خبرگزاری مهر، گروه سلامت: وضعیت این روزهای بیمارستان بقیه الله مانند روزهای پر التهاب جنگ؛ سر تا سر پر از بیمارانی است که چشم امیدشان برای بازگشت به زندگی به کادر درمان است. برخلاف بیمارستان مسیح دانشوری، این بار بسیار راحت توانستیم با مجموعه روابط عمومی برای حضور در این بیمارستان و ثبت تجارب کادر درمان و مشاهدات عینی از وضعیت بیماران کرونایی هماهنگ شویم، وارد بیمارستان شدیم، مجموعه بیمارستان خلوت بود و آن طور که فکر میکردم و انتظار داشتم بیماران بسیاری در حیات بیمارستان حضور نداشتند.
پس از رعایت پروتکلهای لازم بهداشتی، بالاخره وارد ساختمان بیمارستان شدیم. اولین چیزی که در ورود، نظرم را به خودش جلب میکند قفسهای شیشهای است که در آن پرچم سرور و سالار شهیدان قرار دارد و این یعنی پیامی که میگفت هر قدر هم دردمند باشی، باز هم کسی بالاتر از تمام این جهان هست تا به او متوسل شوی.
انتخاب مسیر و مراحل تهیه گزارش در بیمارستان کاملاً به عهده خودمان است و کاملاً مختار هستیم که از کجا به کجا برویم. ابتدا به سراغ مسئول گروه جهادی میروم که در بیمارستان در کنار کادر درمان مشغول به فعالیت هستند. حجت الاسلام والمسلمین سید احمد عقدایی درباره فعالیت گروه جهادیاش میگوید: «ما بچههای حوزه علمیه بقیهالله هستیم و از این حوزه علمیه در بیمارستان مستقر شدیم. کارهایی که در بیمارستان روی زمین بود؛ هر چند هیچ ارتباطی نیز با طلبگی نداشت را آغاز کردیم. مثلاً کار پایش، تبسنجی و انجام تست اولیه کرونا را بر عهده گرفتیم. ترانسفر و بردن وسایل برای بیماران از دیگر کارهایی بود که گروه جهادی ما برای انجام آن اقدام کرد.
همچنین پیک سلامت برای بیمارانی که مرخص شدند و نیاز به وسایل دارند از دیگر موارد فعالیت گروه جهادی ما بود، یکی دیگر از کارهایی که تقریباً زمین مانده بود بحث فالوآپ بود که تعدادی از طلاب خواهر و برادر به این قسمت آمدند و مشغول خدمت شدند، این کار به این شکل است که با کسانی که مرخص شدند تماس میگیریم و تذکراتی به آنها داده میشود. کار دیگر بچهها آموزش در بخشها است، به افراد کرنایی که در بخشها بستری هستند، آموزش داده میشود تا بعد از مرخص شدن چه کارهایی را باید انجام دهند.
فعالیت ۴۵ طلبه آقا و خانم از نیمه شعبان تا به الان
در نهایت کارهای خدماتی مانند شستشو و ضدعفونی بخشها و یا اتصال خیرین به بیمارستان، دریافت پک های خیریه برای بیمارستان و هر کار دیگری که روی زمین مانده بود را به عهده گرفتیم. واقعیت این است که با وجود اینکه بیمارستان پرسنل لازم را دارد اما به دلیل حجم بالای بیمار، آنها خسته میشوند چرا که هر انسانی توانی دارد. به همین خاطر به عنوان جهادگر به بیمارستان آمدیم تا در جهاد کادر درمان در این روزها شریک باشیم. گروه جهادی ما تقریباً از ۴۵ خانم و آقا که عمدتاً طلبه هستند تشکیل شده است. ما پیش از آغاز ماه شعبان به بیمارستان آمدیم و خدا را شکر تا اینجای کار نیز هیچکدام از افراد ما به کرونا مبتلا نشده است. این را هم یادآوری کنم که بیمارستان بقیهالله به تعدادی طلبه اعتماد کرد. ما هم ورود کردیم و در پاسخ به این اعتماد، کاری را برعهده گرفتیم.»
