به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین کارگاه فلسفه برای کودکان با عنوان «فلسفه برای کودکان در نظر و عمل؛ چیستی و بررسی» به همت واحد خواهران مجمع عالی حکمت اسلامی، شعبه مشهد مقدس با تدریس فاطمه صدر، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه نظری و مهارت های عملی فلسفه برای کودکان برگزار شد.
در ادامه گزارشی از این کارگاه ارائه می شود:
این کارگاه ۲۴ساعته با اجرای عملی یکی از مهارتهای تسهیلگری آموزشی در کارگاههای مشارکتی به نام فعالیت «یخشکن» و تبیین نقش آن در آموزش شروع شد. این فعالیت، زمینه ای برای معرفی روشهای نوین آموزش غیرمستقیم و بیان تفاوت روشهای فرآیندمحور با روشهای نتیجهگرا در آموزش شد. در رویکرد فرآیندمحور، مخاطب با روش تسهیلگری درگیر می شود و این روش بر نحوه فراگیری آموختههای او بسیار تأثیرگذار است. نتیجه آموزش با این روش، تفاوت در نگرش نسبت به یادگیری و فرایند آن خواهد بود؛ زیرا رویکرد فرایندی به آموزش، بسیار مهم است. در آموزش به شیوه تسهیلگری، درواقع کارگاه بعد از پایان آن، تازه شروع می شود.
کارگاه با بیان خاستگاه و زمینه طرح برنامه فلسفه برای کودکان بر اساس دیدگاههای نظریهپرداز آن، یعنی متیولیپمن ادامه یافت و مدرس گفت: لیپمن استاد فلسفه در دانشگاه بوده است. وی بعد از جنگ ویتنام با دیدن اوضاع نابسامان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا و ظهور جنبشهای دانشجویی متوجه شد دانشجویان هنگام گفتگو با مسئولان و اعتراض به آنها نمی توانند خواستههای خود را به درستی بیان کنند و مسئولان هم حرف های آنها را نمی فهمند. از نظر لیپمن، مشکل به عدم توان دانشجویان و مسئولان در حل مسئله و عدم بهره مندی از تفکر صحیح بازمی گشت؛ لذا طرح فلسفه برای کودکان را برای حل مشکل گفتگو بر پایه تفکر ارائه داد.
صدر در مورد اقدامات لیپمن در این عرصه گفت:
وی در ابتدا مؤسسه «توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان» در دانشگاه مونتکلیر را تاسیس کرد. پس از مدتی همراه با یکی از همکارانش به تدوین کتابهای متحدالشکل داستانی برای کودکان و کتاب های راهنمای معلم (راهنمای کتاب های داستان) پرداخت. لیپمن به آزمایش برنامه به صورت محدود بر روی بعضی از کودکان اقدام کرد و پس از احساس موفقیت از این روند، به آموزش فبک به دانشجویان دکترای فلسفه خود روی آورد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه هدف واسطی لیپمن در فبک، افزایش قدرت تفکر و استدلال آوری کودکان ۴ سال به بالا بوده است، اظهارکرد: دستیابی به جامعه آرمانی و تبدیل شهروندان به شهروندانی دموکراتیک، هدف غایی لیپمن در تعلیم و تربیت و فبک بود. وی معتقد بود نظام آموزش و پرورش سنتی، کارآمد نیست و نمیتواند او را به هدفهای واسطی و غایی برساند؛ زیرا نظام آموزش و پرورش سنتی، موضوعات از پیش تعیین شده را ـ بدون توجه به رضایتمندی کودکان ـ به آنها آموزش می دهد. گویا آموزش و پرورش، محتوا را برای دانش آموز و روش را برای معلم طراحی کرده است. نقطه عظیمت لیپمن در ارائه فبک، نقد نظام آموزش رایج و از میان برداشتن این دوگانگی و دستیابی به یک رویکرد مطلوب، مشتمل بر نقاط قوت رویکردهای سابق و بدون ضعفهای آنها بود.
صدر تصریح کرد: نقدهای لیپمن به نظام تعلیم و تربیت سنتی عبارت است از:
۱ . نقد به حافظه محوری در مقابل فعالیت فکری و مشارکت فعالانه دانش آموزان در آموزش
۲. نقد به دیدگاه های پیاژه که معتقد بود که کودکان تا قبل از ۱۲سالگی قدرت تفکر انتزاعی و فلسفی را ندارند و فقط باید واقعیات معمولی را به آنها یاد داد.
۳. نقد به عدم آموزش فلسفه در مدارس ابتدایی
۴. نقد به تصور رایج در مورد هوش و توانایی های عقلی کودکان
۵. نقد به اقتدار غیرموجه معلم در کلاس درس با تأکید بر اصل دلیل خواهی
۶. نقد به نادیده گرفته شدن اصل خلاقیت در آموزش
۷. نقد به نگرش جزئینگر و تخصصگرا در آموزش
کارگاه با نمایش فیلمی از یک کلاس فبک ادامه یافت که در آن، برخی مهارتهای عملی کلاس فبک که عنوان «کندوکاو مشترک» دارد به نمایش گذاشته میشد. مهارتهایی چون: قصهگویی مقطعی معلم همراه با گونهای نمایش، اجازه گرفتن برای اظهارنظر و استفاده از توپ نوبت توسط دانشآموزان، دلیل آوردن برای نظرات و پاسخها، استخراج سؤال از میان سوالهای دیگران، نحوه سؤال موافق یا مخالف پرسیدن و پاسخ به آنها، روش جمع بندی معلم از پرسشها و پاسخهای دانشآموزان، خوداصلاحی در تداوم کلاس، گفتگوهای گروهی در پاسخ به یک سوال، تفاوت اظهارنظر فردی و گروهی، نحوه فعالیت کمک تسهیلگران و ...
موضوع بعدی کارگاه روز اول، تبیین مؤلفهها و پیش فرض های فلسفه برای کودکان بود که عبارتند از:
۱. ردّ عینیتگرایی
باتوجه به دیدگاههای مکتب عملگرایی درباره واقعیت و نسبت آن با موقعیتهای مختلف، فبک بررسی نمیکند که آیا ایدههای مطرح شده، توصیف درستی از واقعیت دارند یا نه؟ بلکه فقط به دنبال آن است که ما چه چیزی از واقعیت درک می کنیم. گفتگوی اندیشه ورزانه در اینجا با زیر سؤال بردن یا طرح پرسش از دلایل باورها و ایدههایی که تاکنون داشته ایم، آغاز میشود و پس از بررسی توانایی آنها در حل و پاسخ به مسائل براساس معیارها و درنهایت، معناسازی و تأسیس ایدههایی مبتنی بر ایده های دیگران ادامه مییابد. در این فرایند، اگر ایدهها و باورها، قابلیت پاسخگویی یا دلایل قابل قبول نداشتند کنار گذاشته میشوند و ایدههای جدید با تکیه بر دیدگاه ابطالپذیری پذیرفته میشوند. البته فبک به معیارهای ارزیابی توجه جدی دارد و باید با یک بررسی معرفتشناسانه بررسی کرد نظرش در مورد منبع معیارها و ملاک درستی و نادرستی آنها چیست؟
۲. باز تعریف معنا، ماهیت و کارکرد فلسفه و ارتباط معنادار تعلیم و تربیت با آن
معنای فلسفه در فبک به معنای فلسفه کاربردی نزدیک میشود. لیپمن معتقد است فلسفه باید به زندگی، نزدیک شود و زندگی ما را با کیفیتتر و بهتر کند. بنابراین، باید جایگاه کاربردی و عملگرایانه پیدا کند. از نظر او فلسفه، آشنایی با نام فلاسفه، تاریخ فلسفه و مطالعه و فهم آراء و نظریههای فلسفی نیست؛ بلکه فلسفه یعنی اندیشیدن و فلسفهورزی یا فلسفیدن.
۳. بازتعریف معنای تفکر و تأکید بر انواع سه گانه آن
لیپمن معتقد است آموزش تفکر در مدارس باید به عنوان بُعد اصلی تعلیم و تربیت مدنظر قرار گیرد. این تفکر دارای ویژگی هایی است که آن را از تفکر متداول، متمایز میکند و سه نوع تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی را در برمیگیرد. از نظر او فلسفه زمانی باارزش است که بتواند افراد را در تفکر برای خود (thinking for itself)توانا کند تا بتوانند باتوجه به مبانی خود، پاسخهای مناسب عملی برای حل مسائل مختلف زندگی در موقعیتهای متفاوت بیابند.
۴. تحول در معنای آموزش و نزدیک کردن آن به فرایند کندوکاو
در فبک، آموزش و کندوکاو دو رویِ یک سکهاند. آموزش درست از طریق مشارکت فعالانه کودک در فرایندی کندوکاوی صورت می گیرد و کسب دانش از طریق تعامل با محیط و حل مسائل به دست میآید.
