خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: «نکبت»؛ کلیدواژه ای است که حتی با گذشت بیش از هفت دهه از وقوع آن، از ذهن مردم آزاده جهان و فلسطین لحظهای پاک نشده است؛ روزی که فلسطینیان علی رغم اینکه خاطره خوشی از آن ندارند، اما برای به فراموشی سپرده نشدن حقی که در این روز از آنها سلب شد، آن را هر سال زنده نگاه میدارند. در این روز هزاران نفر از مردم فلسطین با اقدامات وحشیانه و ددمنشانه رژیم متجاوز و اشغالگر صهیونیستی مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند.
در جریان روز نکبت سال ۱۹۴۸، بیش از ۵۳۰ شهر و روستا در فلسطین با خاک یکسان شد، ۱۵ هزار فلسطینی شهید شدند، دهها فلسطینی به صورت دسته جمعی اعدام شدند و حدود ۱۸ هزار نفر اقدام به مهاجرت کردند. طبق آخرین آمارها، شمار شهدای فلسطینی از سال ۱۹۴۸ تاکنون به حدود ۱۰۰ هزار نفر رسیده است.
در همین ارتباط، کارشناسان مسائل فلسطین نقطه نظرات خود را با خبرگزاری مهر در میان گذاشتهاند که در ادامه میآید.
«خالد القدومی» نماینده جنبش مقاومت اسلامی حماس: رژیم صهیونیستی از همان دوره ابتدایی تأسیس خود با بکارگیری روشهای مختلف ازجمله اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی و متوسل شدن به گزینه نظامی علیه ملت فلسطین، تلاش کرد تا به اهدافش جامه عمل بپوشاند اما از آن روز تاکنون موفق به تحقق این امر نشده است. اگر بخواهیم درباره اهداف رژیم صهیونیستی سخن بگوییم باید به ۲ هدف اصلی اشاره کنیم؛ هدف اول رژیم صهیونیستی ایجاد «وطن قومی» برای یهودیان بوده است.
علاوه بر این، هدف دیگر رژیم صهیونیستی ایجاد نوعی انسجام و همگرایی با کشورهای عربی و اسلامی بوده است. این رژیم جعلی از سال ۱۹۴۸ میلادی با متوسل شدن به قدرتهای استعمارگر و امپریالیست و در رأس آنها انگلیس و سپس ایالات متحده آمریکا تلاش کرد تا اهدافش را محقق سازد. تشکیل دولت اسرائیل از نیل تا فرات از جمله این اهداف بوده است که تل آویو هیچگاه موفق به تحقق آن نشد.
متأسفانه رژیم صهیونیستی از رهگذر پروژه عادی سازی روابط با کشورهای عربی و اسلامی تلاش کرده است تا به اهداف خود جامه عمل بپوشاند تا بدین ترتیب، نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را از نیل تا فرات گسترش دهد. این گام خبیثانه ای است. رژیم صهیونیستی همچنان تهدیدی برای تمامی ملتهای منطقه محسوب میشود و از همین روی، تاکنون نتوانسته است میان خود و محیط پیرامونش انسجام برقرار کند. تمامی ملتها به رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن مینگرند. ملتها میدانند که صهیونیستها، دشمن آنها هستند.
واژه عادی سازی به معنای تبدیل یک مسأله غیر طبیعی به طبیعی است. واقعیت آن است که رژیم صهیونیستی یک رژیم غیر طبیعی و فاقد ریشه تاریخی است. این رژیم همچنین هیچگونه ریشه دینی هم ندارد و در مسائل اجتماعی نیز وضعیت به همین صورت است. رژیم صهیونیستی همه داشتههای خود را از فلسطین و ملتهای منطقه به غارت برده است. رژیم صهیونیستی نه ریشه فرهنگی دارد نه تاریخی و نه دینی. این رژیم حتی تاریخ را نیز تحریف میکند.
عادی سازی یکی از اهداف اصلی و اساسی پروژه صهیونیستی بوده و هست. من باید در اینجا تأکید کنم که هیچ ملتی در سطح جهان اسلام و جهان عرب وجود ندارد که خواهان ارتباط با رژیم صهیونیستی باشد. متأسفانه برخی نظامهای عربی هستند که خواهان تحقق اهداف شخصی هستند و به همین دلیل به دنبال روابط با تل آویو میروند؛ علت هم آن است که آنها به دنبال تحقق اهداف ملتهای خود نیستند.
تمامی ملتها هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی را قویاً رد میکنند. این حکومتهای سرسپرده هستند که در راستای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی گام بر میدارند. این حکومتها به دنبال تحقق اهداف و مصالح ملی نیستند، بلکه در مسیر تحقق اهداف شخصی گام بر میدارند.
حکومتهای عربی از تمامی وسایل و ابزاری که در اختیار دارند در مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی حرکت میکنند. به عنوان نمونه میتوان به سریال «ام هارون» اشاره کرد که به همین منظور ساخته شده است. ملتهای منطقه جملگی چنین اقداماتی را مردود میدانند. من معتقدم که با چنین اقداماتی باید هوشمندانه برخورد کرد.
