به گزارش خبرنگار مهر، بخشعلی قنبری استاد ادیان و عرفان دانشگاه در یادداشتی اهمیت ماه رمضان برای عارفان و سالکان پرداخته است:
میتوان گفت که سالکان، سالشان از رمضان آغاز میشود و با همین آغاز سالشان سعی میکنند به حساب همه کارشان رسیدگی کنند تا بتوانند در همین ماه خود ساخته و نواقص کارشان را صادقانه برطرف کنند. به تعبیر زیبای آیتالله جوادی آملی وقتی سالک صالح در پایان سال؛ یعنی در ماه شعبان حساب سالی؛ یعنی سود و زیان و عملکرد یک سال گذشته خود را بررسی میکند؛ بهخوبی درمییابد که یازده ماه برای رسیدن به مقصد کوشیده است و دیگر جای حرف زدن نیست، بلکه باید سکوت کند و از خدا بخواهد که او را به جایی برساند که غیر از خودش محبوب بالذات و مقصود بالاصل است چیزی از او نخواهد [۱]
براساس آنچه آوردیم اگر بخواهیم بر ماه عزیز رمضان نام بگذاریم میتوانیم اسامی مختلفی را یاد کنیم. شاید صداقت عنوان زیبندهای برای این ماه باشد؛ زیرا صداقت هماهنگی ساحتهای وجودی انسان با یکدیگر در پیشبرد اهداف معنوی است. به این صورت که حال و رفتاری از این ساحتها سر نمیزند که ساحت دیگر آن را نقض کند. به عنوان مثال در این هماهنگی همه قوا و ساحتها ساز واحدی میزنند و هیچکدام از آنها ساز مخالف نمیزند. از این جهت هر کس که میهمان این ماه دلانگیز را ببیند بیدرنگ به این صداقت و هماهنگی پی میبرد.
از این رو باید آغاز این ماه را با آغاز سال صداقتمان قرار دهیم و پیش از ورود به آن به حساب خودمان رسیدگی کنیم که در یازده ماه گذشته میزان برخورداری یا عدم برخورداری ما از این فضیلت بینظیر چند درصد بوده است؟ اگر دستکم در این مورد با خودمان صادق باشیم باید این حسابگری را بیطرفانه انجام دهیم که خدا در آخرت با محک صداقت قلبهایمان را خواهد سنجید.
نیک باید از خودمان بپرسیم با خدا چه اندازه صادق بودیم؟ اگر در بیان میزان صداقتمان با خدا صادق نباشیم مسلماً نمیتوانیم چیزی را از او بپوشانیم؛ چراکه همه پروندهمان دست اوست و هر جا خلاف گوییم پتهمان را روی آب میاندازد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. بعد از خدا باید به میزان صداقت با خودمان بنگریم و در اینجا هم بیطرفانه محکمه را به نفس لوامهمان بسپاریم تا بررسی کند که در یازده ماه گذشته کجاها با خود صادق بودیم و در چه مواردی با خودمان با صداقت رفتار نکردهایم؟ اگر درابطه با خدا و خودمان صادق نبودیم ممکن است که خدا از حقش بگذرد و خودمان هم جفای خودمان بپذیریم و کار بیصداقتیمان را فیصله دهیم. اما امان از رسیدگی به وضعیت صداقتمان در رابطه با دیگران که اگر خطایی کردیم هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم جز اینکه دیگران ما را ببخشند و از حق شأن بگذرند!! اینجا پای حقالناس در میان است و دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! شگفتا که چون به خود بنگریم شاید بیشترین بیصداقتیها را در این حوزه مرتکب شدهایم.
براساس آنچه گفتیم جا دارد دستهامان را به سوی خدایمان بالا ببریم و از همه بیصداقتیهایمان در یازده ماه گذشته توبه کنیم و از بارگاهش بخواهیم تا ما ببخشاید و در دلمان بیندازد که با خود رواست و صادق باشیم و در دل دیگران بیندازد که به دیده ترحم در ما بنگرند و از همه بیصداقتیهامان بگذرند و از جانب ما به آنان قول دهد که ضامن توبههامان باشد تا شاید عزیزانی را که دل شأن را رنجاندهایم از ما بیصداقتان بگذرند و بر ما آسان گیرند و البته بدانند که اگر چنین کاری بکنند به صفت کرامت الاهی متصف خواهند شد و این مقام کمی نیست.
خدایا آنگاه که به مرگ میاندیشم درونم نه آتش جهنمت که البته دردناک است و تاب تحمل آن را نداریم، بل به خاطر پرونده سیاه و بیصداقتی که در برابر تو داشته این در لرز و اضطرابیم و نمیدانیم چه کنیم و چه خواهیم کرد؟! خدایا ما با علم به اینکه تو همه چیز را میدانی بیصداقتی کردهایم و دلی پر از صداقت پیشت نمیآوریم. خدایا این ما بودیم که قندیلها را شکستیم و تن به بیصداقتی دادیم! ای مهربان خدا ما را عفو. مولانا چه زیبا قندیل شکنی ما را به رخ ما کشیده و میخواهد ما را با دلی شکسته پیش خدا برد که مسکن خدا دلهای شکسته است:
ما ندانستیم ما را عفو کن ** بس پراکنده که رفت از ما سخن
ما که کورانه عصاها میزنیم ** لاجرم قندیلها را بشکنیم
ما چو کران ناشنیده یک خطاب ** هرزه گویان از قیاس خود جواب
ما ز موسا پند نگرفتیم کاو ** گشت از انکار خضری زرد رو [۲]
خدایا اکنون به روی زردی ما بنگر ببین چهسان آزردهایم و پشیمان از کرده خویش! آیا بر خداوندی میسزد که این بیچارگان را نبخشایی! خدایا گرچه صداقتمان در خورشان تو نیست و دلی تیره داریم اما وقتی تیرگی دلمان را با عظمت کرامت تو مقایسه میکنیم درمییابیم که وقتی آفتاب عظمت تو میتابد سایههای گناهان ما نه اینکه غروب کنند بلکه نیست و نابود میشوند و از آنها یک چیز باقی میماند و آن «هیچ» است. پس ای مهربان خدای ما این بار با آفتاب کرامتت بر ما بتاب که تاب قهر تو را نداریم که تو کریم بی انتهایی! که علی (ع) در دعای بیبدیل کمیل تو را به کرانت بیبدیل ستوده است: «هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ»؛ «تو بزرگوارتر از آن هستی که بندهی پرورده ات را تباه کنی». پس از همه بیصداقتیهامان بگذر به لطف نمی از مهربانیات!
خدایا نیک میدانی که در مواقعی نفس بر مستولی شد که آنجا که تلخی صداقتمان میتوانست نجاتمان دهد شیرینی دروغ و بیصداقتی را پیشه خود ساختیم و شادی گذرا را بر بهجت دائم ترجیح دادیم! خدایا تو که توفیق دادی دلهای برخی از بندگان نیک ما را به مهمانی دلشان فرا خوانند نمک خوردیم و نمکدان شکستیم! خدا بر ما ببخشای و از جانب ما از ایشان طلب آمرزش کن که ما آبرو نمانده است.
خدایا میدانیم که تو بندگان بسیار نیکی داری که کرامت را از تو آموخته اند و چنان از بیصداقتیهامان میگذرند و آن گونه چشم از گذشته میپوشند که ما بیصداقتان سنگدل هم دلمان آب میشود عرق و اشکمان یک جا جاری میشوند! خدایا این بندگان، بندگان خاص درگاه تواند! آه! خدایا ما دل این دسته از آدمیان را با بیصداقتیهان شکستهایم! خدایا میدانیم که اینان اگر سخن عالم و آدم نشوند به یقین سخن تو را نیوش میکنند با جان و دل! پس، از ایشان بخواه که بگذرند از ما واماندگان که نه خالق را در یازده ماه گذشته خشنود ساختهایم نه بندگانش را!
خدایا تو را میخوانیم که این پیام را به آن دسته از بندگانت برسان که ما در حقشان بیصداقتی کردهایم که من وقتی ببینم دل بنده گناهکار و بیصداقتم شکسته بر او سخت نمیگیرم بلکه آرام و رام وارد قلبش میشوم بهگونهای چشم باز کند و مرا در آن ببیند و از یک سو شرمگین شود و از سوی دیگر مبتهج وا میماند که بگرید یا بخندد! چون چنین کنم او را لختی از وصالم میچشانم و بر اثر این چشش او در این ماه زیبایم بنده صادقی خواهم یافت!
پس از بندگان پاکدلم که با شمایان بیصداقتی کردهاند شما نیز چنین کنید! آه! این عزیزان گناهکار بنگرید که خدایمان را واسطه بخشایش از درگاه بندگانش کردهایم شادی کنید که قبل از ورود به ماه مبارک گناهمان پاک گشت و خدایمان و بندگانش یک ماه فرصتمان داده اند که صداقتمان را بازگردانیم که فرصت بیبدیلی است! خدا طاقتمان ده تا تاب آوریم و قوتمان ده باز آییم و امیدمان فرصتسوزی نکنیم!
پس بیایم در این روز باقی مانده از ماه شعبان به دعای شعبانیه استغاثه کنیم که مناجات شعبانیه نیز متناسب آخرین ماه سال است؛ زیرا انسان همه گفتنیها را در یازده ماه گذشته گفته است و اکنون باید شنونده خوبی باشد. با صاحب این مناجات همنوا شویم و اشک ریزیم که با اشک میتوان با خدا آشتی کردن و دل خوبان را هم به دست آورد:
تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمیآید به جوش
ای برادر طفل طفل چشم تست کام خود موقوف زاری دان درست
گر همیخواهی که آن خلعت رسد پس بگریان طفل دیده بر جسد
پی نوشت:
نظر شما