به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه «چراغ مطالعه» با حضور محمد سمیعی نویسنده کتاب «نبرد قدرت در ایران؛ چرا و چگونه روحانیت پیروز شد؟» و در ادامه قسمت قبلی برنامه، شنبه ۳ اسفندماه از شبکه چهار سیما پخش شد.
محمد سمیعی در ابتدا گفت: رضاشاه ساختارهای سیاسی تأثیرگذار زمان خود را تغییر داد. عشایر و ایلات را توانست از صحنه به در بکند اما با روحانیت نتوانست مقابله کند. رضاشاه میدانست که روحانیت تأثیرگذاری زیادی دارد. وقتی رضاشاه میخواست حکومت را جمهوری کند روحانیت با او مقابله کرد و مسئله جمهوریت منتفی شد. رضاشاه میدانست برای تثبیت قدرت خود باید روحانیت را تضعیف کند و برای نوسازی، آنها را کنار بزند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه مطالعات جهان افزود: در زمان قاجار روحانیت ۴ نقش قضاوت، آموزش عمومی، واسطه میان مردم و قدرت و مطرح کردن حرف مردم و دفاع از مردم در برابر ظلم و همچنین ثبتاسناد رسمی را بر عهده داشت. بیشترین آمار باسوادها در آن زمان در میان روحانیون بود.
کوروش علیانی، مجری برنامه گفت: از پدربزرگهایمان شنیدهایم که آن زمان وقتی میخواستند بگویند کسی باسواد است میگفتند مُلاست.
محمد سمیعی ادامه داد: رضاشاه با دادگستری، تصویب قانون آئین دادرسی و … نقش قضاوت و ثبتاسناد را از روحانیت گرفت. آموزش عمومی که در مکاتب صورت میگرفت با آمدن مدارس و دانشگاهها از روحانیت گرفته شد. مجالس مذهبی را هم سعی کرد از روحانیت بگیرد و دستههای سینهزنی را جمع کند. همچنین رضاشاه به اسم اینکه باید بر روی روحانیت کنترلی باشد و هرکسی نتواند لباس روحانیت بپوشد، گرفتن مجوز از دولت را اجباری کرد تا روحانیت را ذیل خود ببرد.
وی اضافه کرد: رضاشاه تلاش کرد همانطور که قدرت را از ایلات و عشایر گرفت، با مدرنسازی قدرت روحانیت را هم بگیرد و در این زمینه خیلی موفق بود. به طوری که روحانیت در آستانه حکومت صفویه در ضعیفترین دوران خود قرار گرفت. اما علیرغم همه این اقدامات، رضاشاه ناخواسته بزرگترین خدمت را به روحانیت گرفت و سهم روحانیت را از تمام شئون قدرت خارج کرد. وقتی شما سهمی از قدرت داشته باشید خیلیها میآیند تا از لباس روحانیت سوءاستفاده کنند پس این ناخالصیها از بین رفت. همچنین اشکالاتی که در قضاوت مردم پیش میآمد به کل روحانیت نسبت داده میشد. وقتی یک نیروی سیاسی را از قدرت کنار بگذارید ناخواسته او را تطهیر کردهاید و او در دورهای دیگر از تاریخ محبوب میشود.
محمد سمیعی سپس عنوان کرد: مهمترین قدرت رضاشاه ارتش او بود و متفقین آن را از بین بردند و حیثیت رضاشاه با این کار از بین رفت. یک نیروی سیاسی تازهواردی که از زمان مشروطه آمده بود و در این دوره خیلی رشد کرد چپگراها یا همان مارکسیستها بودند. حزب کمونیست ایران ابتدا در باکو تأسیس شد و حیدرخان عمواوغلی حدود ۶ هزار نفر را در این حزب جمع کرد که اولین کمونیستهای ایران از اینجا وارد ایران شدند. البته ترورهایی که در ایران صورت دادند خیلی وجهه آنان را خراب کرد. این خشونتها در سیاست ادامه پیدا میکند که یکی از میراثهای شوم چپگرایی در ایران است.
وی افزود: بعد از رضاشاه این چپگراها خیلی شکوفا شدند و حزب توده تأسیس شد. ورود حزب توده به سیاست باعث میشود که دشمن مشترک روحانیت و دربار شود. این دشمن مشترک فضای سیاسی را برای روحانیت باز میکند چون روحانیت بهترین بستر برای از بین بردن چپگرایی است. محمدرضا به همین دلیل در این دوره خیلی از مذهب طرفداری میکند. اگر مردم به مسجد بروند دیگر به میتینگهای حزب توده نخواهند رفت. البته روحانیت از سیاست دور نگه داشته میشود و فقط فضای فرهنگی برای او باز میشود. روحانیت به رهبری آیتالله بروجردی هم خیلی تمایل به دخالت در سیاست نداشت و به همین دلیل رابطه آیتالله بروجردی با مصدق و محمدرضاشاه خوب بود. روحانیت در این دوره فضا پیدا میکند. مثلاً در سخنرانیهای رادیو ایران روحانیت را زیاد میبینیم و جایزههای کتاب سال خیلی از اوقات به کتابهای دینی تعلق میگرفت. انقلاب اسلامی ایران بعداً بر روی همین زیرساخت بنیانگذاری شد.
