به گزارش خبرنگار مهر: تفاوتی ندارد که از کدام مسلک یا عقیده باشی، زیر بیرق حسینی همه ما از یک چشمه سیراب میشویم؛ چه مسلمانی که حاجت خود را در مجالس حسینی از حضرت سیدالشهدا (ع) طلب میکند، چه مسیحی و یهودی که هرساله ارادت خود به آستان اباعبدالله (ع) را با نذر ادا میکند و این سیره تاریخی نوایی است که از پس قرنها به دست ما رسیده است که در هر شرایط بگوییم: لبیک یا حسین. چه دوران صلح، چه دوران جنگ و دفاع مقدس که این شعار سربند رزمندگان بود و چه امروز که در پَس شیوع این ویروس منحوس، از حضرت اش استعانت میطلبیم تا سلامت را به جامعه بازگرداند و این همه چیزی نیست جز عشق به خاندان اهل بیت (ع).
به مناسبت فرارسیدن عاشورای حسینی، گفت وگویی با حجت الاسلام و المسلمین «احمد رهدار» استاد حوزه علمیه قم و رئیس مؤسسه فتوح اندیشه قم انجام دادیم تا از نقطه نظری متفاوت، عاشورای امسال که با کرونا همراه شده است را بررسی کنیم. در ادامه حاصل نظرات وی را میخوانید:
*مکتب عاشورا از چه نقطه نظراتی میتواند مرهم بر آلام انسان جامعه امروز باشد، انسانی که با دوری از معنویت و یا نزدیک شدن به معنویتهای نوظهور روز به روز تنهایی مضاعفی را تجربه میکند؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمهای را بیان میکنم، انسان مدرن از چند قرن قبل تجربه تلخی را آغاز کرد، در واقع از اوایل قرن هجدهم این تجربه همراهِ با باوری منهای حضور خداوند در زندگی کلید خورد به این معنا که بشر به مدد تکنولوژی میتواند مشکلات ودرد خود را درمان کند و حداقل دو قرن انسان سرمست غربی یکهتازانه با این تجربه جلو آمد، از اوایل قرن بیستم بود که حداقلِ جامعه نخبگانی در دنیای غرب متوجه این مبنا و مسیر غلط شده و حتی تذکر و هشدار دادند، این آثار تا حدی فرهنگ توده مردم را تحت تأثیر قرار داد و کمی که جلوتر پیش رفتند این هشدار را در قالب ادبیات رمانها تقلیل دادند چراکه میخواستند بگویند زندگی دردناکی را در پیش گرفتیم و متعاقب آن پایان دردناکی را تجربه خواهیم کرد، هرچند که تلاشها باز هم تبدیل به فرهنگ عمومی نشد و علت هم از آنجا نشأت میگرفت که بشر با این سبکِ زندگیِ به ظاهر راحتِ فارغ از بایدها و نبایدهای دینی خو گرفته بود، از سوی دیگر تکنولوژی نیز بستر راحتی را فراهم کرده بود در نتیجه تلقی عمومی بشر این بود که با این فرمان تا ابد میتواند پیشتازانه جلو براند.
اما در نیمه دوم قرن بیستم به ویژه بعد از آنکه درد ناشی از دو جنگ جهانی اول و دوم روی دوش انسان مدرن سنگینی کرد و به ویژه پیامدهای جنگ جهانی دوم او را به ورطه سقوط نهاد، همه آمال و آرزوها و وعدههای مطلق و خوش مدرنیته برایش از دست رفت و در نتیجه در اینجا توده مردم به این فکر افتادند که نکند مسیری که آمدیم از اساس مبنایی غلط داشت؛ در نتیجه در نیمه قرن بیستم اندیشمندانی ظهور کردند و خواستند بشر را آرام نگه دارند؛ کسانی مثل «هابرماس» از آن جمله محسوب میشوند، آنها تقریری از مدرنیته ارائه کردند که بر این اساس مدرنیته چیز بدی نبوده و نیست اما انسان در تشخیص مصادیق مدرن خطا کرده است که چنین وضعیتی پدیدار شده است، به بیان دیگر مبنا درست است اما تطبیق بر مصداق غلط است؛ واقعیت آن بود که دُم خروس مدرنیته هویدا شده بود و دیگر نمیشد با تعبیر و تفسیرهای فلسفی روپوش توجیه را روی آن انداخت.
