خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه -حسن طالبیان شریف: نامش محمد بود و اخلاقش نیز محمدی. در ایام ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز به رحمت خدا رفت و ان شاء للله مهمان رسول الله. او در اخلاق نمونه بود و کم نظیر و مایه فخر و مباهات اسلام و مسلمین. ای کاش مانند استاد محمد واعظ زاده خراسانی، شخصیتهای برجسته اخلاقی و مهذب زیادی داشتیم. او به راستی، استاد اخلاق بود. درس رسمی اخلاق نداشت ولی بهترین معلم اخلاق بود. اهل بیت علیهم السلام فرموده اند: کونوا لنا زینا و لا تکونوا لنا شینا. مایه زینت و افتخار ما باشید نه مایه ننگ ما. باز در روایات اهل بیت علیهم السلام توصیه شده است که: با رفتار خوبتان، مردم را به سمت ما دعوت و جذب کنید.
اخلاق علمی و عملی استاد واعظ زاده خراسانی، میتواند اسوه و الگوی خوبی برای محققین حوزوی و دانشگاهی باشد. او با اخلاق زیبایش، نام خود را جاودانه نمود. آنها که او را از نزدیک میشناختند و با او مأنوس بودند، هیچگاه اخلاق خوش او را فراموش نمیکنند. او به حسب ظاهر، از میان ما رفت ولی نام و اخلاق نیکش، پیوسته در قلوب دوستان و ارادتمندانش باقی خواهد ماند. اخلاق خوب، از همه خوب و پسندیده است و از اساتید و علما، پسندیدهتر و بهتر.
در اینجا به اختصار برخی خصوصیات علمی و معنوی استاد واعظ زاده را بیان مینمایم، هر چند قلم از توصیف خوبیهای اخلاقی وی عاجز و ناتوان است.
استاد واعظ زاده این گونه بود: عاشق صلح و صفا، دشمن کینه و حسادت، مشتاق عزت مسلمین و صلح و صفای بین آنها بود. عالمی بود که از مطالعه و تحقیق خسته و ملول نمیشد بلکه با مطالعه به شور و نشاط میآمد. مصداق فرمایش امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود که میفرمایند: العالم، الذی لایمل من طلب العلم طول دهره: عالم، کسی است که از طلب علم تا آخر عمرش ملول و خسته نمیشود.
در حدود ۹۰ سالگی نیز در بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، پشت میز کارش مینشست و غرق در مطالعه و تحقیق و تألیف میشد. خدمتش میرسیدم، احترام میکرد و از جایش بلند میشد و چای تعریف میکرد. احوال پرسی مینمود. به سوالاتم پاسخ میداد. از این همه نشاط علمی، به وجد میآمدم و روحیه میگرفتم.به خود ایشان نیز این مطلب را گفتم، لبخند زده و تبسم فرمود. اطلاعات علمی ونتیجه تحقیقات خود را بدون ذرهای منت و عجب و خساست، در اختیار علاقه مندان میگذاشت. نقدپذیر بود و منصف و حقیقت جو. با اینکه علامه بود و مجتهد در معقول و منقول، ذرهای تکبر نداشت. خود را نمیگرفت.با آن عظمت و شخصیت علمی و محبوبیت و موقعیت اجتماعی، به سادگی میتوانستی با ایشان بنشینی، بحث علمی طلبگی کنی و نظرات را بگویی و حتی نقد کنی. اگر مطالب علمی و مستدل و نقد منصفانه و محققانه بود و اشکال وارد بود، میپذیرفت و لجاجت و تعصب بیجا و عناد نداشت. در موارد متعدد با ایشان نظرات خود را با ایشان در میان گذاشتم، به برخی نظرات ایشان نقد داشتم و مؤدبانه و در کمال ادب و احترام با ایشان در میان گذاشتم، آن مطالب را گوش میداد و بررسی میکرد و اگر وارد بود، قبول مینمود. از جمله آنها در این اواخر عمر ایشان، خدمتشان عرض کردم، اخیراً مطلبی از شما نقل میشود و مدعی هستند که از بنی امیه تعریف و تمجید کرده اید.