محمد سمیعی همچنین گفت: ملی شدن صنعت نفت هم یک تمرین برای رسیدن به استقلال و آزادی بین مشروطه و انقلاب اسلامی بود. وقتی در ۱۳۲۰ جبهه ملی تأسیس شد مرحوم مصدق و آیتالله کاشانی خواستند ریشه استعمار را با ملی کردن نفت بکنند. این نهضت ناموفق بود اما تجربیات ارزشمندی را برای نسل انقلابی بعدی بهجا گذاشت. مصدق خود را نخستوزیر مشروطه میدانست و نمیخواست ساختار را به هم بزند و از طرفی هم میخواست با انگلیس بجنگد که قدرتمندترین نیروی سیاسی آن زمان ایران حتی بیش از شاه بود.
وی اظهار کرد: تعارض مصدق این بود که ازیکطرف نخستوزیری بود که لیبرال بود و از طرفی میخواست با قدرتمندترین جریان در کشور یعنی انگلیس بجنگد. نمیشود انقلابیِ لیبرال بود. وقتی آیتالله کاشانی به او میگوید برای مقابله با کودتای احتمالی کمیتههای مردمی درست کن، میگوید من نخستوزیر مملکت هستم و کشور پلیس و ارتش دارد و چه نیازی به کمیتههای مردمی است؟ اینجاست که میگویم لیبرال نمیتواند انقلابی باشد
کوروش علیانی سپس پرسید: محمدرضاشاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد خیلی قدرت میگیرد اما چطور میشود که درست در همین زمان قدرت او بهسرعت کاهش مییابد؟
محمد سمیعی پاسخ داد: مهمترین عامل قدرتمند شدن شاه افزایش قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ است. در یک سال قیمت نفت ۴ برابر میشود. اقتصاد آن موقع ایران مانند جیب شاه بود و مجلس و … استقلال نهادی نداشتند و وابسته بودند. گران شدن نفت شاه را مغرور کرد و باعث شد بزرگترین حامی خود که دولتهای غربی بودند را از دست بدهد. وقتی شاه بهعنوان کسی که طرفدار گران شدن قیمت نفت است در دنیا مطرح شد، غرب احساس کرد این میتواند برای آنها خطرناک باشد و شاهد هستیم رسانههای آنها شروع به تخریب شاه ایران میکنند.
کوروش علیانی پرسید: اینها چه ربطی به انقلاب ایران داشت؟ مردم ایران که در آن زمان روزنامههای خارجی را نمیخواندند و شبکههای خارجی را نمیدیدند!
محمد سمیعی: اینها را در کتاب توضیح دادهام. بحث من این است که شاه بزرگترین حامی خود را از دست داد. چون در داخل کشور هیچ طبقهای حامی او نبود وقتی کشورهای حامی او پشت او را خالی کردند آنوقت شاه تبدیل به مهرهای شد که خیلی راحت میشود او را زمین زد. بلندپروازی شاه خیلی از معادلات داخل کشور را بر هم زد و زمینه برای انقلاب اسلامی فراهم شد. در انقلاب تنها یک نیروی سیاسی برنده است و آنهم تودهها هستند. در انقلاب تودهها نخبهها را کنار میزنند. در ایران برای اولین بار در نهضت تنباکو نیروی تودهها بیدار شد. روحانیت به دلیل داشتن بیشترین نفوذ در تودههای مردم پیروز شد.
وی در پایان گفت: شبکه روحانیت گستردهترین شبکه اجتماعی و قویترین سرمایه فرهنگی بود. نمادهای روحانیت خیلی عمیقتر بود و وجهه روحانیت هم در زمان رضاشاه ناخواسته تطهیر شد و مجموعه این عوامل در کنار رهبری بسیار هوشمندانه امام خمینی موجب پیروزی روحانیت شد. این عوامل را مفصل در کتاب توضیح دادهام. تودهها در انقلابها همیشه برنده میشوند اما نمیتوانند حکومت کنند بلکه حکومت را واگذار میکنند.
«چراغ مطالعه» برنامهای تخصصی در حوزه کتاب است که با نویسندگان ایرانی در مورد آثارشان به گفتگو مینشیند. این برنامه شنبهها ساعت ۲۱ روی آنتن شبکه ۴ میرود. تکرار این برنامه نیز یکشنبهها ساعت ۱۰ و دوشنبهها ساعت ۱۳ پخش میشود.
نظر شما