به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه تلویزیونی میدان انقلاب شب گذشته با حضور محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با موضوع سازمان مجاهدین خلق (منافقین) برگزار شد.
عطریانفر در ابتدای سخنان خود را در پاسخ به سوالی درباره ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق گفت: باید بگویم که هیچ نسبت تشکیلاتی با سازمان نداشتم اما تحت تاثیر نوع مراودات و مناسباتی که در آن مقطع زمانی داشتند، بودیم. در آن زمان فضای مبارزاتی دانشجویی بسیار تحت تاثیر فعالیتهای چریکی بود و ما نیز تحت تاثیر این فرآیند بودیم. علاوه بر این دانشگاه صنعتی شریف که بنده دانش آموخته آن هستم یکی از پایگاههای مهم جذب نیرو بود که سازمان مجاهدین با هدف جذب، برخی از نیروهای خود را از این دانشگاه انتخاب میکرد و از این جهت جوانی ما در متنی طی شد که سازمان مجاهدین دانشگاه را عرصهای برای فعالیتهای مبارزاتی سیاسی و پنهانی خود میدید و بیتردید ما نیز بی تاثیر از این فضا نبودیم.
وی با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق را نباید به صورت منفرد و مستقل از فرآیند مبارزاتی سیاسی کشور در آن مقطع زمانی دید و تحلیل کرد، ادامه داد: ما یک فرآیند مبارزه و منازعه با رژیم سلطنتی داشتیم و در این مسیر، نقاطی به لحاظ سیاسی گلوگاههای مبارزات محسوب میشد. از آن جمله ماجرای نفت بود و قبل از آن، رفتن پهلوی اول و آمدن پهلوی دوم بود و سپس حادثه عظیم ۱۳۴۲ و آغاز مبارزه روحانیت برای به زیر کشیدن رژیم سلطنتی آغاز شد. جریان سازمان مجاهدین از درون این فرآیند به وجود آمد و خود را مطرح کرد. باور من این است که اگر فعالیت سیاسی نهضت آزادی را یک مبنا قرار دهیم، جریان سازمان مجاهدین خلق شورشی بر متنِ نسبت تاریخی خود با نهضت آزادی است.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران تصریح کرد: باور بسیاری از جوانانی که به نهضت پایبند بودند این بود که مبارزات پارلمانیستی و آرام با رژیم ستمشاهی به جایی نمیرسد و احساس کردند که باید خروج کرده و با رفتار مسلحانه به رژیم سلطنتی یورش ببرند. آنان فکر میکردند که با تربیت نیروهای همهجانبه میتوانند شرایطی را فراهم کنند که مردم را به پیام خود دعوت کنند.
عطریانفر در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه نهضت آزادی به چه چیزی دعوت میکرد، گفت: مبارزات مسلمانان روشنفکر ایران که نماد تمام عیار آن نهضت آزادی و مهندس بازرگان است، باور داشتند که با رویکرد اصلاحطلبانه و نوعی نصیحت میتوان حکومت پادشاهی ایران را به قانون دعوت کرد. مبنای حرکت نهضت آزادی در آغاز فعالیت خود اینگونه بود که میگفتند اگر شاه به قوانین مشروعیت مستلزم باشد کفایت میکند. این نظریه در مقاطعی وجود داشت و در یکجا قیچی شد؛ آن هم زمانی بود که در دادگاههایی خود اعضای نهضت آزادی و از جمله مهندس بازرگان محاکمه شدند. بازرگان در آن دادگاه گفت که این آخرین گروههایی هستند که با زبان مسالمت آمیز با شما صحبت میکنند و از این به بعد فضا عوض خواهد شد.
