خبرگزاری مهر- گروه هنر- محمد صابری: بهروز افخمی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «فرزند صبح» که طی نزدیک به یک دهه گذشته اصرار داشت نسخه به نمایش درآمده از این فیلم در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر (سال ۸۹) متعلق به او نیست و برای قضاوت درباره این اثر باید در انتظار نسخه بازتدوین شده از سوی خودش بمانیم، سرانجام روز گذشته از نسخه مورد تایید خود رونمایی کرد.
رونمایی از نسخه بازتدوین شده فیلم سینمایی «فرزند صبح» در حوزه هنری بیش از هر چیز مدعای بهروز افخمی درباره لزوم تدوین مجدد فیلم از سوی کارگردان برای تبدیل شدن آن به یک فیلم سینمایی قابلدفاع را تایید کرد.
یک بازخوانی؛ فیلمی که فیلم نبود!
پروژه «فرزند صبح» بدون تردید از نظر بازه زمانی تولید یکی از رکوردداران در سینمای ایران محسوب میشود. فیلمی که در سال ۸۳ کلید خورد، بعد بهواسطه تصمیم کارگردان برای توقف تولید به بهانه بزرگ شدن بازیگر نقش اصلی، ادامه ساخت آن تا سال ۸۵ متوقف شد، تصویربرداریاش تا سال ۸۶ ادامه پیدا کرد و پس از یک فرآیند پس تولید طولانی که سفر دو ساله کارگردان به خارج از کشور هم در آن بیتأثیر نبود، رونمایی آن به جشنواره فجر سال ۸۹ موکول شد.
جالب اینکه آنچه در پی این فرآیند ۶ ساله روی پرده جشنواره فیلم فجر رفت، با اعتراض شدید کارگردان مواجه شد که میگفت «این فیلم من نیست»!
نه فقط بهروز افخمی در مقام کارگردان و نویسنده که حتی اغلب مخاطبان حرفهای سینما که فرصت تماشای نسخه به نمایش درآمده از فیلم را در جشنواره فجر پیدا کردند، بهدرستی میدانستند آنچه بر پرده دیدهاند را به سختی میتوان یک «فیلم» دانست چه رسد به اینکه بخواهند درباره کیفیت آن اظهار نظر کنند!
اصل ماجرا هم این بود که محمدرضا شرفالدین در مقام تهیهکننده فیلم به دلیل طولانی شدن فرآیند تولید، در آن مقطع به ستوه آمد و با تصمیم خود نسخهای از فیلم را تدوین و به دبیرخانه فجر بیست و نهم ارائه کرده بود. از آنجا که براساس قانون مالک اصلی فیلم تهیهکننده است، اعتراض افخمی به مهدی مسعودشاهی دبیر وقت جشنواره هم نتوانست مانع اکران آن شود.
افخمی اما گویی به تصور ذهنی خود از فیلمی که میخواست بسازد باور داشت و به همین دلیل پای «فیلم خودش» ایستاد و دست به اعتراض علنی علیه «فیلم تهیهکننده» زد؛ همراه شدن با خندهها و کف و سوتهای اعتراضی مخاطبان در سالن رسانههای جشنواره بیستونهم حین اکران فیلم اولین گام این اعتراض علنی بود. نشست رسانهای پس از اکران هم فرصتی شد تا افخمی دلایل خود را برای اعتراض به نسخه به نمایش درآمده، تشریح کند؛ همان نشستی که در آن با صدای بلند اعلام کرد مشکل اصلی «فرزند صبح»ی که ما دیدیم و از آن عصبانی بودیم، تدوین بوده و اگر فرصت دهیم تا او خود فیلمی را که ساخته تدوین کند، حاصلش بهترین پاسخ به نقدها و فریادها خواهد بود!
حق با بهروز افخمی بود
روز گذشته بهروز افخمی در حاشیه برگزاری یکی از کارگاههای بازیگری خود در حوزه هنری، طبق اعلام قبلی بالاخره نسخه مورد تایید خود از «فرزند صبح» را رونمایی کرد.
در اولین مواجهه و پیش از آغاز اکران فیلم، حضور کمرنگ اصحاب رسانه و منتقدان در این برنامه (که یک روز پیشتر رسانهای شده بود) قابل توجه بود؛ گویی کسی باور نداشت که «فرزند صبح» قابل اصلاح بوده و به همین دلیل کمتر کسی برای تماشای نسخهای دیگر از آن، کنجکاوی و اشتیاق از خود نشان داد.
