به گزارش خبرگزاری مهر، در دومین قسمت از فصل جدید برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» که شنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۹۹ از شبکه چهار سیما روانه آنتن شد، کتاب «مغزینه توجه و تمرکز» تألیف حمیدرضا پوراعتماد مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
کوروش علیانی، مجری کارشناس برنامه در ابتدا این پرسش را مطرح کرد که آیا تاکنون کسی به شما گفته که این کتاب مانند کتاب بچههاست؟
حمیدرضا پوراعتماد در پاسخ گفت: بله خودمان گفتهایم. گاهی شما یک مسئله فلسفی یا یک استراتژی بزرگ را به یک سنگریزه تبدیل میکنید که راحت برداشته شود. دنیایی از علوم انسانی و علوم فنی و مهندسی پشت این کتاب است. گاهی برای یک اقدام مهم که یک دلیل فلسفی در پشت آن است نیازمند تبدیل آن به یک محصول کودکانه و ساده هستید. علاوه بر این، قصدمان این بوده که کودکان از این کتاب استفاده کنند. این کتاب برای کودکانی است که تازه وارد مدرسه شدهاند و نگران توجه و تمرکزشان هستیم، اما در پشت آن به این فکر میکنیم که چگونه میتوان سرانه ملی مغزهای برتر کشور را افزایش داد؟
مجری برنامه در ادامه گفت: بارها برنامه ساختهایم و گفتهایم که تبلت و گوشی هوشمند و اینترنت برای بچهها بد است، اما چرا شما در این کتاب سیدی و اینترنت را توصیه میکنید؟
حمیدرضا پوراعتماد پاسخ داد: سم اگر به اندازه خودش باشد دارو و اگر بیشتر باشد مرگبار است. این قاعده در این کتاب رعایت شده و این چیزها باید با ترتیب و مقدار مشخصی در اختیار گذاشته شود. یافتهها نشان داده این مسائل کمککننده است و میتواند توجه کودکان را مدیریت کند. ما خیلی از فناوریها را وارد کردهایم، اما فرهنگ آن را نیاوردهایم. فرهنگ استفاده خیلی مهم است. برای مواجهه کودکان خردسالمان با فضای مجازی چه اقداماتی برای واکسینه شدن انجام دادهایم؟ درحالیکه کشورهای دیگر انجام دادهاند.
نویسنده کتاب «مغزینه توجه و تمرکز» افزود: یکی دیگر از اهداف این کتاب این است که نشان دهد از این تکنولوژیهای جدید چه استفادههایی میتوان کرد. در یکی از کشورها برای کودکانشان آموزش تفکر نقاد را شروع کردهاند. ما فقط محدودیتهای بیرونی قرار میدهیم. ما میترسیم که کودکانمان سؤال کنند و میخواهیم منفعل باشند، چون مدیریتشان راحتتر است. این مخصوص ما و فقط مخصوص امروز و دیروز نیست. شورای عالی انقلاب فرهنگی کار قشنگی را آغاز کرده و آن هم بازنگری و تحول در سیستم آموزشوپرورش است که این سؤال را مطرح میکند که ما چگونه کودکانمان را تربیت کنیم.
رئیس پژوهشکده علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: در این کتاب درباره سرمایه شناختی که برگرفته از سرمایه فرهنگی است، صحبت کردهایم. این یک تئوری شناختهشده فرانسوی در حوزه مردمشناسی و فلسفه است. سرمایه شناختی به احساسات و عواطف نیز توجه دارد و واقعاً یک سرمایهای است که مثل پول میتوان آن را معامله کرد. ۲۰ سال طول کشید که این تئوری در علوم شناختی بیاید و این مطرح شود که با سرمایه شناختی، مغز برتر و کارآمد می شود که سرمایه و ثروت ملی است.
وی اضافه کرد: این طرز فکر مبنای مدیریت استراتژیک برخی کشورها شده تا خود را به این هدف برسانند فلذا استفاده از یافتههای ژنتیک با هدف به دنیا آوردن مغز برتر و نه جذب صرف مغزهای برتر را در دستور کار خود قرار دادهاند. از طرفی استفاده در تعلیم و تربیت، فناوری اطلاعات، ارتقای توانمندیهای شناختی جامعه، توانبخشی کودکانی که اختلالات شناختی دارند و … کاربردهای دیگری است که امروز به آن پرداخته میشود. هر کدام از این اقدامات ما را یک قدم به سمت افزایش سرمایه ملی میبرد. تواناییهای شناختی از جمله توجه و تمرکز یکی از هستههای اصلی فعالیتهای آموزشی و فعالیتهای روزمره ماست.
مجری برنامه در ادامه این سوال را مطرح کرد که اگر توجه ما خیلی بالا رود که کنترل ما به بقیه رفتارهای ما کمتر شود چه؟ آیا این کتاب نمیتواند این پیامد منفی را داشته باشد؟
حمیدرضا پوراعتماد در پاسخ عنوان کرد: به این مسئله توجه تونلی میگویند. این کتاب به هیچ وجه ما را به این سمت نمیبرد. اگر ما نسبیت علمی را بپذیریم باید بگوییم که هیچ سندی نداریم که به این سمت ببرد.
مجری برنامه سپس گفت: من نگران این هستم که چندین متخصص دانشگاهی یک کتاب ۱۰۰ صفحهای نوشتهاند که به بچه بگویند برو و بازی کامپیوتری انجام بده!
حمیدرضا پوراعتماد گفت: هدف اول این کتاب کودکاناند. جای نگرانی برای این مسئله نیست. وقتی علم به محصولات به ظاهر کودکانه که هدفی دارد تبدیل میشود معلوم میشود که از پس کارمان برآمدهایم. مجموعههایی وجود دارند که مباحث عمیق فلسفی را به کارتون تبدیل میکنند و آن را انتقال میدهند. ما بیشتر باید بر روی این موضوع کار کنیم. باید این فرهنگ را افزایش دهیم تا مردم از مباحث فلسفی نترسند و به این مسائل فکر کنند.
وی افزود: هدف بزرگ این کتاب افزایش سرانه مغزهای برتر است. این کتاب در بین عملکردهای شناختی بر روی توجه تمرکز کرده است. این کتاب هم برای کودکان و هم بزرگسالان قابل استفاده است. درست است که ظاهراً این کتاب برای کودکان است، اما بزرگسالانی که از این کتاب استفاده کردند هم نتایج خوبی گرفتهاند. وقتی ما برای رسیدن به هدفی که عرض کردم گروه هدفمان کودکان بوده چه راهی جز نوشتن این کتاب به این شکل بود؟
حمیدرضا پوراعتماد خاطرنشان کرد: ما هنوز درگیر مسائل سختافزاری هستیم. گاهی اوقات ایجاد یک تغییر بسیار دشوار است. چقدر در طول روز از هم میپرسیم که حال مغزمان چطور است؟ اهمیت فکر در تصمیمگیریها برای ما مشخص نیست و به همین خاطر هم در حادثه سیل و هم کرونا مشکلات مشابهی برای ما تکرار شد. اگر به فکر بالا بردن سرانه ملی مغز باشیم آنوقت به راههای آن فکر میکنیم. مثلاً در تصادفات آسیب مغزی بسیار شایع است. پس به فکر خواهیم افتاد که آمار تصادفات را کاهش دهیم. یا ازدواج افراد با هوش بالا منجر به بالا بودن هوش فرزندان خواهد شد و میتوان به این نکته توجه داشت.
وی سپس اظهار داشت: دستکاری ژنتیک، توانبخشی شناختی و … نیز کارهایی است که در کشورهای مختلف برای افزایش مغزهای برترشان دارند انجام میدهند. دیگر رقابت در سرزمین و جمعیت و… نیست، بلکه در مغز برتر است. ما این نکات را تبدیل به محصولی کردهایم که به دست کودک بدهیم تا بازی کند، اما پشتوانه علمی دارد. علم زمانی ارزش دارد که به درد مردم کف خیابان بخورد.
حمیدرضا پوراعتماد در ادامه در پاسخ به این سوال که اولین جرقههای این کتاب از کجا آمده، گفت: از زمانی که در دانشگاه تهران دانشجوی کارشناسی بودم و شاگرد خانم دادستان بودم که ایشان هم از شاگردان پیاژه بودند به این موضوع توجه داشتم. روی کسانی که اختلالات یادگیری دارند، کار میکردم. ۳۰ سال بعد محصولی را با چند نفر از همکاران تولید کردیم که با آن بتوان به این افراد کمک کرد. دغدغه ما این بود و هست که چطور میتوانیم سرانه مغزهای برترمان را یک پله بالاتر ببریم؟ اولاً میتوانیم کسانی که دچار ناتوانیهای ذهنی هستند را یک مرحله بالا ببریم. ثانیاً برای عموم افراد جامعه این ارتقا را انجام دهیم.
وی در پایان گفت: امیدوارم به سمتی برویم که مسئله سلامت مغز را نیز همانطور که به سلامت پوست و قلب و … توجه میکنیم مورد توجه قرار دهیم. بخشی از فرهنگمان شود و از این سرمایه ملی مراقبت کنیم. خوشبختانه در نهادهای بالادستی ما امروز به این مسئله توجه وجود دارد. حفظ کردن بس است. باید ببینیم چگونه بچههایی تربیت کنیم که بهتر فکر کنند، تشریک مساعی داشته باشند و با هم حل مسئله کنند.
همچنین در این برنامه در آیتم کتابدار برنامه سیامک محبوب، کتابدار و پژوهشگر، تجربههای خود در زمینه کتاب خواندن و اینکه چه بخوانیم و چطور بخوانیم را بیان کرد.
فصل دوم «چراغ مطالعه» که به کتب روانشناسی میپردازد، با تهیهکنندگی مرتضی روحانی و یاسر غفاری و با سردبیری مجتبی طالقانی، در گروه فرهنگ و اندیشه شبکه ۴ تولید شده است و شنبهها ساعت ۲۱ پخش میشود. بازپخش این برنامه نیز یکشنبهها ساعت ۱۷ و جمعهها ساعت ۹ خواهد بود.
نظر شما