۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷

سجاد صفار هرندی مطرح کرد؛

بحران کرونا؛ از تأملات هستی شناسانه تا منازعات هویتی

بحران کرونا؛ از تأملات هستی شناسانه تا منازعات هویتی

سجاد صفار هرندی گفت: فقر وجودی انسان در مواجهه با بحران کنونی اتفاق مهمی است که حتّی بشر مدرن، سخنگویان مدرنیته و روشنفکران هم به آن اشاره می‌کنند.

دومین نشست از نشست‌های مجازی «بررسی ابعاد فرهنگی و اجتماعی پدیده‌ی کرونا» ۲۸ فروردین ماه از سوی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.

سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی و فرهنگی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، دومین مهمان گفتگوی مجازی در باب بررسی ابعاد فرهنگی و اجتماعی پدیده‌ی کرونا در مقدمه‌ی این گفتگو بیان کرد: رسالت دانش و به طور اخص علوم انسانی معنابخشی به جهان انسانی و توضیح تجربه‌ی زنده اوست. از این رو، در هنگامه‌ی مواجهه با بحران حاد و خطیری چون کرونا، اهل نظر و اندیشه فضا را غنیمت می‌شمارند تا رنگ اندیشۀ خود را بر واقعیت جاری بزنند و وضعیت را بر حسب دستگاه خود معنا کنند. در عین حال، کارکرد و ویژگی چنین تجاربی فراهم آوردن مجالی است تا اهالی دانش در رویارویی با یک وضعیت بغرنج، ایده‌های خود را به آزمون گذاشته و محدودیت‌های آن را دریابند.

وی افزود: در رابطه با مسئله‌ی کرونا جدای از جنبه‌های ژئوپلیتیک و اقتصادی که در جای خود مهم است، یکی از مهمترین ایده‌های نظری که این روزها طنین آن بیشتر از قبل شنیده می‌شود و صرفاً از جانب منتقدین مدرنیته، سنت‌گرایان یا اهالی الهیات و متألهین نیست بلکه بسط و عمومیت بیشتری یافته، اذعان بر مسئله‌ی عجز و ناتوانی انسان در مقابل عظمت هستی و در معنای محدود این دنیایی آن در برابر طبیعت است. حتی یورگن هابرماس که خود را وارث سنت روشنگری می‌داند در خصوص این اپیدمی جهانی بر همین نکته دست گذاشته و ناتوانی و جهل بشر را متذکر می‌شود.

صفار هرندی در ادامه بیان کرد: آنچه که ماهیت رویداد اخیر را با رنج و مشکلاتی که در گذشته بشر با آن روبرو بوده متفاوت می‌سازد، فراگیر و فراتر بودن از تجربه‌های فردی و محلی انسان است. مسئله عجز همیشه در تاریخ بشر بوده است و هر انسانی به صورت وجودی و درونی در موقعیت‌های گوناگون رنج، ناکامی، مرگ عزیزان و غیره را تجربه کرده است، اما امروز این عجز و ناتوانی به طور همزمان و فراگیر خود را بر آحاد بشر تحمیل کرده است. کل پروژه‌ی مدرنیته به یک معنا تلاشی بود برای محافظت انسان در برابر این بلایا. آن چیزی که مسئله‌ی کرونا را خاص می‌کند، از یک سو جهان‌شمول بودن و از سوی دیگر نسبت آن با کلیت مدرنیته و تمدن جدید غرب است. بعد از گذشت حدود ۳۰۰ سال از داعیه‌های نجات‌بخشی علم و تاکید بر قدرت و سلطه‌ی انسان بر جهان به واسطه‌ی علم، شاهدیم که کرونا یک دهن‌کجی به همه‌ی این داعیه‌ها و دعاوی کرده و بار دیگر عجز و محدودیت وجودی انسان در برابر هستی را به او متذکر می‌شود. همان فقر وجودی انسان که در سنت عرفان و حکمت اسلامی خصوصاً حکمت صدرایی اشاره شده است.