این بشر که اکنون مهمترین مشکل هویتی اش تنهایی و غربت است، با آن روشهای معنویت خودساخته علی القاعده نمیتواند مشکل خود را حل کند در این مقطع بود که هم جامعه نخبگانی و هم توده بشر یک بار دیگر تلاش کردند به ظرفیتهای فراموش شده دینی و معنوی بازگردند، اما این معنویت حتی مبانی نیمبند و نیمه تحریف مسیحیت و یهودیت قبل از قرن هجدهم را نداشت و دیری نپایید که انسان به نام معنویت گرایی به دام معنویتی از جنس شیطان افتاد، همان چیزی که در فیلمهای هالیوودی به نام سینمای معناگرا میبینیم و اینجا بود که بشر افسرده بود. به طور طبیعی بشری که حیات را بر پایه تفرد بنا میکند باید انتظار این مؤلفه را داشته باشد که روزی بریده از جمع و منزوی شود چه اینکه شده است و البته این تنهایی وقتی فراگیر شود تبدیل به نهیلیسم میشود که اکنون نیز بشر با چنین شرایطی مواجه است.
این بشر که اکنون مهمترین مشکل هویتی اش تنهایی و غربت است، با آن روشهای معنویت خودساخته علی القاعده نمیتواند مشکل خود را حل کند. از اینجا به به دُر یگانه مکتب عاشورا می رسیم که در همه اعصار هدایت گر و بهجت بخش نه تنها شیعیان که مسلمانان بلکه مردمی از دیگر ادیان بوده است.
*ظرفیت مکتب عاشورا برای حل این بحران چیست؟
مکتب عاشورا این ظرفیت را دارد که به این بحران هویتی بشر یک فرمان ارائه دهد، کربلا مکتبی است که تجربه زیسته در فرهنگ این مکتب به خوبی در طول تاریخ نمایان است، این مکتب قادر است منها را تبدیل به (ما) کند، عاشورا مکتب وحدت بخش تاریخ است، در قرون گذشته شاهد بودیم که تکثرات درون جوامع شیعی به وسیله این مکتب تبدیل به وحدت شد، چنانچه که در هیئات مذهبی افرادی ذیل بیرق امام حسین (ع) جمع میشدند که بیرون از این هیئات از لحاظ مبانی فکری و اعتقادی شاید بعضاً تضاد با طرز فکر دینی داشته باشند اما هرگز ذیل بیرق امام حسین (ع) کسی تعجب نمیکند که چرا این افراد در هیئات حضور دارند چرا که مکتب عاشورا فطرت اصیل انسانی را تجمیع کرده و به یکدیگر نزدیک ساخته و در یک کلام منجر به وحدت میشود؛ هیچکس تعجب نمیکند که چرا فلانی در این هیأت آمده است؛ نه تنها تعجب نمیکنند که خوشحال هم میشوند، این نتیجه وحدت و انسجامی است که حول محور اعتقاد به امام حسین (ع) شکل گرفته است؛ طی قرون گذشته جریانهای متفاوت و حتی میتوان گفت اغلب جریان اهل سنت با ارادتی که به نوه پیامبر (ص) داشتند با شیعه در مصیبت امام حسین (ع) شریک میشدند، در تمسک جستن به اخلاق حسینی، در تاسی به فرهنگ سیدالشهدا و هیچ دوگانه و مشکلی هم در این میان نبود و نیست، هرچند که در قرن اخیر تا اندازهای این مهم توقف و کُندی را تحت تأثیر تبلیغات و هزینههای جریان جعلی و منحرف وهابیت یافت اما با این وجود توفیقی برایشان حاصل نشد و جمع کثیری از برادران اهل سنت خود را مرید و پیرو اهل بیت (ع) میدانند.
حتی نمونههایی در تاریخ وجود دارد که فرهنگ عاشورا برای انسانهای غیر مسلمان نیز الهامبخش بوده است، بنابراین در مکتب عاشورای امام حسین (ع) ظرفیتی برای انسجامبخشی به انسانها.
نکته دیگر اینکه مکتب عاشورا فی نفسه ظرفیتی دارد که منجر به این چنین نتیجهای میشود، این وحدت با بخش نامه و بیانیه ایجاد نشده است، یک قرارداد نیست، بلکه حاصل وجود مقدسی است که آئینه تمام نما از سجایای اخلاقی بود.
بسیاری از رویدادها همه ساله در کشورهای مختلف برگزار میشود، از فستیوالها و و کنگرههای مختلف گرفته تا مسابقات ورزشی و شاید ملموسترین مثال ورزش فوتبال باشد که هرساله دم از اخلاق ورزشی و رویکرد اخلاق مدار میان تماشاچیان میزنند، به وفور حرف سخن از این ماجرا میزند و بالاخره عده کثیری دور هم جمع میشوند و با برد یا باخت طرفین، در مواقعی یک جمع به خشونت روی میآورند و نهایتاً پلیس وارد ماجرا میشود. اما این مساله در رویدادهای جمعی دینی ما دیده نمیشود. مکتب عاشورا هر ساله خیل عظیمی از مردم را دور هم جمع میکند، هیئات مذهبی شکل میگیرند و بارزترین نمونه کنگره عظیم اربعین است که مملو از اخلاق، صلح و کارآمدی است، هویتی جمعی دارد در حالی که انسان مدرن غربی اکنون از این هویت برخوردار نیست. مکتب عاشورا دردهای جدی هویتی انسان مدرن را پاسخ گفته است.
