتاحیه همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهابالدین سهروردی» که به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و همکاری کمیسیون ملی یونسکو – ایران و دانشگاه آزاد اسلامی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، گفت: شیخ اشراق بنیانگذار مکتبی در عالم اسلام است که به حکمت پرداخته است، نه به فلسفه که امروزه مطرح است؛ فلسفه امروزین با حکمت فاصله بسیاری دارد.
وی افزود: حکمت تعاریفی دارد که مهمترین این تعریف ها به افلاطون و سهروردی برمیگردد و گفته شده که علم به حقایق اشیاء است. اما امروزه با این علم مواجه نیستیم و اینکه این علم بتواند به عمق حقایق اشیاء برسد امکان ندارد. فلسفه های کانت و دکارت و حتی فلاسفه دیگر به علم نمی رسد.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی با بیان اینکه دومین نکته در اندیشه سهروردی تعریف تأله و خداگونه شدن است، اظهارکرد: برای اولین بار تأله از افلاطون است که تشبه به خدا را دارد، اما او تأله را وارد فلسفه کرد. معنای دیگر آن تولد ثانی است که همه تعاریف با دین و قرآن تطبیق دارد و در اینجا باید اشاره کنم که قرآن به حکمت توجه بسیاری دارد و همه ادیان را حکمت و همه پیامبران را نیز معلمان حکمت میداند، لذا همین باعث شد که مسلمانان به حکمت روی آوردند. بنابراین کسی که ایسمی به اندیشه اش اضافه می کند و فکر می کند مکتبی درست کرده این طوری نیست. ما در فلسفه اسلامی سه مکتب بیشتر نداشتیم.
وی با بیان اینکه باید معیاری داشته باشیم که عظمت یک فیلسوف را روشن کنیم و در واقع افقهای فکری که فیلسوف در تمدن باز میکند، بسیار مهم است، تصریح کرد: افق، حَد دید ما است و وقتی دید ما در جایی متوقف میشود، آن را افق میگوییم. اما افق فکری و معنوی فرق دارد. این کلمه افق در زبانهای غربی نیز معنا شده که به معنای حد هر چیزی است. بنابراین این افق معنوی خیلی وسیعتر از افقهای دیگر بوده و بیحد است و افقهای جدیدی در فلسفه باز کرده است.
اعوانی اضافه کرد: این افقها در تمدن اسلامی به صورتی است که قبل از آن به این حالت نبوده است. مولوی نیز میگوید: آدمی دیده است، باقی لحم و پوست/ هرچه چشمش دیده است، آن چیز اوست* ای به صورت ذره، کیوان را ببین/مور لنگی، رو سلیمان را ببین*تو نیی این جسم، بل آن دیده ای/وارهی از جسم گر جان دیده ای. در واقع اگر دید انسان الهی نباشد، به درد نمیخورد. دید الهی است که معیار حکمت است. از این جهت، این باز کردن افقها به روی مردم مهم است. خود سهروردی میگوید حکمت رصد کردن معانی و حقایق است. او رصدهایی کرده که دیگران نکردهاند.
