به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «آهنگی برای چهارشنبهها» نوشته فرهاد حسنزاده، دیروز جمعه ۲۴ آبان با حضور کاظم اخوان، محسن هجری و نویسنده اثر در خانه کتاب پیدایش برگزار شد.
حسنزاده در ابتدای ایننشست درباره کتاب گفت: کتاب «آهنگی برای چهارشنبهها» داستان زندگی عدنان عفراویان است که سالها پیش در مجله سروش با او گفتوگویی کرده بودند. عدنان در گفته بود که در ساخت فیلم «باشو غریبه کوچک» چه خشونتهایی علیه او اعمال شده است؛ نه از طرف بهرام بیضایی بلکه از طرف تهیهکننده فیلم. همین موضوع دستمایهای شد برای نوشتن این کتاب. این کتاب را قبل از «زیبا صدایم کن»، «عقربهای کشتی بمبک» و «حیاط خلوت» نوشتم.
در بخش بعدی ایننشست، محسن هجری درباره بازنویسی این اثر گفت: وقتی نویسندهای تقریبا ۲۰ سال بعد از نوشتن یک کتاب، دوباره به آن برمیگردد و آن را بازنویسی و دوباره منتشر میکند؛ حاکی از آن است که اعتمادبهنفس و اعتماد به اثر دارد و تصور میکند در اثرش نکاتی است که میتواند برای مخاطب مفید باشد. «آهنگی برای چهارشنبهها» قابل مقایسه با کارهای دیگر آقای حسنزاده نیست و ویژگیهای خودش را دارد. میتوان ویژگیهای مشترکی بین این کار و «هستی» یا «عقربههای کشتی بمبک» یافت اما ویژگیهای خاص خودش را دارد.
این نویسنده درباره گروه سنی مخاطب کتاب موردنظر هم گفت: گروه سنی نوجوان تعریفی است که در مورد آن وحدت نظر وجود ندارد. مثلا از دیدگاه پیماننامه حقوق کودک تا سن ۱۸سالگی کودک محسوب میشود؛ از دید قواعد و قوانین قضایی خودمان هم به همینصورت. اساسا تعریفی بهعنوان نوجوان ارائه نشده و این از ظلمهایی است که به نوجوان شده است. اما به نظرم نوجوانی تا زمانی ادامه دارد که ویژگیهایش تداوم دارد. ممکن است فردی ۳۰ساله؛ نوجوان باشد! یعنی با هنجارها درگیر شود و احساسات بر وی غلبه داشته باشد.
اخوان نیز بهعنوان دیگر منتقد اینجلسه گفت: فارغ از اینکه این کار چه زمانی نوشته یا بازنویسی شده، من از این کار، بیشتر از کارهای دیگر آقای حسنزاده خوشم آمد، چون بهنظرم شستهرفتهتر و جمع و جورتر و درستتر است. همه چیز اینکتاب بهقاعده بود؛ تاثیرگذارتر و عمیقتر. گاهی رمان در سطح حرکت میکند؛ بهخصوص در رمان نوجوان که با حادثه و در سطح پیش میرود. داستانها کمتر به عمق میروند و کمتر آن لایههای عمیق و غنی را بهعنوان هنر دارند. اما این رمان خیلی به ادبیات نزدیک است و به نوعی هم به سینما. این کتاب آمیزهای از ادبیات و سینماست. نگاه خاص نویسنده ما را به درک عمیقترِ حوادثی که اتفاق میافتد وادار میکند و ذهن و عین را با هم همراه می کند.
اینمنتقد با اشاره به اینکه در سینمای دنیا، ۹۰ درصد فیلم ها مبتنی بر ادبیات هستند، گفت: فقر سینما، به معنی فقر ادبیات است و به نظرم این رمان اتفاق خوبی است. چون گویا با یک فیلمنامه مواجهایم و درعینحال یک داستان. در این داستان بحث خشونت و خشونت جنگ را میبینیم که زیر پوست شهر اتفاق میافتد.
معصومه انصاریان از نویسندگان مدعو این جلسه بود نیز در ادامه نشست گفت: در این کتاب از تلفیق سینما و ادبیات و موسیقی و کمی نقاشی، خیلی لذت بردم چراکه خیلیخوب کنار هم قرار گرفته بودند. همه سر جای خودشان بودند و خواننده نوعی زندگی هنری را حس میکرد. من نقدی ندارم و تبریک میگویم. من تلخی جنگ را با این کتاب؛ چندین برابر حس کردم. دلم برای فرهان سوخت که پدری مثل جابر دارد.
مینا حدادیان هم از دیگر نویسندههای حاضر در جلسه درباره کتاب گفت: من این کتاب را از کارهای دیگر آقای حسنزاده بیشتر دوست داشتم. اگر کار نویسنده و هنرمند برانگیختن حس مخاطب باشد، این کار به شدت احساسات من را برانگیخت. من از وقتی کتاب را بستم به مصادیق خشونت فکر میکنم. در هر دورهای مصادیقی بهعنوان ارزش مطرح میشود. درحالیکه ممکن است آن ارزشها مقطعی باشند. مثلا در این دوره، دیدهشدن یک ارزش است. در حالی که این موضوع باعث میشود آدمها برای دیدهشدن به خودشان فشار بیاورند و جامعه به آنها خشونت اعمال کند. در این کتاب هم از نظر پدر و از نظر عوامل فیلم؛ دیدهشدن یک ارزش است درحالی که خودِ فرهان دیدهشدن را دوست ندارد.
نظر شما