۱۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۴۴

«فرهنگ عمومی در جامعه توده‌ای» - ۱۰

جذابیت پنهان نئولیبرالیسم در ایران/بازسازی یا نابودی دموکراسی؟

جذابیت پنهان نئولیبرالیسم در ایران/بازسازی یا نابودی دموکراسی؟

نئولیبرالیسم برای ایرانی‌ها واجد یک «جذابیت سیاسی» است که آزادی و دموکراسی را محقق می‌کند؛ اما وندی براون می‌گوید نئولیبرالیسم هم دموس (مردم)، هم دموکراسی را نابود می‌سازد.

خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ:

جذابیت نئولیبرالیسم برای ایرانی‌ها عموما یک جذابیت «سیاسی» است. جوهر نئولیبرالیسم به طور عام کوتاه کردن دست دولت و نهاد قدرت از عموم فرایندهای اجتماعی، و به طور خاص از همه فرایندهای اقتصادی، کسب‌وکار و مناسبات بازار است. چنین چیزی «روی کاغذ» واجد نوعی «جذابیت سیاسی» است؛ اینکه دولت کاری به کار «ما» نداشته باشد و دستش از عموم فضاها (عمومی و خصوصی) کوتاه باشد، نویدبخش نوعی آزادی عمل برای مردم است و آنها تا حد زیادی می‌توانند در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی در کنار «عرصه اقتصادی»، آزادی را تجربه کنند؛ البته قید «روی کاغذ» را باید همواره مد نظر داشت! این مسئله مهم، یعنی جذابیت سیاسی نهفته در «تعریف» نئولیبرالیسم (روی کاغذ)، آن را به نمونه آرمانی‌ای برای مردمان یک کشور جهان سومی بدل می‌کند که تاریخی پر از فرایندهای استبدادمحور داشته است. اگر لیبرالیسم همین باشد - که نگارنده مدعی است «نیست» - به نظر می‌رسد آغوش باز کردن بر سیاست‌های نئولیبرالیستی برای کشوری در حال توسعه مانند ایران، چیزی است که «از نان شب هم واجب‌تر» به نظر می‌رسد؛ اما بیایید کمی مته به خشخاش این «تعریف» بگذاریم و از طریق این تدقیق، بررسی کنیم که چرا توده‌های ایرانی بر مبنای یک نگرش سراسر توده‌وار، نظراً و عملاً  برای آموزه‌های بزک‌شده «لیبرال» یا «نئولیبرال» سینه چاک می‌کنند.

***

بنیاد نقدهای توده‌های ایرانی منتقد جمهوری اسلامی حول کلیدواژه «آزادی» دور می‌زند و عموم مطالبه‌ها از دولت و نهاد قدرت در ایران رنگ و بوی «آزادی مدنی» را به خود گرفته است؛ نگاهی به رسانه‌های جمعی و فضای مجازی در ایران، حجم و دغدغه‌مندی بالای توده‌های ایرانی در خصوص آزادی‌های فردی و اجتماعی را نشان می‌دهد؛ اینکه سوژه‌های ایرانی «چه بپوشند» و «چطور بگردند»، «چه بخورند» و «چطور شادی کنند»، «چه بخرند» و «چطور مصرف کنند» و... به کسی ربطی نداشته باشد و ممانعتی در خصوص این‌ها در کار نباشد.  عموم مطالبات و مسائلی که توده‌های ایرانی در خصوص آنها با دولت و قدرت متمرکز سیاسی در کشور چالش دارند همین چیزهاست. برای چنین سوژه‌هایی، یا به بیان دقیقتر چنین توده‌هایی، چه چیزی بهتر از اینکه دست قدرتِ دولت از عرصه‌های مختلف کوتاه شود و دغدغه‌هایی که این توده‌ها در خصوص آزادی عملشان دارند با اعمال یک ساختار سیاسی اقتصادی خاص (نئولیبرالیسم) پاسخ درخوری پیدا کند؟! به عبارت دیگر چه چیزی بهتر از یک ساختار اقتصادی سیاسی نئولیبرال که بازگشتی معنادار به شعار اصلی لیبرالیسم کلاسیک با عنوان «لسه فر» (به حال خودش بگذار) دارد و می‌تواند دولت و قدرت متمرکز را سر جای خودش بنشاند و آزادی فردی و اجتماعی را به اعضای جامعه‌ای متکثر اعطا کند؟!

