به گزارش خبرنگار مهر، رمان «هیچدوستی بهجز کوهستان» نوشته بهروز بوچانی بهتازگی توسط نشر چشمه به چاپ نهم رسیده است. اینکتاب که صدوچهلودومین عنوان مجموعه «کتابهای قفسه آبی» اینناشر است، خاطرات بوچانی را بهعنوان یکمهاجر به استرالیا در قالب داستان شامل میشود.
بوچانی متولد سال ۱۳۶۲ است و از ایران به استرالیا مهاجرت کرد که اینمهاجرت باعث تجربه زندگی ۵ ساله در دوزخ و کمپهای مهاجران غیرقانونی شد. او پس از غرقشدن قایق مهاجران که از جمله اتفاقات همهگیر و زیادی است که برای مهاجران به اینکشور رخ میدهد، به دست گارد نیروی دریایی استرالیا دستگیر و همراه با مهاجران دیگر، به جزیره تبعیدی مانوس فرستاده شد. اینجزیره که محل نگهداری مهاجران بود، شبیه زندانی بود که افرادی چون بوچانی اجازه خروج از آن را نداشتند.
اینروزنامهنگار و مستندساز کُرد پس از گیرکردن در جزیره مانوس، شروع به نوشتن پنهانی خاطراتش در قالب داستان کرد که حالا در قامت کتاب «هیچدوستی بهجز کوهستان» تجسم پیدا کرده است. او خاطراتش را در قالب داستان و بهزبان فارسی مینوشت و آنها را بهطور بخشهای مجزا با استفاده از پیامرسان واتسآپ برای دوستش امید توفیقان میفرستاد. انتشار اینکتاب یکی از عواملی بود که نشان میداد بر سر مهاجران استرالیا چه میآید و چه رنجی را متحمل میشوند. در نتیجه با ایجاد آگاهی ناشی از چاپ اینکتاب، روزنامهها و نشریات مختلف به دولت استرالیا فشار آوردند تا بوچانی در سال ۲۰۱۹ از مانوس آزاد شده و به نیوزیلند برود.
چاپ اول اینکتاب بهتازگی به بازار عرضه شده و حالا نسخههای چاپ نهمش در کتابفروشیها عرضه شدهاند.
رمان پیشرو ۱۲ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است: «زیر نور هراسانگیز ماه»، «کوهها و موجها؛ بلوطها و مرگ؛ آنرودخانه... ایندریا...»، «قایق برزخ روایتگرِ حقایق هولناک»، «تاملات کشتی جنگی؛ گلشیفته ما واقعا زیبا بود»، «قصه جزیره کریسمس؛ پسر بیوطن روهینگیایی و تعقیب ستارهای در مسیر تبعیدگاه»، «کولیها میرقصیدند و جغدها تماشا میکردند»، «ژنراتور پیر؛ نخستوزیر و دخترانش»، «صف در حکم ابزار شکنجه؛ منطق زندان مانوس؛ گاو خوشحال»، «درخت شکوهمند انبه و غول مهربان»، «آواز جیرجیرکها؛ تشریفات اعمال خشونت؛ یک نقشهبرداریِ اسطورهای از زندان مانوس»، «گلهای شبیهِ بابونه؛ عفونت و سندرم زندان مانوس» و «در گرگومیش هوا که آسمان رنگ جنگ داشت».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
این خاصیت زندان است که کسی نمیتواند با کس دیگری بهمدت طولانی احساس دشمنی کند. البته اینقاعده برای دوستی هم صدق میکند. زندان محیطی نیست که بتوان یک احساس ناخوشایند، و حتی خوشایند، را برای مدتی طولانی تحمل کرد. زندانیها در طول ساعاتی که بیدارند دهها بار چشمهایشان در چشمهای یکدیگر گیر میکند و تحملِ این احساسات برای دورهای طولانی شکنجهآور است. هربار که ما همدیگر را میدیدیم این احساس ناخوشایند تکرار میشد. چندینبار سعی کردم که به او نزدیک شوم و مستقیما به چشمانش نگاه کنم و بگویم «برادر، از نظر من هیچ اشکالی نداشت که تو توی بوتهها ادار کردی. توالتها آنقدر کثیفاند که تو مجبور شدی بیرون خودت را تخلیه کنی.» و یا حتی پا را فراتر بگذارم و بهدروغ بگویم «از دستشوییهای کثیفِ اینجا متنفرم و من هم گاهی اوقات روی زمین ادار میکنم.» اما ایننوع دیالوگها خیلی صریح بودند و برای اتفاقی که بین ما افتاده بود آشکارا ناقص بودند و حتی درجه شرم را بیشتر میکردند. بهنوعی اعتراف یا مُهر تائید بودند و به همینخاطر هربار منصرف میشدم و ترجیح میدادم این احساس ناخوشایند را تحمل کنم.
چاپ نهم اینکتاب با ۲۴۸ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۴۳ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما