خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن: سریالهای زیادی در این سالها در تلویزیون ساخته شده است که یک زن یا دختر محور روایت آنها بوده است؛ سریالهایی که اکثر آنها در فضایی ملودرام و یا اجتماعی بودهاند، مثل «نرگس»، «ستایش»، «تنهایی لیلا»، و یا سریالهایی که سعی داشتهاند یک آسیب اجتماعی را مطرح کنند مثل «پریا» و یا طولانیترین مجموعه مرتبط با تاریخ انقلاب و دفاع مقدس یعنی «کیمیا».
در برخی از این قصهها زنان فقط محور بودهاند و عنوان قصه به نامشان خورده و درواقع با زنان دیگر قصهها و داستانهایی که در تلویزیون ساخته میشود یا حتی هر روز از کنار ما در خیابان میگذرند فرقی نداشتند جز اینکه کمی آب و تاب شان بیشتر شده و یا اشک بیشتری از مخاطب گرفتهاند. با این حال زنانی نبودهاند که اقتدارشان مخاطب را مسحور خود کند و یا حتی بیننده دوست داشته باشد شبیه آنها شود. شاید اگر کمی به دهههای پیشتر برگردیم زنان مهمتر و کنشمندتری پیدا کنیم؛ کاراکترهایی مثل «خاله لیلا» در «روزی روزگاری» که هرچقدر هم مقتدر و خشک و خشن بود، اما تمام روحیات یک مادرِ انسان ساز و فرد موثر جامعه کوچک روستاییاش را در قامت خود یک جا داشت.
«بانوی سردار» روایت تازهای از حضور یک قهرمان زن در تلویزیون بود؛ روایتی که اگرچه واقعی بود و بسیار کمتر و مختصرتر از واقعیت ماجرا را به تصویر درآورد اما به تلاشی نو برای معرفی چهرههای مغفول این سرزمین تبدیل شد. تلاشی که اگرچه از نقاط ضعف هم برخوردار بود اما نفس تولید و ساخت آن غنیمتی است که احازه میدهد از ضعفهایش چشم پوشی کنیم.
«بانوی سردار» روایتی بود از بریده زندگی و مبارزات «بیبی مریم»؛ بانویی که آنقدر در عدالتخواهی و مبارزه با اجنبیهای زمانه خود ثابت قدم ماند و ایستادگی کرد که سردار لقب گرفت. این سریال در ۱۲ قسمت و در معاونت امور استانهای صداوسیما به کارگردانی پرویز شیخ طادی و تهیه کنندگی سعید مرادی ساخته و از شبکه سه سیما پخش شد.
همزمان با پایان پخش این سریال، پرویز شیخ طادی کارگردان به همراه حمیدرضا نعیمی، پانته آ سیروس و فرزین محدث بازیگران سریال در خبرگزاری مهر حضور یافتند و درباره شخصیت بیبی مریم و تجربه ساخت این سریال سخن گفتند.
قسمت اول گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل مجموعه تلویزیون «بانوی سردار» را در زیر میخوانید:
* جناب شیخ طادی سریال «بانوی سردار» شمایلی از یک زن مبارز مسلمان را در محور قصه نشان داد که اگرچه از زندگی واقعی او بهره گرفته شده اما توجه بسیاری را به خود جلب کرد و عاری بودن از کلیشهها حتی باعث شد طیفی از مخاطبان شک کنند که بیبی مریم در جهان واقعی ما به ازایی داشته است. با توجه به زندگی پر فراز و نشیبی که این قهرمان ملی داشته، کدام بخشها برای شما بیشتر جذابیت داشت که بخواهید به تصویر بکشید؟
پرویز شیخ طادی: هر مقطعی از زندگی بیبی مریم را که میخواستیم به لحاظ قصه و درام بررسی کنیم به یک فصل مجزا نیاز داشت. دستنوشتهها و خاطرات بیبی مریم تا حدود زیادی به جزئیات زندگی او پرداخته بود ولی ما نمیخواستیم دائم قصههای سریال را به کتاب ارجاع دهیم و یک اثر مستندداستانی تولید کنیم.
از طرف دیگر اگر میخواستیم سراغ زندگینامه برویم کار دچار محدودیتهایی میشد و ما این ظرفیت و توان را نداشتیم که کل تاریخ زندگی او را باز کنیم چراکه کار بسیار سختی بود. بنابراین اولین تصمیم ما قبل از شروع ساخت پروژه این بود که به یک نتیجه مشخص برسیم که چه روایتی را از زندگی بیبی مریم انتخاب کنیم و از چه زاویهای قصه سریال را به تصویر بکشیم.
ما با سوالاتی مثل اینکه آیا باید به اتفاقات و اسناد وفادار باشیم یا باید به صراحت زبان و لحن بیبی مریم وفادار باشیم؟ مواجه بودیم و من فقط این اطمینان را داشتم که قرار نیست به صورت مستند به زندگی بیبی مریم بپردازم. علی رغم اینکه زندگی او بسیار عبرت اموز است و در حد چندین رمان درجه یک جهانی پتانسیل دارد.
بنابراین به تلویزیون و سعید مرادی تهیهکننده سریال پیشنهاد دادم که فرازهایی از زندگی بیبی مریم مثل شجاعت، مدیریت منطقه و عدالت خواهی سریال بسازیم و مجموع این خصلتها را نمایشی کنیم. ممکن است مصداق و واقعیت برخی از اتفاقاتی که در سریال به تصویر کشیده شد در زندگی او وجود نداشته باشد اما حقیقت و جوهره زندگیش در دل این سکانسها وجود دارد و میتوان گفت «بانوی سردار» یک سریال اقتباسی از زندگی بیبی مریم است که ما سعی کردیم با استفاده از زندگی او، داستانی پرماجرا و پرریتم تعریف کنیم که از استانداردهای تلویزیون ایران فراتر باشد.
بیبی در آشپزخانه با زنان صحبت میکند و میگوید اگر قرار باشد شما فقط به فکر ناهار و قرمهسبزی و سرخاب و سفیداب باشید و اینها ملاکهای شما برای زندگی باشد مردان بهدنبال چیزهای دیگری میروند* نکتهای که درباره صراحت بیان بیبی مریم داشتید از چه لحاظ بود؟
شیخ طادی: نگاه و تفکر او نسبت به مسائل بانوان آن مقطع زمانی از صراحتی برخوردار بود که در نوع خود ویژه است. بیبی مریم به خیلی از اخلاقیات و روابط ایلی در حوزه بانوان اشارات صریحی داشت و ما بخشهایی را استفاده کردیم که در رسانه قابل پخش باشد.
به طور مثال او در آشپزخانه با زنان صحبت میکند و میگوید اگر قرار باشد شما فقط به فکر ناهار و قرمه سبزی و سرخاب و سفیداب باشید و اینها ملاکهای شما برای زندگی باشد مردان به دنبال چیزهای دیگری میروند.
بیبی مریم از زنان زمانهاش میخواهد عقل را بهعنوان ملاک زندگیشان قرار دهند، با سواد شوند و مهارتهایی بیاموزند. بیبی مریم در حوزه زنان خیلی حرف دارد و باید خود کتابهای این شخصیت را خواند تا به این تفکرات پی برد.
* نگران بودید که جامعه این سخنان را برنتابد؟
شیخ طادی: جامعه برمیتابد اما انگار رسانه برنمیتابد. جامعه خیلی از رسانهها جلوتر است. به طور مثال ما در رسانهها درباره امکان یک اتفاق سخن میگوییم درحالیکه جامعه آن را محقق کرده و پیش رفته است. شاید برخی از نهادها و انجمنهایی که تصمیم گیر هم هستند نمیتوانند برخی از این مسائل را بپذیرند که آن هم ریشههایی در جاهایی دارد که باز کردنش بحثهای مفصلی را میطلبد.
* جناب نعیمی شما بیشتر در عرصه تئاتر فعالیت دارید و کمتر در فضای تلویزیون حضور داشتهاید این سریال چه ویژگیهایی داشت که پذیرفتید در آن حضور داشته باشید؟
حمیدرضا نعیمی: از طریق آقای محسن حسنپور، دستیار کارگردان که برای این سریال خیلی زحمت کشیدهاند برای حضور در این کار دعوت شدم. من آقای پرویز شیخطادی را دورادور میشناختم، اما متأسفانه تا آن زمان از نزدیک با ایشان دیالوگی نداشتم. جلسهای برگزار شد و درباره کلیت کار صحبت کردیم. بعد با آقای سعید مرادی تهیهکننده سریال گفتگو کردم.
از همان ابتدای کار دو نکته برایم در اولویت بود: اول اینکه میخواستم بدانم قصه فیلمنامه و نقشی که قرار است بازی کنم چیست و کیست؟ و دوم شخصیت خود آقای شیخطادی به عنوان کارگردان بود که میبایست در من ایجاد اعتماد میکرد. من چند انتخاب اشتباه داشتهام که دیگر نمیخواستم آنها را تکرار کنم. میدانستم که ایشان هنرمندی هستند که نگاهی خاص و دغدغهمند در سینما و تلویزیون دارند.
بیاغراق از همان اولین جلسه فهمیدم که میتوانم به ایشان تکیه کنم. پنج قسمت از فیلمنامه «بانوی سردار» را خواندم و اولین مسالهای که مرا جذب کرد ادبیات آن بود. معمولا یکی از ضعفهای اساسی در فیلمنامههای ایرانی چه در تلویزیون و چه در سینما، گذشته از نبود قصهای جذاب و کنشمند و شخصیتهای فعال، عدمِ «زبانِ دراماتیک» یا همان «دیالوگنویسی» است.
بسیاری از عزیزان فیلمنامهنویس فراموش کردهاند یا نمیدانند که زبان، شخصیت میآفریند، فضا میسازد، ایجاد ریتم میکند، طعم و بو و رنگ را در قصه جاری میکند. برای همین کمتر به آن توجه میشود. گاهی سریالهایی را میبینم که بسیار مورد تعریف و تمجید قرار میگیرند در حالی که زبان کاراکترها هیچ تناسبی با واقعیت جامعه ما ندارد.
به طور مثال خانمها به همان شکل لمپنی و لاتی حرف میزنند که آقایان سخن میگویند. در این سریال یا فیلمها، کودکان و نوجوانان، بزرگانی هستند که فشرده شدهاند. نویسنده یک زبان ثابت را برای تمام شخصیتهایش طراحی کرده که همین باعث میشود تمام وزن و لحن مردان و زنان و کودکان آن سریال یا فیلم خستهکننده باشد. درحالیکه در فیلمنامه «بانوی سردار» برای شخصیت بیبی مریم زبانی فرهیخته وجود داشت که برای پلنگخان دزد، دیگر نشانی از آن واژگان پالوده بیبی مریم نبود. روستائیان روستایی بودند. خانها و برجستگان از رعیت و یا جنس دیالوگ مردها از زنها قابل تفکیک بود. حتی واژگان یک کودک، کودکانه و مختص خودش بود.
* خانم سیروس شما نقشی را ایفا کردید که یک شخصیت ملی میهنی است و نمایی از یک زن مبارز و عدالتخواه ارائه میدهد که مایه غرور زنان است دریافت اولیه شما از این شخصیت چه بود و چقدر ایفای نقش بیبی مریم برایتان اهمیت داشت؟
پانتهآ سیروس: زمانی که با من برای همکاری در این سریال صحبت شد نزد آقای شیخطادی رفتم و بعد از چند ساعت هم قرارداد بستیم و فردای آن روز هم سریال کلید خورد. در نتیجه من زمانی نداشتم که بتوانم درباره این شخصیت اطلاعات چندانی کسب کنم این را هم باید با تاسف بگویم که من تا آن زمان هرگز اسم این شخصیت را در زندگیام نشنیده بودم.
بعد از آن تمام هم و غم و انرژی خود را صرف کردم تا فیلمنامه را بخوانم، اطلاعات دریافت کنم و از آقای شیخطادی دادههای لازم را بگیرم. من از بیبی مریم هیچی نمیدانستم فقط میدانستم او یک اسطوره است و این خیلی کار را سخت میکند چون زمانی نقشی را خلق میکنید که ساخته و پرداخته نویسنده است و شما از خالق شخصیت میتوانید همه اطلاعات شخصیتی که پرداخته است را بگیرید ولی وقتی کاراکتر یک اسطوره است و ما به ازای واقعی داشته باشد پرداخت آن ابعاد دیگری پیدا میکند.
نویسنده و کارگردان نگاهی نسبت به او دارد، خود شخصیت دستنوشتههایی داشته که باقی مانده است و حتی قومی روی این شخصیت احساسات و عواطفی دارند که باید به آنها هم احترام گذاشت و چقدر سخت است که بخواهید با یک سریال ۱۲ قسمتی تمامی احساسات و عواطف یک ایل را در نظر بگیرید آن هم آنچنان دقیق و همه جانبه که کسی از هیچ قومی نرنجد و یا ناراحت نشود و از همه مهمتر روح بیبی مریم بازیچه اتفاقات نشود.
حقیقتاً خلاء موضوعات و داستانهای حماسی در ادبیات، تأتر، تلویزیون و سینمای ما یکی از عقدهها و حسرتهای من است. سینما و تلویزیون ما در طول دوران بعد از انقلاب در زمینه قصهگویی و قهرمانسازی بسیار ضعیف عمل کرده، به عبارتی میتوان گفت که بازنده بوده است* آقای نعیمی شما در تئاترها و نمایشهای خود برخی از شخصیتهای اسطورهای و تاریخی را به صحنه آوردهاید فکر میکنید خلا حضور قهرمانان ملی و مبارز چقدر در تلویزیون ما احساس میشد؟
نعیمی: حقیقتاً خلاء موضوعات و داستانهای حماسی در ادبیات، تأتر، تلویزیون و سینمای ما یکی از عقدهها و حسرتهای من است. سینما و تلویزیون ما در طول دوران بعد از انقلاب در زمینه قصهگویی و قهرمانسازی بسیار ضعیف عمل کرده، به عبارتی میتوان گفت که بازنده جدی بوده است.
همین الان اگر از شما بپرسم که از دهه ۸۰ شمسی به این طرف چهار فیلم سینمایی یا سریال که قهرمانانش در ذهن شما جاودان ماندهاند را نام ببرید قادر نخواهید بود. اما پیش از انقلاب دهها نام مانند علی بیغم، قیصر، رضا موتوری، زارممد، داشآکل، صمد، امیرو، صادق کرده، مشقاسم، داییجان ناپلئون و... را داشتهایم.
بعد از انقلاب در دهه شصت و هفتاد دادشاه، زینال بندری، دادا، هامون، ناخدا خورشید، باشو، میرزا نوروز، سارا، نرگس، پری و اتفاق بیبدیلی مانند سریال «روزی روزگاری» را داریم با نامهایی چون مرادبیک با بازی خاطرهانگیز استاد خسرو شکیبایی هنوز که هنوز است در ذهن مردم نقش بسته است. اما امروز ما قهرمانانی از این دست نداریم.
همه کاراکترها شبیه به هم هستند. حتی شاهد داستانها و پایانبندیهایی رها هستیم تحت عناوینی مثل «پایان باز» که به نظر من فریبی بیش نیست. بی اینکه اصول و قواعد قهرمانسازی و سینمای اسطورهساز را بشناسیم به نقدِ هالیوود و قهرمانسازیهای آن مینشینیم. در حالیکه سینمای هالیوود با قهرمانسازیهایش حرف اول جهان را میزند. صدسال است که تماشاگرانش را حفظ کرده و میکند، زیرا خوب میدانند که مردم همواره قصه را دوست دارند و قصهها را قهرمانانش میسازند. اولین چیزی که باید در نوشتن یاد بگیریم این مبحث است که فیلمهای بزرگ دنیا را نه قصههایشان که کاراکترهایشان ماندگار کرده است.
اگر ما امروز درباره «کازابلانکا»، «بیلیاردباز»، «پدرخوانده»، «راننده تاکسی»، «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، «حرفهای»، «فارست گامپ» حرف میزنیم به این دلیل است که کاراکترهایی خاطرهانگیز مانند ریک، ادی خوشدست، دن کورلئونه و پسرانش سانی و مایکل، تراویس، مک مورفی، لئون دارند.
* و فکر میکنید شخصیتهایی چون بیبی مریم میتوانند در قامت قهرمانان فیلم و سریالها خلق و به تصویر کشیده شوند؟
نعیمی: زمانی که فیلمنامه «بانوی سردار» را خواندم با خودم گفتم: چه خوب که قرار است یک «زن مبارز» در ذهن و جان ما حک و ثبت شود. این که چقدر موفق شویم بسته به شرایط و امکانات دارد و باز با خودم گفتم: بالاخره صداوسیما این بازنده بزرگ قرن فهمید که اگر میخواهد چند تماشاگرش را از دست ندهد باید به دنبال داستان و شخصیتهایی از این دست باشد که در این آب و خاک کم نیستند.
