به گزارش خبرگزاری، از مجموع آیات دین و شریعت، مفسرین چنین تلقى مى شود که دین همان مجموعه تعالیم و سیره قولى و عملى صاحبان دین براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را گویند.
امام خمینى(ره) و علامه طباطبائى صاحب تفسیر المیزان و کثیرى از شاگردان ایشان به این قول ملتزم شدهاند.
تحلیل و تفسیر امام خمینى (ره) در این باب این است که دین به مجموعه قوانینى گفته مىشود که در راستاى سعادت دنیا و آخرت انسانها تدوین و تنظیم شده است.
ایشان در محدود کردن دین به امور شخصى شدیدا مخالفت ورزیده و بیش از آنکه به جنبه فردى دین توجه داشته باشد به ابعاد اجتماعى آن اهتمام دارد و در مقابل آنان که با تنگ نظرى، دین الهى را مورد تحلیل خود قرار مىدهند شدیدا مىتازند و مىفرمایند:
«دین الهى داراى دستورات جامعى است که کلیه ابعاد مادى و معنوى بشر را شامل مىشود تعالیمى که علاوه بر فنى ساختن انسان در بعد روحانى در مادیات هم او را غنى مىسازد.»
و در بیانى دیگر مىفرمایند:
«از دین اسلام و بعثت رسول اکرم (ص) برداشتهاى مختلفى است چنانچه از انسان هم برداشتهاى مختلفى مىباشد هر دیدى محدود به حدود آن کسى است که آن دید را دارد. انسان موجودى است محدود، انسان غیر متناهى در کمال غیرمتناهى در جلال و جمال دید غیرمتناهى دارد و او مىتواند از اسلام و از انسان برداشت صحیح بکند.»
در خصوص محدود و محصور نمودن دین، مبناى ایشان این است که: نباید دین را در محدوده دنیا یا آخرت محصور نمود. محدود کردن دین به امور دنیوى صرف یا به امور اخروى هر دو خلاف واقع است. مىفرمایند:
«محدود کردن هر چه باشد خلاف واقعیت است. نسخه تربیت اسلام که قرآن باشد نامحدود است نه محدود به عالم طبیعت است و نه محدود به عالم غیب و نه محدود به عالم تجرد است، همه چیز است. بنابراین نباید گمان شود که اسلام آمده است براى این که این دنیا را اداره کند یا آمده است فقط براى این که مردم را متوجه آخرت سازد نوع انسان در خسارت است مگر آنان که در حصار دین و ایمان و تربیت انبیاء وارد شوند.»
پس تعریف مفهومى دین- نه تعریف ماهوى همان مجموعه قوانین و تعالیمى است که در باب عقاید، اخلاق و احکام، براى رساندن انسان به سعادت و کمال تدوین گردیده است.
حقیقت دین اسلام
از جمله آیاتى که درباره نفى شرک و بت پرستى و اثبات توحید و خدا پرستى در قرآن کریم آمده به نوعى از حقیقت دین سخن گفته اند که همان سوق دادن حیات فردى و اجتماعى انسانها به برترین کمال و سعادت یعنى دستیابى به مقام قرب ربوبى و دورى جستن از قلمرو پست مادى مىباشد. کلام امام خمینى(ره) این است که:
«حقیقت دین اسلام این است که همه مسائل مربوط به زندگى بشر را و آنچه مربوط به رشد و تربیت انسان و ارزش انسانى مىباشد را دار است. اسلام همه چیز را گفته است لکن اشکال بر سر مسلمین است.»
سایر مفسران و دین شناسان شبیه همین مطلب را بیان کردهاند، صاحب تفسیر المیزان در ذیل آیه: (قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سواء بیننا و بینکم) مىفرمایند:
«حقیقت دین عبارتست از تعدیل اجتماع انسانى در مسیر حیاتى آن که به تبع آن تعدیل حیاتى فرد هم در آن نهفته است. دین، اجتماع انسانى را در راه فطرت و آفرینش، وارد ساخته و به آن موهبتحریت و سعادت فطرى چنانکه مقتضى عدل است مىبخشد. همچنین به یک فرد، حریت مطلقه داده در انتقاع بردن از جهات حیات، چنانچه فکر و ارادهاش او را رهبرى مىکند و تا جائى که ضررى به حیات اجتماع نرساند، آزاد مىگذارد.»
در واقع اندیشه امام خمینى و علامه طباطبائى این است که موجب آزادى و حریت و نعمت نیکبختى و سعادت با عمل به دین تضمین شده است و بیرون از حقیقت دین، جز بردگى و بندگى و شقاوت و بدبختى، تحفه دیگرى نیست.
حقیقت دین از دیدگاه امام خمینى (ره) نشأت گرفته از متون دینى است که همانا سعادت دنیا و آخرت، بهبودى حیات مادى و معنوى و صلاح و آرامش روحى و جسمى همه انسانهاست که هم صلاح زندگى دنیا را تأمین کند و هم آفات کمال آخرت را بزداید. پس مصالح بندگان در دنیا و آخرت در متن دین نهفته است .