کتب عاشورا هر ساله خیل عظیمی از مردم را دور هم جمع میکند، هیئات مذهبی شکل میگیرند و بارزترین نمونه کنگره عظیم اربعین است که مملو از اخلاق، صلح و کارآمدی است، هویتی جمعی دارد در حالی که انسان مدرن غربی اکنون از این هویت برخوردار نیست در عزاداریهای حسینی همه به عشق به سیدالشهدا (ع)، دور هم جمع میشوند، این مفهوم جامع مکتب حسینی روی مفاهیم خردتری که به لحاظ جامعه شناختی منجر به تفرق و تکثر شده است سایه میافکند.
*ما هر ساله شاهد جذب افراد فراوانی از کشورهای دیگر از ادیان مختلف، با عقیده و افکار متفاوت به فرهنگ حسینی هستیم، این کششِ بدون تبلیغ که به آن اشاره داشتید از کجا نشأت میگیرد؟
از وجود خود حضرت سیدالشهدا (ع) که سجایای اخلاقی در عمل و رفتارش موج میزد و در تاریخ به جای ماند. واقعیت آن است که ما با اعتبارهای تاریخی و خارج از ذات آن رخداد نمیتوانیم این سجایا را روی آن رخداد بار کنیم اما در مورد امام حسین (ع) و کربلا موضوع متفاوت است، چرا که به لحاظ تشریعی امام حسین (ع) امام همه مردم است، امامِ شیعیان، امامِ کفار، همچنین به لحاظ تکوینی نیز وجود امام معصوم واجد همه داشتههای نظام خلقت از خوبی هاست، این چنین است که بسیاری با عقیده و دینی غیر از اسلام به این مکتب جذب شدند. وقتی نور معصوم (ع) اشراق در نظام هستی میکند و با نوری که در وجود هر انسان ولو کافر مواجه میشود، این نورها تجانسی با یکدیگر پیدا میکنند و گویی انسان کافر انسان میکند این نور با بخشی از وجودش ارتباط گرفته است چون انسانها فطرتا از نور برخوردارند.
بنابراین ذات واقعه کربلا و ذات امام حسین (ع) به لحاظ وجودی و ایجابی در بردارنده تمام سجایا است، اگر آن ذات، خالی از سجایا بود هرگز شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم.
*در شرایط فعلی که روزهای کرونایی را سپری میکنیم و عزاداری برای سید و سالار شهیدان هیچ شباهتی به سالهای گذشته ندارد، به نظرتان این سوگواری در چه قابی باید تبلور یابد؟
وضعیتی است که متأسفانه پدید آمده اما باعث شد به یک نحوه ارتباطاتی متفاوت از ارتباطهای تثبیت شده تاریخیمان در نسبت با سیدالشهدا (ع) برسیم، میخواهم بگویم که ارتباط ما با حضرت قطع نشد بلکه شکل ارتباط ما عوض شد، ما آن ارتباط سنتی خودمان که در بستر عزاداریهای مرسوم بود را به شکل حداقلی داریم؛ درست است این اتفاق افتاد اما به سناریوهای دیگر هم فکر کردیم؛ امسال در مقایسه با سالهای گذشته عزاداریهای خانگی افزایش یافت همچنین عزاداری از معبر فضای مجازی و از این رهگذر اگرچه متفاوت اما یاد قیام کربلا و سید و سالار شهیدان در جامعه جاری و ساری بود.
اگر بخواهیم الهیاتی در مورد کرونا تحلیل داشته باشیم، گویی بخش یا حیثی از عذاب الهی است، به هر حال یک بَلیه است و حسب روایتی از امام حسن عسکری (ع) که فرمود: «مَا مِنْ بَلِیَّةٍ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِیهَا نِعْمَةٌ تُحِیطُ بِهَا» (هیچ بلایی نیست مگر آنکه اطراف آن با نعمت الهی احاطه شده است).
همین که در این ایام فکر کردیم که به شکل متفاوتی هم میتوان عزاداری جمعی برای امام حسین (ع) داشت، هرچند که همه علاقه مند به برگزاری مراسمهایی چون سالهای گذشته هستند، اما به هر ترتیب فرهنگ عاشورایی در قالبی متفاوت ترویج شد و باز هم به برکت آن حضرت مؤمنین به بهجت روحی رسیدند؛ اذهان مؤمنان در همین ماجرای کرونا اندیشههایی را تجربه میکند از جمله این مبنای فلسفه تاریخی که که هیچ چیز نمیتواند بر مسلمات عقاید شیعه سایه افکند.
نظر شما