رئیس انجمن بین المللی فلسفه اسلامی با بیان اینکه یکی از نوآوریهایی که سهروردی داشته، جمع بین حکمتهای ذوقی و بحثی است، بیان کرد: دوره سهروردی دوره تسلط اشاعره است. نظامیه ها تأسیس شده بود، اما در اساسنامه آنها این بود که آموختن علوم عقلی، حرام است. از طرفی فیلسوف معاصر او ابن رشد بود که معتقد بود فلسفه فقط فلسفه ارسطو است، اما سهروردی راه دیگری باز کرد.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش گفت: غزالی را داریم که جهان اسلام تحت تأثیر او قرار گرفته است. او کسی است که علم بحثی را تکفیر میکرد و میگفت نباید ریاضیات بخوانید، چون معتقد بود کسی که ریاضیات می خواند زودتر حرف فلاسفه را می پذیرد. غزالی فقط راه عرفان را باز کرد که البته راه خطرناکی است، عرفان بدون عقل خطرناک است. در عوض سهروردی آمد و تلفیقی بین علوم و حکمت بحثی و ذوقی ایجاد کرد. شیخ اشراق میگوید در جوانی از روش بحثی مشائی پیروی میکردم، اما خدا مرا به روش دیگری که آسانتر است و شک و شبهه در آن کمتر است، هدایت کرد. ذوق عبارت از رسیدن به حقالیقین است که در آن هیچ جای شبههای نیست، لذا از راه تزکیه نفس حاصل میشود. لذا سهروردی عرفا را که به این درجه رسیدهاند، حکمای متأله میداند. حکیمِ بحثی نیز حکیم است، اما متأله نیست.
اعوانی با اشاره به اینکه یک افق دیگری نیز سهروردی در تفسیر تاریخ فلسفه باز کرده است، اظهارکرد: یعنی به تاریخ فلسفه توجه داشته است و همچنین باید توجه کنیم که امروزه تمام مسائل برای جهان ما بسیار مهم است. فلسفه که میخوانیم خوب میخوانیم، اما متأسفانه فلاسفه ای این طوری همانند پزشکی هستند که طبابت خوانده اند اما مریضی ندیدهاند و همان مسائل را تکرار میکنند. اما مسائلی که در غرب است را میتوانیم پاسخ دهیم و افق دیگری که سهروردی گشود، سیر حکمت را از منظری غیر از منظری که امروزه در غرب شاهد هستیم، دیده است. در غرب فلسفه را به یونان نسبت میدهند، اما سهروردی از یک منظر دیگری به تاریخ فلسفه نگاه میکند که میگوید هر کسی بهرهای از حکمت دارد.
وی افزود: افق دیگری که سهروردی گشود نیز عبارت بود از گشودن حکمت خسروانی که خیلی مهم است. حکمت خسروانی نبوی است که از ادریس نبی(ع) شروع میشود. تمام قدما اعتقاد داشتند که از انبیا(ع) صادر شده است و این ادریس نیز هرمس است که افلاطون او را پدر فلاسفه میداند. کلمه هرمنوتیک نیز از هرمس گرفته شده است. ادریس پیامبری بود که فاصله خدا و عالم را تفسیر میکرد.
اعوانی با تأکید بر اینکه یک دستاورد بزرگ دیگر سهروردی نیز تفسیری است که از فلاسفه پیش از سقراط کرده که امروزه در فلسفه بسیار مهم است. ارسطو نظر بسیار بدی در مورد فلاسفه پیش از سقراط دارد و آنها را فلاسفه ابتدایی میداند و میگوید مانند کودکانی بودند و تیری را پرتاب کردند که بدون هدف بود و میگویند که اینها قائل به یک علت مادی بودند، اما تفسیر سهروردی از پیشاسقراطیان این است که میگوید اینها سفیران الهی و حکمای حقیقی بودند و در واقع ارسطو سخن آنان را نفهمیده است، چون سخن آنان رمزی است. بنابراین طبق نظریات امروزی که مثلا هایدگر و دیگران در مورد پیشاسقراطیان دارند، سهروردی اهمیت می یابد.
چهره ماندگار فلسفه با تأکید بر اینکه افق دیگر سهروردی نیز مسئله نور است، گفت: فلسفه نور در تاریخ فلسفه در هیچ جا دیده نمی شود و تنها در ایران باستان بوده است. در افلاطون نیز تنها جایی که نور مهم میشود، در تمثیل غار است، اما اینکه کسی نور را اصل فلسفه قرار دهد، طبیعی است که اقدام او نیز از اهمیت برخوردار میشود و دستاورد بزرگی به شمار میرود. در آیات قرآن نیز بحثهای زیادی درباره نور وجود دارد.
نظر شما