رژیم صهیونیستی بر پایه و اساس فساد بنا شده است. بسیاری از افراد فریب رژیم صهیونیستی و تبلیغات آن در خصوص برخورداری اش از تکنولوژی را خوردهاند. برخی گمان میکنند که رژیم صهیونیستی یک رژیم کاملاً پیشرفته است. در طرف دیگر، برخی نیز مرعوب رژیم صهیونیستی هستند.
اما از سوی دیگر، مؤمنان، حامیان مقاومت و مجاهدان در فلسطین و نوار غزه نه مرعوب رژیم صهیونیستی هستند و نه فریب آن را خوردهاند و علیرغم عدم برخورداری از بدیهیترین امکانات زندگی، توانستهاند موفقیتهای بسیاری را در عرصههای مختلف نظامی و مقاومت، محقق سازند. آنها با همین امکانات، تاکنون موفق شدند طرحها و پروژههای رژیم صهیونیستی و حامیان آن ازجمله آمریکا را به شکست بکشانند.
بنابراین، با صراحت و با ایمان کامل می گویم که بر پایه و اساس فساد شکل گرفته است و پایان آن به دست مجاهدان و مَردان مقاومت به اذن خداوند نزدیک است. این رژیم حتی امروز به یک بار اضافه بر دوش کشورهای غربی تبدیل شدهاند؛ کشورهایی که داعیه دار دموکراسی و حقوق بشر هستند. این رژیم به یک تهدید برای امنیت و صلح منطقهای و بین المللی تبدیل شده است.
نظرسنجیها در اروپا میگوید که ۶۰ درصد از اروپاییها رژیم صهیونیستی را بزرگترین خطر برای امنیت و صلح بین المللی میدانند. امروز حتی خودِ آمریکاییها زمانی که میخواهند به خارج سفر کنند ۲ گذرنامه به همراه دارند. یک گذرنامه برای ورود به منطقه دارند که مُهر اسرائیل در آن خورده است و یک گذرنامه برای حضور در مناطق دیگر. علت هم آن است که میدانند گذرنامهای که مُهر اسرائیل در آن دیده میشود، میتواند در نقاط مختلف برایشان مشکلات امنیتی ایجاد کند. چنین رژیمی حتی پس از ۱۰۰ سال هم نخواهد توانست برای خود مشروعیت ایجاد کند.
واقعیت آن است که ایالات متحده آمریکا حمایت از رژیم صهیونیستی را از انگلیس به ارث برده است. از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، آمریکاییها به طور کامل و همه جانبه از تل آویو حمایت به عمل آوردهاند. این حمایتها در عرصههای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی بوده است.
آمریکاییها حتی به گروههای فلسطینی که وارد روند سازش با رژیم صهیونیستی شدند، رحم نکردند. به عنوان نمونه، دفاتر سازمان آزادیبخش فلسطین را بستند. بنابراین، سیاستهای آمریکا همواره بر پایه جانبداری از تل آویو استوار بوده است.
دولت کنونی آمریکا نیز خدمات ویژه ای را به صهیونیستها ارائه داد که از جمله آنها شناسایی قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و انتقال سفارت واشنگتن از تل آویو به قدس اشغالی بوده است. بنابراین، امروز دولت آمریکا از طریق گذر از موازین بین المللی و زیر پای گذاشتن اصول حقوق بشری و زیر پای گذاشتن خطوط قرمز، از صهیونیستها حمایت میکنند، تا جایی که برخی از تحلیلگران آمریکایی اذعان میکنند که گاهی این حمایتها به ضرر منافع واشنگتن تمام میشود. به هر حال چنین اقداماتی تاکنون مشروعیتی برای صهیونیستها به دنبال نداشته است.
مصطفی کایا معاون رهبر حزب سعادت ترکیه: رژیم اسرائیل حیات سیاسی خود را بر پایه ظلم و خونریزی و اشغال بنا نهاده است و به ظن خود با فشارهای سیاسی و نظامی بیشتر میتواند موقعیت خود را بهتر نگه دارد. رژیم اسرائیل رژیمی است که قانون، حق و حقوق برایش ناخوانده و نانوشته است و هویت سیاسی خود را فقط میتواند در ایدئولوژی صهیونیستی تعریف کند.
پایه و اساس تفکر صهیونیستی تبعیض و تصفیه نژادی است. آنها میخواهند انسانهایی که مستثنی از نژاد و مذهب خود هستند را همانند برده به خدمت بگیرند. چنین افکاری نمیتواند موفقیتی برای این رژیم فراهم آورد.