ما با تعریف و هویت جدیدی از «آزادی» مواجه‌ایم که از قضا توسط همان ساختار پیچیده‌ی «جذاب» برساخته و مسلط می‌شود و توده‌ها را مجذوب خود می‌کند؛ توده‌هایی که از یکسو خود را «مطالبه‌گر آزادی» می‌بینند، و در عین حال، «بدل» را با «اصل» و آزادی پوشالی در مصرف و خوش‌باشی کالایی را با آزادی سیاسی و اجتماعی اشتباه بگیرند

چنین ساختاری باید هم برای چنین توده‌هایی که تاریخی تماما استبدادی را گذرانده‌اند جذاب باشد! چرا که نه؟ ساختاری که به آنها اجازه دهد تا هر قدر که می‌خواهند بخورند و بپوشند(نپوشند) و بروند و بیایند و در یک کلام «مصرف کنند» و دیگر هیچ آقابالاسری نباشد که از این «لذت مدام» که به میانجی «مصرف» حاصل می‌شود، ممانعت کند. در اینجا ما با تعریف و هویت جدیدی از «آزادی» مواجه‌ایم که از قضا توسط همان ساختار پیچیده‌ی «جذاب» برساخته و مسلط می‌شود و توده‌ها را مجذوب خود می‌کند؛ توده‌هایی که از یکسو خود را «مطالبه‌گر آزادی» می‌بینند، و در عین حال، «بدل» را با «اصل» و آزادی پوشالی در مصرف و خوش‌باشی کالایی را با آزادی سیاسی و اجتماعی اشتباه بگیرند. این همان رمز درک فرایند توده‌سازی مردم از مجرای روندهای «آزادی‌خواهی» لیبرال است؛ روندهایی که قرار بود روی کاغذ به تشخص و تعین و استقلال «سوژه»ها منجر شود، ولی عملا به یکدست‌سازی و توده‌وار کردن آنها انجامید و به قول «وندی براون» امکانات تحقق دموکراسی را از هر زمان دیگری محوتر کرد.

براون، نظریه‌پرداز سیاسی و استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا کتابی نوشته است تحت عنوان «بی‌اثرسازی مردم: انقلاب پنهان نئولیبرالیسم» و در آن همین محتوایی را که نگارنده تا اینجا سعی کرد نشان بدهد، به شیوه‌ای درخشان تحلیل کرده است. او در یک کلام، نئولیبرالیسم را فرایندی در راستای «بی‌اثر کردن مردم» می‌داند و این واقعیتی است که طرفداران سینه‌چاک نئولیبرالیسم، بویژه در ایران – کشوری با یک پیشینه استبدادی چند هزار ساله – که مدام فریب «جذابیت سیاسی» نئولیبرالیسم را می‌خورند، از دیدن و درک آن امتناع می‌کنند.

آنچه براون می‌خواهد در این کتاب بگوید، به طور بسیار خلاصه چنین است: «نئولیبرالیسم با نوع خاصی از عقلانیت که پیش می‌کشد، همه چیز را - تاکید می‌کنم «همه چیز» – اعم از انسان و جهان را در قالبی جز بازارها ادراک نمی‌کند؛ فهمی از وجود انسانی که کاملاً قابل تقلیل به کنشگران بازار است. یعنی ما هر چه انجام دهیم یا هر آنچه باشیم، صرفاً به‌عنوان مخلوقات بازار عمل می‌کنیم. به عبارت دیگر، نئولیبرالیسم علاوه بر ایجاد نابرابری و یا توانمندی مفرط سرمایه، هر ساحت وجودی و هر پدیده‌ای را در قالب بازار درمی‌آورد و انسان‌ها را به کنش‌گران بازار تنزل می‌دهد؛ وقتی انسان‌ها به‌طورکامل به کنشگران بازار تقلیل یابند، ایده‌ی حاکمیت مردم بر خود از اساس از بین می‌رود و به این ترتیب دموکراسی خنثی و مضمحل می‌شود».

براون صراحتا اعلام می‌کند زمانی که فقط سرمایه‌های خصوصی  و بازار مطرح‌اند، «Demos» یا مردم دیگر از صحنه رانده شده‌اند

براون در ادامه توضیح می‌دهد: «از سوی دیگر در چنین فرایندی حیات سیاسی دموکراتیک نیز به یک بازار تقلیل می‌یابد که ارزش‌ها، خواست‌ها و مختصات متمایز خود را از دست می‌دهد و بدین ترتیب از کارکرد خود به عنوان حوزه‌ای که در آن می‌توانیم چگونگی باهم‌زیستن، چگونگی اشتراک و اعتدال قدرت و چیستی ارزش‌ها و اهداف عمومی را تعیین کنیم، باز می‌ماند. حیات سیاسی درعوض به حوزه‌ای برای رقابت بین سرمایه‌هایی تبدیل می‌شود که «مقررات‌زدایی» شده‌اند و هیچ تضمینی در باب «برابر بودن» یا «عمومی بودن» بر آنها حاکم نیست. به این نحو، نئولیبرالیسم اساساً ایده‌ی دموکراسی، به‌عنوان آنچه مشخصاً بر اَشکال سیاسی آزادی، برابری، شأن انسانی و حاکمیت مردمی تکیه دارد را خنثی می‌سازد. ... دموکراسی وقتی به ارزش‌ها و شرایط و عملکردهای بازار تقلیل یافت، دیگر دوامی نخواهد یافت».

براون با هدف تشریح بیشتر این مسئله تاکید می‌کند: «نولیبرالیسم معنی ارزش‌های دمکراتیک را از سیاست به حیطه‌ اقتصاد منتقل می‌کند، چنانکه مفهوم آزادی، از مشارکت در امور سیاسی به آزادی نامحدود بازار تنزل می‌یابد. بدین شکل، آزادی تبدیل به تساوی حقوق رقابت در عرصه‌ای می‌شود که صرفا جایگاه نبرد برد و باخت میان افراد است. این در حالی است که دمکراسی با نهادها و پراتیک اجتماعی (جمعی) میسر است».

براون با تاکید بر اینکه درک دموکراسی عبارت است از کنش سیاسیِ مردم برای دستیابی و در اختیار گرفتن قدرتی که در غیر آن صورت، بر آنها غلبه خواهد کرد، می‌گوید: اما با اقتصادی‌شدنِ شرایط  دمکراسی در حیطه‌های قانون، فرهنگ، و جامعه، حاکمیت مردم  رنگ می‌بازد. در واقع آنچه اهمیت دارد فعالیت انسان‌ها برای تولید و عرضه و حتی مصرف کالاها برای بازار است، نه مذاکرات سیاسی و اجتماعی و بحث بر سر مقررات! براون صراحتا اعلام می‌کند زمانی که فقط سرمایه‌های خصوصی  و بازار مطرح‌اند، «Demos» یا مردم دیگر از صحنه رانده شده‌اند.

نولیبرالیسم معنی ارزش‌های دمکراتیک را از سیاست به حیطه‌ اقتصاد منتقل می‌کند، چنانکه مفهوم آزادی، از مشارکت در امور سیاسی به آزادی نامحدود بازار تنزل می‌یابد

نویسنده کتاب «بی‌اثرسازی مردم: انقلاب پنهان نئولیبرالیسم» با یک نگاه تاریخی میان حیثیت‌های تاریخی متمایز «انسان سیاسی» و «انسان اقتصادی» تفاوت می‌گذارد و معتقد است تا پیش از انقلاب نئولیبرال آدمی کماکان (کم و بیش) به عنوان موجودی سیاسی تشخص می‌یافت ولی با انقلاب نئولیبرال بود که انسان سیاسی به عنوان ابتدایی‌ترین ویژگی فرد و دمکراسی محو شد. به گفته براون لازمه دمکراسی هدایت تدریجی انسان، نه تنها به سوی تعالی، بلکه «خودگردانی» است، و این به معنای درک آزادی و توان خود برای تسلط بر خود و سرنوشت جمعی خود است، نه جوابگویی به خواست بازار که انقلاب نئولیبرال آن را رقم زده است. از نظر براون زمانی که این بعد انسانی (سیاست) محو می‌شود، به همراه خود، همه نیروهای لازم را برای کنش، تولید فرهنگ، دمکراسی و نیز توانایی درک آن‌ها را نیز از میان می‌برد.

بررسی آرای براون در این کتاب به خوبی نشان می‌دهد که چطور فرایندهای سرمایه‌سالارانه نئولیبرال سوژه‌های اجتماعی جامعه مدرن را به توده‌هایی خنثی و بی‌تمیز و گروه‌های انسانی غیرمتعین و یکدست‌شده‌ای بدل می‌کند که علی‌رغم از دست دادن آزادی سیاسی و اجتماعی‌شان، به دلیل برخورداری از آزادی‌های شخصی در مصرف، یا آزادیهای رقابتی بازاری شده و همه انتخاب‌های دلبخواهانه توده‌وار، تقلیدی و در عین حال «از خود بیگانه کننده»، خود را همچنان به مثابه افرادی آزاد و بهره مند از جامعه دموکراتیک، و اجتماع گله‌وارشان را «جامعه مدنی» در نظر می‌گیرند!

کد خبر 4756329

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha