خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: در بخشهای پیشین از گزارش «فرهنگ عامه در آینه ضربالمثلهای الجزایری» که از تولیدات رایزنی فرهنگی ایران در الجزایر است، بیش از ۱۰۰ ضربالمثل الجزایری که نمایانگر فرهنگ عامه مردمان این کشور است به همراه ترجمه و معادلهای آنها در فرهنگ ایرانی، به مخاطبان ارائه شد. بخشهای اول تا سوم را به ترتیب از اینجا، اینجا و اینجا، بخوانید و در ادامه با آخرین قسمت از این گزارش همراه شوید که به ضربالمثلهایی میپردازد که معادلی در فرهنگ ایران ندارند.
۱. أنا نحفر فی قبر یماه وهو هارب بالفاس:
من قبری را برای مادرش میکنم اما او تبر را گرفته و فرار میکند.
این ضرب المثل جایی به کار میرود که میخواهی به کسی کمک کنی اما او از روی نادانی ممانعت میکند.
۲. لوکان جا الضحک ملیح لوکان سماتنی یما ضحکة:
اگر خنده خوب بود، مادرم اسم من را خنده میگذاشت.
خندیدن بدون علت نشانه بی ادبی است.
۳. اذا تخلطت الادیان شد فی دینک:
اگر ادیان در هم آمیخته شد، دین خود را نگهدار.
وقتی اوضاع آشفته شود به انسان دچار توصیه میشود که به اصول و اندیشههای خود پایدار باشد.
۴. فی الصیف قاطو وفی الشتا بوقاطو. (فی الصیف؛ الحلویات وفی الشتاء؛ المحامی):
در تابستان در شیرینی فروشی است و در زمستان نزد وکیل دادگستری.
این مثل در مورد عروسی گفته میشود که پس از مدت کوتاهی طلاق میگیرد.
۵. الزواج لیلة و دبارتو عام:
ازدواج یک شب و آماده شدن برای آن یک سال است.
قبل از انجام دادن یک کار مهم باید با دقت در آن فکر کرد.
۶. المندبة کبیرة والمیت فار:
عزاداری بزرگ در مردن یک موش.
اهمیت دادن بیش از حد به مشکلات ساده.
۷. اللی ماهو لیک یعییک:
آنچه که برای تو نیست، تو را خسته میکند.
به کسی گفته میشود که به دنبال آرزوهای بزرگ، غیر منطقی و نامناسب میرود که نتیجهای جز خستگی و ناموفقیت نخواهد داشت.
۸. کول و درق ولا کول و فرق:
یا بخور و پنهان کن یا بخور و تقسیم کن.
اگر بخواهی به تنهایی بخوری، غذایت را پنهانی بخور، وگرنه آن را با دیگران تقسیم کن و بخور.
۹. ضربة بالفاس ولا عشرة بالقادوم:
یک ضربه با تبر بهتر از ۱۰ ضربه با تیشه است.
اصل در حفاری تبر است، کارها باید با اصول خودش انجام شود. و اگر میتوان کاری را یک دفعه انجام دهی، انجام آن در چند مرحله معنی ندارد.
۱۰. راجلها فالاحباس وهی ترقص فالاعراس:
شوهرش در زندان است در حالیکه او در جشن عروسی میرقصد.
در باره زنی گفته میشود که بدون احساس مسئولیت با شوهرش زندگی میکند.
۱۱. اللی حبک ما بنالک قصر و اللی کرهک ما حفر لک قبر:
کسی که تو را دوست دارد برای تو قصر نمیسازد و کسی که از تو متنفر است برای تو قبر نمیکند.
گوش دادن بیش از حد به آرای مثبت یا منفی دیگران اهمیت و فایده ندارد.
۱۲. اللی ما رضی والدیه لا خیر فیه:
کسی که والدیناش را راضی نکرده. هیچ خیری در او نیست.
رضایت والدین مهمترین چیز در زندگی است وکسی که والدینش را راضی نکند، خیری نخواهد دید.
۱۳. خنفسا تلهینی ولا غزالة تشقینی:
یک کفشدوزک که باعث سرگرمی و خوشحالی میشود بهتر از یک آهو است که خستهام میکند.
یعنی همان چیزی کوچکی که در دست داریم و باعث خوشحالیمان میشود بهتر از چیزی بزرگی است که در دستمان نیست و شاید خسته شویم تا بدست بیاوریم و شاید هم از رسیدن به آن ناتوان باشیم.
۱۴. فرط فی کل صحابک إلا صاحب باباک ما تفرطش فیه:
همه دوستانات را رها کن. اما دوست پدرت را هرگز.
یعنی در حق همه دوستان میتوانی کوتاهی کنی الا دوستان پدرت.
۱۵. اللی خلص دینو شبع:
کسی که قرض خود را پس داده، سیر شده است.
یعنی کسی که دیناش را ادا نکرده، خیالش راحت نیست.
۱۶. حوت یاکل حوت و قلیل الجهد یموت:
ماهی، ماهی دیگر را میخورد وکسی که کم کاری میکند (از گرسنگی) میمیرد.
یعنی افراد توانمند و پو لدار میخورند و خوب زندگی میکنند ولی فقرا که دستشان به مال دنیا نمیرسد از گرسنگی میمیرند.
۱۷. ربی یخلف علی الغابة ولا یخلف علی الحطابة:
خدا به جنگل عوض میدهد و به هیزم شکن نمیدهد.
یعنی خدا کار آدم ساده و نیکوکار را جبران میکند اما به حریص چیزی نمیرسد.
۱۸. الحمام المکسر الجناح ینزل علی البر الخالی:
کبوتر بال شکسته، روی زمین خالی مینشیند.
وقتی کسی از روی ضعفش کاری انجام میدهد ولی ادعای قوت و قدرت میکند.
۱۹. الطماع یبات ساری یحلم بالتفاح والتفاح سومو غالی و مالیه شحاح:
طمعکار شب را میگذراند در حالیکه چشمش دنبال سیب است. اما سیب گران است و صاحبان سیب خسیس هستند.
یعنی طمعکار وقتش را تلف میکند با آدمهای خسیسی که هیچ چیزی به او نمیدهند.
۲۰. خوک خوک لا یغرک صاحبک:
مواظب برادرت باش، فریب دوست را نخور.
هر چند دوست صمیمی و صادق باشد اما به رتبه برادر نمیرسد و جایش را پر نمیکند.
۲۱. تمشی ناس وتجی ناس وتبقی رضایة الوالدین تاج فوق الراس:
مردمی میروند و مردمی میآیند، و رضایت والدین تاجی بر سر است
این ضرب المثل اهمیت رضایت والدین را بیان میکند.
۲۲. دراهم المشماش یروحوا فی الباکور (التین):
پول زردآلو خرج انجیر میشود.
تاجران زردآلو را از اوراس میخریدند و در شمال الجزایر با قیمت بالا میفروختند و با همان پول انجیر میخریدند تا در جنوب فروخته، سود ببرند. اما وقتی به جنوب میرسیدند انجیرها بر اثر گرمای راه طولانی خراب شده بود. وهمان سودی که از فروش زردآلو به دست آورده بودند، در فروختن انجیر از دست میدادند.
۲۳. یا ویح من آمن بیها، ما تخلی عبد فیها:
وای بر کسی که به آن اعتماد کند، هیچکس از دستش جان سالم به در نبرده است.
وقتی به چیزی یا کسی اطمینان یا اعتماد داشته باشی ولی بالاخره نابودت میکند. در توصیف دنیا هم گفته میشود.
۲۴. ما خلاو الأولین واش یقولوا التوالی:
أولیها چیزی برای گفتن بعدیها نگذاشتند.
یعنی پیشینان ما از بس تجربه داشتند و ضرب المثل گفتند، دیگر ما چیزی نداریم که بگوییم.
۲۵. شویة من الحنة وشویة من رطابة الیدین:
یک کم از حنا و یک کم از خیسی دستهاست.
یعنی در ناکامی، نباید تقصیر را تنها به گردن دیگران انداخت.
۲۶. دار النسا و القصعة یابسة:
خانه زنهاست، اما قابلمه خشک است.
به زن تنبل و شلختهای گفته میشود که خوب خانهداری نمیکند.
۲۷. فیق یا بریق النار راهی لاحقاتک:
ای کتری؛ هشیار باش که آتش به تو نزدیک است.
به غافل گفته میشود که نزدیکی خطر را متوجه شود.
۲۸. اقلع رأس تزول الخصومة:
یک سر ببر، دشمنی از بین میرود.
یعنی اصل مشکل را حل کن تا دشمنی از بین برود.
۲۹. بات لیلة مع الجاج اصبح یقاقی:
با مرغها یک شب خوابیده، قد قد کرد.
این ضرب المثل به کسی گفته میشود که یک مدت کوتاهی با بعضیها گذرانده ولی مثل آنها رفتار میکند.
۳۰. آتای (شای) العشیة خیر من بقرة مشویة:
چای عصرانه بهتر از یک گاو کباب شده است.
یعنی کمترین امکانات و نعمتی همراه با آسودگی خاطر بهتر از بیشترین امکانات همراه با اضطراب و منت گذاری است.
۳۱. فرحت الحزینة، خربت المدینة:
دختر غمگین؛ شاد شد، شهر خراب شد.
به دختر بد شانس گفته میشود.
۳۲. ما نبیعوش اللی یشرینا وما نکرهوش اللی یبغینا وما نغدروش اللی یثق فینا. الحمد لله هکذا تربینا:
کسی را که ما را خریده نمیفروشیم، و از کسی که ما را دوست دارد متنفر نیستیم و به کسی که به ما اعتماد کرده خیانت نمیکنیم. خدا را شکر اینطوری بزرگ شدیم و یاد گرفتیم.
راهنمایی و نصیحت برای ارتباط خوب با مردم.
۳۳. الخلطة تجیب الاهوال، تخلیک ما تفرق بین الحرام والحلال:
ارتباط با هر کسی باعث رنج میشود و دیگر آدم فرق بین حلال و حرام را نمیداند.
یعنی آدم نباید با هر کسی دوست باشد و ارتباط داشته باشد. بلکه با دقت وتوجه باید دوستانش را انتخاب کند.
نظر شما