داستان چیست؟ فرمود: همه مصاحبه من را نخواندند و یا دقت نکردند. من گفته ام اشتباهات و خطاها و جنایاتی داشته اند و خدماتی نیز به حسب ظاهر داشته اند. بالاخره هر کسی به حسب ظاهر، یک سری کارهای خوب و یک سری اشتباهات دارد. اگر بخواهد حرفت را قبول کنند باید انصاف داشته باشی و اگر بدیهای شخصی را گفتی، اگر خوبیهایی نیز داشته، باید بیان کنی تا بدانند قصد و غرض نداشتی و بی طرف سخن گفتی. در مورد بنی امیه نیز این چنین است. انها کارهای خطای زیادی انجام دادند از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و … اما به حسب ظاهر، در دوران حکومت خود خدماتی نیز انجام داده اند. عرض کردم بله. انصاف این است که اگر کسی کارهای بد و خوب انجام داده، هر دو را باید نقل کرد. اما چند نکته به نظرم در مورد حکومت بنی امیه رسیده است که خدمت شما عرض میکنم.یکی اینکه هر حکومتی، برای اینکه بتواند حکومت کند، ناچار است و مجبور است و لو به حسب ظاهر هم شده، خدماتی به مردم بدهد تا نظر آنها را جلب کند و در سایه آن بتواند حکومت خود را ادامه دهد و الا مردم زیر بار حکومت نخواهند رفت. حال چه از روی اخلاص و واقعیت باشد و چه از روی ریا و تزویر. بنابراین طبیعی است که حکومت بنی امیه نیز خدماتی به حسب ظاهر داشته اند از ساخت مساجد و فتوحات و… ولی با توجه به اینکه بزرگان آنها مانند ابوسفیان و معاویه و یزید و.... واقعاً اعتقادی به خدا و پیامبر و اهل بیت پیامبر نداشتند و با اسلام و پیامبر و اهل بیت دشمنی میکردند و حب جاه و مقام و ریاست داشتند که قرائن و شواهد این مطلب را نشان میدهد، بنابراین به نظر میرسد اگر آنها خدماتی نیز در دوران حکومتشان انجام داده باشند، برای خدا و به قصد خدمت به اسلام و مسلمین نبوده است.
فرمودند: بله. همین طور است. عرض کردم همچنین اگر واقعاً افرادی مسلمان با اخلاص کارهایی در دوران حکومت آنها، انجام داده باشند، به نام آنها تمام می شده است. فرمودند: بله. همین طور است. در جلسه دیگر خدمت ایشان بودم بعد از آن مصاحبه که از ایشان راجع به بنی امیه، منتشر شده بود، فرمودند: من مقید به خواندن زیارت عاشورا هستم و بنی امیه را که آن جنایات را در مورد اهل بیت انجام داده اند، لعن میکنم.یک بار دیگر در دفتر تبلیغات اسلامی مشهد، سخنرانی داشتند. فرمودند: من هم غصب خلافت امیرالمومنین را قبول دارم، من هم دشمنان اهل بیت را لعن میکنم و…شنیده ام برخیها من را متهم کردند که این مطالب را من منکر هستم و بسیار از این قضیه ناراحت بودند و گلایه میکردند. بعد به مناسبتی فرمودند: در روایات داریم که غیر از شیعیان، مسلمانانی که دشمنی با اهل بیت نداشته باشند نیز وارد بهشت میشوند.
بعد از جلسه خدمتشان رسیدم. عرض کردم: حاج آقا من نیز این روایت را در کتاب مجموعه رسائل اعتقادی علامه مجلسی دیده ام، ولی ظاهراً این روایت، مربوط به کسانی است که حق به آنها نرسیده و مستضعف فکری بوده اند، یعنی اگر حق به آنها میرسید که پیامبر اسلام، امیرالمومنین علی علیه السلام را به عنوان و وصی و جانشین خود از طرف خدا معرفی کردند، قبول میکردند و تبعیت و اطاعت از امیرالمومنین مینمودند و همچنین سایر اهل بیت (ع) و سایر عقاید شیعه را. استاد واعظ زاده فرمودند: بله. قطعاً همین طور است و اگر حق به آنها ثابت میشد ولی انکار میکردند و مقاومت و لجاج و عناد میکردند در برابر دستور خدا قطعًا جهنمی بودند. استاد بزرگوارم آیت الله حاج شیخ رجبعلی رضازاده دامت برکاته نیز معتقد بودند: استاد واعظ زاده، شخص مؤمن، متدین، ملأ و کم نظیر در حوزه مشهد بود و اطلاعات علمی بسیار زیادی داشت. منصف بود و حقیقت جو و اگر میفهمید مطلبی حق است، قبول میکرد. ایشان فرمودند: با آقای واعظ زاده، همسایه بودم. برخی نظرات علمی ایشان را مطلع بودم و به آنها نقد داشتم. در جلسهای خصوصی در منزل من، در فضای صمیمی و دوستانه، آن مطالب را یکی یکی نقل کردم و نقدهای خود را با دلیل آن، خدمت ایشان بیان کردم. ایشان پس از شنیدن آنها، چون منصف بود و حقیقت جو، قبول کرد و پذیرفت."
آری این چنین بود استاد واعظ زاده: علمش همراه با حلم بود و مطابق آنچه در روایات به آن توصیه شده است. مبادی آداب بود و به مکارم اخلاق مزین؛ اخلاق خوشی داشت، با همه مهربان و صمیمی و متواضع بود، عجب و غرور نداشت، چند بار منزل ایشان رفتم- در کوهسنگی و سوالاتی در مورد آیت الله میرزا مهدی اصفهانی و شاگردانشان از ایشان داشتم که بعدها نیز منتشر شد- با روی باز و لبخند، مهماننوازی نمود و سخاوتمندانه با چای و انواع میوه و شیرینی و....پذیرایی نمود.متکبر نبود ولی متین و با وقار بود. مخالفینش را تحمل میکرد؛ و در برابر سخنان زشت و هتاکیهای آنها کظم غیظ نموده، آنها را عفو مینمود.
استاد واعظ زاده، وهابیت را نقد میکرد و آنها را فرقه نوساخته و مخالف اتحاد اسلامی معرفی میکرد. بزرگترین عالم و مفتی اعظم آنها در حکومت وهابی آل سعود را در بحث علمی، به چالش کشیده بود و در مناظره علمی او را شکست داده بود. حکومت وهابی آل سعود را که شیعیان ایرانی را در مکه در حدود سال ۱۳۶۶ هش قتل و عام کردند، زیر سوال برده و حکومت آنها را به حکومت مغول تشبیه کرده بود اما با تمام این سوابق درخشان در مبارزه علمی با وهابیت متأسفانه در مجلهای دیدم که برخی افراد بی اطلاع از سوابق علمی ایشان در این جهات، ایشان را وهابی مسلک معرفی نمودهاند. در جایی دیگر خود استاد فرمودند که کسانی پشت سر من نسبتهای دروغ داده بودند که من به آیتالله بروجردی دروغ میبندم و بعد متوجه شده بودند که حق با من است و معذرت خواهی کردند؛ و…؛ اما استاد واعظ زاده با بزرگواری و آقایی خاصی با آنها برخورد مینمود. فرمودند: آنها را حلال مینمایم. در جریان نبودند و… به عبارتی مصداق این آیه شریف قرآن بود: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ». دهانش به فحش و ناسزا باز نمیشد.
چون خود عالم بود و قدر علوم دینی را میدانست؛ از اساتید و بزرگان حوزوی بسیار تجلیل مینمود. به حکم قرآن و سنت نبوی و سیره اهلبیت پیامبر، علما را دوست داشت، با آنها همنشین بود و از معاشرت با آنها لذت میبرد. از بزرگان حوزه و خدمات آنها تجلیل مینمود. از آثار علمی و تألیفات و تحقیقات فضلا و علما یاد میکرد. نام و یاد آنها را احیا نموده و از تلاشهای علمی و معنوی آنها قدرشناسی مینمود. از اساتید خویش با عظمت یاد مینمود و از آنها تجلیل مینمود.
از پدر عالم خویش نیز بسیار تجلیل مینمود و نام و یادش را با عظمت ذکر مینمود.از شخصیت علمی و معنوی و سوابق درخشان ایشان در تبلیغ اسلام و موقعیت و محبوبیت ایشان نزد علمای بزرگ میگفت و یاد محبتها او و خاطراتش میافتاد که یاد دارم منقلب شد و اشکهایش جاری. این همان پدر او حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی، خطیب مشهور بی نظیر عصرش بود که به آیت الله سید هاشم میردامادی، پدر همسرش، گفته بود: من پشت سرش نماز میخوانم و....
در سال ۱۳۳۹ ه ش به دانشگاه فردوسی مشهد دعوت به همکاری شد و از آن تاریخ تا اواخر عمر به تدریس علوم اسلامی مشغول بود. در راستای احیای نام علمای بزرگ شیعه و تجلیل از آنها کنگره هزاره شیخ طوسی -فقیه بزرگ شیعه- را در پایان سال ۱۳۴۸ و اوایل ۱۳۴۹ ه ش در دانشگاه فردوسی مشهد در چند روز برگزار نمود. این همایش با عظمتی خاص و با حضور شخصیتهای برجسته علمی داخلی و خارجی در سطح جهانی برگزار شد. دبیر کل برگزاری این همایش استاد واعظ زاده خراسانی بود. این کار یکی از خدمات مهم و بسیار برجسته علمی ایشان است. با این خدمت بزرگ استاد واعظ زاده، شخصیت علمی و معنوی شیخ طوسی و آثار و تألیفات و خدمات این بزرگمرد جهان تشیع احیا شد. دکتر مهدی محقق رئیس انجمن مفاخر کشور ایران درباره عظمت این کنگره فرمودند: "من کنگرههای زیادی در داخل و خارج شرکت کردم ولی کنگرهای در عظمت مانند کنگره شیخ طوسی ندیدم."
نظر شما