متأسفانه اهداف رژیم صهیونیستی که در چارچوب پاکسازی اراضی و پروژه خاورمیانه بزرگ قرار دارد به اهداف خود نزدیک شده است. لکن مردم خاورمیانه فارغ از دین و نژاد و کشور خود مانع بزرگی بر سر راه رژیم اسرائیل هستند. شاید با نگاهی به سیاستهای اسرائیل در منطقه به نظر برسد به اهدافش نزدیک است اما رفتار مردم منطقه نشان میدهد رسیدن اسرائیل به اهدافش سخت است.
از آنجا که ویژگی کلی اسرائیل مبتنی بر سوءاستفاده، ظلم، بی قانونی و تحریک است، قطعاً بازتابهای درونی داشته است. امروزه رفتارهای اسرائیل در جای جای جهان از جمله یهودیان مورد انتقاد است و این نشان میدهد رژیم آنطور که میخواهد نمیتواند از حمایت یهودیان برخوردار شود.
در حقیقت، ماجرا از پس جنگ جهانی دوم آغاز شد؛ بهتر است به کنفرانس یالتا در سال ۱۹۴۵ نگاهی بیندازیم، جایی که رهبران آمریکا، انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی در کنار هم قرار گرفتند و سیستم بین المللی جدیدی را بنا نهادند.
در حال حاضر نیز لابی صهیونیستی در آمریکا با استفاده از قدرت مالی در تمامی تصمیم گیری های سیاسی مداخله میکند. در نتیجه تمام مقاماتی که وارد سیاست آمریکا میشوند چه بخواهند و چه نخواهند در خواستهای اسرائیل را قبول و از آن حمایت میکنند. از طرفی حمایتهای نظامی آمریکا بیش از آماری هست که به طور رسمی اعلام میشود.
هیچ سیستم موشکی که بدون نقص باشد وجود ندارد. مردم فلسطینی که با همه فشارها و سختیها کنار هم هستند و زندگی میکنند خود قدرت بزرگی در مقابل اسرائیل به شمار میروند. این موضع بسیار مهمی از سوی مردم فلسطین است. این مردم در خاک خود با تمام سختیها در مقابل اشغالگری و ظلم این رژیم برای احقاق حقشان مجادله میکنند و این موضوع قدرت آنها را هم بیشتر کرده است.
بهتر است بگوییم رهبران جهان عرب؛ زیرا روابط جهان عرب و اسرائیل از سوی مردمان جهان عرب مورد تأیید نیست. برای همین رابطه عادی سازی رهبران جهان عرب با اسرائیل طولانی مدت نخواهد بود. ضمن اینکه اقدامات اسرائیل در وهله اول تهدید بزرگی برای کشورهای عربی است. به طور حتم همکاری کشورهای اسلامی مانع از گسترش و نفوذ اسرائیل و حلال مشکلات جغرافیای اسلامی است.
معامله قرن در اصل «قلدری قرن» است. معامله قرن و اعلام قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت به بیت المقدس، چیزی جز تلاش ترامپ برای بدست آوردن سبد رأی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیست.
این همان منطق «من خواستم، انجام دادم و شد» است که هیچ رابطهای با مشروعیت سیاسی ندارد. این اقدامات ترامپ صرفاً ابتکارات تبلیغاتی است که به دور از واقعیت است.
«طلال عتریسی» رئیس مرکز منطقهای و مطالعات سیاسی اجتماعی دانشگاه لبنان: درخصوص نقش انگلیس و آمریکا در تأسیس رژیم صهیونیستی و حمایت از آن باید بگویم که اولاً اسناد تاریخی معروف بر این موضوع تاکید دارد که فرانسه و انگلیس در تقسیم منطقه و ایجاد رژیمها و کشورهای جدید در منطقه نقش اساسی ایفا کردند.
انگلیس در زمان تأسیس رژیم صهیونیستی مثل امروز آمریکا، امپراطوری وسیعی داشت و نقش زیادی را در تجزیه منطقه و شکل گیری پروژه صهیونیسم ایفا کرد، پروژهای که به معنای تشکیل رژیم جدید در قلب جهان عرب و اسلام بود. هدف از این اقدام جلوگیری از ارتباط طبیعی میان [امت عربی و اسلامی] و خلق مشکلاتی بود که تاکنون ادامه دارد و به اتمام نرسیده است.
انگلیس متولی شکل گیری پروژه تشکیل رژیم صهیونیستی بود و این رژیم را پیش از پیدایش و پس از آن مورد حمایت دیپلماتیک، سیاسی و مادی قرار داد و همواره میان رهبران جنبش صهیونیسم و مقامات بریتانیا در آن زمان تماسها و ارتباطاتی برقرار بود. در واقع رژیم صهیونیستی با حمایت خارجی تأسیس شده است و از ابتدا مورد حمایت انگلیس بوده است لذا رژیمی که با حمایت، تأسیس شده است برای تداوم حیات خود نیز به پشتیبانی نیاز دارد، هنگامی که امپراطوری بریتانیا سقوط کرد، آمریکا به قدرت جهانی جدید تبدیل شد و در نتیجه رژیم صهیونیستی در قلب منطقه خاورمیانه، بازوی نظامی طرفهای غربی سلطه جو محسوب میشود و لذا تمامی طرفهای غربی به این رژیم که به مثابه بازوی نظامی برایشان است برای مقابله با پروژههای مقاومت و آزادگی و ضد استکباری [در جهان] نیاز دارند.
آمریکا همان نقش انگلیس را در حمایت از رژیم صهیونیستی ایفا کرد و پروژه حمایت، ارسال سلاح و استفاده از این بازوی نظامی (رژیم صهیونیستی) برای مقابله با دشمنان خود و مواجهه با برنامههای وحدت آفرین در منطقه را تکمیل کرد. آمریکا تا به امروز رژیم صهیونیستی را مورد حمایت مالی، نظامی، تکنولوژیک و دیپلماتیک در نهادهای بین المللی قرار داده است و مانع از صدور هر گونه رأی علیه تل آویو میشود.
اوضاع در بسیاری زمینهها تغییر کرده است. در ابتدای تأسیس رژیم صهیونیستی از کشورهای مختلف اروپایی، روسیه و کشورهای آفریقایی و عربی تمایل برای مهاجرت به اسرائیل وجود داشت و آرمان سرزمین موعود انگیزهای برای یهودیان جهان محسوب میشد.
این امر در دوره معینی صورت گرفت اما هنگامی که جنگهای رژیم صهیونیستی آغاز شد و محور مقاومت طی بیش از ۳۰ سال گذشته به ویژه در فلسطین و لبنان دستاوردهای بسیاری کسب کرد و ملتهای منطقه به مخالفت با رژیم صهیونیستی پرداختند، واقعیت داخلی در این رژیم تغییر کرد و اکنون میبینیم اسرائیل با بحران هویت مواجه است و این رژیم نتوانسته است میان گروههای مختلف یهودی که از کشورها و فرهنگهای مختلف به سرزمینهای اشغالی فلسطین آمدهاند، انسجام واقعی و هویت یکسان ایجاد کند و پروژه اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات را محقق کند.
بلکه برعکس آنچه ما اکنون شاهد آن هستیم و در رسانههای جمعی و تحلیلهای اسرائیلی میخوانیم این است که پیوستن به ارتش اسرائیل دیگر برای ساکنان رژیم صهیونیستی امری مطلوب و افتخارآمیز به شمار نمیرود.
اسرائیل در حال حاضر در مرزهای فلسطین اشغالی و لبنان دیوار حائل احداث میکند تا از خود محافظت کند. بنابراین پروژه توسعه طلبی تل آویو و توطئه اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی در جهان به پایان رسیده است. بله ما در حال حاضر شاهد بحران هویت در رژیم صهیونیستی هستیم و بسیاری از ساکنان این رژیم احساس امنیت نمیکنند و در فکر مهاجرت به کشورهای با امنیت و اطمینان بیشتر هستند و لذا ما شاهد مهاجرت معکوس در فلسطین اشغالی هستیم.
بنابراین پروژه اسرائیل تنها یک قوای نظامی است که از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی حمایت میشود اما در داخل با انبوهی از بحرانها بسر میبرد. مطالعات انجام شده در شاخههای مختلف جامعه شناسی در دانشگاههای اسرائیلی بیانگر مشکلات این رژیم در زمینههای تربیتی، روحی روانی، خانوادگی، اجتماعی و نژادپرستی است. اسرائیل علاوه بر بحرانهای واقعی که با آنها دست به گریبان است در زمینه عقیده نظامی در مواجهه با مقاومت نیز دچار بحران و چالش جدی است.
طبعاً درباره آینده رژیم صهیونیستی آنچه مطرح است این است که این رژیم نابود خواهد شد. رژیم صهیونیستی بر اساس ایده توسعه طلبی در عرصه جغرافیایی و تغییر بافت جمعیتی یعنی جمع آوری یهودیان جهان شکل گرفت اما اکنون تمامی این اقدامات متوقف شده است و درعوض بحرانهای داخلی رژیم اسرائیل رو به فزونی و ناتوان کردن تل آویو است.
کسب دستاوردهای نظامی و اشغال اراضی و جنگهای غافلگیرکننده این رژیم طی ۴۰ سال گذشته متوقف شده است. چنین رژیمی وقتی متوقف میشود، ار درون خود را می بلعد و از داخل فرو می پاشد و نمیتواند بحرانهای داخلی خود را به خارج صادر کند. آینده رژیم صهیونیستی هیچ افقی در زمینه توسعه طلبی ندارد و این موضوع به وضوح در تحقیقات و مطالعات اندیشمندان اسرائیلی و حتی غربیها و آمریکاییها به آن اشاره شده است.
عادی سازی علنی روابط میان برخی کشورهای عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل تأسف برانگیز است چرا که این امر به صورت مجانی و بدون دریافت چیزی در حال رخ دادن است. کشورهای عربی در گذشته عادی سازی روابط را در ازای حل و فصل قضیه فلسطین یا تشکیل دولت مستقل فلسطین مطرح کرده بودند اما امروز ما شاهد هستیم که عادی سازی روابط در ازای هیچ چیز و تنها کسب حمایت آمریکا از حکومتهای عربی در منطقه صورت میگیرد.
این موضوع طبیعتاً به قضیه فلسطین و ملت فلسطین آسیب میرساند اما از طرف دیگر علیرغم استفاده برخی کشورهای عربی از رسانههای گروهی برای ترویج عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی این امر نفاق دولتهای عربی را فاش میکند و دیگر کسی سخنان و مواضع این کشورها درخصوص قضیه فلسطین را باور نمیکند. از سوی دیگر، کشورهای عربی دیگر نمیتوانند مانع از تداوم احساسات ضد اسرائیلی ملتهای منطقه در قبال رژیم صهیونیستی و مقاومت آنها در برابر صهیونیستها شوند.
آنچه که این کشورها در ازای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی (آنهم به صورت مجانی) به دست میآورند تنها کسب رضایت آمریکا و اسرائیل است. در این معادله دولتهای عربی متضرر میشوند و فقط رژیم صهیونیستی از این موضوع سود میبرد.
نکته دیگر اینکه هر چند اسرائیل از روابط با برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ذوق زده است اما این در حقیقت نافی ماهیت بحرانهای داخلی اسرائیل نیست و عادی سازی روابط، ماهیت و اصل مناقشه با رژیم صهیونیستی را تغییر نخواهد داد و علاوه براین تأثیری بر جنبش مقاومت و برنامههای وسیع آن در منطقه نخواهد داشت.
پروفسور ریچارد فالک، استاد دانشگاه پرینستون آمریکا و گزارشگر پیشین شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در فلسطین: علت عقلانی و منطقی حمایت از اسرائیل طی سالها تغییر کرده است. در ابتدای تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، حمایت از آن عادتی متداول بود که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود. از جمله دلایل این حمایتها مرتبط با احساس گناه زیادی بود که از طرف دموکراسیهای لیبرال در غرب با هدف کاهش و یا مخالفت با نژادپرستی نازیسم علیه یهود دنبال میشد. اما حتی قبل از جنگهای جهانی و از زمان آغاز پروژه صهیونیسم در اواخر قرن ۱۹ میلادی، دولتهای ضد یهودی در اروپا به طرز عجیبی همان اهداف صهیونیسم را از جمله اجبار یهودیان به ترک کشورهای اروپایی و ترغیب و تشویق به مهاجرت به فلسطین دنبال میکردند.
نگرش حمایتی برخی دولتها در گذشته در ارتباط با حمایت از اسرائیل متأثر از ابتکارات استعماری بریتانیا در سال ۱۹۱۷ بود که به عنوان اعلامیه بالفور در جهان شناخته شد و در آن بریتانیا متعهد به حمایت و استقرار یک دولت یهود در فلسطین شد و فلسطین را به عنوان وطن یهودیان به رسمیت شناخت، اگرچه اقلیت یهود در فلسطین آن زمان فقط ۸ درصد جمعیت جامعه عربی فلسطین را تشکیل میدادند، با این حال برای استقرار یهودیان در فلسطین هیچ گاه از اکثریت جامعه عربی در آنجا مشورت و نظرسنجی صورت نگرفت.
بیشتر شخصیتهای سیاسی فعال در فلسطین در آن زمان و در همان مراحل اولیه شکل گیری اسرائیل، با ایده در نظر گرفتن فلسطین به عنوان وطن یهودیان مخالفت کردند. براین اساس؛ حمایت کشورهای غربی بیش از آنکه بر دلایل استراتژیکی همچون دسترسی به منابع نفتی خلیج فارس، مسیرهای تجاری و یا کسب نفوذ در جهان عرب پس از دوران عثمانی باشد، بر یکسری بنیادهای اخلاقی سست و ضعیف بنا شده است.
صهیونیسم در ادامه و در دهه ۱۹۳۰ علیه بریتانیا، به عنوان حامی سابق خود شد، و این زمانی بود که ناآرامیها و مخالفت اعراب در فلسطین منجر به اعمال برخی محدودیتهای علیه مهاجرت یهودیان به فلسطین شد و شبه نظامیان صهیونیسم نیز در این زمان بنیادگراتر شدند و یکسری نبردها و مبارزات ضد استعماری علیه بریتانیا را در فلسطین با وجود اینکه خودشان مستعمره نشین بودند، آغاز کردند.
در آن زمان درگیری صهیونیستها در فلسطین با نیروهای بریتانیایی برای لندن خیلی غیرطبیعی و عجیب نبود، چون پیش از این نیز بریتانیا در جریان جنگ استقلال آمریکا با مستعمره نشینانی که در نبرد برای کسب استقلال سیاسی بودند، درگیر شده بود. در فلسطین نیز به مانند هر جای دیگری، بریتانیا حاکمیت را تقسیم کرد و در دوران سلطهاش بر فلسطین در میان دو جنگ جهانی و بعد از آن طرحهایی را بدون آگاهی و مشورت با اعراب که هنوز در اکثریت به سر میبردند به عنوان راه حل به سازمان ملل پیشنهاد و دنبال کرد که در نهایت این طرحها جرقه یکسری جنگهای منطقهای را زد که سرانجام این جنگها نیز در جنگ ۱۹۶۷ بروز پیدا کرد.
در جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل قدرت نظامی اش را به رخ کشید و دیگر اسرائیل در نگاه سیاستمداران آمریکایی به عنوان یک بار سنگین مشکلات برای آمریکا به شمار نمیرفت، بلکه بعد از این در آمریکا به اسرائیل به عنوان یک شریک استراتژیک قابل اتکا در یک منطقه پر آشوب نگاه میشد و طی ۵۰ سال گذشته نیز اسرائیل همان شرایط قابل اتکا برای آمریکا باقی مانده است. در کل این تغییر نقش، اسرائیل را از بار سنگین برای وجدان غربیها به یک شریک استراتژیک کوچک و البته نه بزرگ تبدیل کرد.
در فرایند رشته شکستهای نظامی کشورهای عربی از سوی اسرائیل بویژه در جنگ ۱۹۷۳، ما شاهد یک ضعف تدریجی حمایتهای منطقهای برای آزادی فلسطین بودیم و تمایل جامعه نخبگی اعراب به سمت عادی سازی موجودیت اسرائیل بیشتر شد و به تازگی نیز برخی اعراب به سمت ائتلافهای ضمنی و غیررسمی در مواجه و مقابله با ایران به رهبری آمریکا پیش رفتهاند که این ائتلافها نتیجه هم ترازی بیشتر منطقهای آمریکا با اسرائیل و عربستان طی چهار سال گذشته در دولت ترامپ است.
در عین حال باید توجه داشت که یهودیان پراکنده در سراسر دنیا نقش بسیار تعیین کنندهای در نفوذ حامیان اسرائیل دارند که این نقش نخست به دلیل زمینههای مرتبط با پس از دوران هولوکاست است و بعد از آن دستاوردهای نظامی اسرائیل پس از جنگ ۱۹۶۷ و همچنین برخی اقدامات مدرن سازی در گسترش این نفوذ مؤثر بودهاند. در نتیجه این فرایندها، جمعیت بومی فلسطین بیشتر متمایل به شرق شد و به عنوان واپسگرا و متمایل به تروریسم به حاشیه رانده شد. از سوی دیگر تبلیغات خصمانه که بویژه توسط فیلمهای هالیوودی دنبال میشد، چهره اعراب را خدشه دار ساخت و از سوی دیگر چهره اسرائیل را جلا داد و برای اسرائیلیها این فرصت را فراهم کرد تا در فضای سیاسی خودشان نوعی آپارتاید ساختاری را بر فلسطینیها اعمال کنند.
حتی هرگاه که امکان پنهان کردن فتنه انگیزی اقدامات اسرائیل بوده، اقدامات صهیونیستها از سوی پایتختهای اروپایی و آمریکا نادیده گرفته شده است و این موضوع باعث طفره رفتن اسرائیلیها از هرگونه مسئولیت پذیری مرتبط با حقوق بین الملل گردیده است.
اگرچه اسرائیلیها همیشه و طی دهههای گذشته از کمکهای آمریکا و به میزان کمتری اروپا برخوردار بودهاند، اما رهبران اسرائیلی همیشه یک طرح جایگزین را با خود داشتهاند. اسرائیلیها همیشه به هر طریقی به دنبال اتکا به خود در ارتباط با امنیت خودشان بودهاند که این مورد ازجمله در جریان تلاش پنهانی برای دستیابی و توسعه زرادخانه تسلیحات هستهای نمایانگر و برجسته شده است. در واقع مگر اینکه تغییر بسیار مهمی در رویکرد دولتهای عربی پیش آید، وگرنه حتی کاهش و عقب نشینی آمریکا از حمایت از اسرائیل که البته بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد، نمیتواند اسرائیل را آسیب پذیرتر از وضعیت فعلی کند که زیر فشار خارجی قرار دارد.
مهمترین فرصت فلسطینیها در شرایط فعلی این است که امید خود را برای رسیدن به یک راه حل رضایت بخش از طریق سازمان ملل دنبال کنند. یک استراتژی امیدوارکنندهتر نیز برای فلسطینیها علاوه بر ادامه اقدامات و نشان دادن مقاومت، ترغیب و همراهی با فشارهای جهانی و همبستگی با این جنبشها از جمله از طریق سازمان ملل است. این گونه کمپینها میتواند متأثر از جنبش جهانی ضد آپارتاید باشد که از آفریقای جنوبی نشأت گرفت و به صورت غیرقابل تصوری یک پیروزی غیرمنتظره و بدون خون ریزی را بدست آورد؛ پیروزی بر نژادپرستی که در قالب انتقال غیرخشونت آمیز به یک دموکراسی مشروطه چندنژادی شکل گرفت.
نقش سازمان ملل نباید فراموش شود. سازمان ملل همچنان میدان اصلی و بسیار حیاتی برای بدست آوردن مشروعیت جهانی است که من قبلاً آن را میدان «جنگ مشروع» برای کسب کنترل افکارعمومی نامیدهام و این سازمان همچنان صحنه ارزشمندی برای کسب مشروعیت اخلاقی و حقوق بین الملل است.
ما باید این موضوع را درک کنیم که از سال ۱۹۴۵ و از زمان تأسیس سازمان ملل، همیشه طرفی که در جنگ مشروع افکار عمومی موفق به کنترل افکارعمومی شده است در مقایسه با طرفی که فقط میدان نبرد نظامی را در دست داشته، در پایان نیز به میزان محتملتری نیز به پیروزی سیاسی رسیده است.
به عنوان مثال گاندی نقش افکار عمومی در تغییر موازانه قدرت در هند علیه امپراطوری بریتانیا را درک کرد، همان گونه که «هوشی مین» در ویتنام با رهبری خود توانست بر تواناییهای نظامی برتر آمریکا فائق شود.
هر درگیری مشخصات منحصر به فرد خود را دارد؛ اما مبارزات مردم فلسطین علی رغم دشواریهای فعلی، میتواند امید را با توجه سابقه تاریخی آزادی خواهی و مبارزات مستقل طی ۷۵ سال گذشته زنده کند و فلسطینیها در این جنگ مشروع در حال رسیدن به پیروزی هستند، در حالی که صهیونیستها دچار ضعف و بدنامی شدهاند.
«احمد مرعی» نماینده پارلمان سوریه: معتقدم که این رژیم در سایه حمایت انگلیس در وهله نخست و آمریکا در مرحله بعدی، بر این اساس برنامهریزی کرده بود که بعد از گذشت یک دوره زمانی، رزمندگان مقاومت از رویارویی و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی خسته میشوند اما بعداً مشخص شد که با گذشت ۷۲ سال تا به امروز، رژیم صهیونیستی از امنیت و ثبات برخوردار نبوده بلکه بالعکس شاهد آن هستیم که حتی نسلهایی که در فلسطین متولد نشدهاند هم بر ضرورت تحقق حق بازگشت به فلسطین تأکید دارند.
پیشرفت و تحول ابزار نظامی تنها مختص رژیم صهیونیستی نیست و محور مقاومت نیز اقدام به افزایش و به روز رسانی قدرت نظامی خود کرده است و بعد از گذشت ۷ دهه، نه تنها این روند افول پیدا نکرده بلکه شاهد پررنگتر شدن نقش محور مقاومت و استقبال بیشتر از پروژه مقاومت از سوی دیگر کشورها و در رأس آنها ایران و سوریه هستیم. کشورهای محور مقاومت از ایران تا سوریه، لبنان و فلسطین جبهه واقعی علیه رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهند و این همان چیزی است که ملت فلسطین به آن دل خوش کردهاند.
معتقدم که اسرائیل هر زمان اقدامات خود را در خصوص هدف قرار دادن فلسطینیها و اشغال سرزمین آنها افزایش میدهد، در واقع کارنامه جنایتکارانه خود را سنگینتر میکند و این همان چیزی است که نشان میدهد اسرائیل یک رژیم اشغالگر بر پایه جنایت و نژادپرستی به شمار میرود و اقدام به ارتکاب جنایات بینالمللی میکند و این مسأله احتمال سقوط آن را افزایش داده است.
آنچه که امروز در رژیم صهیونیستی و در میان جریانهای سیاسی آن رخ میدهد اختلافات مربوط به مسائل استراتژیک نیست بلکه مربوط به اتهامات دریافت رشوه از سوی سیاستمداران صهیونیست است که نشان دهنده وجود شکاف در این رژیم و عدم وجود توازن میان جریانهای سیاسی است.
این اتهامات نشان میدهد که بیشتر از یک نخست وزیر و یک مسئول صهیونیست، اقدام به دریافت رشوه برای تحقق منافع شخصی خود کردهاند و این شکاف در حال افزایش است.
رژیم صهیونیستی امروزه به دنبال آن است تا روابط خود را با کشورهای اطرافش عادی کند تا بدین ترتیب از لحاظ امنیتی نگرانی نداشته باشد همانطور که شاهد اقدامات برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در این خصوص از جمله پخش سریالهایی با محوریت عادی سازی روابط هستیم.
حقیقت آن است که کشورهای حامی مقاومت همواره تکیه گاه ملت فلسطین به شمار میروند و این ملت از زمان اشغال فلسطین تاکنون از مقاومت کردن خسته نشدهاند و به همین دلیل اسرائیل به دنبال ایجاد یک نظام امنیتی در اطراف خود است. ما شاهد آن هستیم که توافقنامههای سازش با اردن و مصر نیز نتایج مطلوب را برای تلآویو به دنبال نداشته است.
هر اندازه که صهیونیستها خود را به ادوات نظامی تجهیز میکنند، محور مقاومت نیز دست بسته نبوده و اقدام به افزایش قدرت نظامی خود میکند. تمام حمایتی که رژیم صهیونیستی از سوی جهانیان از آن برخوردار است نمیتواند مانع تحقق دستاوردهای مقاومت و آزاد سازی اراضی اشغال شده شود.
به سمت آزادسازی بلندیهای جولان و تمام اراضی اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی حرکت میکنیم. بنابراین رژیم صهیونیستی موفق نشده است که مقاومت را هدف قرار دهد و این رژیم به سمت نابودی حرکت میکند.
درگیری ما با صهیونیستها تنها بر سر زمین نیست بلکه ماهیت این درگیری، مبارزه با فکر و عقیده صهیونیستی است.
«شیخ محمد قدوره» عضو ارشد هیئت علمای فلسطین در لبنان: طبیعتاً دشمن اسرائیلی در طول این سالها توانسته روابط گستردهای را با کشورهای غربی و همچنین شماری از رژیمهای مرتجع عربی برقرار سازد. این رژیم در سطح داخلی همچون خانه عنکبوت سست و ضعیف است. امروز ما شاهد آن هستیم که دشمن صهیونیستی از یک آینده سیاه و تاریک هراسان است.
علت این ترس و هراس گسترده در صفوف صهیونیستها نیز به وجود مقاومت در مقابل آن باز میگردد. در عرصه سیاسی نیز اکنون میبینیم درگیریها و مناقشات گستردهای میان گروههای مختلف صهیونیستی وجود دارد. آنها هم اکنون بسیار تلاش میکنند تا این اختلافات سیاسی گسترده به جامعه صهیونیستی کشیده نشود.
از روز نکبت و در طول بیش از ۷۰ سالی که از اشغال کشور فلسطین سپری میشود، دشمن اسرائیلی از هیچ تلاشی برای خریداری مشروعیت و تثبیت جایگاه خود در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی، فروگذار نکرده است. چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی و بین المللی صهیونیستها همواره در صدد مشروعیت بخشی به پروژه غیرقانونی خود بودهاند اما هیچگاه در این زمینه توفیقی حاصل نکردند.
رژیم صهیونیستی برای برخورداری از این مشروعیت و همچنین برخورداری از جایگاهی با ثبات در اراضی اشغالی و منطقه دست به دامان دیگر کشورها نظیر مصر و اردن نیز شده است. اما با تمامی اینها، مقامات تل آویو هنوز نتوانستهاند به اهداف ترسیم شده خود در این زمینه دست پیدا کنند.
بدون هیچگونه شک و تردید باید گفت که انگلیس در پیدایش و تشکیل رژیم صهیونیستی نقش برجسته ای ایفا کرده است. من به ضرس قاطع تأکید میکنم که انگلیس مسئول اول کاشت این رژیم خبیث در دل امت اسلامی و عربی و به ویژه فلسطین، است. بنابراین، مسئول اول اشغال فلسطین توسط صهیونیستها به شمار میرود.
در خصوص ایالات متحده آمریکا و نقش آن نیز باید گفت که واشنگتن همواره از رژیم صهیونیستی حمایتهای مالی و سیاسی به عمل آورده است. آمریکا حامی اول اسرائیل است و هر نوع کمکی در زمینههای مختلف به آن ارائه کرده است. صهیونیستها سلسله حمایتهای مالی، سیاسی و امنیتی خود را از واشنگتن دریافت میکنند. آمریکا تأیید کننده تمامی اقدامات تروریستی رژیم اسرائیل در فلسطین و منطقه است.
بارها ثابت شده است که سامانه گنبد آهنین در مقابله با موشکهای مقاومت چه در غزه و چه در لبنان ناکارآمد بوده است. صهیونیستها علیرغم صرف هزینههای هنگفت برای خرید سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین نتوانستند هیچ موفقیتی در این زمینه حاصل کنند.
درحال حاضر، موشکهای مقاومت همچنان به عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی میرسد. پیشتر نیز مشاهده کردیم که موشکهای گروههای مقاومت فلسطین در نوار غزه به مرزهای تل آویو نیز رسید.
بنابراین، امروز ما شاهد آن هستیم که هیبت گنبد آهنین فرو ریخته و به تبع آن روحیه نظامیان صهیونیست نیز درهم پاشیده است. امروز گروههای مقاومت موشکهای نقطه زن و پیشرفتهای را در اختیار دارند که میتوانند دشمن اسرائیلی را به وسیله آنها زمین گیر کنند. امروز محور مقاومت از ایران گرفته تا یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین قبله جهاد و مقاومت هستند.
نظر شما