خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: پس از شیوع کرونا تنی چند از متفکران و شخصیتهای فرهنگی این ویروس را دموکرات خواندند، «چراکه تبعیض قائل نشده و هر کسی را که بدنش مستعد این بیماری باشد، از بین میبرد.» اما هرچه زمان پیش رفت بطلان این حرف بیش از پیش ثابت شد، چرا که طبقات بالای جامعه از نظر اقتصادی توانستند به دلیل تمکن بسیار در خانههای وسیع و مجهز خود به قرنطینه بروند و از بهترین خدمات پزشکی بهرهمند شوند، اما طبقات فرودست جامعه به دلیل عدم تمکن مالی ناچار شدند بین کار برای رفع گرسنگی و قرنطینه در «بیغولههای خویش» کار برای رفع گرسنگی و در نتیجه «در معرض ویروس» قرار گرفتن را انتخاب کنند.
در هر صورت کرونا تاثیرش بر طبقات متوسط و فرودست بیشتر بود و این عیان کردن تفاوت طبقاتی قطعاً در آینده فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در این باره با فرید قدمی به گفتوگو نشستیم. قدمی، نویسنده، مترجم و منتقد حوزههای ادبیات و فرهنگ است. به قلم قدمی بیش از ۳۵ عنوان کتاب تألیف و ترجمه منتشر شده است. «سیاست ادبیات: تزهایی دربارهٔ نوشتار» و رمانهای «پارههای پاریسی یا پورهٔ پنیر و پروست»، «زنها در زندگی من یا داف معبد دلفی» و «مایا یا قصهٔ آپارتمانی در خیابان کریمخان» از جمله تالیفات منتشر شده اوست.
«اولیس»، «تبعیدیها» و «مجموعه اشعار» هر سه از جیمز جویس، «ولگردهای دارما»، «هایکوهای آمریکایی» و «دور از بودا» هر سه اثر جک کروآک، «کریسمسِ گردی» از ویلیام باروز، «ای ناخدا ناخدای من» اثر والت ویتمن، «یکی آمریکا را به باد داد» نوشته امیری باراکا، «جلجتا» و «گربه و ماه» هر دو از ویلیام باتلر ییتس، «بارش کلاه مکزیکی: یک رمان ژاپنی» و «ویلارد و جایزههای بولینگاش: یک رمان زیادی جنایی» اثر ریچارد براتیگان، «روزهای آرام در کلیشی» اثر هنری میلر، «خفاشها در آستانه خودکشی» اثر سمیح القاسم و «آوازهای موتوری» نیکولا یانکوف واپتساروف، از جمله ترجمههای منتشر شده قدمی است.
در نقد دموکراتیک بودن کرونا بسیار میتوان گفت. اما اگر اجازه دهید بحث را با این سوال کلی شروع کنیم که به نظر شما کرونا چه اثری بر فرهنگ طبقه متوسط جامعه ایران گذاشت و این اثر در پس از کرونا به چه صورت خود را نشان خواهد داد؟
پیش از هر چیز بگذارید این نکته را برای شما روشن کنم که به نظر من در ایران دیگر طبقه متوسط به معنای اقتصادی کلمه نداریم. جامعه امروز ایران دو طبقه است: طبقه کارگر و طبقه اشراف؛ طبقه واسطی اینجا وجود ندارد. این اشراف به نظرم تازه به دوران رسیدهاند. یعنی معمولاً از طریق تصادف و رانت به ثروت غیر تولیدی کلانی رسیدهاند.
از طرف دیگر یک طبقه متوسط فرهنگی داریم که تحصیلکرده و دانشگاه رفتهاند و سطح مطالعاتی و آموزششان حتی از متوسط اروپاییها هم بیشتر است، اما به لحاظ اقتصادی کارگر است. یعنی برای یکسری کارفرما مشغول به کار است و نیروی کارش را به آنها میفروشد، آن هم با حداقل قیمت؛ حالا این کارگر یا یقه سفید است یا یقه آبی. یعنی چه مهندس باشد چه کارگر ساده در هر حال در زمره طبقه کارگر است.
در ایران دیگر طبقه متوسط به معنای اقتصادی کلمه نداریم. جامعه امروز ایران دو طبقه است: طبقه کارگر و طبقه اشراف؛ طبقه واسطی اینجا وجود ندارد اما در شرایط شیوع کرونا در این طبقه کارگر طیف یقه آبی اوضاع بدتری را پیدا کردند، چون به هر حال حقوق و مزایایشان به اندازهای نبود که بخواهند حتی برای سه ماه آینده پولی پس انداز داشته باشند تا در شرایط قرنطینه آن را هزینه کنند.
از یک طرف این طیف پولی برای رفتن به قرنطینه نداشتند، از طرف دیگر تبلیغات عظیمی توسط سیستم فرهنگی حاکمیت، صدا و سیما و حتی تلویزیونهای خارجی و تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان صورت میگرفت که در آنها تبلیغ و تشویق در خانه ماندن را کرده و به کسانی که بیرون میآمدند انگ میچسباندند و ترویج میکردند که این طیف مشتی کودنِ احمق بیمسئولیتاند. این مسائل باعث یک خشم طبقاتی چشمگیر میشود.
کسانی که حالا هم زندگی و سلامتیشان در معرض خطر ویروس کرونا است و هم از سالها پیش، حداقل از سال ۸۴ به بعد، فشار اقتصادی سهمگینی را تحمل و تجربه میکنند، فشاری که هر روز بدتر و بدتر میشود، اکنون یک انگ فرهنگی و اجتماعی هم دارد به آنها میچسبد. این انگ اجتماعی حتی به جایی رسیده که بسیاری از کسانی که به کرونا مبتلا میشدند بیماری خود را اعلام نمیکردند. انگار آن را یک چیز بدی میدانند و این تنها در ایران اتفاق افتاده و میافتد. چرا که با تبلیغاتی که در رسانهها شد هرکسی که کرونا گرفت، خود را انسانی کودن، احمق و بیمسئولیت یافت. این در روند درمان هم تأثیرات خود را گذاشت. چون همه خواستند بیماری خود را پنهان کنند و چه بسا مرگهایی که به خاطر اعلام نکردن کرونا یا حتی نرفتن به پزشک پنهان شده و میشود. این روند هم برای عموم بد است و هم برای کلیت اجتماعی خطر دارد.
چرا به این مرحله رسیدیم؟
به نظرم دوگانگی فرهنگی و اقتصادی حاکمیت روی این مساله کاملاً تأثیر گذاشت. حاکمیت و دولت از یک طرف از طریق تلویزیون مدام با افرادی که بیرون میآمدند، تحقیرآمیز برخورد کرده و خبرنگاران در گفتوگو با مردم در حالی که چهره مردم را نشان میدادند، مدام سعی در ابله نشان دادن آنها داشتند، از طرف دیگر همین حاکمیت شرایط اقتصادی حداقلی را برای طبقه بی سهم جامعه ایجاد نمیکرد که مردم در قرنطینه بمانند.
کارگران پولی برای رفتن به قرنطینه نداشتند، از طرف دیگر تبلیغات عظیمی توسط سیستم فرهنگی حاکمیت، صدا و سیما و حتی تلویزیونهای خارجی و تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان صورت میگرفت که در آنها تبلیغ و تشویق در خانه ماندن را کرده و به کسانی که بیرون میآمدند انگ میچسباندند و ترویج میکردند که این طیف مشتی کودنِ احمق بی مسئولیتاند مسلماً هر انسانی و حتی هر حیوانی که خود و زندگیاش را در خطر ببیند از مسکن خود بیرون نمیآید. حتی یک آهو در جنگل اگر دورش را حیوانات درنده گرفته باشند به طور غریزی از مخفیگاه و یا پناهگاهش بیرون نمیآید. انسان هم همینطور است. حتی اگر آموزش و فرهنگ را به کنار بگذاریم، میل به بقا و میل صیانت نفس در همه هست؛ وقتی کسی مجبور میشود این کار را بکند قطعاً یک شرایط خاصی دارد و آن شرایط در ایران مسلماً اقتصادی است. دولت از نظر اقتصادی این امکان را از مردم بویژه از طبقه کارگر میگیرد و در عین حال تحقیرشان هم میکند و این منجر به یک خشم طبقاتی میشود. به نظرم پس از کرونا از اعتراضات کارگری و طبقاتی به خشم صنفی و طبقاتی خواهیم رسید.
این خشم چه مختصاتی خواهد داشت و چه جریانی را درست میکند؟ آیا چیزی شبیه به مساله گران کردن بنزین توسط دولت خواهد بود؟
مسلماً در بزنگاهها این خشم خود را با مختصات ویژهاش نشان خواهد داد. به نظرم طبقه کارگر، طبقه بی سهمهای ایران، مترصد فرصتی خواهد بود تا این خشم را آشکار کند. بخشی از خشونت ماجرای بنزین به خاطر خشم بهحقی بود که در بسیاری به دلیل رفتار و کنش دولت ایجاد شده بود. رئیس دولت صحبتهایی کرد مبنی بر اینکه من تازه از جمعه یا شنبه فهمیدم بنزین گران شده است و… این بیمسئولیتی و تحقیر مردم باعث همان خشم شد. شما وقتی مردم را تحقیر میکنید نباید انتظار داشته باشید که واکنششان غیرخشمگین باشد. به نظرم این وضعیت در شیوع کرونا بدتر شده و این خشم به مراتب بیشتر شده است.
از طرف دیگر همه شاهد بودند که دولت مدام اخباری مبنی بر نداشتن بودجه برای اعمال شرایط قرنطینه منتشر میکرد، حتی تصمیم داشت که وام ناچیزی با سود ۱۲ درصد به مردم بدهد و از طریق پول یارانه آن را مستهلک کند. هرچند در نهایت این سود را برداشتند اما ایدهشان در کل دنیا خاص بود! از طرف دیگر تمام شرایط بیپولی را به گردن تحریمهای بینالمللی و آمریکا میانداختند و بعد این میان گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات منتشر میشود که در آن اشاره شده که چهار میلیارد و ۸۲۰ میلیون دلار، یعنی معادل همان پولی که ایران از صندوق بینالمللی پول برای مقابله با کرونا قرض خواسته بود، از بودجه مملکت گم شده است. گم شدن که معنا ندارد، رسانهها نمیتوانند بگویند که این پول چپاول شده است. این پول نابود شده و مردم طبیعتاً از خود میپرسند که پس پول هست اما برای ما نیست.
کافکا جمله مشهوری دارد به این شرح که خروارها امید وجود دارد اما نه برای ما، به نظرم در ایران مصداق جمله این میشود که خروارها پول هست اما نه برای ما. این حس در اغلب مردم که طبقه کارگر هم هستند وجود دارد.
بنابراین به نظر شما دوران پس از کرونا یک نظم جدیدی قرار است حاکم شود و این نظم با بی نظمی شروع خواهد شد؟
گمان نکنم بلافاصله پس از اتمام کرونا چنین چیزی داشته باشیم. به محض اتمام کرونا بسیاری که نزدیکانشان را از دست دادهاند، مشغول سوگواری میشوند و جامعه تازه از بهت دشمن نامرئی در خواهد آمد. تا جامعه بخواهد به خودش فکر کند که چه شرایطی را گذرانده و از شوک دربیاید مدتی طول خواهد کشید، اما به محض اینکه اتفاق خاصی مثل جریان گران شدن بنزین رخ دهد، آن زمان تمام خشمها بروز پیدا میکند. خشم پنهانی ایجاد شده در هر حال در اولین فرصت پس از شوک خودش را بروز میدهد اما اینکه این خشم چگونه رخ نشان خواهد داد، بستگی به شرایط سیاسی و اجتماعی و شرایط ما در عرصه بینالمللی خواهد داشت.
صنایع فرهنگی پس از کرونا چه وضعیتی پیدا خواهند کرد؟ به هر حال اقتصاد مساله اصلی است وقتی ما شاهد فروپاشی اقتصاد باشیم صنایع فرهنگی از آن متأثر خواهند شد. بسیاری از وجوه صنعت فرهنگ به گل نشسته از کتابفروشی تا تئاتر و سینما و همه درخواست کردند که نیازمند کمک هستیم. آیا ممکن است در زمینه محتوا به چیزهای جدید برسند یا ممکن است همان مساله اقتصاد ضعیف نگذارد دوباره قد علم کنند؟
این مساله چند وجه دارد. نخستین وجهش در فضای عمومی فرهنگ است. خرید و فروش کتاب و رفتن به سینما و تئاتر به صورت طبیعی مثل حوزههای دیگر کنسل شده است. این آسیبی فرهنگی نیست، بلکه آسیب اقتصادی است به نهادهای فرهنگی مثل ناشران و سالنهای تئاتر و سینما. هرچند که تعداد مترجمان و نویسندگانی که زندگیشان از طریق حقالتالیف یا حقالترجمه بگذرد، اندک است، اما آنها هم به لحاظ اقتصادی متضرر شدهاند.
کافکا جمله مشهوری دارد به این شرح که خروارها امید وجود دارد اما نه برای ما، به نظرم در ایران مصداق جمله این میشود که خروارها پول هست اما نه برای ما. این حس در اغلب مردم که طبقه کارگر هم هستند وجود دارد به هر حال بخش فرهنگی جامعه به لحاظ اقتصادی به شدت متضرر شده است اما این آسیب اقتصادی است و نه فرهنگی. آسیب فرهنگی رخ نداده چون به هر حال کسانی که کتابشان را میخواندند یا فیلم میدیدند کماکان نیز کتاب میخوانند و فیلم میبینند. حال ممکن است این کتاب خواندن یا فیلم دیدن در کامپیوتر، گوشی موبایل یا تلویزیون باشد. مردم علایق فرهنگیشان را دنبال میکنند، اما خود این بحران کرونا مسائل جدیدی را برای متفکرها و نویسندگان بوجود میآورد. از جمله بسیاری از دوگانگیهای سیاسی و فکری که میان روشنفکران وجود دارد قطعاً مورد شک قرار میگیرد.
به عنوان مثال یکی از اتفاقات مهمی که رخ داد مواجهه روشنفکران بینالمللی با کرونا بود. همان اوایل شیوع که هنوز موج شدید کرونا به ایتالیا نرسیده بود، جورجو آگامبن مقالهای نوشت و در آن گفت که این ویروس چیز سادهای مثل آنفولانزاست، همانطور که چینیها میگویند؛ اما دولتها میخواهند از آن سواستفاده کرده تا وضعیت استثنایی پلیسی ایجاد کنند.
تحلیلهای غلط میان متفکران چپ کم نبود و دلیل آن هم اعتماد کلی است که به دولتهای شرقی بویژه چین و روسیه دارند و بیاعتمادی کلی به دولتهای غربی. نتیجه این اعتماد را دیدیم که منجر به چه فاجعهای شد. به همین دلیل از این به بعد متفکران چپ مقابل چین جبههگیری خواهند کرد. متأسفانه این چند دهه اخیر روشنفکران ما بویژه چپها نسبت به مساله دولتهای شرقی مثل چین و روسیه غیرانتقادی برخورد کرده و مدام مشغول نقد غرب بودند. یک دو قطبی شرق و غرب ایجاد کرده و خود را متصل به شرق دانسته و فقط غرب را نقد میکردند. کرونا به این وضعیت پایان میدهد.
کرونا از نظر سیاسی یک نکته مهم برای ما داشت؛ اینکه دولتی مثل چین که در آن آزادی وجود ندارد و معلوم نیست در آنچه اتفاقاتی رخ میدهد و همه چیز تحت کنترل دولت است، چقدر چنین رخدادی میتواند بحرانی بینالمللی ایجاد کند. نمیتوان گفت که آن شیوه چینی است و این هم شیوه ماست و… همه شیوههای سیاسی روی هم تأثیر میگذارند. کرونا نشان داد که زندگی سیاسی و فرهنگی در چین میتواند زندگی سیاسی و فرهنگی در ایسلند را هم به نحو شدیدی متأثر کند. از طرفی دیگر در غرب، از دهه ۹۰ به بعد از شوروی چیزی به مثابه شر مطلق ساخته شد. دلیل آن هم اتفاقاتی بود که در شوروی رخ داد. در تفکر غربی به دلیل شر مطلق شوروی، نظام پارلمان دموکراسی مبتنی بر بازار آزاد معرفی شد. اما در بحران اخیر همه شاهد بودند که از این بازار آزاد چقدر متضرر شدهایم.
کرونا نشان داد که زندگی سیاسی و فرهنگی در چین میتواند زندگی سیاسی و فرهنگی در ایسلند را هم به نحو شدیدی متأثر کند جالب است همه کسانی که مرتب از بازار آزاد و عدم دخالت دولت دفاع میکردند، همه دست به دامن دولتها شده و انتقاد کردند که چرا دولتها دخالت نمیکنند؟ این روند باعث برعکس شدن برخی جریانات شد. مثلاً در اسپانیا به دلیل بحران کرونا بیمارستانهای خصوصی، ملی اعلام شدند. یا در برخی از ایالتهای آمریکا، گمانم در کالیفرنیا، بسیاری از هتلها ملی شدند تا بیخانمانها را ساماندهی کنند. این یک وضعیت استثنایی مثبت در دل سرمایهداری بود که میتواند دائمی هم باشد. بهنظرم باید همیشه این را در ذهنمان داشته باشیم که سرمایهداری خودش یک وضعیت استثنا در زندگی بشر است: حالا چه سرمایهداری رانتی ایران باشد، چه سرمایهداری نولیبرال امریکایی، چه سرمایهداری میلیتاریستیِ چینی.
بنابراین کرونا باعث شد تا وظیفه دولتها در مساله بهداشت عمومی به یادشان بیاید؟ عجیب آنکه در برخی نظامهای لیبرال مثل ایران سعی داشتند بهداشت را نیز خصوصی کنند! یعنی مساله بهداشت را نیز وارد بازار آزاد کنند و این بسیار میتواند خطرناک باشد.
اول از همه این را باید گوشزد کنیم که ما نظام لیبرال نداریم، اگرچه تمام معایب این نظام را در خود جمع کردهایم. کرونا به ما یاد داد که اهمیت نظام بهداشتی چقدر زیاد است. یکی از پیامدهای خصوصی سازی این است که توان هزینه پردازی از دولت کسر میشود؛ و افرادی که دارند به واسطه رانتهای خصوصی سازی از ثروت بهرهمند میشوند و در ظاهر سطح تولید را بالا میبرند و به استدلال لیبرالها سود کارشان به کل جامعه میرسد - ممکن است اینطور هم باشد - در شرایط خاص حاضر نیستند پولشان را برای سلامتی مردم خرج کنند. اتفاقی که دو دهه پیش در یونان رخ داد. دولت از سرمایهگذاران حمایت کرد. قیمت نیروی کار را پایین آورد و فشارها بر طبقه کارگر وارد شد و تولید بالا رفت. اقتصاد پیشرفت کرد اما به محض اینکه دوران رکود شد دیگر آنهایی که ثروت را به خاطر این کار دولت و از طریق مردم به دست آورده بودند حاضر به هزینه پردازی نبوده و به کشورهای دیگر رفتند و یونان ماند و رکود اقتصادی. اکنون این اتفاق دوباره در اشل بین المللی در حال رخ دادن است. همه کشورهایی که سرمایههایشان را از بازار آزاد و نیروی کار ارزان به دست آوردند حالا حاضر به هزینه پردازی برای مردم نیستند. در حالی که اگر واقعاً اقتصاد سالم و شفاف و سوسیالیستی به معنای واقعی کلمه بود دولت میتوانست به خوبی وضعیت را کنترل کند. آلمان را نگاه کنیم، بهخاطر قدری اصلاحات سوسیالیستی در ساختارش به بهترین وجه با کرونا مقابله کرد، درست نقطهی مقابل امریکا.
درباره وجه ناتوانی از هزینه پردازی هم باید به بحث ژرژ باتای درباره اقتصاد عام و اقتصاد محدود شده رجوع کرد. باتای میگوید جامعهای که نتواند پول و سرمایه خود را خرج کند مجبور به هزینه پردازی ناخواسته میشود. اکنون وضعیت بینالمللی همین است. اگر کشورها به جای اینکه در علوم نظامی و مسابقه تسلیحاتی پول وحشتناکی خرج کنند، در بخش سلامت هزینه میکردند، جهان به هیچ وجه با این بحران مواجه نمیشد. اتفاقی که در کوبا افتاد چه بود؟ کوبا علیرغم اینکه فقر اقتصادی زیادی دارد اما هر پنج خانواده یک پزشک دارند و از همان اول توانستند به خاطر سطح بهداشت و سطح سلامت بالا، کرونا را کنترل کنند. کوبا کمترین آمار جهانی را در مرگ و میر کرونا دارد. اما کرونا در همسایگی کوبا در آمریکا که ثروتمندترین کشور دنیاست و سال ۲۰۱۹ سرمایه گذاریاش در بخش نظامی دهها برابر سرمایه گذاریاش در بخش سلامت بوده است، مرگ و میر بالایی داشت. در حالی که اصلاً جنگی وجود نداشته و جهان دچار جنگ نیست. چرا آمریکا باید این همه بودجه نظامی داشته باشد؟
در ایران هم وضعیت توسعه بهداشت در خلأ است و هیچگونه سرمایه گذاری خاصی روی آن نمیشود. حتی وزیر بهداشت قبلی یعنی قاضی زاده هاشمی، علاقه بسیاری داشت که بخش درمان را خصوصی و مثلاً توریسم درمانی راهاندازی کند. یعنی شما از مساله درمان که باید خدمات هزینهپردازانه به شهروندان باشد شروع به پول درآوردن بکنید. فاجعه محض است! در این نگرش حاکمیت سرمایه بر جان انسان آشکار است. به جای اینکه خدمت کنید مردم را به شکل پول ببینید. فکر میکنم پایان کرونا آغاز جهشی سوسیالیستی در سراسر دنیا خواهد بود، آغاز جنبشهای جهانی پرشور برای احیای سلامت عمومی رایگان، کاهش بودجههای نظامی، و افزایش آزادی. کرونا بهخاطر نبود آزادی در چین شروع شد و شدت گرفت و قربانیاناش اغلب قربانیان نظام اقتصادی غیرسوسیالیستی بودند. دست نامرئی بازار که لیبرالها مدام ازش حرف میزنند حتی برای دفن مردگانمان نیز نیامد.
نظر شما