پس از آن، برای دیدن فعالیت گروه جهادی به بخش ترانسفر میرویم. طلبهای را میبینم که با وجود گرم بودن هوا و به تن داشتن لباس مخصوص، بسیار روی گشادهای داشت و با روی خوش به مردم پاسخ میداد. از او میخواهم تا خودش را معرفی کند و کمی از کاری که در اینجا انجام میدهد برایم بگوید، بعد از اینکه همکارش را جای خودش گذاشت تا کار مردم را راه بیندازد به سمت من آمد و گفت: «علی جعفرقمی، طلبه سطح یک حوزه علمیه و دانشجوی دانشگاه تهران هستم. زمانی که دیدیم وضعیت انتشار و ابتلاء به کرونا در تهران به حالت بحران درآمد و خبرهایی از خستگی بسیار بالای کادر درمان میرسید؛ وارد بیمارستان شدیم چراکه برای هر چیزی که اسلام، مردم ما و کشور ما را تهدید میکند باید آماده باشم زیرا من و تمام هم لباسهایم این است که سرباز امام زمان هستیم و اکنون این شرایط ابتدای این سربازی است.
مادرم برای آمدنم به شدت ناراضی بود. اما در همان دو سه روزی که وقت داشتم سعی کردم با ترفندهایی که وجود داشت رضایتش را به دست بیاورم. اکنون در بخش ترانسفر بیمارستان از ساعت ۷ صبح تا ۱۹ شب مشغول هستم. به این دلیل که بخشهای کرنایی قرنطینه هستند و همراهان بیماران امکان حضور در آن محل را ندارند ولی در عین حال نیز تمام این مدت بیماران کرنایی تنها هستند و بسیار نیازمندند که بدانند خانواده به فکر آنها است. خانوادهها یکسری وسایل و اقلام خوراکی میفرستند، شاید بیمار به آنها نیاز نداشته باشد ولی روحیهای که این اقلام ممکن است برای بیماران کرنایی داشته باشد نیاز واجبتری است.
اقلام را به این بخش که در اصطلاح به آن ترانسفر میگوئیم میآورند و ما از همراهان بیمار تحویل میگیریم و از احوالات بیمارشان به آنها میگوئیم، پس از ضد عفونی و انجام کلیه کارهای استریل اقلام تحویل گرفته شده را در بخشها توزیع کنیم و بیماران نیز میگوئیم که خانوادههایشان قصد داشتند تا به عیادتشان بیایند اما به دلیل نامناسب بودن شرایط، این اتفاق نیفتاد. پس از ورود طلبههای جهادی به بیمارستان بقیه الله، تصمیم میگیرند تا جویای احوال و اوضاع بیماران مرخص شده نیز باشند و به هر بیمار که مرخص میشود بگویند که بایدها و نبایدهای ادامه روند درمان این بیماری و قرنطینه چگونه است.»
دهه هفتادیها پیشتاز در امر جهادی
از او جدا میشوم تا به بخشهای دیگر بروم، طلبههای جهادگر حوزه علمیه بیمارستان بقیه الله انگار در این جهاد و حضورشان در بیمارستان بقیه الله نمیخواهد کاری از قلم بیفتد و دوشادوش کادر درمانی بیمارستان در حال خدمت هستند. وارد سالنی بزرگ میشویم که دور تا دور آن میزهایی چیده شده است و بر روی هر میز یک سیستم کامپیوتر و تلفن بود. هر یک از افراد مشغول تماس و صحبت با کسی بودند. اینجا همان بخش فالوآپ است. به سمت خانمی میروم و از او میخواهم تا درباره خودش و وضعیت حضورش در بیمارستان بگوید، این خانم که متولد ۷۷ و طلبه سال سوم حوزه است، میگوید: «با وجود اینکه خانوادهام ناراضی بودند اما احساس کردم اکنون نیاز به نیرو هست. پس از جلب رضایتشان، وارد بیمارستان شدم. وقتی دیدم در بخشها و کارهای دیگر مانند تهیه و دوخت ماسک نیروهای زیادی داوطلب هستند و در این بخشها نیرو کم است، تصمیم گرفتم تا وارد این بخش شوم.
ما اینجا با همراه بیمار تماس میگیریم و توجیه میکنیم که اگر به امید خدا بیمار مرخص شد چه نکاتی را باید رعایت کنند تا هم خودشان مبتلا نشوند و هم بیمار بهبودی کامل پیدا کند. همچنین داخل بخشها میرویم و با بیماران صحبت میکنیم و نکات لازم را برای آنها یادآور میشویم. برخی از بیماران حال روحی مساعدی ندارند بنابراین باید به آنها روحیه دهیم. یکسری از بیماران که سن بیشتری دارند نیاز است تا با توضیح موضوعی سر صحبت را با آنها باز کنیم. اما تعدادی دیگر که جوان هستند برای توضیح مسائل و وضعیتشان دیگر نیازی به توضیح خاصی نیست و مطلب را متوجه میشوند.