امام همچنین با ژرف نگری خاص فرموده اند: «اسلام دینى نیست که براى یک طرف قضیه فکر کرده باشد، اسلام همه اطراف قضایا را بیان کرده است، تمام احکام مربوط به دنیا و مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع و اقتصاد و تمام قضایایى که اهل دنیا از آن بى اطلاع هستند. ادیان توحیدى آمدهاند تا هر دو طرف قضیه را نگاه کنند، چنین نیست که از یک طرف غافل باشد خصوصا اسلام که از همه ادیان بیشتر در این معنا پافشارى دارد. همه احکامش مخلوط به سیاست است، نمازش و حجش و زکاتش، مخلوط به سیاست است، اداره مملکت است، خمسش مربوط به اداره مملکت است.»
معنى دنیا
در میان علماى اهل لغت براى این کلمه دو معنا شده است. برخى از اهل لغت گفتهاند: دنیا از ماده دنو به معناى نزدیکى است. و عده اى گفتهاند از ریشه دنى است به معناى پستى و دنائت. یعنى مرحله نازل و دانى از حقیقت هستى که غالبا در مقابل آخرت استعمال مىشود. مثل: (خسر الدنیا و الاخره) و یا مثل این قول خداوند که مىفرماید: (و آتیناه فى الدنیا حسنه و انه فى الاخره لمن الصالحین) (25) و گاهى به معناى اقرب است در مقابل اقصى. مثل: (اذ انتم بالعدوه الدنیا و هم بالعدوه القصوى) و جمع دنیا دنى است.
به دنیا دهر هم گفته شده، دهر یعنى مدت عالم از مبدا تا منتهى. مثل: (هل اتى على الانسان حین بما من الدهر) هر چه که داراى زمان طولانى باشد بدان دهر گفته مىشود، بر خلاف زمان که به مدت کوتاه اطلاق مىشود. حاصل کلام علماى اهل لغت این است که دنیا، حالات قبل از مرگ و آخرت حالات بعد از مرگ را گویند.
حقیقت دنیا از نگاه امام خمینی
«دنیاى هر کس، همان آمال اوست، دنیا همان است که پیش شما است، خود شما وقتى توجه به نفستان دارید خودتان دنیائید اما از شمس و قمر و طبیعت هیچ تکذیب نشده است از اینها تعریف شده است، اینها مظاهر خدا است.»
«دنیا فى نفسه مذموم نیست و دورى از کمال نمىآورد بلکه آن علایقى که در انسان پدید مىآید موجب دورى انسان از خدا مىگردد. آنچه انسان را گرفتار مىکند علاقه است.»
نظر و اندیشه امام خمینى بر این امر مبتنى است که نباید از دنیا معنایى بدست داد که خارج از ادراک عامه مردم باشد. هنر یک عالم دینى آن است که در حد عقول انسانها مطلب را به آنها تفهیم نماید. در طول تاریخ شاید بیشترین افراط و تفریط در این موضوع از جانب عارفان و عالمان دینى صورت گرفته باشد. لذا با اینکه خود، فیلسوف و عارف و مفسر به معناى واقعى کلمه بودهاند ولى شدیدترین انتقاد را از آنان مطرح مىکنند و مىفرمایند:
«بسیارى از زمانها بر ما گذشت که یک طایفهاى از فیلسوف و عارف متکلم و امثال ذلک که دنبال همان جهات معنوى بودند اینها معنویات را گرفتند و ما عداى خود را تخطئه نموده و آنان را قشرى به حساب آوردند بلکه وقتى دنبال تفسیر قرآن رفتند اکثر آیات را به جهات عرفانى و فلسفى و معنوى برگرداندند و به کلى از حیات دنیایى و جهاتى که در این جا به آن احتیاج است و تربیتهایى که در اینجا باید بشود غفلت نمودند به حسب اختلاف مسلکشان رفتند به دنبال همان معانى بالاتر از ادراک عامه مردم.
اینها مىخواستند همه چیز را به معنویات و ماوراى طبیعت برگردانند. در مقابل این افراط کارىها، اخیرا اشخاصى پیدا شدند نویسندههایى که متدین و مؤمنند و خدمتگزارند چنانچه آنها هم خوب بودند. فقها و متکلمین و فلاسفه همه مىخواستند به اسلام خدمت کنند حالا این عده از نویسندهها آیات قرآن را بر عکس فلاسفه و عرفا به مادیات بر مىگردانند.»
پاسخ امام خمینى (ره) در مقابل افکار انحرافى از دین چنین است:
«دین احکام معنوى دارد و بسیارى از احکامش سیاسى است، دین از سیاست جدا نیست البته در اذهان بسیارى از اهل علم و بیشتر مقدسین این است که اسلام به سیاست چه کار دارد. اسلام و سیاست جداست. دین على حده است، سیاست على حده، اینها اسلام را نشناختهاند.
مگر سیاست چیست روابط بین حاکم و ملت، اسلام احکام سیاسىاش بیشتر از احکام عبادى است. اسلام در مقابل ظلمه ایستاده است، حکم به قتال داده، حکم به کشتن داده در مقابل کفار و این احکام باید اجرا شود.»
مبناى اندیشه امام بر این است که دین براى اصلاح امور دنیوى و فلاح و رستگارى حیات اخروى تشریع شده و هرگونه تعطیلى احکام دین در شأنى از شئونات فردى و اجتماعى انسانها تصور غلط و تلقى ناصوابى از حقیقت دین است که با اغراض گوناگون بیان مىشود.
نظر شما