به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین جلسه از سلسله نشستهای «نظام فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی» به همّت مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظّم انقلاب در قم برگزار شد.
در این نشست، دکتر امیر سیاهپوش عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی به تشریح «نظریه فرهنگی امامین انقلاب» پرداخت. در ادامه گزیدهای از سخنان وی در این نشست میآید:
رهبر معظم انقلاب بهمثابه یک نظریهپرداز فرهنگی
رهبر معظم انقلاب یک نظریهپرداز تمامعیار در عرصهی انقلاب اسلامی است. منظومه فکری ایشان واجد عناصر متعدد فکری و بنیادین است. هر نظریهپردازی باید بتواند در حوزه مورد بحث، عناصر مفهومی بنیادین و تعاریف آنها را ارائه کند و ارتباط و اتصال منسجمی بین عناصر مختلف آن منظومه برقرار بکند؛ از طرفی هم بتواند بر اساس نظریهاش پدیدهها را با طرحی که ارائه میکند توصیف و تبیین کند. این امر در متن فرمایشات رهبر معظم انقلاب مشاهده میشود. ایشان، هم عناصر متعدّد در حوزه فرهنگ را با کیفیت و قوّت طرح میکنند، هم اینکه اتصال و ارتباط مناسبی بین این اجزا برقرار میکنند و راجع به سه بُعد مهم که عموماً در نظریات رایج فرهنگ مورد توجه است یعنی «چیستی، چرایی و چگونگی»، «آتیهی مقوله» و «آسیبشناسی» بحث دارند؛ مضافاً بر اینکه ایشان در حوزهی فرهنگ، مفاهیم متعدّد نوآورانه و بدیعی را برای اولین بار ارائه کرده و ادبیّات لازم برای گفتمان خودش را نیز تولید کرده است.
دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای در عرصهی فرهنگ، دیدگاهی بسیار فربِه و با ابعاد متعددی است؛ یعنی در زمینهی فسلفهی فرهنگ، اهمیت فرهنگ، نسبت فرهنگ با سایر ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، مدیریّت فرهنگ، ابزار فرهنگ، روشهای فرهنگی، آسیبشناسی فرهنگ و… فرمایش دارند. خلاصه اینکه در عرض ۱-۲ ساعت قطعاً نمیتوان حتی مقدمات مربوط به دیدگاه ایشان را تبیین کرد و حداقل به ۱۵-۲۰ جلسه نیاز است تا ابعاد مختلف اندیشهی ایشان توصیف بکنیم. تحلیل و استنتاج نظریات که خودش مجال گستردهتری میطلبد، تا حدّی که میتوان یک رشتهی تخصّصی در این حوزه بر اساس نگاه امامین انقلاب، تأسیس کرد. بنابراین در این مجال فقط مقدمات و کلیاتی از مهمترین وجوه دیدگاه رهبر معظم انقلاب راجع به فرهنگ ارائه میشود.
معنای فرهنگ
دربارهی تعریف فرهنگ، نظرگاهها بسیار متنوع است و حداقل چهارصد تعریف مقبول در حوزهی مطالعات فرهنگی ارائه شده است. در فرمایشات رهبر معظم انقلاب امتیازات آن تعاریف هست، اما ایشان دیدگاه بدیع خودشان را دارند. بعضی تعابیر ایشان دربارهی مقولهی فرهنگ چنین است: «فرهنگ مثل روح در کالبد جامعه است و غیر فرهنگ، هر چه هست جسم و کالبد است.»، «فرهنگ مثل هواست» این یعنی هر عرصهای از زندگی، هر لحظهای و هر نقطهای از زندگی ما که در نظر بگیریم که در آن لحظه و نقطه، فرهنگ وجود نداشته باشد، یعنی آنجا حیات جریان ندارد. چه سیاست، چه اقتصاد، چه صنعت و غیره. ایشان در تعبیر دیگری میفرمایند «فرهنگ به معنای خلقیات و ذاتیات یک جامعه است، تفکراتش، ایمانش، آرمانهایش…» در جای دیگری برخلاف تعابیر مرسوم، میفرمایند «علم هم جز فرهنگ است.». ایشان «هنر» و «ادبیات» را هم بخشی از فرهنگ میداند. البته این را هم اشاره میکنند که «مراد از این فرهنگ، فرهنگ مدروس و مکتوب مَدرسی نیست، مراد ما فرهنگ به معنای عام است…» ایشان در این تعریف، «مظاهر فرهنگی مانند زبان و خط و یا هر آنچه باطن و اصل تشکیلدهنده هست» را هم جزئی از فرهنگ میدانند.