البته صبحها هم در قسمت پایش هستیم و تب پرسنلی که وارد بیمارستان میشوند را میسنجیم، اکسیژن خون را چک میکنیم و سپس اجازه ورود به داخل بیمارستان را به آنها میدهیم، خدا را شکر تاکنون با پیشگیری، هیچیک از افراد ما به این بیماری مبتلا نشده است.»
از بخش فالوآپ خارج میشویم و به سمت بخشی میرویم که در کنار بخش لاندری قرار دارد. یعنی جایی که تختهای بیماران کرنایی در آن شست و شو و ضدعفونی میشوند. قصه از این قرار است که مسئول این بخش به کرونا مبتلا شده بود و دیگر کسی جرأت نمیکرد تا مسئولیت انجام کارهای لازم این بخش را به عهده بگیرد به جز طلبههای خستگی ناپذیر حوزه علمیه بقیه الله.
این بخش در قسمت پایین بیمارستان قرار دارد و برای رفتن از چند سرازیری تو در تو رد میشویم. به محض ورود بوی تیز مواد ضد عفونی کننده را استشمام میکنم و با یک دم ریهام پر از هوای قاطی شده با آن مواد میشود. چند تخت در ورودی در برای شست و شو کنار هم چیده شدهاند و صدای شلنگ و تخته و سروصدای زیادی از داخل میآید.
فردی را میبینم که در حال هدایت تختها برای شست و شو و انجام کارهای دیگر است. به سمتش میروم و درباره فعالیتهای مخصوص به این بخش میپرسم، همان طور که در حال شست ن یک تخت است، میگوید: «علیرضا سعیدی یک طلبه هستم. خانوادهام مخالف حضورم بودند اما به هر حال پس از رضایتشان به اینجا آمدم و تقریباً حدود دو الی سه هفته است که در این بخش کارهای شست و شو را انجام میدهم. معمولاً اینجا تختها و لباس کروناییها را میشورند و پس از تمیز شدن به بخشهایی که تحویل گرفتهایم انتقال میدهیم.»
نظرم به سمت چپ جایی که ایستادهایم جلب میشود. ماشین لباسشوییهای بزرگی از جنس استیل و ملحفه و لباسهای بسیاری را میبینم. میشود حدس که آنجا محل شست و شوی ملحفهها و لباسها است.
برایم مهم میشود که بدانم آیا لباس بیماران کرنایی را همراه با لباس سایر بیماران میشورند یا نه؟ آیا درجه حرارت شست و شو و مواد شوینده لباس بیماران کرنایی با سایر بیماران متفاوت است یا نه؟ به سمت مسئول بخش میروم تا از ابهاماتم را رفع کند. در ابتدا با پرسشهایم فکر میکند که من قصد زیر سوال بردن زحمت و تلاش همکارانش در بخش لاندری را دارم اما به او اطمینان خاطر میدهم که تمام واقعیت ماجرا و مجاهدت بی دریغشان منعکس میشود.
شست و شوی روزانه ۸۰۰ تخت و ملحفه بیماران کرونایی
سید ابوالفضل حسینی، مسئول بخش لاندری بیمارستان بقیه الله نحوه کار را برایم شرح میدهد: «اینجابخش شست و شو ملافه و ۸۰۰ تخت بیمار این بیمارستان است؛ تقریباً از روز اولی که استارت کار زده شد با وجود حجم بالای کار اما ماشین لباس شویی ها و خشک کنهای بیماران کرنایی را در بخش لاندری تفکیک کردیم.
ماشین لباسشوییهای موجود همان ماشین لباسشوییهای قدیمی بیمارستان پیش از کرونا است اما لباسها با دقت خیلی بیشتری شسته میشوند. به این صورت که اگر آب ژاول هشت درصد برای لباسهای سایر بیماران دیگر است اما برای لباس بیماران کرنایی ده درصد آب ژاول استفاده میکنیم. با شیوع و انتشار کرونا تقریباً روزانه چیزی حدود هفتصد دست لباس و ملافه شست و شو شده است.»
