به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای مراسم علی دهباشی مدیر مجله بخارا گفت: پیش از این ما در زمینه تجلیل از همکاران مطبوعاتی مان شبهایی را به فصلنامه زنده رود ( از اصفهان) فصلنامه مترجم ( از مشهد) پژوهشنامه کودک و نوجوان، ماهنامه نشانی و مجله تندیس از تهران اختصاص داده بودیم.
وی با تجلیل از فعالیت شانزده ساله گیله وا افزود: از میان نشریاتی که از طوفان حوادث گذر کرده و امروز آغاز شانزدهمین سال تولدش را جشن میگیریم «گیله وا» است. در زمینه نقد، گیله وا هر چه چاپ کرده اصولی بوده است. نقدهای صریح و قاطع اما بسیار محترمانه و با کلامی که در شان یک نویسنده است.
دهباشی تصریح کرد: در زمینه مسایل مربوط به گیلان، از کشف یک نسخه خطی تا معرفی یک شاعر، از بررسی بومی ترین عناصر فرهنگی گیلان تا سرمقاله که به مسایل جاری و روز پرداخته میشودهمه و همه حکایت از یک فکر دقیق مدیر مجله را دارد. خلاصه مجله گیله وا در همه شماره هایش در توازان علمی و حرفه ای کار مطبوعاتی خودش را حفظ کرده و دچار نوسانات رایج در مجلات و نشریات نشده است. در یک کلام بخش قابل توجهی از صفحات هر شماره از «گیله وا» در کل دایره المعارفی است که هر محقق و پژوهشگری نیازمند مراجعه به آن است.
مدیر مجله بخارا ادامه داد: اگرچه ما نشریات فرهنگی، ادبی و هنری در امور سیاسی وارد نبوده و نیستیم و خود بنده به شخصه نفس این کارها را نداشته و ندارم اما در هر نسیم ناموافقی برای ما پیامدهایی به همراه داشته است.
وی با انتقاد از لغو خرید نشریات توسط کتابخانه ها و تنگناهای مالی پدید آمده ناشی از آن تصریح کرد: در قضیه پست هم همگی در جریان هستند که در تمامی کشورها در زیر آسمان این جهان پست مطبوعات وجود دارد. یعنی اینکه یک کیلو پسته با یک کیلو مجله و کتاب بهایش فرق دارد اما ما در اینجا این رویه را به کلی کنار گذاشتیم و مقداری کتاب و مجله هم که فرستاده می شد حالا دیگر با این قیمت ها امکانش وجود ندارد. اگر تعرفه ها را نگاه کنید متوجه می شوید که مثلا گاهی پست یک نسخه بخارا به دو برابر قیمت مجله می رسد.
با پایان صحبت های دهباشی فیلمی مستند از چگونگی انتشار مجله گیله وا طی پانزده سال گذشته نمایش داده شد. در ادامه دکتر محمد روشن پشت تریبون رفت و درباره گیله وا گفت: تاریخ مطبوعات کتابی پربرگ و بار است. شاد باد روان پیشینیان که این آثار را ماندگار کردند و از ادوارد براون و شادروان محمد صدرهاشمی تا سیدفرید قاسمی رشته را ناگسسته نگذاشتند.
دکتر روشن افزود: سخن از گیله وا و مدیر پرتلاش آن آقای جکتاجی است. او با نوآوری های خود گیله وا را از بازار گیلان و مازندران به تهران آورده که تحفه ای بی مانند است. جکتاجی نیز از تحفه هاست و آگاهی و بیداردلی دارد. او خود را وامدار مردم و فرهنگ و ادب و تاریخ ایران می داند و این وامداری دوسویه است.
مراسم با سخنان سیروس علی نژاد ادامه یافت. وی ضمن تبریک شانزدهمین سال انتشار این مجله تصریح کرد: شانزده سال کار مداوم مطبوعاتی بسیار دشوار است. من نه تنها با گیله وا که با هر نشریه محلی که در هر جای ایران به زبان فارسی منتشر می شود، همدلی و همنوایی دارم. این هم بی دلیل نیست. دلیل اصلی اش این است که در ایران هنوز نشریات محلی قوت و نیروی لازم را ندارند.
وی ادامه داد: اساسا هیچ گاه در ایران یک نشریه محلی که بتواند قوت سراسری داشته باشد پا نگرفته است. در حالی که در کشورهای دیگر، دست کم در کشورهای پیشرفته این طور نیست. آمریکا که وضع خاصی دارد و هر شهری و هر محله ای برای خودش روزنامه ای و نشریه ای دارد که به تمام احتیاجات آن شهر و محله پاسخ می دهد. سهل است حتما شما هم می دانید که مهمترین روزنامه های آمریکا در واشنگتن منتشر نمی شوند و اهمیت لس انجلس تایمز و نیویورک تایمز و شیکاگو تربیون حتما از واشینگتن پست بیشتر است.
علی نژاد اضافه کرد: گذشته از روزنامه های مشهور که در لس آنجلس و نیویورک و جاهای دیگر منتشر می شوند مطبوعات محلی در آمریکا نیرومندند و تمام آگهی های مربوط به استخدام و همه چیزهایی که در زبان فارسی به نیازمندی ها معروف شده اند در همین مطبوعات محلی انتشار می یابند نه در روزنامه های مشهور و سراسری. در حالی که در ایران برعکس است. صاحبان آگهی ها اعلانات خود را در روزنامه های سراسری منتشر می کنند و کمتر اتفاق می افتد که برای درج اعلانات خود روزنامه ها و نشریات محلی را مد نظر قرار دهند. دلیلش هم این است که روزنامه ها و نشریات محلی تقریبا به در همه خانه ها می رود اما روزنامه های سراسری را همه افراد محله و شهر نمی بینند و نمی خوانند.
وی خاطرنشان کرد: گذشته از آمریکا، کشورهای اروپایی هم کم و بیش همین وضع را دارند. در آلمان روزنامه های مهم در مونیخ، فرانکفورت و هامبوگ منتشر می شوند. اخیرا برلین هم پس از یکپارچگی دو آلمان دارد در این زمینه دارد خودی نشان می دهد. البته برلین سابقه درخشانی در این زمینه دارد. حدود صد سال پیش بیش از 190 روزنامه و نشریه در این شهر منتشر می شدند. درخششی که گمان ندارم در هیچ شهری در جهان در آن زمان وجود داشته باشد.
علی نژاد افزود: در ایتالیا شهرهای میلان و تورین و رم مرکز انتشار روزنامه های مهم هستند. در بریتانیا ظاهرا مطبوعات مهم در لندن منتشر می شوند اما فرانسه از این حیث یک استثناست. مطبوعات محلی اهمیت شان از مطبوعات مرکز بیشتر است. به این معنی در سال 2004 مطبوعات محلی روزانه 4 / 6 میلیون تیراژ داشتند در حالی که مطبوعات مرکز روزانه دو میلیون. یعنی فیگارو و لوموند و لیبراسیون و اومانیته و لا تریبیون از یک سو و لوپوئن و نوول ابسرواتور و اکسپرس و ماریان از سوی دیگر در مجموع تیراژ کمتری از مطبوعات محلی داشته اند. مطبوعات محلی چنان اهمیتی دارند که مثلا آقای سارکوزی برای اولین بار کاندیداتوری خود را نه در روزنامه های مرکز بلکه در یک نشریه محلی به نام Ouest France اعلام کرد. برای اینکه این روزنامه محلی تیراژش از همه روزنامه های سراسری بیشتر است و به تنهایی روزانه در 762000 نسخه منتشر می شود. در حالی که روزنامه های سراسری یا به اصطلاح ملی تیراژشان خیلی کمتر از اینهاست: فیگارو 321000 لوموند 313000 لیبراسیون 135000 نسخه بیشتر تیراژ ندارند.
وی به پدیده مطبوعات مجانی در مترو و مکان های عمومی اشاره کرد و گفت: در این وضعیت مطبوعات ما کجا ایستاده اند؟ در چه وضعی به سر می برند؟ ما هنوز درگیر آن هستیم که نشریات ما را دکه های مطبوعات به درستی روی میز نمی گذارند که دیده شوند و مشتری را به خود جلب کنند. یعنی سرنوشت مطبوعات کوچک ما بخصوص نشریات تازه و محلی به عملکرد و میل دکه داری است که سیگار و آدامس و روزنامه را با هم می فروشد.
سیروس علی نژاد تاکید کرد: در واقع اولین محدودیت بزرگی که مطبوعات کم تیراژ ما به آن دچارند همین محدودیت توزیع است. شمار دکه های مطبوعات ما از تیراژ بیشتر نشریات افزون تر است و اگر بخواهیم در هر دکه مطبوعاتی فقط پنج نسخه نشریه بگذاریم تیراژ را باید چند برابر کنیم و این کار با توجه به بالا بودن هزینه تولید در توان ما نیست.
وی ادامه داد: دومین محدودیت ما بالا بودن هزینه تولید است. اگر یک نشریه ای ده هزار نسخه تیراژ داشته باشد و هر ده هزار نسخه خود را به قیمت پشت جلد بفروشد، نخواهد توانست هزینه تولید همان ده هزار نسخه را به اضافه هزینه دفتر و دستک و کارمند و حق التحریر نویسندگان جبران کند. محدودیت سانسور و خودسانسوری را هم نباید فراموش کنیم که در جاهایی باید چشمان خود را ببندیم و چیزی را نبینیم.
علی نژاد درباره گیله وا نیز گفت: به گمان من گیله وا علاوه بر همه محدودیت هایی که به صورت عمومی بر مطبوعات حاکم است، دو محدودیت خود خواسته هم برای خودش دست و پا کرده است. یکی از محدودیت ها این است که صرفا به مباحث و مسائل گیلان و مازندران می پردازد. قبل از گیله وا نشریه با اهمیتی که در رشت منتشر می شد چنین محدودیتی نداشت. شاید بگویند روش مجله ما پژوهش در اوضاع و احوال گیلان و مازندران تعیین شده است. به نظر من این مشکل را می شد در عرض پانزده شانزده سال با وزارت ارشاد حل کرد اما دوستان ما نخواسته اند این محدودیت را بردارند و این امر میدان عمل آنان را محدود کرده است که به نظر من حیف است. ما به یقین گیلانیانی نیستیم که در ایران زندگی می کنیم بلکه ایرانیانی هستیم که در گیلان زندگی می کنیم. لزومی ندارد که خود را تا حد گیلانیانی که درایران زندگی می کنند محدود کنیم.
وی تصریح کرد: محدودیت دیگر همان محدودیت زبانی است که من هیچ قصد ندارم در اینجا وارد آن شوم. همه می دانند که زبان فارسی از ارکان ملیت و هویت ماست. تنها اشاره می کنم که ما در شرایط سیاسی و جهانی ویژه ای به سر می بریم. شرایطی که تمامیت ما را گاه می تواند با خطر مواجه کند. شاید در برخی نواحی ایران یک نوع کینه زبانی نسبت به زبان فارسی جریان داشته باشد و این امر این اواخر حتی دامن زده شده باشد اما ما در گیلان هرگز نسبت به زبان فارسی کینه ای نداشته ایم و نداریم. بنابراین ناگزیر باید مراقب شرایط زمانی و سیاسی و در نهایت مراقب منافع ملی خود باشیم.
سخنران بعدی مراسم دکتر منوچهر پارسادوست بود. وی گفت: زادگاهم رشت زیباست و من در میان مردمی زندگی کردم که آزادی و طبیعت را دوست دارند. آنها به من آموختند که آزادی و طبیعت را دوست بدارم. طبیعی است که همیشه با این شوق بزرگ به گیلان رفته ام. اما طراوت گیلان معمولا مانع از این است که آشفتگی ها و ویرانی ها به چشم بیاید. سبزی و آبی جنگل و دریا مانع مشاهده عقب ماندگی ها و مشکلات این منطقه توسط دولتمردان و مردمی است که برای سفر به آنجا می روند. به قول جکتاجی گیلانی که همواره استان اول بوده درحال حاضر استان آخر است .
سپس فرامرز طالبی نویسنده و نمایشنامه نویس درباره گیله وا گفت: مجله گیله وا بخشی از منظومه بلند تاریخ گیلان و ایران است که از آغاز تاریخ مشروطیت و تا به امروز با مخاطبین خود در سطح کلی اش افقی ویژه داشته است. از اولین نشریه چاپ شده ایران به نام « خیرالکلام » در سال 1325 هجری قمری تا چاپ اولین شماره گیله وا که بیش از سه پنج از انتشار آن می گذرد .
وی افزود: گلیه وا در زمانه سختی پا به عرصه وجود گذاشت. جامعه به شدت ملتهب آن روزگار به علت سوءتفاهم های حاکم بر آن در آغاز با مدیر آن چندان مهربان برخورد نکرد ولی مخاطبین آن از حضور چنین نشریه ای احساس نشاط داشتند. هدف آرمانی گیله وا چیزی جز حفظ هویت یک منطقه از ایران عزیز یعنی گیلان نبود.
این کارگردان خاطرنشان کرد: دهکده جهانی و در پس آن جهانی شدن هشدار بسیار جدی به فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاست . اندیشمندان بسیاری به دفاع از این فرهنگ ها برخاسته اند و سازمان علمی ـ فرهنگی یونسکو در این زمینه کنوانسیونی منتشر کرده است با این مضمون که میراث فرهنگ ها که گنجینه زنده بشری به شمار می رود بازتاب مجموعه ای از فرایند های ذهنی است که در یک جامعه و در دورها های تاریخی گوناگون شکل می گیرد و .... پیوسته بازتابی از نیازهاست . از این رو مصادیق میراث فرهنگی عبارتند از زبان ، دانش سنتی ؛ فولکلور و ... گیله وا پیش از این کنوانسیون منتشر شده است. گیله وا نه تنها در صدد ثبت این میراث فرهنگی است بلکه درصدد ارتقای این فرهنگ نیز هست. اما گیله وا مثل هر مرجع زنده مطبوعاتی نیاز به تحول دارد تا حفظ شود و بتواند در سطح ملی باقی بماند.
در پایان پوراحمد جکتاجی از همه حاضران ، سخنرانان و نیز مجله بخارا قدردانی کرد و گفت: گیله وا در طول این سال ها سختی و رنج و سرمستی و شیرینی های زیادی را از سر گذراند. نشریات فرهنگی نیاز به حمایت دارند و شما مخاطبان باید از نشریاتی که صادقانه کار می کنند حمایت کنید.
وی تصریح کرد: من زبان گیلکی را به عنوان یک زبان ایرانی نگاه می کنم و گیلان بخشی از ایران است؛ بنابراین این زبان باید به عنوان میراث زبانی و فرهنگی ایران محافظت شود.
در خاتمه مراسم بردیا صدر نوری ( پیانیست ) و مهندس مظفری ( خواننده ) ملودی های گیلکی را به اجرا درآوردند.
نظر شما