رهبر معظم انقلاب یک نظریهپرداز تمامعیار در عرصهی انقلاب اسلامی است. منظومه فکری ایشان واجد عناصر متعدد فکری و بنیادین است
به طور خلاصه میتوان گفت: «خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومی یک ملت، تفکراتش، ایمانش، آرمانش، ذهنیتهای حاکم بر وجود جامعه که رفتارهای او را به سمتی هدایت میکند، تسریع یا کند میکند.» این حداقل، نیمی از عوامل تعیینکننده و پیشبرندهی جامعه است.
اهمیت فرهنگ
با توجه به تعریف فرهنگ از منظر رهبر معظم انقلاب، شأن و منزلت آن روشن میشود. این دقیقاً در نقطهمقابل نظرگاه مارکسیستی دربارهی فرهنگ است که یکی از مشهورترین نظرگاهها در این حوزه میباشد. مارکسیسم معتقد است که زیربنای اجتماع اقتصاد است و فرهنگ، روبنا است: «تو بگو چه میخوری تا بگویم چگونه فکر میکنی. همه چیز بر میگردد به شیوهی معیشت و سازمان تولیدی که در جامعه حاکم است. فرهنگ هم تابعِ سازمان تولید است.» اما در نظر رهبر انقلاب، فرهنگ اصل و ریشه است که اگر نباشد، هیچ چیز دیگری وجود و اصالت نخواهد داشت.
مثلاً ایشان در بیان دیگری میفرمایند «فرهنگ ستون فقرات حیات یک ملت و هویت یک ملت است»، «فرهنگ بستر اصلی زندگی انسان است»، «همهی راهها واقعاً به فرهنگ ختم میشود»، «همهی آن چیزهایی که آینده را به وجود میآورد و تضمین میکند، عامل فرهنگی است. قوام یک کشور به فرهنگ است.» و این جملهی ایشان شاید تمامکننده باشد: «فرهنگ یک ملت، منشأ عمده تحولات آن است». به طور کلی در نظر ایشان، «انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است». راز شکلگیری انقلاب اسلامی، فرهنگ است و راه بقا و تداوم حیات آن هم در فرهنگ است؛ هدف اصلی انقلاب اسلامی هم که یک امر فرهنگی است.
عرصههای فرهنگ
رهبر انقلاب در یک دستهبندی جامع، فرهنگ را به سه عرصهی کلان تقسیم میکنند:
۱. تصمیمهای کلان کشور؛ مثلاً فرهنگ ساختمانسازی، فرهنگ خدمات، فرهنگ کشاورزی، فرهنگ صنعت، فرهنگ سیاست خارجی و تصمیمات فرهنگی. یعنی اموری که به کنشها و واکنشهای ذهنی و عملی مسئولان اتصال و ارتباط مستقیم دارد.
۲. اخلاقیات اجتماعی؛ یعنی فرهنگ در عرصهی ذهن و رفتار اجتماعی؛ مثل مساله تدین و دینباوری مردم، زن و خانواده، ازدواج، حجاب و عفاف، انضباط اجتماعی، اعتماد به نفس و اعتزاز. تنبلی اجتماعی، فرهنگ رانندگی، فرهنگ تبلیغ، فرهنگ ایثارگری، روحیه قناعت، سادهزیستی، فرهنگ لباس.
۳. سیاستهای کلان آموزشی و تربیتی و علمی. مثل نحوهی استفاده از مدیران و اساتید وفادار، نوسازی نظام آموزشی، افزایش آگاهی سیاسی دانشجویان، ترویج فرهنگ اقتباس و… این عرصه بیشتر فرهنگ در عرصهی علم و دانش و تخصص است.
مبانی فرهنگ
از نظر رهبر معظم انقلاب جهانبینی توحیدی، پنج رکن اصلی دارد که این ارکان در همهی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید مورد توجه باشد. طبق این دیدگاه، همانطور که به صحیح گفته میشد «سیاست ما عین دیانت ماست»، میتوانیم بگوییم اقتصاد و فرهنگ ما هم عین دیانت ماست. اما دیانت ما چیست؟ این پنج تا رکن را دارد: ۱. توحید محوری ۲. انسان محوری و کرامت الهیِ انسان. ۳. توجه به عاقبت امر و معاد، ۴. استعداد بیپایان انسان و کمالجویی ۵. جریان عالم به سمت حاکمیت حق.
فرهنگ مبتنی بر انسانشناسی توحیدی
حضرت امام در کتاب «جنود عقل و جهل» و کتاب «چهل حدیث» مباحث انسانشناسانه مفصلی دارند که رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانیهایشان به این نگاه، اشاره دارند. ایشان ذیل مباحث مفصل معرفتی و فلسفیِ مبتنی بر آیات و روایات، توضیح میدهند که انسان دارای سه قوهی مهم است: قوهی وهمیه، قوهی شهویه و قوهی غضبیه. فطرت کمالجوی انسان این قوا را به خدمت گرفته و در راستای کمال خودش از آن بهره میگیرد. اگر این قوا تحت مدیریت عقل قرار گرفت و به اعتدال، از آن استفاده کرد، فرهنگ توحیدی جامعه شکل خواهد گرفت؛ اما اگر یکی از این قوا بر عقلانیتِ جامعه غلبه پیدا کرد و عقل را تحت سیطره و سلطه قرار داد، این فرهنگ از ریل فرهنگ توحیدی خارج خواهد شد. حضرت امام (ره) سپس بحث مفصلی دربارهی «انواع حکومتها» ذیل همین رویکرد دارند مبنی بر اینکه انواع حکومتها، بسته به غلبه هر یک از این قوای انسان شکل میگیرند. مثلاً با غلبه قوه وهمیه، حکومت شیطانی شکل میگیرد؛ با غلبه قوه غضبیه و سَبعیه، حکومت پلنگ شیر گرگ و با غلبه قوه شهویه، حکومت گاوی محقق خواهد شد. در این ادبیات، بهترین و کاملترین نوع حکومت، حکومتی است که مبتنی بر مدیریتِ این سه قوه ذیل عقل شکل بگیرد. و بدترین نوع حکومت هم زمانی شکل میگیرد که هر سه قوه وهمیه و غضبیه و شهویه از حد اعتدال خارج شده و عقل را مغلوب و منکوب خودشان کنند؛ اینجاست که حکومت «شیطان بزرگ» شکل میگیرد؛ با این نگاه، کاملترین و جامعترین فرهنگ، فرهنگی است که تحت مدیریت عقل قرار بگیرد و قوای سهگانهی انسان، مغلوب و تحت تدبیر او باشند. چنین فرهنگی به سمت کمال است.
ضرورت مدیریت فرهنگ
آیا فرهنگ امر قابل مدیریتی است؟ دو دیدگاه کلی وجود دارد: یک نظرگاه مدعی است که امر فرهنگ مثل اقتصاد و صنعت و غیره باید به طور کامل مدیریت شودو به هیچ وجه نباید آن را رها کرد، باید همهی ابعادش را در مشت گرفت. در نقطه مقابل دیگرانی بر این باورند که فرهنگ، یک امر سیّال است که دمبهدم تغییر میکند و اساساً امکان مدیریّت آن نیست. (عموماً لیبرالها این نگاه را دارند. جالب است که خودشان در عمل دقیقاً ضدّ این انگاره عمل میکنند) از نظر رهبر معظّم انقلاب در هر دو نگاه افراط و تفریط وجود دارد
ایشان معتقدند که فرهنگ قطعاً باید مدیریت بشود. یعنی همانطور که حاضر نیستید به بچهتان غذای مسموم بدهید، در حوزه فرهنگ هم، باید عیناً همین دغدغه را داشته باشید. همانطور که وزارت بهداشت هست که محصولات غذایی را کنترل و نظارت میکند، برای مدیریتِ فرهنگی هم نیازمند نهاد هستیم. اما مسئله این است که فرهنگ را چگونه باید مدیریت کرد؟ ایشان دیدگاههای مبسوط و روشنی در این زمینه دارند که در مجال دیگری باید تبیین شود.
ایشان میفرماید که در همه جا در مدرسه، در خانواده، در کوچه، در بازار، در هر جایی، یک دستی در کار است که به فرهنگ مردم شکل و جهت میدهد؛ هیچ جا را نمیشود یافت که فرهنگ در آن، خود به خود شکل بگیرد. بالاخره صداوسیما، فضای مجازی، معماری، خیابان، پلیس و… دارند به فرهنگ مردم شکل میدهند.
ایشان میفرماید یکی از بهترین و مهمترین شیوههای فرهنگسازی «ایجاد عادت» است. مثلاً گاهی در یک جامعه، عادت خوب پوشش وجود دارد، اما یک عدهای میآیند ذرهذره بر جامعه، نوع پوشش خاصی را به آرامی و منظر همه قرار میدهند و آرام آرام، ذائقه مردم عادت میکند. وقتی که آرام آرام ذائقه مردم عادت کرد، آن را میپذیرند.
متأسفانه در کشور ما بخصوص در حوزهی فرهنگ، رهاسازی و بلاتکلیف رها کردن مقولهها و عناصر مختلف فرهنگی و ابزار فرهنگی و شیوههای فرهنگی، رایج شده است. رهبر معظّم انقلاب معتقدند که «اگر فرهنگ یک کشور، فرهنگ منحطی بود، حتی رشد اقتصادی هم به ضررش تمام خواهد شد؛ اگر رفاه هم پیدا کند، رفاه او را به فساد خواهد کشاند، چنانچه آزادی و دموکراسی و حق رأی و اینها هم داشته باشد، موجب هرج و مرج و موجب فساد و تباهی او خواهد شد.» پس اگر فرهنگ مدیریت نشود، آن جامعه به هر سطحی از پیشرفتهای مادی که برسد، به ضررش خواهد بود.
ملزومات مدیریت فرهنگی
رهاسازی کامل فرهنگ و یا سختگیری خشن، هر دو غلط است: «مدیریت فرهنگ یعنی وضع ضابطه و قانونگذاری در فرهنگ». اما چگونه؟ ایشان میفرماید: «مدیریت فرهنگی، در مقابل هرج و مرج فرهنگی است؛ به معنای استبداد و به معنای تحمیل نیست، به معنای بد رایج در میان ما نیست. مدیریت فرهنگی یعنی فرهنگ را رها نکنید. نگذارید هر طوری اهالیِ -به اصطلاح- حوزه فرهنگ، سینما، هنر، ادبیات، هرگونه دلشان خواست بنویسند و فیلم بسازند…» همچنانکه میفرمایند: «آنچه که در مقوله فرهنگ بر عهده حکومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفکرانه، آگاهانه، مراقبت از هرز روی نیروها و هرزهرویی علف هرزهها، هدایت جامعه به سمت درست، کمک به رشد و ترقی فرهنگی افراد جامعه. در مقابل هجمهای که امروز وجود دارد نمیشود بیکار نشست و نظارت را از دست داد. بایستی با دقت، مراقب رفتار و حرکت فرهنگی جامعه بود و برنامهریزی کرد.» همین عبارات حاوی نکات فراوانی است که شرح آنها از این مجال خارج است.
پس اولاً باید برنامهریزی کرد. ثانیاً باید فرهنگ در اولویت بودجهها قرار بگیرد. یکی از انتقادات رهبر معظّم انقلاب به سیاستگذاری فرهنگی این است که فرهنگ در اولویت بودجه نیست. فرهنگ حوزهی مظلومی است؛ از همان ابتدا بودجههای تخصصیاش بسیار کم است. بعد از اینکه تخصیص هم پیدا میکند، در میانه راه، به هزار و یک شکل صرف امور دیگر میشود.
نهادِ مسئول در امر فرهنگ
کدام افراد و دستگاههایی مسئولاند؟ همه! اگر فرهنگ در همه جا مثل هواست، هر جایی که آدمها هستند، باید دغدغه داشته باشند که به مسأله فرهنگ بپردازند؛ دانشجو، طلبه، کشاورز، کارگر، همه باید به فرهنگ، آنکه انقلابی فکر میکند باید خودش را موظف بداند که به فرهنگ اهتمام کند؛ حتی یک راننده ساده هم در فرهنگسازی، دخیل است. همچنین از نظر رهبر معظم انقلاب، همهی دستگاهها وظایف فرهنگیِ خاصّ خودشان را دارند؛ حتی دستگاههای صنعتی، حتی اداره محیط زیست، اداره کشاورزی و… در همهی حوزهها باید نگاه فرهنگی مورد توجه باشد. اما مشخصاً مرکز و قرارگاه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، شورای عالی انقلاب فرهنگی است که همه باید خودشان را با او هماهنگ کنند. مأموریت این شورا هم قانونگذاری نیست، بلکه مرکز سیاستگذاری برای دستگاههاست، نقش هدایتکننده و تغذیهکنندهی سایر دستگاهها را به عهده دارد. خط مقدم، این شورا است. وظایف متعددی برای شورا میشمرند که باز مجال شرح آنها نیست.
ضرورت توجّه به «اولویّتها» در سیاستگذاری فرهنگی
رهبر انقلاب فرمایشی دارند مبنی بر اینکه ما خیلی جاها موفق نبودیم، زمینهها مساعد فراوانی به همراه امکانات داشتیم و میتوانستیم بهتر عمل بکنیم اما نکردیم. یکی از دلایلش از نظر ایشان این است که ما به «اولویتها» توجه نکردیم. این اولویتها چیستند؟ این اولویتها را به طور کلی از دو منظر میشود تدوین کرد:
یکی با همان رویکرد فطرتشناسانهی امام خمینی (ره) که ناظر به کمالجوییِ فطری انسان است و قوای سهگانه را تحت مدیریت عقل مطرح میکند. با بررسی مؤلفههای فرهنگی جامعه متوجه میشویم که کدام مختصات فرهنگی تحت سیطرهی عقل هست و کدام نیست. یعنی ببینیم بیماریهای درون جامعه ما چیست؟ آنها را احصاء کنیم و بر اساس همان الگوی حضرت امام (ره) به اصلاح آن فرهنگها اقدام کنیم. این بیماریها را نمیتوان الزاماً به دشمن نمیتوانیم نسبت داد. گرچه ممکن است شامل آنها هم بشود.
مسئلهی تهاجم فرهنگی
اما راه دیگرِ تشخیص اولویتها مسألهی «تهاجم فرهنگی» است. رهبر معظّم انقلاب از همان اوایل انقلاب و دوران ریاستجمهوری به این مسئله توجه داشتهاند و پس از رهبری هم مکرّر نسبت به آن هشدار دادهاند. در تحلیل ایشان، تهاجم فرهنگی کار زبدگان فرهنگیِ دشمن است؛ آنها مینشینند و برنامهریزی میکنند. به همین دلیل معمولاً برنامههایشان بسیار مؤثر است. روشهای دشمن در این راستا متنوّع است:
اولین و مهمترین روش آنها، تئوریزه کردن مبانی فکری ضددینی و ضدانقلابی است. ایشان مفاهیمی مثل پلورالیسم فرهنگی، اباحهگری، جهانیسازی و… را بهعنوان نمونه ذکر میکنند. روش دیگر، تغییر و منزوی ساختن جریان ادب و فرهنگ و هنر انقلابی است؛ شبیه مواجههای که جشنوارههای بینالمللی نسبت به سینمای جمهوری اسلامی دارند. روشهای دیگر مثل منصرف کردن جوانان از پایبندیِ متعصّبانه به ایمان و اصولگراییِ فرهنگی، کوچک کردن آرزوهای انقلابی، اهانت، تمسخر و… هم هست که ایشان ذکر میکنند و برای هر یک راهکارهای تقابل هم مطرح شده است.
تهاجم فرهنگی با راهبرد «طرح انتظار»
«طرح انتظار» در تحلیلهای رهبر انقلاب نسبت به مسئلهی تهاجم فرهنگی، طرح بسیار مهمی است. ایشان از این شیوه تعبیر میکنند به «نفوذ دادن میکروب ارتجاع». از نظر ایشان، ما در انقلاب با دو معضل بسیار جدی، روبهرو هستیم: ارتجاع و ارتداد. ارتجاع یعنی بازگشت به ارزشهای طاغوتی، و ارتداد یعنی برگشتن از آرمانهای انقلاب. این ارتجاع و ارتداد، چگونه رخ میدهد؟ یکی از جدّیترین روشها به عقیدهی ایشان، «طرح انتظار» است. یعنی دشمن یک میکروب در جانِ جامعه میکارد و منتظر میماند تا رشد کند و اثرش را بگذارد. دشمن خیلی صبر و حوصله دارد. ده، بیست، گاهی پنجاه سال صبر میکند تا میکروبِ ارتجاع و نفوذ، اثرش را بگذارد و سپس او ثمرهاش را میچیند. همچنانکه امروز نمونههایش را مشاهده میکنیم.
حالا چگونه باید با تهاجم فرهنگی مقابله کرد؟ از نظر ایشان اولاً باید نسبت به امور ظریف فرهنگی حساسیت داشت؛ ثانیاً باید روشهای دشمن را بشناسیم و بدانیم که روشهای دشمن متعدد است؛ او در هر زمان و هر مقطعی از هر روشی که بتواند به بهترین نحو استفاده میکند. اگر مهمترین روش دشمن، پیکار نظری و تئوریسازی است، مهمترین راه مقابله هم باید در همین منطق جستجو بشود.
نظر شما