خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: پدیده سوت زنی در سالهای اخیر در ایران بیش از گذشته ظهور و بروز داشته است. این پدیده که بیانگر نوعی افشاگری در مورد خطاها و فسادها و… است، در بستر فضای مجازی و با رنگ و بوی بیشتر عدالت طلبی در ایران پیگیری میشود. آنچه مسلم است این است که این پدیده میتواند فرصتها و تهدیدهایی را برای کشور به همراه داشته باشد که باید به دقت مورد ارزیابی و واکاوی قرار گیرد. سوت زنی علیرغم اینکه میتواند جلوی خلافکاریها، فسادها و تصمیمات اشتباه را بگیرد، همچنین از سوی دیگر میتواند باعث بی اعتمادی و بدبینی مردم نسبت به مسئولین و حاکمیت شود و یا به صحنه جنگ نیابتی کاندیداهای انتخابات تبدیل شود.
در گفتگو با سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی پدیده سوت زنی در ایران پرداختیم؛
*پدیدهای تحت عنوان سوت زنی در ایران در سالهای اخیر بیشتر ظهور و بروز پیدا کرده که طبیعتاً تهدیدها و فرصتهایی را میتواند برای کشور به همراه داشته باشد. به طور کلی در ابتدا بفرمائید که مفهوم سوت زنی را در ایران چطور میتوان صورتبندی کرد؟
نکته اولی که میتوان در این مورد گفت این است که این مفهوم یک مفهوم ترجمهای است که برگرفته از whistle-blower است. این مسئله تاریخچهای در اروپا و آمریکا دارد.
این مفهوم در سالهای حدود ۱۹۷۰ توسط رالف نیدر مطرح شده و او تلاش کرده که از این مفهوم یک معنای ایجابی ایفاد کند. چون قبل از آن معمولاً از این مفهوم به عنوان واژهای منفی مثل جاسوس یا راپورت دهنده استفاده میکردند. البته ریشه این مفهوم ناظر به مأموران و پلیسهایی است که در قرن نوزدهم با دیدن مثلاً دزدان و یا خطایی از سوی شهروندان و … سوت میزدند.
سوت زنها کسانی هستند که تلاش میکنند جامعه را از یک خطری آگاه کنند که به دلایلی ساختارهای حقوقی و قضائی نتوانسته در آن حوزهها ورود کند و یا به زبان دیگر مکانیسم قانون نتوانسته آن بازدارندگی لازم را ایجاد کند
فضای اصلی که این مفهوم بر آن اطلاق میشود، فضای حقوقی، قانونی و سیاسی است. یعنی به نظر میرسد کسانی که این کار را انجام میدادند و به اسم سوت زن شناخته میشوند، میخواهند یک اخطار و انذاری به جامعه بدهند که وضعیت مثلاً در یک موضوع خاص به درجه خطر رسیده و اگر به آن توجه نشود، ممکن است یک انفجاری در آن حوزه خاص صورت بگیرد.
به عبارت دیگر اینها کسانی هستند که تلاش میکنند جامعه را از یک خطری آگاه کنند که به دلایلی ساختارهای حقوقی و قضائی نتوانسته در آن حوزهها ورود کند و یا به زبان دیگر مکانیسم قانون نتوانسته آن بازدارندگی لازم را ایجاد کند. وقتی به هر دلیلی آن قوانین و عرف حاکم نتوانسته بازدارندگی لازم را ایجاد کند، یا کسانی که مسئول حفاظت و صیانت بوده اند نتوانسته اند وظایف خود را انجام دهند، لذا برخی با عنوان سوت زنها، در این مورد خاص به جامعه آگاهی میدهند.
به زبان دیگر اینها میخواهند نقش وجدان بیدار جامعه را ایفا کنند. البته اینکه خود این سوت زنها در دامهای جناحی و سیاسی بیفتند، بحث جداگانه ای دارد. فلسفه بنیادین این عمل این بوده که هیچ سود و ارزشی بالاتر از این نیست که کسی که میخواهد به امر اجتماعی یا نظم اجتماعی یا همبستگی اجتماعی آسیب بزند، افشا شود.
البته در انگلیس و آمریکا و شاید در کشورهای دیگر این مسئله به قانون تبدیل شد و از سوت زنها حمایت میشود. چراکه اگر جلوی خطا یا جنایت یا اختلاس و… گرفته نشود، اتفاق نامیمونی ممکن است برای جامعه بیفتد. به همین خاطر بحث سوت زنها اهمیت پیدا میکند.
