خبرگزاری مهر - گروه استانها؛ لشکر فاطمیون با مجاهدت و تلاشهای فرمانده فاطمیون، شهید علیرضا توسلی که از بنیانگذاران این لشکر است، تأسیس شد. البته در اردیبهشت ۹۲ این لشکر با نام تیپ فاطمیون فعالیت خود را آغاز کرد و نخستین اعزام مدافعان حرم افغانستانی در ۲۲ اردیبهشت سال ۹۲ همین سال انجام شد.
این مدافعان در حالی به جنگ با تکفیریها برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم میرفتند که آن روزها کسی از فعالیت آنها خبر نداشت. حتی وقتی پیکر اولین شهدای لشکر فاطمیون در دهه اول شهریور سال ۹۲ به مشهد آمد، این پیکرها با غربت در مشهدالرضا تشییع و در بهشت رضا این شهر تدفین شدند.
شهید اول: عظیم واعظی
مجاهدی که عنوان نخستین شهید مدافع حرم فاطمیون را به خود اختصاص داد، عظیم واعظی بود. شهیدی که هر چه تلاش کردیم، اثری از خانواده اش در مشهد پیدا نکردیم. گویا پدر و مادر شهید سالها قبل فوت کرده و برادرانش نیز در ایران ساکن نیستند. این شهید که متولد ۲۴ خرداد سال ۱۳۶۰ است.
محسن بختیاری یکی از مدافعان حرم و از مؤسسان لشکر فاطمیون در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: عظیم واعظی خیلی تلاش کرد که به عنوان مدافع حرم وارد لشکر شود. این شهید بزرگوار با وجود سن کمی که داشت، بسیار شجاع و جنگجو بود.
وی با بیان اینکه این شهید همیشه حرفش این بود که میخواهم برای دفاع از حرم بروم تا شهید شوم، اظهار کرد: کسی باور نمیکرد، عظیم واعظی آنقدر شجاع و جنگجو باشد.
شهید واعظی همیشه حرفش این بود که میخواهم برای دفاع از حرم بروم و شهید شوم این مدافع حرم با اشاره به اینکه شهید عظیم واعظی در عملیات با شجاعت به سمت دشمن میرفت، گفت: تلفات ۸۰ نفره در یکی از عملیاتها حکایت از همان جنگجویی و شجاعت شهید عظیم واعظی دارد.
وی با بیان اینکه شهید واعظی، در اعزام دوم خود به سوریه شهید شد و عنوان اولین شهید مدافع حرم فاطمیون را به خود اختصاص داد، اظهار کرد: باید یاد شهید واعظی را به گونهای دیگر زنده نگه داریم زیرا اولین شهید ماست.
شهید عظیم واعظی الگویی برای بچههای مقاومت
بختیاری، امثال شهید واعظی را الگویی برای بچههای مقاومت دانست و گفت: وی معتقد بود که باید جبهه مقاومت را حفظ کنیم و واقعاً با خون خود این جبهه را حفظ کرد.
وی با بیان اینکه پدر و مادر شهید واعظی هنگام اعزام فوت شده بودند، اظهار کرد: این شهید بزرگوار ۵ برادر دارد که خاطرم هست یکی از برادرها نیز همان سالهای اول در سوریه بود.
این مدافع حرم با بیان اینکه ۲۲ اردیبهشت ۲۲ نفر در قالب لشکر فاطمیون و به عنوان مدافعان حرم به سوریه اعزام شدند، گفت: این گروه اولین گروه از مردم افغانستان بود که در جنگ سوریه حضور یافته بودند.
وی بیان کرد: بعد از شهادت عظیم واعظی در ۳۰ مردادماه در منطقه فروسیه دمشق، در همان روز شهید مرادی با فاصله حدود دو ساعت به شهادت رسید. شهید کلانی و حسینی نیز در همین روز مجروح شده و بعد از دو سه روز به شهادت رسیدند.
واقعیتهای لشکر فاطمیون رو برای همه مردم بیان کنیم
بختیاری، شهید سیدحسین حسینی را اولین جانشین فرمانده فاطمیون دانست و ضمن تأکید بر ضرورت زنده نگه داشتن یاد شهدای مدافع حرم، اظهار کرد: باید واقعیتهای لشکر فاطمیون رو برای همه مردم بیان کنیم.
شهید دوم: امیر مرادی
شهید دیگر این روز، امیر مرادی بود. او نیز از مشهد به سوریه اعزام شده بود و از همان گروه ۲۲ نفره معروف بود. این شهید بزرگوار، متولد سال ۱۳۵۷ بود. او نیز به همراه سایر همرزمانش در اردیبهشت ماه ۹۲ به سوریه اعزام شد.
زمانی که شهید مرادی از رفتن به سوریه میگفت، حرفش را باور نکردیم. به او میگفتیم هر کسی که شهید نمیشود؛ اما او بالاخره جواز شهادتش را گرفت برادر شهید مرادی در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: زمانی که برادرم به شهادت رسید، مثل الان نمیشد راحت در مورد شهادت شهدای مدافع حرم صحبت کرد. این موضوع مربوط به چند سال قبل است تقریباً همه چیز به فراموشی رفته است.
وی با بیان اینکه من سالها از برادرم دور بودم و از آخرین سالهای زندگی برادرم نیز بی اطلاع هستم، گفت: گویا قسمت نبود او را ببینم. من بعد از ۱۰ سال به ایران آمده بودم و وقتی آمدم با پیکر امیر مواجه شدم.
وی بیان کرد: به همین دلیل خیلی نمیتوانم از روزهای قبل از رفتن برادرم برای شما بگویم اما خاطرم هست زمانی که امیر از رفتن به سوریه به ما گفت، حرفش را باور نکردیم. به او میگفتیم هر کسی که شهید نمیشود اما او بالاخره جواز شهادتش را گرفت.
برادر شهید مدافع حرم با اشاره به توسل شهید به امام عصر (عج)، اظهار کرد: برادرم ارادت خاصی به امام عصر (عج) داشت و همواره در سختی و مشکلات به ایشان متوسل میشد.
وی، آخرین تماس با برادرش را مربوط به شب ۲۱ رمضان دانست و گفت: در این گفتگو برادرم میگفت نگران نباشید، درگیری هست اما ما اینجا از آنها خیلی فاصله داریم
مرادی با بیان اینکه چند روز بعد از این تماس برادرم به شهادت رسید، اظهار کرد: قرار بود بعد از چند ماه که اعزام شده بود به مرخصی بیاید، اما شهید شد و دیگر او را ندیدیم.
شهید سوم: سیدحسین حسینی
شهید دیگر سیدحسین حسینی است، وی یکی از فرماندهان فاطمیون بود. او در سال ۱۳۴۵ متولد شد. وی، معاون ابوحامد (شهید توسلی) و مسئول حفاظت فاطمیون بود. از ویژگیهای وی برخورد مهربانانه و پدرانه با مدافعان بود از همین رو در بین نیروها به پدر فاطمیون معروف شده بود.
زینب سادات حسینی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه پدرش هم در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، هم در زمان حضور طالبان در افغانستان برای دفاع از اسلام حضور داشته است، اظهار کرد: پدرم با همان گروه دوستانش در افغانستان که علیه طالبان میجنگیدند، تصمیم گرفتند که برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه بروند.
پدرم به ما نگفته بود که در سوریه چه میکند. بعد از رفتنش فهمیدیم که او جانشین فرمانده فاطمیون و مسئول اطلاعات عملیات بوده است دختر شهید مدافع حرم با بیان اینکه خیلی به پدرم وابسته بودم و دوری از او برایم سخت بود، افزود: احساس میکنم پدرم آن روزها سعی میکرد خیلی با من برخورد نداشته باشد تا با مخالفتهای من مواجه نشود. راستش من خودم مخالف رفتن پدرم به سوریه بودم. به او میگفتم الان سنتان بالا رفته و بهتر است همینجا بمانید. راضی نمیشد میگفتم اگر بنا به ادای دین است که شما دین خود به اسلام را در جنگ ایران و بعد هم در افغانستان ادا کرده اید اما اینها برای پدر پاسخ راضی کنندهای نبود.
وی با بیان اینکه ما بعد از رفتن پدرم متوجه شدیم که چه مسئولیتی در سوریه داشتند، ابراز کرد: او به ما نگفته بود که آنجا چه میکند و بعد از شهادتش فهمیدیم که مسئول اطلاعات عملیات و جانشین فرمانده بوده است.
این فرزند شهید، صبوری و مهربانی را بارزترین ویژگی شهید حسینی عنوان کرد و گفت: پدرم به صله رحم خیلی معتقد بودند و همیشه به ما سفارش میکردند که به فامیل سر بزنید و احوالشان را بپرسید. خاطرم هست زمانی که پدرم در مشهد بود آخر هفتهها یا ما مهمان داشتیم و یا مهمانی میرفتیم.
وی با بیان اینکه پدرم ارادت خاصی به حضرت زینب (س) داشت، اظهار کرد: همیشه به ما توصیه میکرد که از ایشان صبر بخواهیم. اصلاً پدرم همه زندگی اش حضرت زینب (س) بود؛ در هیئت خودشان همیشه روضه حضرت زینب (س) میخواندند. همه حرفهایش برای حضرت بود و در آخر هم جانش را برای دفاع از حرم این بانو فدا کرد.
حسینی بیان کرد: پدرم آرزوی شهادت داشت و وقتی با مخالفت ما مواجه شد، میگفت «محال است بگذارم دشمن به حرم حضرت بی احترامی کند. ما باشیم و دشمن چنین کاری کند؟». از سختیهایی که حضرت زینب (س) کشیدند برایمان گفتند تا با رفتن ایشان راضی شویم.