کار ما دیگر با بچههای جهادی به اتمام میرسد و تصمیم میگیریم تا خودمان به تنهایی راهروی پر پیچ و خم بیمارستان بقیه الله را تا رسیدن به روابط عمومی طی کنیم. اما طی کردن مسیر به تنهایی همانا و گم شدن در دل بیمارستان همانا. یکباره سر از بخشی در میآوریم که پر از تجهیزات پزشکی از مانیتور دستگاه نوار قلب گرفته تا کپسول اکسیژن است. نکته عجیب بخش ولی چیز دیگری است. افراد زیادی را میبینیم که به سختی مشغول شست و شوی دقیق و وجب به وجب بخش بودند. با تعجب به اطرافم نگاه میکنم و در همان حین دنبال مسئولی هستم تا بدانم دقیقاً کجا هستیم!
۲۰۰ بستری در ۲۴ ساعت!
فردی را به من معرفی میکنند که جانشین مسئول بخش اورژانس بیمارستان است. وقتی علت دقت بالا در شست و شوی بخش را میپرسم میگوید: «به دلیل کم شدن بیماران کرنایی در بیمارستان و لزوم بازگشت بیمارستان به روزهای عادی پیش از کرونا و همچنین از بین نرفتن این ویروس با نظافت سطحی؛ اکنون تمام افراد مشغول در بخش اورژانس اعم از نظافتچی و پرستار؛ همه در کنار یکدیگر در حال ضدعفونی و شست و شوی اورژانس هستند. این بخش یکی از بخشهایی بود که مراجعات بسیاری داشت.
در اواخر بهمن و اسفند ورودی زیادی داشتیم و این فضا کاملاً پر از بیمار شده بود، به گونهای که تقریباً در همه کابینها بیمار بود. حتی در یک بازه زمانی در راهروها نیز بیمار پذیرش میشد یک روز حتی در ۲۴ ساعت بالای ۲۰۰ بستری داشتیم. از اواسط نوروز یعنی ۶-۵ فروردین روند ورود بیماران کرنایی حالت ثابت پیدا کرد و ۲۰۰ مورد در ۲۴ ساعت به ۱۰۰ مورد و ۸۰ مورد رسید. در چند روز اخیر نیز تعداد ورود به ۴۰-۳۰ بیمار در ۲۴ ساعت بیمار کرنایی رسید. به همین خاطر قرار است ورود بیماران عادی را پس از انجام ضد عفونی داشته باشیم.
در روزهای اول که ورودی بیماران بسیار زیاد بود تقریباً ۱۵-۱۰ همکار پرستار و پزشک ما در این بخش درگیر کرونا شدند و حال ۳-۲ نفر در ابتدا خیلی وخیم اما پس از طی کردن ۱۴ روز قرنطینه در بیمارستان و دوره ایزوله یک ماهه در خانه؛ در آینده شاهد حضور و خدمت رسانی مجدد آنها در بیمارستان شدیم.»
به سمت حیاط بیمارستان میرویم. ماشینهای کانکس مانندی میبینم. از نوع لباس افرادی که در حال خدمت هستند میتوان فهمید که این بخش، بخش پلاسما درمانی است. پلاسما درمانی روش و ایدهایی که بود که اولین بار ایران آن را مطرح کرد و اولین بار نیز در بیمارستان بقیه الله بکار گرفته شد. بیماران کرنایی پس از طی کردن دوره درمان ۱۴ الی ۲۱ روزه خود میتوانستند به این بخش مراجعه کنند و با اهدای پلاسمای خونشان، در درمان بیماران کرنایی که در آی سی یو بستری هستند کمک کنند.
مسئول قسمت پلاسما درمانی بیمارستان بقیه الله، خانمی به نام لیلا محمدی است. او که مدیر تولید شرکت آرین دارو است درباره جزئیات پلاسما درمانی و وضعیت آن میگوید: «طرح پلاسماگیری طرح تحقیقاتی است که با نظر اساتید وزارت بهداشت و انتقال خون با اجرای شرکت آرین دارو و درمان آرا اجرا شد. این طرح را از ۲۴ اسفند کلید زدیم. ما سه کانکس و دستگاه سیار داریم. پرسنل ما اینجا حضور دارند و اهداکنندهها بیماران کرنایی هستند که تست کرونای آنها در گذشته مثبت بوده و پس از طی کردن دوران قرنطینه اکنون بهبود یافتهاند و برای اهدای پلاسما به ما مراجعه میکنند یعنی وقتی درمان میشوند ۱۴ روز قرنطینه میگذرد و بعد میآیند.»
