خبرگزاری مهر، گروه بینالملل- مریم خرمائی: ادعای جو بایدن دموکرات مبنی بر پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا و تعجیل سران اروپا برای عرض تبریک؛ موضوع تجدید اتحاد فراآتلانتیکی را که در دوره زمامداری دونالد ترامپ به شدت تضعیف شده بود؛ مجدداً سر زبانها انداخت.
حتی پیش از اعلام نتایج اولیه انتخابات، «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه در اظهارنظری معنادار که حاکی از اشتیاق او برای شکست ترامپ بود؛ از لزوم ایجاد رابطه «جدید» فراآتلانتیکی میان اروپا و آمریکا سخن گفت.
اروپاییها از چهار سال ریاستجمهوری ترامپ درس گرفتهاند و دیگر، تابعیت محض از واشنگتن را برنمیتابند
سخن گفتن از رابطه «جدید» و نه صرفاً «احیای» رابطه قبلی؛ پیامی آشکار در خود گنجانده است مبنی بر آنکه به رغم هیاهوی به راه افتاده پیرامون خرسندی اروپا از روی کار آمدن بایدن؛ شکل اتحاد آنها دیگر شبیه گذشته نخواهد بود.
به بیان دیگر، شاید دوره ترامپ به سر آمده باشد؛ اما تأثیر آن بر روابط ساکنین دو سوی اقیانوس اطلس، دوامی طولانی دارد.
اروپاییها میگویند از چهار سال ریاستجمهوری ترامپ که توأم با تهدیدهای گاه و بیگاه علیه ادامه شراکت آمریکا در ناتو، تضعیف اقتصاد از راه اعمال تعرفههای گمرکی سنگین و یک جانبهگرایی در اتخاذ تصمیمهای مهم بینالمللی بود؛ درس گرفتهاند. از سوی دیگر، هنوز نیمی از مردم آمریکا گرایش پوپولیستی دارند و بعید نیست که در ادوار آتی، باز هم فردی با ویژگیهای ترامپ سکان هدایت کاخ سفید را به عهده بگیرد. به همین دلیل است که سران قاره سبز باید از هم اکنون به دنبال بازتعریف رابطه فراآتلانتیکی در راستای استقلال از آمریکا باشند.
دکترین نظامی اتحادیه اروپا در سایه استقلال از آمریکا
در هفتهای که گذشت، وزرای خارجه و دفاع اتحادیه اروپا، به این امید که تا سال ۲۰۲۲، دکترین نظامی جدیدی را تدوین کنند؛ نخستین گزارش سالانه با موضوع توانمندیهای نظامی-دفاعی اتحادیه را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
حتی حضور بایدن در رأس دولت آمریکا و وعده او برای به دست آوردن دل متحدان هم نمیتواند آتش جاهطلبی اروپا برای سهمخواهی از جهانی که دیگر تک قطبی بودن را برنمیتابد؛ فرو بنشاند هدف از این جلسه مجازی، ارزیابی دورنمای استقلال نظامی از آمریکا به موازات حفظ همکاری با ناتو بود.
در واقع، از سال ۱۹۴۹ بود که اروپا با شعار حفظ امنیت جمعی و برای پرهیز از تکرار تجربه جنگ جهانی دوم، زیر پرچم ناتو رفت- نهادی که بخش اعظم بودجه آن را آمریکا پرداخت میکند. این به آن معنا است که طی ۷۱ سال گذشته، کشورهای عضو قاره سبز نتوانستند به دور از سایه واشنگتن، هویت سیاسی-نظامی مستقلی برای خود تعریف کنند. اما از ۲۰۱۷ به این سو، با اشراف به اینکه در رقابت با قدرتهای نوظهور به ویژه چین، هژمونی آمریکا رو به افول خواهد گذاشت؛ اروپا با امضای «پسکو» یا همان پیمان مشترک دفاعی، گام بلندی برای تشکیل یک ائتلاف دائم نظامی-سیاسی برداشت تا به تدریج از زیر یوغ واشنگتن خارج شود.
اکنون، حتی حضور بایدن در رأس دولت آمریکا و وعده او برای به دست آوردن دل متحدان هم نمیتواند آتش جاهطلبی اروپا برای سهمخواهی از جهانی که دیگر تک قطبی بودن را برنمیتابد؛ فرو بنشاند.
یا به قول هایکو ماس وزیر خارجه آلمان، آمریکا دیگر پلیس دنیا نیست و توافق جدید فراآتلانتیکی باید پاسخگوی چالشهای بینالمللی با راهحلهای بینالمللی باشد نه با سیاست اول آمریکا یا اول اروپا. از این پس، قرار نیست که تصمیمها در کاخ سفید گرفته و بعد به ما ابلاغ شود!
این دکترین نظامی حکم «قطبنمای راهبردی» اتحادیه اروپا را دارد که چشماندازی مشترک از تهدیدها و نحوه مقابله جمعی با آنها را ارائه میکند اکنون، اتحادیه اروپا قصد دارد تا در این دکترین جدید که ۲ سال دیگر از آن رونمایی میشود؛ یک سند راهبردی ارائه کند که توصیفی از تهدیدها، اهداف و جاهطلبیهای نظامی آنها را در بر میگیرد. این دکترین بر ۶ حوزه جدید تسلیحاتی متمرکز است که به طور مشترک تولید میشود و شامل تانک، شناورهای گشت دریایی، پهپاد و فناوری جنگ الکترونیک است.
این دکترین نظامی حکم «قطبنمای راهبردی» اتحادیه اروپا را دارد که در مقابل «مفهوم راهبردی» ناتو قرار میگیرد و چشماندازی مشترک از تهدیدها و نحوه مقابله جمعی با آنها را پیش روی ساکنان قاره سبز میگذارد.
اما سوال این است که آیا این چشمانداز آنگونه که اروپاییها انتظار دارند؛ رویایی است؟
دشواریهای اروپا برای خودکفایی نظامی
سران قاره سبز زمانی سودای تشکیل ارتش اروپایی داشتند- تشکلی نظامی که به تضعیف ناتو منجر میشود. اوایل، اروپاییها ابایی نداشتند که استقلال نظامی خود را به منزله بینیازی از ناتو نشان دهند. حتی سال گذشته، امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه از «مرگ مغزی ناتو» سخن گفت که زلزلهای در میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی ایجاد کرد.
اما، نباید فراموش کرد که هرگونه تلاش در راستای زیر سوال بردن اولویت ناتو در تأمین مسائل امنیتی اروپا، به منزله نادیده گرفتن منافع راهبردی آمریکا است. در واقع، پرخاشگریهای ترامپ برای واداشتن اعضای اروپایی ناتو به تقبل سهم بیشتری از هزینهها و تهدید آنها به اینکه در صورت عدم مشارکت، باید قید کمک گرفتن از آمریکا را بزنند؛ به این معنا نیست که اجازه دارند برای تأمین منافع امنیتی، روی کمک خودشان حساب باز کنند.
اختلاف نظر در میزان وابستگی به ناتو همچنان یکی از دشواریهای اتحادیه اروپا در تنظیم دکترین نظامی جدید است با آگاهی از این واقعیت است که اکنون اروپاییها موضع خود را تعدیل کرده و مدعی هستند که هدفشان از خودکفایی نظامی این است که شریک بهتری برای ناتو و متحد کارآمدتری برای آمریکا باشند.
به ویژه، این نرمش در اظهارات هفته پیش ماکرون خودنمایی میکند. او که زمانی از مرگ ناتو سخن گفته بود؛ اکنون مدعی است: آمریکا تنها هنگامی به چشم یک متحد به ما احترام میگذارد که موضع قاطعانهای داشته باشیم و در زمینه دفاعی مستقل عمل کنیم.
اما این اختلاف نظر در میزان وابستگی به ناتو همچنان یکی از دشواریهای اتحادیه اروپا در تنظیم دکترین نظامی جدید است. برای مثال، آلمان در مقایسه با فرانسه، رفتار محتاطانهتری در قبال ناتو دارد. در اروپای شرقی و حوزه بالتیک نیز، روسیههراسی به ابزاری برای وابستگی هرچه بیشتر به ناتو تبدیل شده است.
در گزارشی که همین هفته به وزرای خارجه و دفاع اتحادیه اروپا ارائه شد؛ مشخص شد که همچنان برای اغلب کشورهای اتحادیه، اولویتهای اروپایی در جایگاه سوم بعد از ملیگرایی و ناتو قرار میگیرد!
کاستی دیگری که جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به آن اشاره کرد، این است که قوای نظامی اروپا از تفرقه، دوبارهکاری و عدم همکاری عملیاتی رنج میبرد.
ترامپ موجب شد که شکل رابطه فراآتلانتیکی برای همیشه تغییر کند تا آنجا که راه بایدن برای بازتعریف رابطه با متحدان اروپایی، چندان هموار نیست برای مثال، در حالی که فرانسه، آلمان، ایتالیا و فرانسه به اختصاص بودجه مشترک برای پرهیز از تولید ادوات نظامی مشابه امیدوارند؛ کشورهای کوچکتر اتحادیه نظیر یونان، لهستان و سوئد، به اسم دفاع از صنایع داخلی، همچنان بر تولید ملی تسلیحات پافشاری میکنند.
نتیجه آنکه به قول بورل، آمریکا به عنوان دارنده بزرگترین ارتش جهان، تنها چهار نوع ناو جنگی دارد اما اروپا ۳۰ نوع و این یعنی اسراف در بودجهای که میتواند با مدیریت بهتر، صرف دفاع جمعی اتحادیه شود.
جالب آنکه در این میان، دانمارک کلاً خود را از مشارکت در ابتکارات نظامی اتحادیه اروپا معاف کرده است.
نتیجه آنکه اگرچه آتش اشتیاق اتحادیه اروپا برای خودکفایی نظامی-سیاسی از آمریکا شعلهور تر شده اما آنها هنوز گرفتار از هم گسیختگیهای زیادی برای اثبات استقلال هستند حال آنکه ۴ سال زمامداری ترامپ موجب شد که شکل رابطه فراآتلانتیکی هم برای همیشه تغییر کند تا آنجا که راه بایدن برای بازتعریف رابطه با متحدان اروپایی، چندان هموار نیست.
نظر شما