وی ادامه داد: در واقع مهندس بازرگان در یک نقطه به بطلان مبارزه نصیحت طلبانه و به یاس فلسفی و سیاسی رسید. این موضوع باعث شد که آن نگاه تبدیل به خروج و شورش از یک جریان مبارزاتی مسالمتآمیز به سمت مبارزه تهدیدآمیز بشود. نهضت آزادی در نقطهای که احساس کرد دیگر فعالیتش نمیتواند ادامه پیدا کند، فعالیت گسترده سیاسی خود را تعطیل کردند. آنان حتی در سالهای پیروزی انقلاب تنها یک محفلی داشتند و شاید بحث شان این بود که باید خود را برای روز مبادا صیانت کنند.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران بیان داشت: وقتی به عنوان یک ناظر بیرونی به جوانانی که از نهضت آزادی خارج شده و به مبارزه مسلحانه روی آورده بودند نگاه میکنم، متوجه میشوم که نوعی انفعال سیاسی را برای خود پذیرفتند. البته برخی از نیروهای قائل به حرکت سیاسی نهضت، نشانههایی از مبارزات کلامی و قلمی را داشتند. نماد آن دکتر یزدی در خارج از کشور است که در مواقعی در خارج از مرزها نمایندگی امام را انجام میداد و بسیاری از پیامهای امام از طریق او منتقل میشد. با این حال معتقدم حجم سنگینی که جوانان را در بر گرفت تا حس مبارزه را در آنها زنده کند، سازمان مجاهدین خلق بود؛ البته مرحوم شریعتی نیز جایگزین اندیشه مبارزاتی که در بین مردم فراگیر بود، شد. آنچه سازمان مجاهدین خلق دنبال میکرد، جذب نیرو از نخبگان سیاسی و برجستگان طبقه متوسط شهری بود که شریعتی جایگزین خوبی برای این قشرها بود.
عطریانفر افزود: به تاریخ اولیه سازمان و بنیانگذاران آن یعنی مرحوم حنیفنژاد، سعید محسن، بدیعزادگان، شریف واقفی و غیره نگاه کنید و ببینید که چه می کردند. آنان جایگاه دانشگاهی داشتند و بر گرفته از بستر تحرکات مذهبی عدالت گرا و ضد ظلم بودند. من به واسطه اصالت جغرافیایی با مجید شریف واقفی از قبل آشنا بودم البته یک اختلاف سنی ۵-۶ ساله داشتیم اما در شهر اصفهان مجموعهای از دوستان بودند که در پوشش کلاس تفسیر قرآن فعالیتهای سیاسی انجام میدادند؛ به اردو می رفتند، کتاب مبادله میکردند و در حوزه اخبار به روز میشدند. در چنین فضایی این جوانان رشد پیدا کردند و حسشان نوعی انتقام از نظام ستمشاهی و رسیدن به عدالت اجتماعی بود.
وی در ادامه گفت: آن چیزی که میتوانیم در اینجا مورد تاکید قرار بدهیم این است که اگر شما بخواهید برای تحقق امری معقول عمل کنید باید هر عمل سیاسی و اجتماعی شما متکی بر یک نظریه و فلسفه باشد که توجیه آن عمل را به همراه داشته باشد. همچنین برای توفیق بیشتر آن فلسفه باید مبتنی بر فطرت و فضای جامعه باشد و افراد جامعه نقشآفرینان آن باشند. در حقیقت، برای تحقق این امر باید قائل به قبول و اقبال جامعه نسبت به آن موضوع باشیم. مشکلی که سازمان مجاهدین خلق پیدا کرد علیرغم اینکه بنیانگذاران اولیه آن ضد ظلم و عدالت گرا بودند از دست دادن همین مقبولیت عمومی بود. اینکه آیا میتوانستند نظریه خود را فراگیر کنند من فکر می کنم که آنان در این زمینه دچار مشکل شده بود.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در مورد تغییر رویکرد سازمان به مارکسیسم گفت: هر فرآیندی که به نسبت قدرت پیش میرود در کنار آن آرام آرام عارضههایی نیز تشکیل میشود و یک فرآیند جعلی نیز در کنار آن شکل میگیرد. از آنجا که اعضای سازمان مجاهدین به سمت کسب قدرت و مبارزه میرفتند اولین عارضه نگران کنندهای که رهبران آن را به اسارت کشید، خودشیفتگی و بریدن از خلق بود. آنان تصور میکردند که از همه بهتر میفهمند، کادرهای همه جانبه هستند و همه باید آنان را به رسمیت بشناسد. این موضوع یکی از پاشنه آشیلهایی بود که سازمان را گرفتار کرد و قبل از سالهای ۵۰ و ۵۱ به شکل خودشیفتگی در سازمان خود را نشان داد و پس از آن هم که همه چیز بر هم خورد و به دلیل برخوردهای ساواک، نظام سازمان بر هم ریخت، بنابر این خود را در قالب مبارزه مسلحانه نشان داد. در همین ایام افرادی وارد سازمان شدند که روحیه مبارزه وحشیانه داشته و نوعی نفوذ را برای بر هم زدن معادلات بچه مذهبیها اجرا میکردند. این موضوعات باعث شد که سرنوشت سازمان که در ابتدا با اخلاص رهبران آن تشکیل شده بود از بین برود.