دوباره وارد بیمارستان میشویم و همراه با روابط عمومی بیمارستان به سراغ بخش بیماران بستری شده کرنایی میروم. یعنی یک قدم حتی جلوتر از خط مقدم؛ در دل بیماری. دیگر ترسی را که در بیمارستان مسیح دانشوری داشتم اینجا ندارم. شاید دلیل عمده ابتلاء به بیماری نیز همین باشد که فردی به مکانی میرود و با این دلیل که چون در فلان محل به این ویروس مبتلا نشدم پس میتوان به جاهای مختلف دیگر نیز بروم. اما حقیقت اینگونه نبود و با یک لحظه غفلت از پیشگیری به ابتلاء، شاید شکار ویروس منحوس میشدیم.
در ذهنم با خودم این نکات را یادآوری میکنم و به سمت پرستار الهام حیدری مسئول بخش میروم. چهره دلنشین و آرامی دارد. سوالاتی از قبیل چند و چون خدمت در بخش بیماران کرنایی دارم که در جواب میگوید: «با توجه به کم بودن تعداد تختهای در این بخش میتوان گفت که همیشه بخش ما پر از بیمار بوده و هست البته این را هم بگویم که خدا را شکر اصلاً فوتی در این بخش نداشتیم. تقریباً ۲ الی ۳ هفتهای است که در بخش مان پلاسما درمانی داریم. تزریق پلاسما به موارد بستری شده در آی سی یو باعث بهبود وضعیت آنها و انتقال به بخش شد.»
در همان حین گفت و گو با پرستار حیدری، پرستاری را می بی نم که سن او نسبت به سایرین خیلی بیشتر است، وقتی درباره او از سایر همکارانش میپرسم میگویند: «این پرستار چند سالی است که بازنشسته است اما در این روزهایی که فشار بر روی کادر درمان و پرستاران زیاد است برای کمک به ما به بخش آمده است.»
به سمتش میروم و از او میخواهم تا چند دقیقهای با من صحبت کند اما او نمیپذیرد و میگوید اکنون زمان داروی بیماران است! از او میخواهم تا این کار را به سایر همکارانش بسپارد تا بتوانیم با هم صحبت کنیم اما میگوید: «من برای برداشتن بار از روی دوش همکارانم به اینجا آمدهام و نه اضافه کردن باری دیگر تنها برای مصاحبه!» پاسخش هر چند از من فرصت مصاحبه با او را گرفت ولی ته دلم را از این همه مسئولیت پذیریاش قرص کرد.
بیماران کرنایی همچنان درگیر مشکلات روحی
وضعیت در بیمارستان بقیه الله بسیار بهتر از بیمارستان مسیح دانشوری است. شاید به این علت بود که ما بازه یک ماهه پیک کرونا در ایران، به ویژه در تهران را رد کردهایم و به این دلیل تعداد بیماران کمتر شده است. در هر اتاق نهایتاً ۳ نفر حضور دارد و بیشتر اتاقها تک نفره است. صدای اذان در بخش میپیچد و حالت معنوی زیبایی را به وجود آوره است. به سراغ هر اتاقی که میروم مریضها یا در حال عبادت هستند یا قرآن خواندن، اما باز هم با روی خوش از من استقبال میکنند ولی شرط همه آنها این بود که عکس و اسمشان منتشر نشود.
نقطه اشتراک بیماران دو بیمارستان مسیح دانشوری و بقیه الله حال بد روحی آنها است. اکثراً از این بابت که کسی نمیتواند به ملاقاتشان بیایند ناراحت بودند و دائماً به این موضوع میاندیشیدند که پس از مرخص شدن از بیمارستان و رهایی از ویروس واکنش مردم و اطرافیانشان نسبت آنها چه خواهد بود؟ انگار محل انتشار و درگیری کرونا تنها جسم و بدن نبود بلکه دل آدمی، ذهن، فکر، اندیشه و روحش نیز در عذاب این مریضی قرار میگرفت و مانند خوره روح و تن او را میخورد.
رفت و آمد پرستاران در بخش کمتر شده است از روی این موضوع میشود فهمید که زمان داروی بیماران تمام شده است. چیزی مرا به سمت همان پرستار بازنشسته میکشد تا باز شانس خودم را امتحان کنم. این بار میپذیرید و اینگونه برایم از خودش میگوید: «عباس قاسمی پرستار بخش ۱۰A هستم. با وجود اینکه باز نشسته هستم اما اکنون برای خدمت آمدم. واقعیت این است که در حرفه پرستاری اگر کسی عاشق باشد رها کردن آن بسیار مشکل است به خاطر همین موضوع من مجدداً مشغول به کار شدم. پیش از این نیز کم و بیش فعالیت داشتم ولی اکنون به دلیل بحران کرونا بار سنگینتری بر دوش من قرار گرفت.
