به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله بابایی رئیس پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به موضوع توهین به مقدسات اسلامی در اروپا واکنش نشان داده است:
۱. مایکل آلن گیلسپی در کتاب بسیار خواندنیِ «ریشههای الهیاتی مدرنیته» در فصل نهایی کتاب با بیان تناقضهای روشنگری به اعدام لوئی چهاردهم در فرایند انقلاب فرانسه اشاره میکند و ظهور «نور طبیعی» یا «نور سکولار» در بیان فرانسیس بیکن (در نامه تقدیمیِ احیای بزرگ»، رنه دکارت (در سخن از نور بزرگ خِرَد ما) و توماس هابز (در تلقی کلمات روشن به مثابه نور اذهان بشری) و بالاخره در نوشتۀ «روشنگری چیست؟» کانت را نوعی از آزادی (یا همان رهایی) انسان مدرن تلقی کرده و نهایتاً میگوید: «رویاهایی امیدوارانۀ «قرن انوار» (century of lights) نقش بر آب شد و ارتجاع از همه سو سر برآورد. به رغم پیروزی مدرنیته، هیچکس قادر نبود فراموش کند که مدرنیته تیغی دو لبه دارد، تیغی حیاتبخش و مرگآور.» گیلسپی در ادامه همین فصل مینویسد: «مجموعه فجایعی که در قرن بیستم دامن بشریت را گرفت، موجب تشکیک در برداشت مترقی یا رو به پیشرفت تاریخ شد. از این منظر، دست پنهان بیشتر به دست شیطان شبیه بود تا دست خداوند و مکر عقل به تیز فهمیِ شرارتآمیزِ شیطانی فریبکار شباهت داشت تا ارادۀ خداوند نیکخواه، و سرانجام ضرورت دیالکتیکی به زنجیرهای آهنین استبداد میمانست تا راه آزادی». گفتههای گیلسپی در دستپنهان شیطان در عصر انوار را امروزه میتوان در سلسله اهانتهای شیطانی به مقدسات اسلامی را به وضوح مشاهده کرد.
۲. «شارلی ابدو» جانشین مجله «هاراکیری» است که از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۱ است که به خاطر توهین به ارزشهای ملی فرانسه توسط دولت بسته شد، در سال ۱۹۶۶ دوباره منتشر شد و این بار پس از مرگ ژنرال شارل دوگل دوباره به دستور وزیر کشور بخاطر توهین به شارل دوگل تعطیل شد. در دهه ۱۹۸۰ کارمندان قدیمی همین مجله را با نامی تازه یعنی «شارلی ابدو» منتشر کردند. مجله به علت کیفیت پایین محتوا در آستانۀ تعطیلی شدن بود که گروه جدیدی به تیم قدیمی مجله پیوسته و از سال ۱۹۹۲ هفته نامۀ «شارلو ابدو جدید» را منتشر کرد. رویکرد توهین در این مجله این بار در سال ۲۰۱۱ با وهن مقدسات مسلمانان جهت تازهای به خود گرفت و سلسله توهینهای فکاهی را از شخصیتهای ملی فرانسه به شخصیتهای مذهبی مسلمانان سوق داد و البته با این کار تیراژ مجله را به طور خارقالعادهای بالا برد.
۳. علاوه بر انگیزههای رسانهای، چرایی توهین به مقدسات در جهان غرب را باید در تاریخ غرب و مناسبات آن با «دیگر»های غیر غربی نیز دنبال کرد. زمانی میتوان توهین به مقدسات دیگران را در غرب فهم کرد که مثلاً اصطلاح «بَربَر» در میان یونانیان باستان را که در مورد غیر هِلنها (چه آنهایی که ساکن یونان بودند و پدر و مادر یونانی نداشتهاند، و چه آنهایی که متعلق و ساکن در امپراتوری فارس بودند) بکار میرفت، فهم کرد. این رویکرد به دیگرها بعد از دوره روم و یونان باستان، بین شرق و غرب و حتی بین مسیحیت غربی کاتولیک (در روم) و مسیحیت شرقی ارتدوکس (در بیزانس) ادامه یافت (نمونهاش را در آغاز جنگهای صلیبی بین صلیبیان و مسیحیان بیزانس ببینید) و سپس بعد از ظهور اسلام این نفرت و دیگر ستیزی نسبت به مسلمانان بوجود آمد که بخشی از آن ابتدا در اندلس (در خود غرب) و سپس در کشورهای اسلامی (مثلاً مصر) ظاهر گردید. استمرار این دیگرسازی در دپارتمانهای شرقشناسی با ابژه کردنِ انسان شرقی، فرهنگ شرقی، و ادیان شرقی خاصا اسلام صورتی علمی و آکادمیک به خود گرفت.
۴. رفته رفته و بعد از دورههای متأخرِ قرون وسطی و ظهور رنسانس و سپس پیدایش اصلاحات دینی، نه فقط اسلام بلکه خود مسیحیت هم مغضوب انسان مدرن بورژوا قرار گرفت. این بار و در این دوره مدرن، دیگریِ انسان مدرن، نه فقط انسان غیر غربی و یا مسلمان شرقی، بلکه انسان مذهبی و مسیحی را هم دربرگرفت. در این میان نه فقط مسلمانان، بلکه مسیحیان معتقد و مقدسات مسیحی نیز مورد نفی و نقد و بلکه استهزاء قرار گرفت. این حرکت تاریخی آنچنان ادامه یافته است که نه فقط در کشورهای اروپایی که سابقهای طولانی در سکولار بودن و دینستیزی داشتهاند، بلکه در آمریکا نیز که یک کشور مذهبی و دینی است، مقدسات خود مسیحیان (در محافل خصوصی و عمومی و در عرصههای علمی و غیر علمی) گاه به سخره گرفته شد. جالب اینکه امروزه مسلمانان در غرب بیش از مسیحیان به حضرت مسیح حرمت مینهند و از تقدس عیسی مسیح ع (در برابر نگرش سکولار به حضرت عیسی) دفاع میکنند. در کلاسهای الهیاتی امروز آمریکا (مثلاً در دانشگاه UVA) بهشوخی گرفتن مسیح و جک گفتن در باره او رایج و عادی است. جلوه این روحیه و این فرهنگ را در عرصههای دیگر نیز متوان دید، مثلاً ببینید فیلم «آخرین وسوسه مسیح» (The Last Temptation of Christ) در سال ۱۹۸۸ مشاهده کرد.
۵. چنین فرهنگ عرفیای در کشورهای اروپایی خاصا در فرانسه (و انقلاب آن علیه کلیسا)، هلند، و کشورهای اسکاندیناوی، و در میان اقشار مرفه شهری (بر خلاف کشورهای اروپا شرقی و همین طور بر خلاف مناطق روستایی در اروپا)، برخاسته از نوعی از سکولار شدن افراطی و اعراض از خدا (مرگ خدا) و حتی ظهور الهیاتهای مرگ خداست. این فرایند طولانی در تاریخ ۲۵۰ سال گذشته از تاریخ انقلاب فرانسه تا کنون، رشد کرده تا به وضعیت کنونی رسیده است. بنابراین توهین به مقدسات (چه مقدسات اسلامی و چه مقدسات ادیان ابراهیمی حتی مسیحیت) در اروپای غربیِ نه یک اتفاق بلکه یک تاریخ بوده است.
۶. نباید این نکته را از نگاهها دور داشت که امروز بسیاری از کلیساها در فرانسه از جمله در شهر پاریس در آستانه تعطیل شدن هستند و بسیاری از مردم نیز در مراسم کلیسایی شرکت نمیکنند، در مقابل، مسلمانان در فرانسه مراسم دینی پر رونقی دارند به گونهای که نه فقط مسلمانان بلکه بسیاری از غیرمسلمانانِ نیازمند نیز منتظر حلول ماه مبارک رمضان میمانند تا بر سر سفره افطار آنها (که آنجا فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست) حضور یابند و از آلام زندگی روزانهشان بکاهند. رونق مراسم و مناسک اسلامی مسلمانان به گونهای است که برخی از ارباب کلیسا به فروش کلیساها خُرده میگیرند و و میگویند اگر اکنون مسیحیان به کلیسا نمیآیند و میخواهید کلیساها خالی از مؤمنان و عبادتکنندگان نباشد، آن را به مسلمانان بدهید تا در آن عبادت کنند. طبیعی است که در چنین جوی شکننده برای مسیحیان، کسانی بخواهند به اسلام و مسلمانی توهین کنند و در توهینشان از حمایتهای دولت و حمایت برخی از ارباب کلیسا نیز برخوردار باشند.
۷. در این شرایط، توهین به مقدسات اسلامی اَبزاری است برای اِبراز خود تا بلکه مقدسات و معنویات دینی به نظامات اجتماعی سکولار غلبه پیدا نکند و صدای سکولار در میانۀ انبوهی از جمعیتهای مسلمان گم نشود. البته عوامل چنین توهینهایی احتمالاً نمیدانند بازگشت جنگهای ایمانی و مذهبی به دنیای غرب بازگشت استبداد شیطانی مدرن به جامعه اروپایی خواهد بود.
۸. نکته مهم و قابل توجه اینکه توهین به مقدسات اسلامی در جهان غرب پیامدهایی برای دنیای غرب دارد، و بازتاب آن در جهان اسلام هم تبعاتی برای جامعه مسلمانان دارد. یکی از این پیامدها جرأت و جسارت برخی نومینالیستهای وطنی است که در یک گام از آنچه در فرانسه رخ داده به بهانه آزادی بیان دفاع کرده و یا دست کم سکوت پیشه کنند، و در گام دیگر مزاج ایمانی ایرانیان را هر از گاهی با نیش و کنایههای وهنآمیز به مقدسات دینی بیازمایند و مسیرهای غیراخلاقیِ غرب را هم تقلید کنند.
نظر شما