"آوراهام بورگ" رئیس سابق مجلس رژیم اسرائیل (کنیست) اذعان کرد که رفتارهای اسرائیل با فلسطینی ها یک رفتار نازیستی و نژاد پرستانه است و اسرائیل حق ندارد تا به بهانه هولوکاست دست به کشتار فلسطینی ها بزند.
بورگ گفت : اسرائیل مانند آلمان نازی رفتار می کند و تل آویو با بدبینی جنون آمیزی که نسبت به موجودیت خود دارد، دیوار حائل می سازد و از نیروی نظامی به عنوان تنها زبان حل مشکلات استفاده می کند.
بورگ همچنین اذعان کرد که ادامه این روند، اسرائیل را تبدیل به گتوهای(پاتوق های) صهیونیستی کرده است.
گرچه پیشتر اندیشمندان یهودی و غیر یهودی همچون اسرائیل شاهاک و دیگران بر نژاد پرست بودن این رژیم معترف شده بودند، اما اذعان به این موضوع از سوی یک مقام ارشد سابق این رژیم آن هم تقریباً همزمان با سال روز ربوده شدن آدولف آیشمن افسر سابق نازی از آرژانتین از سوی موساد و آوردن آن به سرزمین های اشغالی برای محاکمه، صحبت های یورک سبب می شود که مبانی صهیونیسم را بهتر بشناسیم .
این مقوله بر آن است تا با کنگاش در موضوع صهیونیسم اصول نژاد پرستی حاکم بر آن را تحلیل نماید.
صهیونیسم یک مکتب سیاسی است که در قرن 19 بنا نهاده شده و امروز نیز به یمن حمایت همه جانبه غرب و کاپیتالیسم به راه خود ادامه میدهد؛ در طول قرن گذشته حامیان این تفکر درصدد بودند تا چنان نشان دهند که این مکتب دارای ویژگیهای خاص خود و برگرفته از آیین یهود است، لیکن هم کسانی که چنین ادعایی را مطرح می کنند و هم دیگران به خوبی آگاهند که این تفکر یعنی صهیونیسم به ویژه به معنای اخص آن یعنی صهیونیسم سیاسی حاصل تعاملی بین رهبرانی که کمترین اعتقادی به یهودیت نداشتند با مکاتب فکری زمان خویش است و به همین خاطر از همان ابتدا نیز یهودیان مسیر خود را از صهیونیسم جدا کردند و خود تبدیل به مخالفین این مکتب مخرب دین شدند.
برای روشن شدن نژاپرستی در مکتب صهیونیسم به دقتی نه چندان عمیق به وضوح می توان در آن ریشه های مشترکی با سایر مکاتب نژاد پرستی همچون نازیسم را دید.
امروزه به جرات می توان گفت که صهیونیسم که خود را قربانی نازیسم می داند معلول ناسیونال سوسیالیم آن است و اصول مشترک غیر قابل انکاری را از آن به همراه دارد.
صهیونیسم از کلمه "صهیون" نام تپه ای در بیت المقدس اقتباس شده، این تپه ریشه در باورهای مذهبی یهودیان دارد. برای بیان و روشن نمودن این مسئله که صهیونیسم چیست و صهیونیست کیست، ابتدا باید به پدیدارشناسی این واژه بپردازیم.
خاستگاه صهیونیسم
واژه صهیونیسم ابتدا اولین بار توسط "لئو پینسکر" به کار رفت، وی در رساله خود تحت عنوان « رهایی خود» که در سال 1892 میلادی در برلین منتشر شد، با استفاده از این واژه، سنگ بنای توسعه این اندیشه شد. این واژه پیش از وی هیچگاه با نظام و منطقی که پینسکر ارائه داد مطرح نشده بود. وی به تشکیل دولت یهود اشاره نکرد، ولی خواهان تشکیل یک کانون ملی در اورشلیم (بیت المقدس) بود. گرچه پیسنکر با این دیدگاه نتوانست عده زیادی را به خود جلب کند، ولی همان اندک پیروان او هستههای اولیه جنبش صهیونیستی در اروپای شرقی دهه 1890 را بنا گذاردند، و بدین نحو صهیونیسم با ویژگیهای خاص خودش پا به عرصه وجود گذاشت و همین مسئله سبب پیدایش شاخههای مختلف شد که دو گروه عمده آن یعنی صهیونیسم مذهبی و سیاسی به وجود آمدند.
صهیونیسم سیاسی
علت پیدایش صهیونیسم به خاطر شرایط خاص تاریخی و نیز وجود نهضتهای ملی گرا و از همه مهمتر به خاطر وجود پدیده آنتی سمیتیسم و اوج آن در محاکمه دریفوس(یهودی در فرانسه) بود، چنین مسائلی سبب شد تا "موسی هس" مورخ یهودی در سال 1862 در کتاب "روم و اورشلیم" خود به مسئله یهود از بعد سیاسی اهتمام ورزد. در این کتاب وی تنها راهحل مسئله یهود را تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین میداند. این اندیشه بعدها توسط هرتزل در سال 1896 با کتاب "دولت یهود" بسط و گسترش یافت.
بن گوریون در می سال 1948 بصورت یکجانبه تشکیل اسرائیل را اعلام کرد که در واقع این همان هدف سیاست ملی گرایانه صهیونیسم بود که سالها آن را دنبال میکرد و تبدیل به یک جنبش سیاسی شد. صهیونیسم سیاسی دارای اصولی است که عبارتند از:
- یهودیان سراسر جهان، قوم واحدی هستند و دارای سرنوشتی مشترک هستند.
