به گزارش خبرنگار مهر، دانش و بینش دو مشخصه عمده حیات انسانى و وجه تمایز آن با سایر نمودهاى حیات در پهنه گیتى هستند. اگر این دو عنصر ارجمند به ساحت عمل راه نیابند و بر اخلاق و منش و رفتار انسانى اثرنگذارند، حرمت و کرامت انسانى شکل نخواهد گرفت و آدمى چون ظرفى گلین خواهد بود که در آن جواهراتى چند نهاده اند بى آن که ظرف کمترین ارزش افزوده، یافته باشد.
دانش در این میدان با همه ارجمندى که دارد تنها یک ابزار و ضرورت است و بینش و ایمان, یک گذرگاه است و اخلاق و عمل مقصد و نتیجه نهایى آن.
اهل سیاست و حکومت و مدیریت او را به عنوان یک رجل سیاسى و اهل فقه و فلسفه و عرفان او را به عنوان یک فقیه، فیلسوف و معلم عرفان نظرى مى شناسند و کاوشگران علوم تربیتى و رهروان عرفان عملى و شیفتگان اخلاق و منش انسانى او را به عنوان انسانى نمونه و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهى معرفى مى کنند.
امام خمینى(ره) به عنوان یکى از وارثان خط انبیا و اولیاى الهى، چهره اى است که باید بخش عظیمى از موفقیت هاى او را در شخصیت عملى و اخلاق او جست وجو کرد. البته عمل و اخلاق شایسته در سطوح عالى و در گستره مسائل انبوه اجتماعى، حاصل ضرب علم و ایمان است، هر چند در سطوح آغازین ریشه در فطرت و سرشت انسان دارد.
این است که امام خود نیز به آثار علمى ـ اخلاقى خود عنایت بیشترى داشت تا سایر آثار علمى خویش و در وصیت خود سفارش کرده است که از ضایع شدن آثار خطى ایشان جلوگیرى شود، به ویژه کتاب هاى اخلاقى که به رشته تحریر درآمده است.
آثار اخلاقى امام به دو بخش آثار نظرى و آثار عملى قابل تقسیم است. آثار نظرى امام مطالبى است که ایشان با عنوان مباحث عرفانى یا نکته ها و توجیه هاى اخلاقى در کتاب ها و سخنان خود بیان داشته است و آثار عملى ایشان منش ها و روش هایى است که در زندگى اجتماعى و سیاسى به کار بسته و ما از آنها برداشت اخلاقى داریم.
شیوه اخلاقى امام
امام از آن جهت که فیلسوفى عارف است در زمینه اخلاق عرفانی و سیر و سلوکی همچنین اخلاق عقلی و فلسفی دستى قوى داشته است. به هر حال اخلاق عرفانى را هم دریافته وهم مورد توجه قرار داده است با این تفاوت که اگر عارفان در مباحث عرفانى به مخاطبان اصطلاح شناس و داراى سطح خاصى از سیر و سلوک توجه داشته اند و همواره در قالب عبارات و تعابیر و اصطلاحات فنى سخن گفته اند و راه نموده اند، امام، هم در آن سطح حرکت کرده و هم اخلاقى عرفانى ـ اجتماعى به مخاطبان عام ارائه داشته است و این همان ویژگى است که مسلک اخلاقى امام را بیش از سایر مسلک ها به روش قرآنى نزدیک کرده است.
مطالعه و تأمل در آثار و رفتار امام نشان مى دهد که وى بیش از آن که از مسلک هاى فلسفى و عرفانى خاصى متأثر باشد، روحش از رهنمودهاى قرآن و عترت سیراب شده است و بهترین دلیل آن، جامعیت، فراگیرى و تعادل رفتارى اوست . جامعیت و تعادلى که در روش هاى ابداعى بشر شاهد آن نیستیم.{
امام بر روش عرفانى سیر و سلوک و تزکیه و اخلاق صحّه گذاشته و با این حال جریان هاى ساختگى ریاضت هاى صوفى گرانه و باطنى گرى را نفى کرده است.
پایه هاى سلوک اخلاقى و عرفانى امام
روش عرفانى و سلوک اخلاقى امام داراى اصول بنیادین و پایه هاى چندى است که مهم ترین آنها موارد زیر است:
پایبندى به شریعت
انسان با توجه به محدودیت هاى خاص ذهنى و عملى خود بیشتر نگاه جامع به مسائل را فرو مى نهد و در میدان باور و عمل گرفتار افراط و تفریط مى شود. از این رو در زمینه تزکیه معنوى و اخلاقى نیز گروهى کاملاً ظاهرگرا و عده اى به شدت باطن گرا شده اند. در حالى که آئین متعالى براى امت اعتدال در تمسک به ظاهر و اهتمام به باطن است به طورى که هیچ کدام آسیب نبیند و حق هر یک ادا شود. امام در این زمینه مى نویسد:
"و بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منکشف شود."
درموردى دیگر درباره التزام به آداب شریعت مى نویسد:
"و این یکى ازمهماتى است که باید نفوس ضعیفه ما به آن خیلى اهمیت دهند و مراقبت کنند که آثار ایمان در جمیع ظاهر و باطن و سر و علن، نافذ و جارى باشد."
آموختن از استاد و پرهیز از خودمحورى
امام با الهام از آیات قرآن که ارسال رسولان و تعیین اسوه و الگوى عملى را براى تزکیه و تهذیب و تعالى انسان ها ضرورى دانسته است و نیز آیاتى چون آیات مربوط به رویارویى موسى(ع) با فردى که سمت استادى بر او داشت ـ خضر نبی(ع) ـ و نیز با توجه به این که حرکت بدون راهنما در مسیر سلوک عرفانى و اخلاقى، به طور معمول لغزشگاه هاى فراوان داشته، بر این نکته تأکید دارد که سالکک طریق عرفان که تزکیه و تهذیب اخلاقى ثمره طبیعى و ضرورى آن است مى بایست به استادى بصیر و آزموده اقتدا کند و با امامى وارسته در راه تقرب به خداوند و رهایى از نفس عروج نماید.
"لازم و ضرورى است که این عمل (میزان مدارا با نفس و اندازه نیاز واقعى آن به لذت هاى حلال) با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردى کامل و راهبرى دانا و توانا که دلیل راه باشد, انجام گیرد.
قطع این مرحله بى همرهى خضر مکن ظلمـات است بترس از اثر گمـراهـى
و اگر کسى را نفس و شیطان غرور دهد که با وجود قرآن و علم شریعت که جمله بیان خداست، سالک را چه احتیاج به دلیل است؟ جواب این است که شک نیست که این راه را جز با چراغ شریعت و هدایت قرآن نمى توان طى کرد… (چنان که در امراض جسمى به طبیبى نیاز است) همچنین در امراض قلبى و بیمارى هاى روحى تنها دسترسى به علم شریعت کافى نخواهد بود، بلکه باید تعیین داروهاى معنوى بانظر طبیب متخصص باشد که فرمود: طبیب دوار بطبه قد أحمى مواسمه و أحکم مراسمه."
بر این اساس امام در مباحث اخلاقى خود دانشوران حوزه هاى علمیه را نیز به تعیین استاد اخلاق براى خویش دعوت مى نمود و مى فرمود:
"چگونه است که علم فقه و اصول استاد و مدرس لازم داشته باشد، ولى علوم معنوى و اخلاق نیاز به معلم نداشته باشد."
باور به مقامات معنوى
امام یکى از موانع دستیابى به مراتب معنوى را انکار و ناباورى آن مقامات مى داند چرا که وقتى انسان منکر امرى باشد در راه دستیابى به آن تلاش نمى کند. از این رو به نظر ایشان بدترین آفت اصلاح نفس و خودسازى بى اعتمادى و بى اعتنایى به مراتب کمال است.
"بدترین خارهاى طریق کمال و وصول به مقامات معنویه که از شاهکارهاى بزرگ شیطان قطاع الطریق است, انکار مقامات و مدارج غیبیه معنویه است که این انکار و جحود سرمایه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خمود است و روح شوق را که براق وصول به کمالات است مى میراند و آتش عشق را که رفرف معراج روحانى کمالى است خاموش مى کند پس انسان را از طلب بازمى دارد."
مراحل راهبردى مجاهده با نفس ازمنظر امام:
امام خمینى براى تهذیب و تزکیه نفس و سیر و سلوک اخلاق مراحلى را برمى شمارد که با منازل سیر و سلوک و مراتب خودسازى که اهل اخلاق شمرده اند، اندکى تفاوت دارد. اصحاب اخلاق و عرفان، چهار منزل، هفت منزل، چهل میدان تا صد مرحله، بیش و کم شمرده اند اما امام مراحل (مجاهده با نفس) را چهارمرتبه دانسته است:
تفکر
امام در تأکید بر ضرورت تفکر در هدف آفرینش و فرجام هستى و… مى فرماید:
"امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس اماره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند و موفق شوى به منزل دیگر از مجاهده. "
امام خمینى(ره) براى تفکر درجات و مراتبى قائل است که هر مرتبه نتایجى دارد، مانند تفکر در حق و اسماء و صفات و کمالات او یا تفکر در لطایف صنعت و اتقان نظام آفرینش و دقایق خلقت و اسرار هستى، افلاک، نظم سیارات و اسرار آفرینش خود انسان که پس از این جاى تردید و غفلت نمى ماند .