*یکی از تهدیدهایی که از جانب سوتها متوجه جامعه است، این است که سوت زنها به صحنه جنگ نیابتی کاندیداهای انتخاباتی و جناحها تبدیل میشوند و در میدان انتخابات بر علیه کاندیداهای رقیب اقدام میکنند، مثلاً در بحبوحه انتخابات قبلی ریاست جمهوری بحث املاک نجومی مطرح شد و خیلی به آقای قالیباف حمله کردند که در نهایت ثابت شد مسئله آنطور که بزرگنمایی شده بود، نبود. به طور کلی ارزیابی شما از عملکرد سوت زنها در ایران چیست؟
این سوال نمیتواند پاسخ درخوری داشته باشد، اگر ما به یک مسئله بنیادین توجه نکنیم. آن مسئله جامعه پیچیده است. جامعه ایران از آن حالت بسیط خود خارج شده است. قدرت به تعبیر میشل فوکو به سمت قدرت منتشر شده رفته است. یعنی هر کسی در هر جایی از این جامعه به همان نسبتی که یک اطلاع یا ظرفیتی دارد به همان نسبت هم میتواند قدرت داشته باشد. ممکن است نوع قدرت من در مقابل یک نهاد آنقدر زیاد نباشد، ولی به صورت غیرمستقیم میتوانیم از آن وضعی که در آن قرار گرفته ایم، قدرتی را اعمال کنیم.
مجموعه اینها نشان میدهد که جامعه ایران تبدیل به یک جامعه پیچیده شده است و در این جامعه است که نوع اعمال قدرت و نوع استفاده از ابزارها برای اعمال قدرت میتواند متفاوت باشد. مسئله سوت زنها را میتوان در این بستر دید. مسئله سوت زنها را باید یک معلولی از یک تغییر در زیرساختها و زیربنای جامعه ببینید.
هر چقدر جلوتر میرویم گویا رابطه قدرت و جامعه و رابطه نیروهای سیاسی نسبت به مسئله قدرت متکثر شده است. در دوره کنونی تمام بازیگران سیاسی در عین حال که تصور میشود قدرت نامحدودی دارند، بسیار محدودند. در ساختار قدرت امروز به دلیل پیچیده شدن جامعه و به دلیل اینکه جامعه لایه لایه شده و آحاد مردم جامعه هر کدام بهرهای از قدرت اعم از ثروت، منزلت، جایگاه، مهارت، سواد و… دارند، هر کدام از اینها بازیگری بازیگران سیاسی در جامعه را محدود میکنند.
جامعه ایران در حال پیچیدهتر شدن است و سیاست، اقتصاد و دین و مذهب بسیار در هم تنیده شده و تعمیق پیدا کرده است، لذا در این شرایط تأثیر سوت زنها میتواند مخربتر باشد و در یک بازی سیاسی یک افشاگری کل یک جریان را از هستی ساقط کند
جامعه ایران در حال پیچیدهتر شدن است و سیاست، اقتصاد و دین و مذهب بسیار در هم تنیده شده و تعمیق پیدا کرده است، لذا در این شرایط تأثیر سوت زنها میتواند مخربتر باشد و در یک بازی سیاسی یک افشاگری کل یک جریان را از هستی ساقط کند.
یکی از جریانهای سوت زنی در ایران جنبش عدالتخواهی است. اینها بر کسانی دست گذاشتند که به نظر میآمد چنان مصونیت دارند که نمیتوان آنها را به چالش کشید. به عنوان مثال املاک باستی هیلز لواسان بود که برخی از صاحبان آنها درجات بالایی در مسئولین داشتند.
اگر حتی این افشاگریها یک نوعی از بازیهای سیاسی و جناحی باشد، اما یک واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که در فضای امروز ایران هیچ کس در حوزه قدرت، مصونیت ندارد. البته این سوال مطرح است که حد یقف مسئله سوت زنی کجاست؟ اگر هر کسی بخواهد از دیگری پروندهای را افشا کند دیگر سنگ روی سنگ باقی نمیماند. اگر بناست برای پدیده سوت زنی حد یقفی وجود داشته باشد، تنها از این بستر ممکن است که مسئولین و مدیران ما به این باور رسیده باشند که دستگاههای نظارتی را در جامعه جدی بگیرند. باید عملکردها در هر حوزهای رصد شود. به طور کلی باید گفت سوت زنها یقیناً پیامدهای مثبت و منفی مختلفی دارند.
اگر مسئله سوت زنی سازوکار قانونی و حقوقی پیدا کند و در هر دستگاهی به گونهای قسمتهای نظارتی تقویت شود، اوضاع شکل دیگری خواهد یافت. به نظر من در این صورت پدیده سوت زنی در جامعه ایران پیامد مثبتی خواهد داشت.
*در بحثهای امنیت اجتماعی شده، این موضوع مطرح است که احساس امنیت از واقعیت امنیت مهمتر است، شاید بتوان این مسئله را تعمیم داد و گفت پدیده سوت زنی باعث شده احساس بی عدالتی از حقیقت و واقعیت عدالت در کشور، بیشتر شود. از این منظر با بزرگنماییهایی که صورت گرفته به نظر میرسد پدیده سوت زنی به نوعی باعث بی اعتمادی و ناامیدی مردم نسبت به حاکمیت شده است. نظر شما در این موضوع چیست؟
این مسئله قابل بررسی است و محل مناقشه است، اما نکتهای که وجود دارد این است که کیفیت زندگی در جوامع امروزی بر اساس شاخصههایی تعریف میشود و بر اساس این شاخصهها رتبه ایران در طی ۲۰ سال پیش افول کرده است. به نظر میرسد در جامعه ما اتفاقاتی میافتد که یکی از آن شکاف طبقاتی و عدم توزیع عادلانه ثروت است. این مسائل نشان میدهد که جامعه نیازمند تلنگر است. یکی از دلایلی که میگویند سوت زنها محق هستند که افشاگری کنند این است که شاید آنها دارند میبینند که جامعه خواب است و یک تلنگری به جامعه میزنند. سوت زنها شما را از یک وضعیت بد انذار میدهند و از اینکه وضعیت بدتر شود جلوگیری میکنند.
اگر مسئله سوت زنی سازوکار قانونی و حقوقی پیدا کند و در هر دستگاهی به گونهای قسمتهای نظارتی تقویت شود، اوضاع شکل دیگری خواهد یافت. به نظر من در این صورت پدیده سوت زنی در جامعه ایران پیامد مثبتی خواهد داشت
*همانطور که خودتان هم اشاره کردید پدیده سوت زنی در ایران با مسئله عدالتخواهی گره خورده است. الان دو رویکرد نسبت به این پدیده وجود دارد؛ اول اینکه برخی میگویند عدالتخواهی در ایران وجهه مارکسیستی پیدا کرده و دوم اینکه برخی میگویند این نوع عدالتخواهی، به نوعی حالت انتقام دارد و عدالت خواهی پارتیزانی است. به نظر شما پدیده سوت زنها که با عدالتخواهی پیوند خورده در کدام دسته قابل ارزیابی است؟
من در جنبش عدالتخواهی، بحثهای مارکسیستی ندیدم، به این دلیل که یکی از بحثهای بسیار مهم در تجزیه و تحلیل نظریههای مارکسیستی مفهوم طبقه و نزاع طبقاتی است. من چنین تحلیلهایی را در گفتمان جنبش عدالتخواهی به صورت تئوریک ندیده ام. ممکن است از ادبیات و کلیدواژههایی استفاده کنند که با مارکسیسم اشتراک لفظی داشته باشد، اما به صورت تئوریک از چارچوبهای مارکسیستی استفاده نمیکنند.
به این دلیل که در ایران احزاب سیاسی و نهادهای مدنی قوی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، هر حرکتی اگر بخواهد بهرهای از موفقیت داشته باشد باید یک حالت انتحاری پیدا کند
اما در مورد اینکه سویه های انتقام گیرانه و پارتیزانی دارد، باید گفت این مسئله شاید به خاطر وضعیت دست پایینی است که هر جنبشی در ایران میتواند داشته باشد. به این دلیل که در ایران احزاب سیاسی و نهادهای مدنی قوی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، هر حرکتی اگر بخواهد بهرهای از موفقیت داشته باشد باید یک حالت انتحاری پیدا کند. آن جنبش باید خود را به آب و آتش بزند تا بگوید مثلاً اینجا مشکلی وجود دارد، شاید آن مشکل آن قدر هم حاد و سیاه نباشد، اما اگر با حالت انتحاری وارد نشود، اثری نمیتواند بگذارد.
حاکمیت باید به این جریان امکاناتی بدهد تا در فضای معتدلتری بحث و گفتگو بکنند. اگر نیروها به این سمت و سو بروند، سویه های انتقام گیرانه آنها هم تعدیل میشود. ما یاد نگرفته ایم که فضای عمومی را محلی برای گفتگوهای بین الاذهانی بدانیم که در آن گفتگوها به حداقلهایی از مشترکات برسیم که یک هم زیستی مسالمت آمیز در جامعه داشته باشیم. اگر فضا به این سمت برود به اعتقاد من این جنبشها هم معتدلتر میشوند و اگر بناست افشاگری هم بکنند، این افشاگری انتقام جویانه و انتحاری نخواهد بود.
نظر شما