درست است که من پا به سن گذاشتهام اما چون تجربه حضور در جبهه را نیز داشتم، خدا را شکر ترس و واهمهای نسبت به این بیماری نداشتم. اکنون هم بحران کشوری است و طبیعتاً مسئولیت ما نیز بیشتر شده است. این روزهای کرنایی نیز مانند روزهای جنگ است و ما در حال تجربه جنگی از نوع بیولوژیکی هستیم بیماران هموطنان ما هستند و نمیتوانیم کار را رها کنیم و بیخیال آنها باشیم، ما در حقیقت باید بیمار را خانواده خودمان حساب کنیم. هر تلاشی که برای پدر، مادر، خواهر و برادر میکنیم آن را از بیمار دریغ نکنیم. پرستارانی که در این شرایط کار خود را رها میکنند شاید عاشق حرفه پرستاری نیستند چرا که نجات جان بیمار ارزش بالایی دارد و هرکسی این موضوع را بداند نباید پست خود را ترک کند.»
پس از پایان این گفت و گو جانشین بخش به سمتم میآید و به من اطلاع میدهد که مدتی پس از خدمت، مسئول این بخش نیز به این ویروس مبتلا شده و اکنون در همین بخش بستری شده است. به همراه پرستار حیدری به سراغ او میروم، این مسئول بخش در کنار سایر بیماران کرنایی بستری شده، است، بی هیچ امکانات اضافه دیگری! از کرمعلی فارضی، مسئول بخش VIP بیمارستان بقیه الله میخواهم تا از چگونگی ابتلایش به کرونا و سایر جزئیات مربوط به آن بگوید.
وقتی سرپرستار بخش کرونایی ها هم خود کرونایی میشود
بعد از اینکه ماسکش را روی صورتش دقیق میکند تا موقع صحبت کردن خطری من را از بابت ابتلاء به این بیماری تهدید نکند، میگوید: «تقریباً ۲۲ سال است که خدمت میکنم. تقریباً ۸ یا ۹ روز پیش بود که دچار تعریق شدید و کوفتگی شدم و قدری سردرد داشتم به همین خاطر شک کردم چرا که ۴۵-۴۰ روز است که در بیمارستان درگیر این بیماری هستیم و من نیز اکثر اوقات در بیمارستان بودم. آن روز اتفاقاً خانه بودم. ساعت ۳:۳۰ شب بود علائم را در خودم دیدم سریع خود را به بیمارستان رساندم. سی تی اسکن گرفتم و آزمایشات را انجام دادم. ریهام بسیار درگیر نبود و علائمی خاصی نداشت اما تست PCR ثبت بود.
دلایل ابتلای پرستاران و پزشکان به این بیماری میتواند این باشد که محیط بیمارستان آلوده است. ویروس وجود دارد و ممکن است به آنها منتقل شود. البته یک دلیل دیگری هم دارد و آن این است که شیفتها طولانی مدت است یعنی ۳۶ ساعت درگیر هستیم. در ۳۶ ساعت بالاخره ممکن است نهاری بخورید یا کار واجبی ایجاد میشود که امکان انتقال وجود دارد. امکانات به اندازه کافی بود ولی احتمال خطا پیش میآید. ۴-۳ روز اول کمبود تجهیزات وجود داشت. البته تجهیزات بود ولی در حد وفور نبود ولی الحمدالله بعد از چند روز به خوبی مدیریت شد»
همانطور که مشغول صحبت هستم، متوجه میشوم که پرستاران در حال دویدن به سمت یکی از اتاقها هستند. پشت سرشان میروم در گوشهایی که مزاحم کارشان نشوم میایستم و میفهمم یکی از بیماران بدحال و به اصطلاحی اورژانسی شده است و باید به بخش دیگری منتقل شود. هنوز سوالات بسیاری دارم که بی پاسخ ماندهاند، از بخش خارج میشوم و به سمت مدیریت بیمارستان میروم. پیش از دیدار و انجام گفت و گو باز هم ضدعفونی های لازم را انجام میدهم.
سوالاتم را از عبدالرضا دلاوری، مدیر بیمارستان بقیه الله مطرح میکنم و او پاسخ میدهد: «بیمارستان بقیهالله از همان روزهای شیوع بحران کرونا در کشورمان یعنی از ۲۸ بهمن ۹۸ تا الان درگیر این بیماری است. فرض ذهنی ما برای پذیرش بیماران روزانه حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر بود اما در واقع روزانه به پذیرش حدودی ۱۳۰ تا ۱۴۰ بیمار به صورت سرپایی رسید. از آن تاریخ تاکنون بالغ بر ۱۲ هزار و ۵۰۰ بیمار پذیرش شده است که از این تعداد تاکنون ۲ هزار و ۹۵۰ نفر بستری شدند و خدمات دریافت کردند.
فوتیها بیمارستان بقیه الله پایینتر از میانگین کشوری و جهانی
فوتیهای بیمارستان بقیه الله نیز خوشبختانه از میانگین کشوری و جهانی خیلی پائینتر است. مواردی که باعث شد تعداد فوتیهای ما نسبت به مجموع کشوری کم باشد چند عامل اثرگذار بود. یکی از عوامل اثرگذار تشکیل کمیتههای درمان و علمی خوب در بیمارستان بقیهالله و رصد روزانه پزشکان و جلسات روزانه کمیته علمی برای ایجاد یک برنامه درمانی مناسب ویژه بیماران است تا جایی که حتی داروهایی که برای بیماران شناسایی شد و اثربخشی آن سنجیده شد در این بیمارستان مورد آزمایش قرار گرفت.
در کنار این کارها نیز کارهای پژوهشی را بیمارستان بقیهالله انجام داد و بلافاصله نتایج را با درمان تلفیق کرد. حضور مستمر پزشکان در بیمارستان بقیهالله زیاد بوده و این حضور مستمر باعث شده یکی از اساتید پزشکی مسئول کار بشود.
در شرایط عادی هر بخشی نیروی تخصصی داشت و اگر بخش، بخش جراحی بود یک پزشک جراح متخصص مسئول آن بود ولی در شرایط کرونا این قاعده عوض شد و کمیته علمی تشکیل شد. بیشتر پزشکان عفونی و داخلی و متخصصین اورژانس مسئولین بخشها شدند. کسانی که مرتبط با حوزه درمان کرونا بودند، حضور مستمر پیدا کردند و نتایج درمان آنها در کمیته علمی رصد میشد.
بیمارستان بقیهالله برای اینکه بتواند خدمات بهتری را ارائه دهد؛ ظرفیت چهار بخش ICU قلب باز که ه در آن ۳۰ تخت قرار دارد را تبدیل به ۱۰۰ تخت کرد. با یک اقدام جهادی و انقلابی همکاران در حوزه درمان و تجهیزات پزشکی، ۷۰ تخت به ظرفیت ICU ما اضافه شد و این باعث بهبود بیماران کرنایی با وضعیت حاد تنفسی شد.
عامل بعدی حضور و پشتیبانی خوب نیروی انسانی بود. کادر درمان و پزشکی و به ویژه پرستاران ما پای کار بودند و اقدام جهادی انجام دادند. پرستاری داریم که از شروع کار درمان به خانه مراجعه نکرده است. اکنون که نزدیک به ۵۰ روز از درمان میگذرد پزشکی داریم که تمام وقت در اختیار بوده است. پرستاران و کادر درمانی را داریم که خانواده خود را به شهرستان فرستادند تا خودشان در اینجا آرامش داشته باشند و دغدغه خانواده را نداشته نباشد. همین حرکات جهادی و همتی که به خرج دادند باعث شد میزان فوتیهای بیمارستان بقیهالله کمتر شود.
ابتدا برای فوت ناشی از کرونا پروتکل مشخصی برای تغسیل و تدفین نبود. پس از آنکه حضرت آقا فرمودند وارد کار شویم به صورت پیشدستانه و با اقدام جهادی، مرکز تغسیل و سالن تطهیر آماده شد یعنی قسمت اورژانس شیمیایی را به سالن تطهیر تبدیل کردند و طلبههای جهادی شروع به تغسیل اموات کردند
ابتدا برای فوت ناشی از کرونا پروتکل مشخصی برای تغسیل و تدفین نبود. پس از آنکه حضرت آقا فرمودند وارد کار شویم و سروسامانی به این وضعیت بدهیم بیمارستان بقیهالله پیشدستانه و با اقدام جهادی دیگر، مرکز تغسیل و سالن تطهیر را ترتیب داد. پس از حضور طلبههای جهادی در بیمارستان؛ قسمت اورژانس شیمیایی ما به سالن تطهیر تبدیل شد و شروع به تغسیل اموات کردند. سالن تغسیل، اورژانس شیمیایی است و سایتی وجود دارد که خود تصفیه شیمیایی میشود و پس از آن در فاضلاب و تصفیهخانه بیمارستان وارد میشود که ورودی بیمارستان است باز هم مجدداً تصفیه مجدد میشود و سپس وارد اگوی شهری میشود به این دلیل اورژانس شیمیایی را سالن تغسیل قرار دادیم تا آب غسل و تطهیر فوتیهای کرنایی چندین بار تصفیه شود.