عزم
در مسیر مجاهده با نفس، دومین منزل، (عزم) است که عبارت است از:
بناگذارى و تصمیم برترک معاصى و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات و بالأخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلى و شرعى نماید .
امام خمینى به نقل از مشایخ خود درباره اهمیت عزم مى نویسد: "عزم، جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.
و در جاى دیگر مى نویسد:
"عزم و اراده قویه در آن عالم خیلى لازم است و کارکن است. میزان یکى از مراتب اهل بهشت که از بهترین بهشت هاست اراده و عزم است که انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد داراى آن بهشت و مقام عالى نشود.
مشارطه، مراقبه و محاسبه
امام پس از تفکر و عزم براى جهاد با نفس وخودسازى، مشارطه و مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است:
"مشارطه آن است که در اول روز مثلاً باخود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک وتعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد… پس از این مشارطه وارد (مراقبه) شوى و آن چنان است که در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل کردن به آن و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خداست بدان که این از شیطان و جنود اوست که مى خواهند تو را از شرطى که کرده اى باز دارند.
تذکر پیوسته
در دیدگاه امام خمینى(ره) یاد تمام و کمال الهى راه لقاء خدا و عامل تقرب به درگاه خداوند متعال است. امام با استفاده دقیق و لطیفى از قرآن این برداشت عرفانى و اخلاقى را یادآور مى شود.
اخلاص، توصیه محورى امام
از توصیه هاى اخلاقى که امام خمینى(ره) بدان بسیار توجه داشته و با استناد به آیات قرآنى همواره بدان اهتمام مى ورزیده خالص کردن انگیزه ها و اعمال براى خداست، اخلاص، هم درعمل و هم در نیت، زیرا میزان و معیار در اعمال, انگیزه هایى هستند که مقصد اعمال قرار مى گیرند.
هرگونه قصد و آهنگ غیرالهى، یک نوع شرک و ضد توحید به شمار مى آید، انگیزه هایى مانند خودبینى، خودخواهى، غرور، عجب، خودبزرگ بینى، تحقیر دیگران، خودستایى، تظاهر، خودنمایى و… (شرک خفى) شمرده مى شوند و باعث بیگانه شدن از حق هستند.
امام مراتب اخلاص را چنین بیان مى کند:
1. تصفیه عمل از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها.
2. تصفیه عمل از دستیابى به مقاصد دنیوى و رسیدن به مقصودهاى فانى و زودگذر.
3. تصفیه عمل از رسیدن به جنات جسمانیه و حور و قصور و امثال آن از لذات جسمانیه.
4. تصفیه عمل از خوف عقاب و عذاب هاى جسمانى موعود.
5. پیراستن عمل از رسیدن به سعادت عقلیه و لذّات روحانیّه دائمه ازلیه ابدیه.
6. تصفیه عمل ازخوف عدم وصول به این لذات و حرمان از این سعادات.
عشق به انسان ها، تبلور اخلاق و عرفان امام
آنچه بیش از همه عناصر و ویژگى ها اخلاق و عرفان امام را صبغه قرآنى بخشیده است عنصر خدمت و خیراندیشى و ایثار براى بندگان خداست. عنصرى که ناب ترین و نایاب ترین آن در وجود انبیاى الهى یافت مى شد و آنان را از حد یک معلم تا اوج یک پدر دلسوز و شیفته انسان ها ارتقا مى بخشید. این نکته اى است که در کمتر کتاب عرفانى و اخلاقى به این شکل دیده مى شود و امام به توضیح و ترسیم آن پرداخته و خود عامل به آن بوده است .
در دیدگاه امام فلسفه نبوت و هدف اصلى پیامبران, هدایت انسان است چنان که قرآن کتاب انسان سازى است دغدغه اصلى پیامبران سرنوشت آدمى بوده است دانش ایشان تربیت انسان بوده و همواره نگران بوده اند که چرا گمراهان و کافران رو به روشنایى ندارند و به سوى سعادت نمى آیند.
امام حتى از نمونه هاى به ظاهر قهرآمیز و خشن زمان پیامبر, برداشت عطوفت آمیز وعشق ورزانه دارد .
نظر شما