عطریانفر در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به جمله امام خمینی(ره) مبنی بر ارتباط فرزندان بازرگان و مجاهدین گفت: امام خمینی حضور نهضت آزادی را برنمیتافت و با بیان این جمله، یک نوع پرهیزگاری و دور باش به افراد بیرون آمده از آن را دادند. باور من این است که بچههای مجاهدین خلق بر روند پدران پیشین خود شورش کردند. اگر استنتاج از این سخن امام این است که تصویر نهضت آزادی عینا همان چیزی است که یک سازمان تروریستی دارد، من آن را نمیپذیرم. در حقیقت انصاف نیست که بگوییم نهضت آزادی یک نهاد تروریستی است. با این حال چیزی که قطعی است این است که رویکرد سیاسی مبارزات پارلمانیستی نهضت آزادی در دستگاه فکری امام و گفتمان نهضت روحانیت باطل است. همچنین این که جماعت اولیه سازمان برداشتهای شان را از کلاسهای درس و اندیشه نهضت آزادی گرفتند نیز ثابت شده است اما اینکه بگوییم عمل روی صحنه مبارزاتی آنان نسبتی با سازمان دارد را نمیتوانم بپذیرم.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم بگوییم که پایه فلسفی سازمان نسبتی با پایه فلسفه نهضت آزادی برقرار میکند و بخواهیم بگوییم که تمام آنچه سازمان انجام میدهد محصول طبیعی نهضت آزادی است محل خدشه است. چرا که اگر قرار بود این گزاره درست باشد باید یک بازتولید تروریستی دیگر نیز از نهضت آزادی بیرون میآمد. البته باید بگویم که اینقدر حریم امام برای ما مهم است که علاقه نداریم بر روی فرمایشات ایشان مناقشه کنیم اما فکر میکنم که میتوانیم در مدرسه سیاست و در حوزههای فکری و فلسفی، این جمله را چکش کاری کرده و صیقل بدهیم.
عطریانفر در بخش دوم صحبتهای خود در مورد فصل جدید دشمنیهای سازمان مجاهدین خلق نسبت به مردم ایران گفت: تصویری که امروز سازمان از خود عرضه میکند به مراتب از دورانی که در ایران بود، ضعیف تر است و دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد. باور دارم که رویکرد اطلاعاتی نهادهای امنیتی ایران کاملا هوشمندانه، مدبرانه و قابل دفاع است. اکنون ۸۰ تا ۸۵ درصد از نیروهایی که آنان از ایران با خود بردند از سازمان بریده و به ایران برگشتهاند. در حقیقت، نهاد اطلاعاتی ایران به گونهای عمل کرده است که بخش اعظمی از این نیروها به ایران برگشتهاست. علاوه بر این اساساً نسبت این سازمان با گذشته فرق کرده است. آنان اکنون یک فرقه هستند که ابزار دست قدرتهای بزرگ قرار گرفته و هیچ نسبتی با مردم ایران ندارند. حتی نسل دوم و سوم آن که ریشه حیات خود با فیزیولوژیک سازمان گره خورده است، هیچ نسبتی با ادبیات تروریستی ندارد.
وی خاطرنشان کرد: در حقیقت با یک سازمان رو به انقراض طرف هستیم و شاید به یک معنا مرده باشد. اگر ما در رویکردهای سیاسی خود در آینده به درستی عمل کنیم مطمئنا نشاط کنونی آنان نیز رنگ میبازد. ممکن است که آنان از تعداد معدودی جوان کم سواد و کم اطلاعات ما بهره گرفته باشند اما نباید این موضوع را به پای این نوشت که سازمان میتواند در بین جوانان ما نفوذ کند. پرونده سازمان مجاهدین خلق روزی بسته شد که دستشان به سلاح رفت. ابعاد رهبران سازمان بسیار کوچکتر از آن است که بتوان آنان را به حساب آورد.
نظر شما