شهید حسینی همه زندگیاش حضرت زینب بود؛ میگفت «محال بگذارم دشمن به حرم حضرت بی احترامی کند. ما باشیم و دشمن چنین کاری کند؟» وی، از مادرش به عنوان همراهی همیشگی برای پدرش یاد کرد و گفت: در تمام سالهایی که پدرم در جبههها حضور داشت، هیچ وقت مخالفت نکرد. من خیلی به مادرم میگفتم اگر یک بار جلوی آقاجون مخالفت کنی نمیرود اما مادرم همیشه به ما میگفت من به راهی که پدرتان میرود معتقدم و ایمان دارم که راه درستی است و نباید مانع قربش شویم.
این فرزند شهید با بیان اینکه ما وقتی از شهادت پدرم مطلع شدیم که پیکرش به ایران آمده بود، اظهار کرد: گویا خمپارهای به پدرم میخورد و باعث بیهوش شدن ایشان میشود. همرزمانش میگویند او را به بیمارستان مقابل حرم حضرت زینب (س) منتقل کردیم، روبروی بیمارستان لحظهای چشمهایشان را باز کرده و سلامی میدهند و مجدد بیهوش میشوند.
حال و هوای شهید سیدحسین حسینی قبل از آخرین اعزام
وی در خصوص آخرین اعزام پدرش گفت: اصلاً با همیشه فرق داشت. انگار به آنچه که میخواست رسیده بود. این حال پدر برای مادرم نیز عجیب بود، بعد از رفتنش میگفت «پدرتان اینهمه سال رفت جنگ، هیچ وقت نگفت دعا کن شهید شوم اما این بار همواره میگفت که دعا کن من شهید شوم.
حسینی در خصوص شیوه تربیتی پدرش، بیان کرد: پدرم همیشه برای نماز صبح زود بیدار میشد و قرآن میخواند. ما با صدای قرآن پدر بیدار میشدیم. خاطرم نیست ما را برای نماز بیدار کرده باشند. با صوت پدر بیدار میشدیم و میدیدیم که میخواهد نماز بخوانند سریع خود را به پدر میرساندیم و نماز را به جماعت با پدر میخواندیم. هنوز صدای قرآن پدر در گوش من است. هر بار قرآن می شنوم، به یاد پدر و صدای قرآن صبگاهی اش می افتم. انگار این صدا همیشه همراه من است.
شهید چهارم: حجت الاسلام محمود کلانی
اما سرگذشت حجت الاسلام شهید محمود کلانی کاملاً متفاوت بود. او متولد سال ۱۳۶۳ بود. در رشته ریاضی فیزیک درس خوانده بود، و بعد هم وارد حوزه شد. چنان در حوزه تحصیل علم فعال بود که همزمان با اعزامش، کارهای پایان نامه ارشدش را انجام میداد و قبل از اینکه گواهی مقطع ارشدش برسد، خبر شهادتش آمده بود. وی مدرک لیسانس و فوق لیسانس در رشته کلام اسلامی را در جامعه المصطفی کسب کرد.
حجت الاسلام احمد کلانی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه فرزندش با شهادت به آنچه که می خواسته رسیده است، اظهار کرد: محمود آنچنان با شرایط روز آشنا بود که خود تصمیم گرفت قدم در راهی بگذارد که آخرش شهادت است.
شهادتی که امروز نصیب محمود شده، نتیجه آرمانهای وایی است که او داشت. او به شهدای ایران ارادت خاصی داشت و خاک جبهههای جنوب را با خود آورده بود و میگفت: «این خاک بوی شهدای اسلام را می دهد» پدر شهید مدافع حرم در ادامه بیان کرد: شهادتی که امروز نصیب محمود شده، نتیجه آرمانهای والایی است که او داشت. محمود مثل بقیه جوانها فکر نمیکرد. به شهدای ایران در دفاع مقدس ارادت خاصی داشت و خاک جبهههای جنوب را از راهیان نور با خود آورده بود و میگفت که «این خاک بوی شهدای اسلام را میدهد» نهایت زندگی محمود هم مثل همین شهدای ایرانی شد.
وی اظهار کرد: محمود خیرش به همه میرسید. با من و مادرش خیلی رفتار خوبی داشت. به خواهر و برادرش کمک میکرد از همین رو همه اهل خانه نیز با او همراه بودند تا آنچه که در علم و تحصیل میخواهد، نصیبش شود.
حجت الاسلام کلانی با بیان دلتنگی های خود و همسرش برای محمود، افزود: محمود از همه نظر خوب بود و جای خالی او ما را خیلی اذیت میکند ولی راهی که او انتخاب کرده، در کنار سختیها شیرینی خاص خود را دارد. برایش اشک میریزیم ولی خدا را برای این نعمت شاکریم.
این شهدا در روزهایی به شهادت رسیده و تدفین شده اند که کسی از مدافعان حرم و رشادتهایی که انجام میدهند، خبری نداشت حتی در شرایط فعلی نیز از اولین شهدای لشکر فاطمیون اطلاعات خاصی در دست نیست. امید که بتوانیم برگی از رشادتهای آنها را برای نسل امروز بیان و از غربت این شهدا کم کنیم.
نظر شما