نعیمی: فیلمنامه «بانوی سردار» را خواندم با خودم گفتم چه خوب که قرار است یک «زن مبارز» در ذهن و جان ما حک و ثبت شودکافیست به سیستان و بلوچستان بروید، یا به ترکمنصحرا و مازندران نظری بیاندازید، گیلان و دلاورانش، جنوب و سردارانش، و یا در تاریخ اقوام سرفراز بختیاری و کردستان و آذربایگان غور کنید، حیرتزده میشوید.
با وجود این همه گنجهای شایگان، ما چه فقیریم. شخصیتهایی را مییابید که سرهایشان برای دشمنانشان ارزش بسیار داشته است. مانند شخصیت «دانتون» که وقتی قرار است سرش را با گیوتین قطع کنند، به عنوان آخرین خواسته میگوید: «سرم را به مردم نشان دهید». دانتون خوب میداند که آن سر دیدنی است. او که خود یکی از مبارزان انقلاب فرانسه است و موجب پیروزی آن شده، به درستی فهمیده که این خواستهاش چه کارکردی دارد. دیدن سر بریده یک قهرمان در ذهن مردم این سوال را ایجاد کند: که چرا این سر بریده شد؟
ما در ایران شخصیتهایی اساطیری همچون فرانک و گردآفرید را داریم. شخصیتهایی تاریخی همچون آتوسا، یوتاب خواهر آریو برزن، گردیه خواهر بهرام چوبینه را داریم. و چهرهایی مشعشع نظیر مهستی گنجهای، بیبی مریم، دده قدمشاد، زینبپاشا، بیبی خانم استرآبادی، پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی، مریم میرزاخانی و... که نوشتن و فیلم و سریال ساختن از آنان لیاقت میخواهد.
* شاید برخی از این نامها را مردم نشناسند همانطور که بسیاری بیبی مریم را نمیشناختند و این سریال با همه ضعفهایی که بخشی از آنها هم حتی طبیعی بود باعث شد بسیاری بخواهند نام بیبی مریم را جستجو کنند.
سیروس: در جایی دیگر هم گفتهام که در زمان پخش سریال شخصی از اقوام بختیاری، متنی برای من فرستاده بود که در آن یادآوری کرده بود تا پیش از ساخت سریال «بانوی سردار»، حتی یک نماهنگ یا تله فیلم برای این شخصیت ساخته نشده است.
سیروس: فکر میکنم کمترین کار این سریال این بود که باعث شد بسیاری نام این سردار بزرگ را جستجو کنند و همین قدر که نسبت به زندگی او کنجکاو شوند یعنی این ۱۲ قسمت سریال کار خود را انجام داده استمن فکر میکنم کمترین کار این سریال این بود که باعث شد بسیاری نام این سردار بزرگ را جستجو کنند و همین قدر که نسبت به زندگی او کنجکاو شوند یعنی این ۱۲ قسمت سریال کار خود را انجام داده است. هر سریالی با ضعفهایی در تولید مواجه است که از آن ناگزیریم. کشور ما برای ساخت سریالهای تاریخی، از تجهیزات آنچنانی برخوردار نیست و من خواهش میکنم این اثر را با سریالهای خارجی مقایسه نکنند.
همانطور که اقای نعیمی هم اشاره کرد ما بیش از حدِ تصور شخصیتهای اسطورهای در طول تاریخ کشورمان داریم و حتی میتوانیم آنها را در ژانر اسطورههای ایرانی دسته بندی کنیم تا این ژانر منحصر به فرد باشد. این همه بودجه و انرژی انسانی وجود دارد اما صرف فیلم و سریالهایی میشود که مشابه هر کدام بارها تکرار شده است.
پس هدف از ساخت این آثار تکراری چیست؟ هدف پر کردن آنتن است؟ یا نمیخواهیم برای مردم ارزش و احترام قائل شویم و به آنها کاراکترها و قصههایی را نشان دهیم که به خود ببالند! من به شخصه بازخوردهای زیادی داشتم که با دیدن این سریال دچار حس غرور و افتخار شدند و حتی میگفتند که با دیدن این سریال گریه کردهاند.
من میدانم سریال ضعف دارد و مهمترین ضعفش را هم اگر بخواهم خودم بگویم این است که من در این سریال لهجه ندارم و از این بابت متاسف هستم. با این حال ما کاری کردیم که سردار بیبی مریم بختیاری برای ۸۰ میلیون ایرانی شناخته شود.
ادامه دارد...
نظر شما