۵. معنا و جایگاه اخلاق و ارزش ها در برنامه فبک
در فبک باید شرایط تمرین اخلاقی در کندوکاو اخلاقی را برای کودکان مهیا کرد تا برای تشخیص، انتخاب، تصمیمگیری و مسئولیت پذیری صحیح در موقعیتهای واقعی و مختلفی که در زندگی با آنها مواجه می شوند، آماده شوند. از نظر لیپمن، «ارزشهای واقعی، آن ارزش هایی هستند که درکندوکاو مشترک ارزشی، تولید می شوند» و بنابراین «کودکان باید در کلاس فبک این آزادی را داشته باشند تا از هر جایگاه ارزشی که بخواهند بدون توجه به موافقت یا مخالفت معلم یا نظام آموزشی حاکم، نظر خود را مطرح کنند» و ممکن است ارزش قبلی با بحثی که در کلاس انجام می شود دوباره تأیید شود یا تکمیل شود و یا اصلا رد شود.
این محقق و نویسنده کشورمان اظهار کرد: یکی از تمرینهای اخلاقی این است که به کودکان یاد دهد چگونه در موقعیتهای پارادوکسیکال عمل کنند؟ تسهیلگر در این موارد باید اجازه دهد دانش آموزان خود به نتیجه برسند. در این موارد مهارت مربی در تصمیم گیری درست بچه ها بسیار مهم است تا آنها را با ذهن آشفته رها نکند.
۶. تغییر نگرش نسبت به کودک و تواناییهای فلسفی او
از جمله ویژگیهای مورد تأکید لیپمن درباره کودک این است که پرسشگر و کنجکاو، در جستجوی کمال، تشنه تبیینهای کلی و قادر به فلسفهورزی و تفکر انتزاعی از همان سالهای ابتدایی کودکی است. علاقه و اشتیاق فراوان به درک معنا دارد.
در ادامه مدرس، تأمل مشارکتی را به شیوه عملی اجرا کرد. این کار از طریق بازی تبادل توپ صورت گرفت. در این بازی، توپ نمادی از کلام و رد و بدل کردن توپ، نشانه گفتگوست. از آنجا که فبک با درست بیان کردن پرسشها، نظرات و استدلالها خیلی ارتباط دارد لذا لازم است افراد فهم درستی از گفتگو و اصول آن داشته باشند. ماحصل این فعالیت، تدوین قوانین یک کلاس گفتگو بود؛ ضمن آن که به صورت عملی، مهارتهای قانونگذاری، اجتماعپذیری جهت تسهیل در قانونپذیر شدن تمرین میشد.
در انتهای کلاس، پاورپوینتی مشتمل بر تعدادی تصاویر به عنوان «خوراک فکری» نشان داده شد که به صورت نمادین و غیرمستقیم، ویژگیهای تسهیلگر در آنها گنجانده شده بود و مخاطبان تا روز دوم کارگاه (در خانه) فرصت داشتند در تصاویر به حافظه سپرده، تأمل کنند و نسبت آنها با ویژگیهای تسهیلگر را بیابند.
پس از پایان روز اول، ارزشیابی روزانه کارگاه به شیوه تسهیلگری انجام گرفت. همه اعضا در برگه های صورتی کوچکِ از قبل تعبیه شده، دو نکته از کارگاه که به نظرشان خوب است ادامه یابد (مثبت) و در برگه های زرد کوچک، دو نکته که خوب است اصلاح شود و ادامه نیابد (منفی) را نوشتند. پس از اتمام کارگاه، نظرات با مشارکت داوطلبانه دو نفر از مخاطبان، دسته بندی و تبدیل به گزارش شد و سپس با بهرهگیری از خلاقیت آنها به صورت کاغذدیواری با طراحی عبارت P۴C آماده و به دیوار نصب شد.
گزارش دومین روز کارگاه
کارگاه با ارائه گزارش بازخورد روز گذشته مخاطبان توسط یکی از اعضا و تبیین برخی نکات مثبت و منفی و اصلاح برخی مشکلات گزارش شده در روز اول، آغاز شد.
اولین برنامه محتوایی کارگاه روز دوم با بحث درباره تصاویر روز قبل شروع شد. تصاویر به صورت تک تک، توسط مخاطبان به خاطر آورده شده و پس از بیان برداشتهای آنها، مورد بررسی قرار گرفت. این بحث ضمن انتقال ویژگی های تسهیلگر، به صورت کاربردی، تمرین رعایت قوانین گفتگوی تدوین شده در بحث گروهی بود. زیرا تا فرایند آموزش، قدم به قدم توسط خود مخاطب طی نشود، آموزش به درستی اتفاق نمیافتد. ضمن آن که برگههایی مشتمل بر اندکی از ویژگیها به افراد داده شده بود که باید بقیه برگه را با نگارش ویژگیهای اشاره نشده از برداشتهای خود از تصاویر تکمیل میکردند.