مسئله اینگونه نیست که با پیشرفت علم و تکنولوژی مصائب انسان حل و فصل شود. انسانی که تا حد زیادی رخدادهای طبیعی را در جهت مقاصد، مطامع و منافع خود به تصرف در آورده است، به یک‌باره متأثر از ویروس کرونا، آگاه می‌شود که مسألۀ ناتوانی و انقیادناپذیری هستی نسبت به انسان نهایتاً لاینحل است. این چیزی نیست که با دانش بیشتر یا توسعه بیشتر یا امثال آنها حل و فصل شود. بلکه مسأله‌ای هستی‌شناختی است. وضع انسان در نسبت با هستی است. البته تذکر به این به عجز و فقر به معنای نفی علل و اسباب، قدری‌گری و انفعال وجودی نیست، بلکه نگرشی است که کل این اسباب را فاقد اصالت می‌داند و با نگاه توحیدی آن را فاقد موضوعیت می‌داند.

وی افزود: فقر وجودی انسان در مواجهه با بحران کنونی اتفاق مهمی است که حتّی بشر مدرن، سخنگویان مدرنیته و روشنفکران هم به آن اشاره می‌کنند. این نقطه‌ای است که بحث فرهنگ و هنر هم می‌تواند به میان بیاید. تجربه‌ی وجودی و لحظه یا آن خاصی از خلال این اپیدمی و پاندمی جهانی پیدا شده است. فرهنگ و هنر می‌تواند به این تجربه‌ی جهانی عمق ببخشد وآن را از ساحت ناخوداگاه به ساحت خوداگاه بیاورد. به خصوص هنری که خود را در نسبت با مسئله‌ی امر قدسی و حقیقت توحید فهم و معنا می‌کند و از آن به هنر دینی تعبیر می‌شود. کارکرد و کارویژه‌ی فرهنگ و هنر این است که این لحظه و آنِ خاص را به طور دائم، حتّی زمانی که ما از این تجربه عبور کردیم، متذکر شود و موقعیت بنیادین وجودی ما را در نسبت با آن تعریف کند.

وی در ادامه گفت: ذهنیت طرح شده از سوی برخی جامعه‌شناسان و روان‌شناسان در دوران مدرن، باور و عقیده‌ی دینی را محصول موقعیت‌های ترس می‌داند که به واسطه‌ی یک امر متعالی تلاش می‌کند تا بر هراس خود چیره شود. اندیشه دینی باید این توضیح و معادله را به صورت واژگونه بازسازی کند. مبنای این توضیح نگاه مبتنی بر توحید و فقر کل ماسوا نسبت به مبدأ و منشأ هستی است. در واقع شرایط رنج و ابتلاء به شدائد موقعیتی است تا حقیقت محجوب امکان پدیداری پیدا کند. باور به امر متعالی، امری فطری است که به هنگام حوادث، مورد توجه انسان واقع می‌شود. احوال و غفلت روزمره یک نوع حجاب است و موقعیت‌های خاص ما را نسبت به وضع حقیقی خود در هستی آگاه می‌کند. همانطور که قرآن می‌فرماید: فَإذا رَکِبُوا فِی الفَلکِ… و این چیزی است که به عنوان یکی از مضامین جدی، محورهای مهم و دستورکار قلمرو هنر و اندیشه می‌شود به آن توجه کرد.

این پژوهشگر حوزه‌ی فرهنگ بیان کرد: پدیده‌ی کرونا با همه‌ی مهیب بودن روزی به پایان خواهد رسید و بعید است که پایان تاریخ باشد. عقیده ندارم که این تجرب‌ه‌ی خاص جهانی، حصار و قلعه‌های امنی را که تمدن‌ها، گروه‌ها، هویت‌های فرهنگی، اجتماعی و صنفی برای خود ایجاد کرده‌اند، را از بین ببرد و ذوب کند، به خصوص با شناختی که از اصحاب علوم انسانی داخلی داریم. به عنوان یک مطایبۀ کاملاً جدی باید امیدوار باشیم که در غرب حرکتی صورت گیرد، شاید از تبعات و نتایج آن در اینجا بهره ببریم، چون تا وقتی از مرکز پیام نیاید اصحاب پیرامون کاری از پیش نخواهند برد. می‌توان امید داشت تا اصحاب اندیشه و هنر از این تجربه‌ی جمعی جهانی کوله‌بار خود را پرکرده باشند برای منشأ خلاقیت و آفرینش‌های هنری برجسته در جهت نگاهی که مطرح شد.

صفار هرندی در پایان در پاسخ به این سوال که آیا در حوزه‌ی فرهنگ عمومی و سیاست نگاهی که ما از قبل به غرب داشتیم تغیری کرده یا نه؟ گفت: از حیث فردی و روانشناسی با توجه به برداشت شهودی که من از اطراف خود دارم، به نظر می‌رسد در بطن این تجربه ما با گرایشاتی نسبت به جنبه‌های دینی، اخلاقی و اجتماعی روبرو هستیم. نمودهایی همچون یاد مرگ و بی اعتباری دنیا و اهمیت و اصالت یافتن مسائل اخلاقی، عاطفی و خانوادگی نسبت به دغدغه‌های قدرت و ثروت. اما از حیث جمعی برای جامعۀ ما ماجرای اخیر کرونا جدا از زاویه‌ای که تا الان گفتگو کردیم، حاوی تکانه مهمی از حیث مباحث هویتی بود. تجربه‌ی جهانی اخیر، شاید بتواند نقطه عطفی در مناسبات هویتی ما و غرب باشد. روشنفکرانی که هویت خود را در سایه‌ی تفکرات غربگرایانه تعریف کرده‌اند و قلعه‌ی محکمی از آن ساخته اند، دچار ضربه و خلل‌های جدی خواهند شد.

در طول دو سه دهه اخیر با جریانی روبرو هستیم که هم جنبه‌ی رسانه‌ای دارد که رسانه‌های داخلی و خارجی به آن پرداخته‌اند و هم جنبه نظری و شبه نظری که در بسیاری از اظهارات روشنفکران غربگرا در فضای سیاسی و اجتماعی ایران می‌بینیم، حتّی در قالب لطیفه وارد مناسبات بین فردی جامعه‌ی ما هم شده که من نام آن را «ایده استثناانگاری» می‌نامم. ایده‌ای که معتقد است یک سری ویژگی‌های خاص که عموماً بد، منفی و استثنا هستند در مردم ایران وجود دارد که آن‌ها را از جامعه‌ی متمدن، عقلانی و نظم یافته غرب متمایز می‌کند. یک رابطه‌ی دو قطبی که در یک سو همه‌ی رذائل و ضعف‌ها و از سوی دیگر آن همه‌ی کمالات و مطلوبات قرار دارد، با تاکید بر اینکه همه‌ی مشکلات و مسائلی که با آن مواجه هستیم اسثنائی و مخصوص جامعه‌ی ایران است. این جریان به صورت سازمان‌یافته تبدیل به بخشی از ذهنیت یک جمع مهم و قابل ملاحظه از مردم ایران شده، طبقه‌ی متوسط شهری که به نوعی گرایشات نوخواهی، احساس خودباختگی و تحقیر هویت ملی در بین آن‌ها وجود دارد.

بحران کرونا و مجموع اتفاقاتی که در نظام سلامت و بهداشت کشورهای توسعه یافته افتاد، تصمیمات به سرعت تغییر یابنده، حالت پریشانی و بلاتکلیفی و تبعات آن در صحنه‌ی اجتماعی و فرهنگی این جوامع، تصویر واقعی غرب را نمایان کرد. گرچه روشنفکران غربگرای ایرانی این فرصت را به خود در جهت بازنگری در ایده‌های قبلی نخواهند داد و کماکان در حال احیای گفتمان گذشته از یک زاویه‌ی جدید هستند. فقط تعداد محدودی اذعان می‌دارند که بر خلاف تلقی قبل جامعه‌ی ایران پوچ و فاقد سرمایه‌ی اجتماعی نیست و می‌تواند در مقابل چنین مسائلی تاب‌آوری داشته باشد.

کد خبر 4905841

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha