به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی کمیسیون ملی یونسکو – ایران، دهمین شب از «نتگپهای یونسکویی» چهارشنبه شب ۱۰ اردیبهشتماه در صفحه اینستاگرام کمیسیون ملی یونسکو به صورت زنده با حضور فرهاد فخرالدینی آهنگساز و رهبر ارکستر و آرش امینی آهنگساز و کارشناس موسیقی برگزار شد.
این مشکلات و گرفتاریها در دل تاریخ جا خواهد گرفت
فخرالدینی در ابتدای این برنامه در گفت وگو با آرش امینی موسیقیدان و رهبر ارکستر گفت: در ابتدا آرزو میکنم مردم ایران و جهان از این بلای پیش آمده رهایی پیدا کنند. از کادر درمان که در این روزهای سخت جانفشانی میکنند، سپاسگزاری میکنم. همچنین به بازماندگان کسانی که به واسطه این بیماری عزیزان خود را از دست دادند، تسلیت می گویم. به هر حال روزهای خاصی را سپری میکنیم اما می دانم که این مشکلات و گرفتاریها در دل تاریخ جا خواهد گرفت و برای آیندگان خواهد ماند.
وی افزود: هر کار هنری با یک ایده و یک موضوع شروع میشود گاهی این ایدهها به وسیله خود شخص ابداع میشود و گاهی هم آنها از چیزهای دیگر الهام میگیرند چون ما نمیتوانیم نسبت به محیط خود بی تفاوت باشیم. ما در موسیقی گسترش یک واحد ملودی کوچک را میبینیم که موضوعات بزرگتر را ایجاد میکند. در واقع نحوه بسط و گسترش این موتیف شامل تکرارهای آن است بنابراین وقتی آهنگساز میخواهد کاری را شروع کند باید دسترسی به این موتیف ها را داشته باشد تا از موضوع اصلی در اثر خود به دور نیفتد. بعضی وقتها برای رسیدن به این موتیف میشود از ادبیات کمک گرفت، به طور کلی چیزی که باید بدانیم این است که وحدت و یگانگی اثر با تکرارها تأمین میشود. اگر ما دید همه جانبه به این موتیف داشته باشیم و آن را خوب بشناسیم، میتوانیم آن را بسط و گسترش بدهیم.
فخرالدینی در پاسخ به پرسش امینی درباره سوژه پردازی در تولید موسیقی بیان کرد: در موسیقی برای اینکه بتوانیم کاری را انجام بدهیم نیاز به یک سوژه داریم که حالا نامش را موتیف میگذاریم. میشود این موتیف ها را از کوچکترین موضوعات به دست آورد البته باید نیروی آفرینش در انسان باشد و به راز و رمز این مسائل آگاهی کامل داشته باشیم چراکه هر کسی نمیتواند یک موتیف را بسط و گسترش بدهد.
تعریف موسیقی توصیفی از نگاه استاد و یک روایت از «سربداران»
امینی در ادامه با طرح پرسش درباره موسیقی توصیفی از استاد فخرالدینی درخواست کرد در این باره صحبت کند.
وی درباره موسیقی توصیفی گفت: ما عادت کرده ایم که در ادبیات خودمان دنبال شعری بگردیم که بتوانیم یک تصنیف روی آن بنویسیم. ولی تقریباً عادت نکردهایم که ببینیم چگونه میشود یک داستان را هم با موسیقی تعریف کرد. من منظورم استفاده از کلمات نیست بلکه آنچه که اتفاق افتاده به وسیله موسیقی بیان و توصیف شود برای مثال فردوسی داستان سیاوش را به خوبی توصیف میکند لازم است این موسیقی که در دل ابیات فردوسی وجود دارد درآورده و استفاده شود. برای مثال آتش برای یک آهنگساز بسیار الهامبخش است، یا تجسم گریه در موسیقی به ویژه موسیقی ایرانی بسیار کاربردی است.
وی افزود: گریه کردن حالت مهمی در زندگی انسانها دارد از همین رو در موسیقی «سربداران» من از این مطلب استفاده کردم یعنی در موسیقی آن میتوانیم تصور کنیم که زنها گریه میکنند و مردها به آنها آرامش میدهند. در واقع در مقام نوا به زن هاجواب میدهند چون زمانه، زمانهای بود که نمیتوانستند احساسات خود را با دهان باز بیان کنند. شما در تیتراژ «سربداران» همین را میبینید چون موسیقی با زمزمه آغاز و تبدیل به فریاد میشود. یعنی رفته رفته که مبارزان پیروز میشوند موسیقی هم غرش پیدا میکند. این یک موضوع مهم است که در جنگی که در پیش است، طبلها و شیپورها به صدا دربیایند در طرف مقابل هم وقتی بزمی در کار است باید سازهای بزمی مورد استفاده قرار بگیرند.
فخرالدینی توضیح داد: متأسفانه بعضیها فکر میکنند ریتمهای بزمی پیش پا افتادهاند در حالی که در ادبیات حافظ و مولانا هم همین ریتمها وجود دارد اما درباره آنها جرأت نمیکنند چنین حرفی را بزنند. اما درباره موسیقی به راحتی میگویند این موسیقی روحوضی است. چطور در شعر حافظ خوب اما در موسیقی بد است؟
خاطراتی از روزهای خوب و بد مدیریت در موسیقی
وی در پاسخ به پرسش دیگری درباره علل کمکاری خود در موسیقی هم گفت: من پرکار بودم ولی بعداً کمی دلگیر شدم چون تمام عمرم را صرف خدمت به موسیقی کردم. زمانی بود که در هنرستان تدریس میکردم، برنامههای هنری آن را مدیریت میکردم و رهبر ارکستر هنرستان هم بودم به هر حال از حق زن و بچه ام میگذاشتم علاوهبر این رهبر دائمی رادیو تلویزیون ملی ایران هم بودم یعنی تمام عمرم یا سر کلاس گذشت یا سر ارکست و یا برای ساخت آهنگ بودم البته هنوز هم مشغول آهنگسازی هستم گویا ذاتم این گونه است که نمیتوانم بیکار بمانم.
ارکستر موسیقی ملی به جایی رسید که با کنسرتهای خیلی خوب در دنیا درخشید اما متأسفم که می گویم باز به بیراهه رفت و نگذاشتند آنطور که دلم میخواست سیر صعودی آن حفظ شود. این آهنگساز گفت: یادم است وقتی دیدم نمیتوانم در رادیو کار کنم خیلی ناراحت شدم یعنی سال ۵۸ چنان وضعی پیش آوردند که من استعفا دادم و گفتم دیگر کار نمیکنم. جالب است که پس از چندی انقلاب فرهنگی شد و در پی آن دانشگاهها تعطیل شدند. به همین صورت تدریس من هم تعطیل شد. تصور کنید آدمی که این همه فعال بود به یک باره بیکار شد. روزهای سختی بود تا اینکه موسیقی «سربداران» را آغاز کردم و برخی از بچهها را به کار گرفتم. به همین ترتیب راهم عوض شد، دیگر به سمت ارکستر سمفونیک آمدم و آثاری هم به وجود آمد. تا اینکه در سال ۷۶ آقای مهندس کاظمی از من خواستند ارکستر موسیقی ملی را در فرهنگسرای بهمن تشکیل بدهم ابتدا نپذیرفتم چون دل خوشی نداشتم اما آنها سعی کردند که من را راضی کنند به طوری که بعدها مجدداً عنوان کردند که حیف است که ارکستر موسیقی ملی نداشته باشیم و شما این کار را بپذیرید.
وی ادامه داد: به همین ترتیب آزمون آن برقرار شد و کار سر و سامان دادن آن یک سال طول کشید سپس به تالار وحدت رفتیم و ارکستر سمفونیک شکل گرفت. من وظیفه خودم میدانستم که از همه عزیزانی که میتوانستند کمک کنند دعوت کنم تا با هم همکاری کنیم از همین رو اولین افتتاحیه با آثاری از خودم و دوستان دیگر و با خوانندگی آقای شجریان انجام شد و این راه باز شد برای جوان ترها که کار کنند. البته همان زمان در دانشگاه و منزل خودم کلاسهای آهنگسازی داشتم به همین واسطه میدیدم که بچهها دوست داشتند کارهای خود را بشنوند. پس من هم راه را برای آنها باز گذاشتم به همین ترتیب ارکستر موسیقی ملی آزمایشگاهی شد برای اجرای آهنگهایی که بچهها مینوشتند و دوست داشتند، بشنوند. البته نتیجه این کار هم خوب شد یعنی تعداد زیادی از افرادی که در آن زمان در آن ارکستر و کلاسهای من بودند، حالا تبدیل به آهنگسازان خوبی شدهاند و من خوشحالم از اینکه میدرخشند. ضمن اینکه ارکستر موسیقی ملی به جایی رسید که با کنسرتهای خیلی خوب در دنیا درخشید اما متأسفم که می گویم باز به بیراهه رفت و نگذاشتند آنطور که دلم میخواست سیر صعودی آن حفظ شود. به هرحال ارکستر موسیقی ملی را به زوال کشاندند.
هنوز بهترین اثرم را نساخته ام
وی در پاسخ به این سوال که کدام اثرش را بیش از آثار دیگرش دوست دارد، بیان کرد: واقعیت این است که هنوز اثری را که خیلی دوست داشته باشم، نساخته ام. روزی جلسهای در رادیو بود آقای ابتهاج آن زمان سرپرست موسیقی رادیو بودند. آیا نمیشود به جای این سنتی که خواننده میخواند و تنها یک تکنواز با او همراهی میکند، ارکستر فعال شود و جواب خواننده را بدهد؟ همه گفتند شدنی نیست. من آن روز جوان بودم و گفتم این را من مینویسم همه تعجب کردند تا اینکه همین چهار مضراب چهارگاه به همراه ارکستر نوشته و با ارکستر اجرا شد و مورد توجه قرار گرفت. به دنبال آن یک شعر از سعدی انتخاب کردم و از آقای شجریان خواستم که بخواند. سپس آن قطعه اجرا و باعث تعجب همه شد چون اجرای خوبی داشتیم یعنی ارکستر فعال بود و نمیگذاشت یکنواخت شود. خاطره خوبی از آن دوران دارم.
این آهنگساز در پایان گفت: نظرم جوانها نباید بترسند باید جلو بروند و یاد بگیرند که از کار خسته نشوند. کار در چنین روزهایی که اکثر مردم در خانههای خود هستند و نمیدانند چه باید کنند، بسیار خوب است، کار جوهر انسان است و انسان را زنده نگه میدارد.
پخش بخشهایی از موسیقی سریالهای امام علی (ع) و سربداران از دیگر بخشهای این برنامه بود.
نظر شما