در ادامه این کارگاه، مدرس به بیان نگرش خاص لیپمن به نقش، جایگاه، ویژگیها و وظایف معلم فبک از نظر لیپمن پرداخت:
به اعتقاد لیپمن، معلم فبک غیرقابل حذف از نظام آموزشی بوده و باید متعهد به کندوکاو فلسفی، الگوی کندوکاو بی پایانِ معنا، میانجی و محرک طرح پرسش ها و ایدههای دانش آموزان و علاقهمند به دستیابی به تعالی در اندیشه ورزی و خلاقیت باشد. بنابراین فردی تسهیلگر و یا همیار پژوهشگر نامیده میشود که مسوول شکلگیری گفت وگوست و نه شکلدهنده محتوای آن. وی نمیداند گفتگو به کجا خواهد انجامید و نتیجه آن، چه خواهد شد؛ ولذا نمی تواند حکمی صادر نماید.
صدر تأکید کرد: با توجه به رویکرد لیپمن و بسیاری دیگر از معتقدان به فبک در جهان، معلم فبک باید ذهن فلسفی داشته باشد، منطق بداند و بتواند آن را به صورت عملی پیاده کند؛ یعنی ذهن پرسشگر و منطقی و دارای انعطاف لازم در برخورد با آراء داشته باشد و نیز ماهر در پرسشگری در زمان مناسب باشد.
ولی متأسفانه آنچه در ایران در قالب دورههای تربیت مربی فبک برگزار و اجرا می شود، غالبا دورههایی هستند که مربیگری را به صورت سطحی و بدون توجه به یکی از پایههای اصلی فبک که برخورداری معلم از ذهن و فهم فلسفیست آموزش میدهند و با یک دوره کوتاه مدت مهارتی و گاها با خوانشهای من درآوردی، مربی را به کلاس درس میفرستند. در حالی که لیپمن، آموزش فبک را از دانشجویان فلسفه خود آغاز کرد و سپس به اشاعه آن در میان معلمان پرداخت ولی برای معلمان هم کلاس آموزش فلسفه و تفکر درست گذاشت.
سپس اهداف فبک مورد بررسی قرار گرفت. تفکر و عقلانیتورزی در فبک، ایده توسعه ساختار فردی کودک است و دموکراسی، ایده توسعه ساختار اجتماعی او. بنابراین تقویت قدرت اندیشهورزی و استدلالآوری، ارزیابی بیطرفانه و قضاوت صحیح، بازاندیشی باورها و طرح ریزی ایدههای جدید، هدف واسطی تعلیم و تربیت در نظر گرفته میشود و در هدف غایی، فبک به دنبال دست یابی به زندگی با کیفیت بهتر، متمدن و دموکرات شدن کودک و توانمند کردن او در ایستادگی در برابر ناملایمات و ایجاد ارتباطات اجتماعی صلحآمیز در مدرسه و جامعه است تا « مردم همانطور که به صورت طبیعی، ایستاده راه میروند، به صورت طبیعی، دموکراتیک زندگی کنند».
روز دوم با تبیین دو نوع متفاوت از آموزش فلسفه به کودکان (فلسفه برای کودکان و فلسفه با کودکان) و با ذکر نقدها و طرفداران هر یک از آنها به پایان رسید.
گزارش سومین روز کارگاه
صبح روز سوم با ارزیابی روز قبل و با شیوه گروه بندی جدید آغاز شد. سپس یک نمونه از روشهای تسهیلگری مشارکتی در یادآوری و مرور مطالب تاکنون آموخته شده، تمرین شد. این شیوه عبارت بود از تهیه یک برگه دو ستونه که در یک طرف آن، هر فرد باید پنج کلیدواژه از مطالبی که از آموزش دو روز اول در ذهن او مانده، بنویسد و سپس با جابجایی برگهها به شیوه گروهبندی دو نفره در ستون دوم، توضیح آن کلیدواژه توسط عضو دیگر ذکر شود.
آموزش محتوایی روز سوم با عنوان روش آموزش فلسفه برای کودکان به شرح ذیل آغاز شد:
از نظر لیپمن «کندوکاو مشترک» بهترین روش اداره کلاس درس برای انجام گفتوگوی مشارکتی و کندوکاو فلسفی و اخلاقی، لازمه تعلیم و تربیت بر پایه سه نوع تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی و بهترین مکان و معیار برای ارزیابی دلایل و اندیشهورزی برای خود است و شامل کندوکاو جمعی به علاوه گفتگوی مشارکتی، فعالانه و دیالکتیکی میشود. در ادامه پیامدهای کلاسداری به شیوه کندوکاو مشترک طرح شد. از جمله: احترام به همه به طور یکسان، تقویت قدرت استدلالآوری، پذیرش تنوع نظامهای ارزشی و تجربههای مختلف، خوب گوش دادن به یکدیگر، طرح دیدگاههای جدید و ابداع راهحلهای نو و ...
صدر سپس به تشریح مراحل و فرایند «کندوکاو مشترک» پرداخت. برخی از این مراحل عبارتند از: انتخاب متن آموزشی مناسب با کلاس (غالبا داستان)، حلقهوار نشستن (circle) دانشآموزان، قرائت داستان، طرح پرسش های باز و بسته، نگارش سؤالات یا نظرات دانشآموزان، به کارگیری مهارتهای خوب گوش دادن، با اجازه صحبت کردن، رعایت نوبت و ...
ادامه کارگاه روز سوم با عنوان بررسی نظری برنامه فلسفه برای کودکان (خوانش متیولیپمن) شامل فواید برنامه فبک و نقدهای داخلی و خارجی وارد بر آن برگزار شد. فواید ذکر شده شامل:
* امکان بررسی مشکلات کودکان و دستیابی به راه حل با کمک خود آنها (قدرت حل مسئله)
* پرورش برخی قابلیت های اخلاقی فردی و اجتماعی در کودکان؛ مانند: تقویت اعتماد به نفس، افزایش عزت نفس و ایجاد حس مسئولیت پذیری در برابر نظرات خود و دیگران
* تقویت قدرت بیان کودکان و برقراری تعامل بیشتر با یکدیگر و با معلم
* معنادارکردن آموزش علمی برای کودکان
* فعال کردن ذهن انتقادی کودکان و ممانعت از جزماندیشی: تقویت رویکرد دلیلخواهی و استنتاج بهترین تبیین و رشد وحفظ روحیه پرسشگری آنها
* گشودن افقهایِ اندیشهای جدید و توجه به موضوع شگفتی، حیرت و کشف معنا
* آموزش و تقویت تفکر فلسفی
صدر در ادامه مباحث محتوایی خود به نقد و بررسی فبک لز منظر مبانی فلسفی و تربیتی، محتوای آموزشی و روش پرداخت و با بیان اینکه مهم ترین نقدهای معرفتشناسانه به برنامه فلسفه برای کودکان شامل نسبیگرایی، عملگرایی و نگرش نسبت به مفهوم عقل است، گفت: ما در فبک با شکاکیت روبرو نیستیم. اما این برنامه علی رغم اینکه نمی خواهد به ورطه نسبیت گرایی بیافتد، ولی در دام آن گرفتار میشود. لیپمن معتقد است نباید ارزش از پیش تعیین شده را به کودک ارائه دهیم. در نتیجه باید دانش آموزان و معلم تا حدامکان، باورهایشان را پشت در کلاس بگذارند و ارزشها را در کندوکاو مشترک از طریق تفکر به دست آورند. همچنین با تأکید بر عمل و تجربه زیسته به عملگرایی معتقد است. درعرصه یادگیری در حین عمل، عملگرایی بسیار مهم و مفید است، اما اصالت دادن به عمل در همه عرصه ها درست نیست.
وی اضافه کرد: نکته دیگر پژوهش بیپایان معنا است. در فلسفه برای کودکان، هیچ معنا و حقیقت ثابتی وجود ندارد و پاسخها و نتایج همواره در معرض ابطال و خطاپذیری هستند. معنا و پاسخی که در یک مرحله و زمان به دست می آید ممکن است در زمان دیگری کنار گذاشته شود. در نتیجه شما همیشه به دنبال معناسازی و معنایابی هستید. لیپمن معتقد است نسبیگرا نیست اما اگر مؤلفه های فوق را که همه مستخرج از کتابها و مقالات خودش هست، کنار هم بگذاریم، پیامد غیرقابل اجتناب آن، افتادن در ورطه نسبیگرایی هست.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: ما هم جبر و دیکته کردن طوطیوار در آموزش را قبول نداریم و نمیخواهیم معنا را بر فرد القاء کنیم؛ زیرا پذیرفتن معنا به صورت اجباری یا تحمیلی، نتیجه مطلوب را در عرصه تعلیم و تربیت در بر نخواهد داشت و تفکر را تعطیل خواهد کرد. اما اینکه معنایابی بیپایان است، مشکل ساز خواهد بود. تنها معیاری که لیپمن برای معنایابی و تفکر در فلسفه برای کودکان ارائه می دهد، تفکر انتقادی، منطق و استدلال است. نقد به لیپمن در این عرصه این است که ما باید در معنایابی و معناسازی، ملاک داشته باشیم و منطق و تفکر انتقادی نمیتوانند تنها ملاکهای ما در هر نوع سنجشی قرار گیرند. آیا منطق، توان سنجش و ارائه همه ملاک ها و معیارها در برخی عرصه های اخلاقی یا متافیزیکی را دارد یا نه؟! این محل بحث است. مثلا برای برخی از دستورهای زیرمجموعه حوزه اخلاق، قابلیت ارائه استدلال های منطقی نداریم یا استدلال ما تام نخواهد بود. ضمن آن که خود استدلال و منطق هم بنا به تأکید خود لیپمن، تاحدی متأثر از فرهنگها و عرفها است.
صدر تصریح کرد: همچنین مقصود از عقلانیت در لیپمن، عقلانیت ابزاری و منظور از عقل، عقل محاسبهگر و عقل معاش است. عقل خود بنیاد که در جهان غرب بعد از مدرنیته، ظهور یافته است. اما در فرهنگ اسلامی ما این عقل، یک حجت باطنی است که دارای محدودیت است و این حکمی است که خود عقل می دهد یعنی عقل همین محدودیت را هم خودش می فهمد. اما از معنای دیگری از عقل در متون دینی ما سخن به میان آمده که با قلب و تزکیه و تهذیب در ارتباط است. مثلا در روایتی داریم که انسانی که گناه می کند، عقلش کم می شود. معنای این روایت این است که قلب چون با تزکیه نفس مرتبط است وقتی شما تزکیه نفس می کنید به عقلانیت متعالی تری دست می یابید. این معنا از عقل و توانمندی آن در تشخیص سره از ناسره اصلا در فبک مطرح نیست. عقلی که در طول وحی قرار دارد و با تهذیب درونی، توانایی تشخیص حق از باطل را در مواقع خطیر و چالشهای مسألهساز پیدا کرده است و بنابراین خودبنیاد و خودبسنده نیست.
کارگاه روز سوم با توضیحاتی درباره روش خواندن داستان در کندوکاو مشترک و الگوهای متفاوت آن ادامه یافت. سپس روش درک مطلب از طریق تصویر (جلد کتاب) اجرا شد و مفاهیم دشوار داستان «چگونه از شرّ گرگ خلاص شویم؟» مناسب برای کودکان حدودا ۱۰ ساله با کمک مخاطبان، تبیین شد. در پایان هم داستان به صورت دستهجمعی قرائت شد.
گزارش چهارمین روز کارگاه
اولین جلسه روز چهارم با ادامه نقدهای فلسفه برای کودکان آغاز شد.
صدر طی مقدماتی گفت: یکی از نقدهای دیگر به فلسفه برای کودکان، پایان باز یا open ended بودن بحثها است. این که تاکید میشود اگر طی فرایند کندوکاو به نتیجه مشخص هم نرسیدیم مشکلی نیست و هدف بیشتر درگیر کردن کودکان با کندوکاو و وادار کردن ذهن آنها به تفکر است. این مساله باعث مغشوش شدن و درگیر شدن ذهن کودک می شود (آسیب روانشناختی). بنابراین باید روش گفتگو و پرسشگری سقراطی را در پیش بگیریم که قدری با روش گفتگوی فبک متفاوت است. قول مشهور در مورد سقراط آن است که وی می دانست حقیقت چیست. او اساسا از این جهت دربرابر سوفسطائیان که وجود حقیقت را منکر بودند یا دستیابی به آن را ممکن نمیدانستند، ایستاد و ادعا کرد که حقیقت وجود دارد و می توان به آن دست یافت. ولذا خود برای رسیدن به حقیقت، روش ارائه داد.
وی در نقد دیگرش افزود: یکی از دلایلی که فلسفه با کودکان (PWC بجای P۴C) مطرح شد این بود که تاریخ فلسفه را نمی توان از فلسفه جدا کرد. هر علمی با روش آن در ارتباط تنگاتنگ است و یک اتیمولوژی و تبار برای خود دارد. این یک رویکرد غیرعلمی در تاریخ علم است که دایره دانشی را به روش و برخی مفاهیم و پرسشهای آن تقلیل دهیم و از تاریخ، نظریهها و بستر شکلگیری، آن را جدا کنیم. این نقد وارد است و طرفداران جدی در میان اندیشمندان غربی و داخلی دارد که توصیه میکنند بجای این که بعد از چند هزار سال که دانش فلسفه، تاریخ، هدف، هویت و مبدا و مقصدی برای خود داشته، از آن نام آن استفاده کنیم ولی محتوای اندیشه بشری و آنچه نتیجه عقلانیتورزی فلاسفه بوده را دور بریزیم، بگوییم: برنامه و کار ما، آموزش فلسفه ورزی یا اندیشهورزی و تفکر به کودکان است یا به جای بکارگیری واژه تخصصی فلسفه در فلسفه برای کودکان بگویید منطق برای کودکان؛ نه این که از نام فلسفه استفاده کنیم و معنای آن را تغییر دهیم. فلسفه معنای اصطلاحی و تخصصی خودش را دارد و شامل تاریخ فلسفه، مفاهیم، پرسشها و پاسخها و آراء فلسفی و نیز روش فلسفهورزی است.
صدر نقدهای خود را چنین جمعبندی کرد: نگاه غیرتقلیدی بنده در مواجهه با فبک این است که این برنامه، نکات و روشهای مفیدی دارد ولی به دلیل برخی نقدها که بیان شد و برخی دیگر که فرصت طرحش ممکن نشد، مانند هر نظریه دیگری نمیشود دربست و بدون توجه به خاستگاه، هدف و مبانی، آن را پذیرفت. البته نقدها به فبک، اختصاصی به ایرانیان یا مسمانان هم ندارد و در کشورهای مختلف و حتی خود آمریکا، نقدهای نظری قابل تأملی به آن شده است و در نتیجه در برخی کشورها و نسخهها، تغییراتی در آن دادهاند. بنده قائل به تقویت و پرورش قدرت اندیشهورزی کودکان و بزرگسالان و توانمند کردن آنها در مهارتهای تحلیل، ارزیابی، داوری و ... هستم تا ره دیدگاه یا کلام را بدون بررسی و تفقه و تأمل نپذیرند و پیرو صرف مکاتب و نظریهها نگردند. بنابراین آموزش تفکر انجام می دهم و ازنکات مثبت و مفید فبک هم مانند هر نظریه دیگری استفاده خود را میبرم. چنانکه از روشهای تسهیلگری آموزشی که ارتباطی با فبک هم ندارند و از روشهای آموزش مشارکتی در کارگاهها هم هستند بهره میبرم. همچنین در آموزش تفکر، دیگر مکاتب و نظریههای مطرح شده در حوزه تعلیم و تربیت را هم مظالعه میکنم.
وی در نقد کارگاههای تربیت مربی فبک در داخل ایران اضافه کرد: لیپمن چند سال مستمر با هر مربی فلسفه برای کودکان کار می کرد و به معلمان مدرسهای هم که فلسفه نمیدانستند، فلسفه لااقل در حد منطق و مهارتهای منطقی یاد میداد. اکنون هم موسسه او، اول به کسی مهارت یاد نمی دهد؛ بلکه دوره را از آموزش مبانی، شروع می کنند و بعد از مدتها مطالعه و بررسی مبانی نظری و اصول و ... به سراغ مهارتها و روشها می روند؛ در حالی که در ایران غالبا مربی پس از طی یک دوره ۲۰ الی ۶۰ ساعته که به ندرت آموزش مبانی هم دارد، سر کلاس میرود یا دستکم مدعی فبکدانی است.
این مدرس در ادامه سخنانش تصریح کرد: این که روشهای کسب معرفت را چه بدانیم یکی از مباحث مهم معرفت شناختی است که ما در این مبحث هم ما با رویکرد لیپمن رد فبک اختلاف نظر مبنایی داریم .اگرچه ابزار منطق و تفکر انتقادی در داوری و انتخاب ملاکهای ارزیابی خیلی کمک کننده است؛ اما ما در داوری و استدلال، نیازمند اصول ثابت هم هستیم که خودشان الزاما از طریق عقل به دست نمیآیند ولی توسط همین عقل قابل فهم هستند. ضمن آن که معلمانمان و حتی برخی متولیان آموزش فبک که از میان اساتید مشهور اشاعه این روش هم هستند به همین منطق و تفکر انتقادی هم مسلط نیستند. در باب منبع معرفت هم باید گفت: لیپمن عقل و تجربه را به عنوان منبع معرفت معرفی می کند؛ ولی ما دقیقا برپایه فهمی برهانی از محدودیت عقل، وحی و شهود را هم به عنوان منابع معرفت می پذیریم که در حل برخی مسائل و فهم برخی موضوعات کاملا راهگشا هستند.
بخش عملی و مهارتی کارگاه روز چهارم به شناسایی انواع پرسش اختصاص یافت. مخاطبان، پرسشهای خود را که به واسطه خواندن داستان برایشان ایجاد شده بود طرح کردند و سپس در گروههای ۵نفره، به دستهبندی پرسشها به شیوه گفتگومحور پرداختند. سپس دستهبندی گروهی خود را که حاصل اجماع گروه بود در مکانهای تعبیه شده قرار دادند. مکان هر نوع پرسش با رنگ و تعریف خاص مشخص شده بود. پرسش های مورد بحث در کندوکاو مشترک فبک، پرسش های آبی هستند که استاد به تشریح انواع آنها پرداخت. در ادامه مباحثه درباره تشخیص نوع هر سوال از گروههای ۵نفره به مباحثه کلاسی کشیده شد و موافقتها، مخالفتها، خوداصلاحیها میان افراد و ... از طریق کشیدن کامواهای رنگی میان مباحثهکنندگان به صورت نمادین نمایش داده شد و در پایان، شبکهای در هم پیچیده از خطوط کاموایی سبز و قرمز ایجاد شد که نشان دهنده رفت و برگشتهای فکری و استدلالی میان افراد بود.
در انتهای روز چهارم، کتاب شناسی کتابهای آموزش تفکر و فلسفه برای کودکان و نوجوانان، شامل نمونههای داخلی و خارجی، با دستهبندی زیر صورت گرفت:
* کتابهای داستانی زیرمجموعه فلسفه با کودکان
* کتابهای داستانی زیرمجموعه فلسفه برای کودکان: به سبک: متیو لیپمن، اسکار برنی فیه، فیلیپ کم و ... و نیز کتابهای داستانی بومی فارسی که به سبک فبک نوشته شدهاند. مانند داستانهای چاپ شده پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کتاب داستانی بومی فارسی (احمد اکبری) و ...
* کتابهای فلسفه به زبان ساده (فلسفه برای نوجوانان): که نه زیرمجموعه فلسفه برای کودکان هستند و نه زیرمجموعه فلسفه با کودکان و عهدهدار آموزش مفاهیم و مبانی نظری و فلسفی سنت فکری مغرب زمین در عرصههای جامعهشناختی، زیباییشناختی، اخلاق، سیاست و ... در قالب داستان و تمثیل هستند. این داستان ها، موقعیتمحور، هدفمند و کوتاه هستند و پایان باز ندارند. درپایان هر فصل، تمرین های فلسفی برای مباحثه گروهی نوجوانان دارد. بحث های این کتاب ها کاملا القایی است؛ یعنی مفاهیم مشخصی به کودکان القا می شود که بعضا با مبانی ما در تضاد است یا دستکم هماهنگ نیست.
* کتاب های آموزش غیرمستقیم مفاهیم اخلاقی و تربیتی به کودکان: که از آنجا که ترجمهای هستند و مباحث اخلاقی را در بر دارند باز هم اخلاق را مطابق اخلاق نسبی یا بر پایه نظریههای اخلاقی مدرن آموزش میدهند یا مفاهیم اخلاقی را بر پایه همان نگرشها، تعریف و تبیین میکنند. اینها هم القائیاند.
* کتاب های داستانی مناسب برای اندیشهورزی و آموزش تفکر غیرفبکی: که متفاوت از روش داستاننویسی و محتوای آموزشی فبک به نگارش در آمدهاند ولی میتوان از آنها بدون نگرانی از محتوای غیربومی برخی کتابها برای آموزش تفکر استفاده کرد. این کتابها غالبا توسط نویسندگان ایرانی نوشته شدهاند ولی قابلیت پرسشخیزی فلسفی و پرورش تفکر کودکان درباره مفاهیم فلسفی را دارند. مانند کتابهای: دارکوب و کرگدن (فرهاد حسن زاده)، گندم از گندم بروید (سیدحسن حسینی)، برخی کتاب های کلرژوبرت، مثل دوستان صبور، موموکی و...
* کتابهای مبانی و نظری فبک
شامل کتابهای متیو لیپمن :فلسفه در کلاس درس یا ترجمه دیگر آن، کودکان و مهارتهای تفکر، ناتاشا، Thinking in education، Philosophy goes to school
و کتابهای: فیلیپ کم، توماس وارتنبرگ، کتاب ۱۲ جلدی تربیت مربی فبک (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، علی ستاری و ...
نظر شما