به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و هشتاد و نهمین جلسه گروه علمی فلسفه مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع نقد و بررسی اشکالات اتحاد ماهوی ذهن و عین با ارائه حجت الاسلام روح الله فروغی و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح است:
سخن از حقیقت علم و کیفیت آگاهی یافتن انسان و مطابقت علم او با جهان خارج در میان فیلسوفان مسلمان جایگاه برجسته ای دارد و نظریات مختلفی همچون اضافه و شبح مطرح شده است، اما حکماً غالباً به نظریه اتحاد ماهوی میان ذهن و خارج و اختلاف وجودی ذهن و خارج (وجود ذهنی و وجود خارجی) حکم کرده اند با اثبات اتحاد ماهوی صورت ذهنی و شیء خارجی، علم به خارج، علم مطابق با واقع است و سفسطه باطل خواهد شد و مدرِک توانسته جهان واقع را آن چنان که هست شناسایی نماید.
این دیدگاه از سوی جناب استاد فیاضی مورد اشکال قرار گرفته است به نظر میرسد با راه حلی که ملاصدرا در مسأله علم مطرح کرده و علم را وجود برتر معلوم دانسته است این اشکالات قابل پاسخ بوده و کماکان میتوان از دیدگاه فیلسوفان دفاع کرده و از اشکالات مطرح شده پاسخ داد. ایشان در استدلال بر سخن خویش لااقل چهار دلیل اقامه کرده اند که قابل مناقشه است.
استدلال نخست اینکه فلاسفه در بحث از وجود ذهنی و اثبات اینکه به غیر از وجود خارجی، نوعی دیگر از وجود نیز هست که مغایر وجود خارجی است، به معدوماتی همچون اجتماع نقیضین یا معدوم مطلق و غیره استناد کرده اند و روشن است که اینها ماهیت ندارند.
در نقد این سخن میتوان گفت فلاسفه ادله مختلفی را بر وجود ذهنی اقامه کرده اند هدف اساسی ایشان از این ادله، اثبات وجودی مغایر با وجود خارجی بوده است انتظار اصلی از این دلایل، توفیق در اثبات مدعا یعنی وجود ذهنی است و البته ممکن است برخی از این ادله، مساله عینیت ماهوی ذهن و عین را در نظر نداشته باشد چون اصلاً در صدد اثبات آن نبوده است ثانیاً مدعای فلاسفه درباره اتحاد ماهوی ذهن و عین مربوط به حقایقی است که ماهیت داشته باشند یعنی آنچه که در جهان خارج وجود داشته و ماهیتی دارند.
دلیل دوم ایشان اینکه با مراجعه به وجدان میتوان دریافت که آنچه در ذهن حاصل میشود مفهوم ماهیت است و نه خود ماهیت. ماهیت یا همان طبیعت، تنها به وجود زید خارجی در جهان خارج محقق میشود و زیدی که تصور شده است سبب تحقق ماهیت زید نیست آنگونه که زید خارجی سبب تحقق آن است زید، فرد طبیعت انسان و صورت زید، مفهوم این طبیعت است آنچه در ذهن است فقط مفهوم طبیعت است و لاغیر.
پاسخ اینکه چون ماهیت میتواند با حفظ ذاتیات خود، در هر دو موطن ذهن و عین حاصل شود و این خاصیت فقط به ماهیت اختصاص دارد پس اگر ماهیت میتواند در هر دو فضای ذهن و عین تحقق یابد پس هر آنچه که در تعریف ماهیت در خارج میآید بعینه در تعریف ماهیت در ذهن نیز میآید. به نظر میرسد اگر به این مطلب توجه شود که ماهیت بر موجود خارجی به حمل شایع و بر موجود ذهنی به حمل اولی، حمل میشود نکته این استنکار آشکار شود.
استدلال سوم اینکه اگر طبیعت آنچه در خارج است به ذهن بیاید اشکال معروف فلسفی رخ مینماید: هنگامی که جوهری تصور شود طبیعت جوهر بر صورت جوهر موجود در ذهن صدق میکند زیرا ماهیت صورت ذهنی با ماهیت جوهر خارجی مانند درخت مثلاً متحد است از سوی دیگر آنچه در ذهن نقش بسته است مصداق کیف نفسانی میباشد که از اقسام عرض است در این صورت یک شیء همچون صورت درخت هم مصداق جوهر است و هم مصداق عرض است و این اجتماع دو امر متباین است راه حل ملاصدرا که تفاوت میان حمل اولی و حمل شایع است حاصلی نداشته و در واقع دست برداشتن از مدعای اصلی است که ماهیت به ذهن میآید..
پاسخ اینکه اتفاقاً ملاصدرا با این راه حل مشکل را به گونهای حل کرده که قول فلاسفه در اتحاد ماهوی ذهن و عین قابل التزام باشد زیرا بر اساس پاسخ ملاصدرا آنچه در ذهن آمده است به حمل اولی ماهیت درخت است و آنچه در خارج است به حمل شایع ماهیت درخت است یعنی ماهیت درخت بر وجود خارجی حمل میشود به حمل شایع و بر وجود ذهنی حمل میشود به حمل اولی لکن این تفاوت در حمل بر خارج یا ذهن، آسیبی به اتحاد هر دو ماهیت در ذهن نخواهد زد.
اما سوال این است که نظریهای که به مفهوم بسنده میکند چگونه میتواند از عهده اثبات تطابق ذهن و خارج و به عبارت حکایت ذهن از خارج آنچنان که هست (علی ما هو علیه) برآید؟ اینکه مفاهیم از معانی خود حکایت میکنند و حکایت آنها نیز ذاتی است چه تضمینی میدهد مفهومی که در ذهن آمده است و از معنای خود حکایت میکند تطابق با خارج داشته باشد؟ مادامی که مساله به دو امر مطابق با یکدیگر (چه ماهیت و چه وجود) بازنگردد سوال پابرجاست.
دلیل چهارم اینکه ادله اثبات وجود ذهنی هرگز متکفل اثبات اتحاد ماهوی عین و ذهن نبوده و نمیتواند آن را اثبات نماید. پاسخ به این سخن اینکه هدف اصلی ادله وجود ذهنی، اثبات ظرفی مغایر با وجود خارجی است که به نحوی از جهان خارج حکایت میکند این ظرف اعم از موجودات دارای مطابق عینی در جهان خارج یا فاقد مطابق عینی اما صادق است.
در پایان میتوان به راه حل ملاصدرا اشاره کرد که اولاً علم را به «وجود برتر ماهیت معلوم» تفسیرمی کند نه «حصول ماهیت معلوم» در ذهن؛ و ثانیاً انطباق را به معنای «تطابق وجود برتر و فروتر» و نه «اتحاد ماهوی ذهن و عین» تفسیر میکند پس ملاصدرا نیز پذیرفته که ماهیت معلوم نمیتواند مناط علم یافتن و انطباق ذهن و عین باشد با این توضیح و اینکه ملاصدرا ملاک انطباق را اتحاد وجود برتر و فروتر میداند باز هم میتوان از سخن فلاسفه دفاع کرد، زیرا بر اساس گفته ملاصدرا، ماهیت وجود خارجی درخت و ماهیت وجود برتر آن (صورت ذهنی درخت) با یکدیگر متحد هستند و همین سخن مشهور فلاسفه است که انطباق میان این دو را مناط علم و کشف واقع میدانند به تعبیر دیگر ماهیت با اینکه امری اعتباری است اما حقیقتاً لکن بالواسطه، معلوم است یعنی اعتباریت ماهیت با معلوم بودن حقیقی آن منافات ندارد بلکه با معلوم بودن بی واسطه آن ناسازگار است.
نظر شما