با این همه اما بهروز افخمی پس از گذشت ۹ سال، بالاخره نسخه بازتدوین شده مدنظر خود را که به گواه تیتراژ، مبتنی بر همان نسخهای است که پیش از جشنواره بیستونهم فجر با همراهی زندهیاد سیفالله داد تدوین کرده بود، رونمایی کرد تا پاسخ همه نقدهای وارد به این فیلم را بدهد.
«فرزند صبح» بهروز افخمی، حالا یک «فیلم» است که حتی میتوان آن را دوست نداشت. میتوان از نقاط ضعف و زاویه نگاه خالقش گفت و ایکاشها را درباره محتوا و ساختارش فهرست کرد اما دیگر یک پروژه هدر شده نیست«روایت آشفته»، «گافهای متعدد تاریخی»، «دوبله مضحک» و مهمتر از همه اینها «ارائه تصویری معوج و خشن از کودکی حضرت امام(ره)» کلیدواژههای مشترک اکثر نقدهایی بودند که پس از رونمایی فیلم «فرزند صبح» در جشنواره فجر سال 89 در فضای رسانهای مطرح میشد.
فیلم آنقدر از نظر ساختار و محتوا غیرقابل دفاع بود که افخمی خود نیز به جرگه معترضان پیوست و در عین حال تلاش کرد از منظر فنی، از امکان اصلاح فیلم با تدوین مجدد بگوید.
همینطور هم شد؛ در نسخه موردتأیید افخمی از «فرزند صبح» همه چیز سر جای خود است. روایت فیلم مبتنیبر گفتگوی ذهنی «روحالله» با پدر شکل میگیرد و در همین مختصات هم رفت و برگشت در دورههای مختلف سنی حضرت امام(ره) در داستان فیلم، توجیه پیدا کرده است. موسیقی پرحجم بهزاد عبدی، همراه با صدای زندهیاد فرهاد مهراد، اتمسفر شنیداری فیلم را کاملاً بهخدمت این فضای ذهنی درآورده و به زنجیر اتصالی میان تصاویر فیلم و حسگرهای احساسی مخاطب تبدیل شده است. دوبلههای عجیب و اغراقشده نسخه قبل بهطور کامل حذف و از صدای اصلی بازیگران استفاده شده است.
همین اصلاحات ساختاری، بهطور کامل بر محتوای فیلم هم تأثیر گذاشته و برخلاف نسخه قبلی که «روحالله» را نوجوانی «خیالاتی، فضول و تاحدودی شرور» تصویر کرده بود، اینبار شاهد تصویری «آرمانگرا، کنجکاو و در عین حال متعصب» از کاراکتر اصلی هستیم؛ نوجوانی که در گفتگویی ذهنی با پدر آرمانخواه و مادر حقطلبش، تجربههای تلخ پیرامونش را رصد میکند و گامبهگام «بزرگ» میشود.
فیلمی که بالاخره «فیلم» شد
«فرزند صبح» بهروز افخمی، حالا یک «فیلم» است که حتی میتوان آن را دوست نداشت. میتوان از نقاط ضعف و زاویه نگاه خالقش گلایه و ایکاشها را درباره محتوا و ساختارش فهرست کرد اما دیگر یک پروژه هدر شده نیست.
«فرزند صبح» حالا روایت شاعرانه زندگی یکی از بزرگمردان تاریخ معاصر است، که بهروز افخمی با اتکاء به تجربه خاص روایتگری خود بهویژه در قالب فیلم «گاو خونی» آن را به سرانجام رسانده و به آلبوم خاطرات سینمای ایران اهدا کرده است.
بهروز افخمی هرچند براساس ویژگی شخصی خود کمی بیش از اندازه برای رساندن ایدهای که ۱۵ سال پیش در ذهن داشت، به پرده نقرهای سینما صبر پیشه کرد اما سرانجام توانست از غورهای که مزاج خیلی از سینمادوستان را ترش کرده بود، حلوایی شیرین بسازد؛ فیلمی که حتی اگر به اندازه نگارنده این یادداشت کوتاه به آن علاقمند نشوید، بازهم بعید است که گره به ابروانتان بیاندازد و همچون تجربه جمعی مواجهه با آن در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر، عصبانیتان کند!
سینمای ایران حالا یک اثر جدی درباره بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در کارنامه خود دارد که میتوانیم بهعنوان یک «فیلم» درباره ضعف و قوت آن گفتگو کنیم و این دستاورد ارزش این همه سال صبر را داشت.
نظر شما