پلاسما درمانی و تولید ماسک N۹۵ از دیگر اولینهای این بیمارستان
پلاسما درمانی هم یک طرحی بود که با سازمان انتقال خون و دکتر ابوالقاسمی آغاز شد. او نیز یکی از اطبای برجسته بیمارستان است. نتایج اولیه این طرح نشان از بهبودی تعداد قابل توجهی از بیماران شده است. چون پلاسمای خون فرد عادی با ویروس مبارزه نکرده با کسی که پلاسمای آن با ویروس مبارزه کرده، متفاوت است و در خون آن فرد سربازهایی ساخته شده که میتوانند مقابله کنند. ویروس در فرد کرنایی رفته و پلاسمای خون آن فرد کاملاً قابلیت دفاع در برابر ورود پلاسمای جدید یا پلاسمای آسیبپذیر از کرونا را دارد. بنابراین فردی که مبتلا نشده این ویژگی را ندارد و پلاسمای آن اثر بخشی در مقابل کرونا ندارد.
همچنین یکی دیگر از اقداماتی که در بیمارستان بقیه الله انجام شد تولید ماسک است. به طوری که تقریباً در حوزه N۹۵ به خودکفایی رسیدیم و به جاهای دیگر هم با قیمت مناسب ارائه میدهیم که مشکل آنها برطرف شود. همچنین از دیگر کارهای منحصر به فرد بیمارستان راه اندازی سایت اکسیژن است چرا که غالباً بیماران حاد کرنایی با مشکلات تنفسی مواجه میشوند و نیاز به اکسیژن خالص دارند. با تمام تلخیهای کرونا اما بیمارستان بقیه الله تجربیات خوبی در این روزها به دست آورد. همدلی مردم با کادر درمانی و بیمارستانی بی نظیر بود. کارمندان ادارات و دانشجویان برای تمیز کردن بیمارستان و کمک در ضد عفونی کردن حتی پیش قدم شدند. نویسندهای به این دلیل که چیزی برای تقدیم کردن نداشت ۱۰۰ نسخه از کتابش را به کادر بیمارستان هدیه داد. اولین تجربه حضور گروههای جهادی در بیمارستان بقیه الله رقم خورد و این تجربه نتیجه شیرین و مثبتی برای الگو برداری به سایر بیمارستانها بود.»
اکنون میتوان گفت پاسخ تمام سوالاتم را از مدیر بیمارستان گرفتهام. پیش از خروج از بیمارستان بقیه الله دوباره به سمت قفسه شیشه متبرک میروم تا چشم و دلم را هوایی کربلا کنم. انگار نمیشود نام یا نشانی از امام حسین ببینم و لبم به مدد باز نشود. باز هم خودم را محتاجش میبینم و دلم را به گوشه پرچم گره میزنم. از صاحبِ اصلی پرچم میخواهم تا مرا برای یک تهیه گزارش واقعی از همدلی گروههای جهادی و کادر درمانی در کنار یکدیگر و خدمت به مردم کمک کنم و حق کسی را ضایع نکنم.
به سمت در خروجی میروم. مردم را میبینم که با خیال راحت در حال رفت و آمد به بیمارستان هستند. انگار خاطر جمعی شأن از این بود که بخش بیماران کرنایی از سایر بخشهای بیمارستان جداست و خطری نمیتواند آنها را تهدید کند. شاید هم این آسودگی خاطر زنگ خطری دوباره از غفلت و بی توجهی مردم نسبت به ویروس کرونا بود.
هر چند در بسیاری از کشور پیک خطر و وضعیت قرمز رد شده است اما همچنان استانهایی وجود دارد که کماکان در حال مبارزه با این ویروس هستند و بیمارستانهایشان در وضعیت مناسبی قرار ندارند. نباید فراموش کرد که وضعیت قرمز استانها، بیمارستانهای پر و آمار بالا از بیماران مبتلا به کرونا نتیجه بی توجهی به رعایت بهداشت فردی و فاصله گذاری اجتماعی در جامعه است.
نظر شما