- یهودیان جهان در هر زمان و مکان تحت آزار و ستم بوده و در حال حاضر نیز در این وضعیت قرار دارند!
- یهودیان غیرقابل ادغام با دیگر ملل هستند و باید از آنها پرهیز کنند و هرگز با آنها ادغام نشوند.
طرح چنین دیدگاههایی از سوی صهیونیسم سیاسی سبب شکاف در درون صهیونیسم شد به طوری که صهیونیست های مذهبی آن را خلاف اصول یهودیت اعلام و از آن فاصله گرفتند و بدین نحو صهیونیسم از یک واژه مذهبی تبدیل به یک جریان قوی سیاسی یهودی- صهیونیستی شد.
از صهیونیسم تعاریف گوناگونی ارائه شد، که بسیاری از آنها با کمی تفاوت دارای جوهری مشترک هستند، حال به ارائه چند تعریف اشاره میکنیم تا به برداشتی کلی از این مفهوم دست یابیم.
"صهیونیسم اساساً جنبش ملی، یهودی- اروپایی و سکولار بوده است که از همان آغاز زبان و نمادهای مذهب یهودیت را به خدمت گرفت و آن را به ابزاری برای اهداف خویش تبدیل کرد و سعی داشت جامعه یهودی را به یک جامعه متعارف و مولد، مبارزه با یهودستیزی، مهاجرت به فلسطین و تأسیس دولت اسرائیل تبدیل کند".
"رژه گارودی" نویسنده فرانسوی نیز صهیونیسم را چنین تعریف میکند."صهیونیسم اصطلاحی است که در سال 1890 بر جنبشی اطلاق شد که هدف آن برگرداندن یهودیان به سرزمین اسرائیل (فلسطین) است. از سال 1896، صهیونیسم به جنبش سیاسی اطلاق میشود که تئودور هرتزل بنیانگذار آن بود."
بحثی که امروزه اذهان محققین را به خود مشغول داشته این است که آیا صهیونیسم همان یهودیسم است یا صهیونیسم چیزی جدا از یهودیت و یا به تعبیر یهودیانِ مخالف صهیونیسم، بدعتی است که نام صهیونیسم را که برگرفته از کتاب مقدس است یدک می کشد.
واقعیت امر این است که صهیونیسم را به هیچ وجه نمیتوان با یهودیت یکی قلمداد کرد زیرا هنگامی که صهیونیسم یا به تعبیری دقیق تر صهیونیسم سیاسی توسط تئودور هرتزل بنیانگذاری شد؛ بسیاری از خاخام های مؤمن و توراتی خود را کنار کشیده و با آن به مخالفت برخاستند، افرادی چون عاشر کنیزبرگ ( احدها ام ) که خود را پیرو دین راستین یهودی و عاملین به تورات میدانستند کاملاًً خط خود را از صهیونیسم سیاسی جدا کردند.
از نکات درخور توجه در این میان آنکه صهیونیستها از یک سو شخصیت یهودی را میستایند و ازسوی دیگر با آن مخالفت میورزند و بدان حمله میکنند، زیرا معتقدند که این شخصیت، بیمار و در انزواست. آنان در این خصوص با مخالفان یهود هم عقیده هستند و حتی برای انتقاد از شخصیت یهودی از ادبیات مخالفان یهود نیز بهره گرفته اند. تعداد قابل ملاحظه ای از جنبشهای یهودی که امروزه در جهان فعالیت میکنند از جمله مخالفان صهیونیسم هستند نمود عینی آن را میتوان در ارتدوکس ضد صهیونیسم، یهودیان اصلاحطلب و جنبشه ای مدنی یهودی مشاهده کرد. از نظر صهیونیست ها تنها شخصیتهای یهودی مثبت و سازنده هستند، که در راستای آرمان صهیونیسم باشند.
بنیادهای نژادپرستانه اسرائیل
جنبش صهیونیستی در قرن نوزدهم میلادی زمانی به وجود آمد که دو گرایش عمده بر عرصه تفکر سیاسی آن روز سایه افکنده بود. گرایش اول اعتقاد به برادری، برابری، رشد و تعالی انسانها و طبیعت نیک آن و ساختن جهانی بود که انسان ها بتوانند چون یک خانواده در آن زندگی کنند. درحالی که گرایش دوم از برتری و تفاوت نژادی ملت ها جانبداری می کرد.
درباره رژیم صهیونیستی نیز باید گفت که این رژیم بر مبنای گرایش دوم ابتدا در اروپا شکل گرفت و سپس به صورت یک جریان سیاسی وارد فلسطین شد؛ رژیمی است که اساس خود را بر مؤلفههای نژادپرستی نهاده است. و آن را میتوان دولتی نامید که به شدت از مؤلفههای نژادی پیروی میکند.
آنچه در پایان مطرح است اینکه اظهارات اخیر رئیس سابق کنیست اسرائیل نه اولین اظهارات شوک آور بوده و نه آخرین آن خواهد بود و تا زمانی که صهیونیسم این اندیشه منسوخ اواسط قرن گذشته را با خود یدک می کشد هر روز اظهاراتی از این قبیل حتی از اندرون خانه به گوش خواهد رسید.
نظر شما