خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: رمضان ماه اثبات بندگی و مسلمانی است و عید فطر نیز عظیمترین و مهمترین عید و جشن مسلمانان. پس از ورود اسلام به ایران رمضان و عید فطر جایگاه ویژهای را در فرهنگ مردم و فرهنگ عامه ایرانیان به خود اختصاص داد، جایگاهی که با واژه و معنای «قداست» تعریف میشد.به همین دلیل نیز کندوکاو در فرهنگ عامه ایران حجم عمدهای از باورها و آیینهای مقدس مربوط به رمضان و عید فطر را عیان خواهد کرد که در تار و پود سبک زندگی مردم تنیده شده بود. متاسفانه در معاصریت این آیینها رو به فراموشی هستند یا خطر موزهای شدنشان وجود دارد.
در این دههها با کوشش و تلاش مردمشناسان و پژوهشگران فرهنگ عامه این آئینها ثبت و ضبط شده و در کتابهایی به مخاطبان عرضه شدهاند. پیشتر در گزارشی روایت زندهیاد جعفر شهری از آیینهای مخصوص به رمضان در تهران قدیم ارائه شد که از این نشانی قابل مطالعه است. در این گزارش نیز روایت زندهیاد شهری از عید سعید فطر در تهران قدیم و نحوه مواجهه تهرانیها آن دوران با هلال ماه شوال و پایان روزهداری، به مخاطبان ارائه میشود.
درباره کتاب «طهران قدیم»
اشاره شد که بسیاری از آئینهای خرده فرهنگهای ایرانی توسط مردم شناسان و پژوهشگران فرهنگ عامه گردآوری و ثبت شده است. متأسفانه این میان فرهنگ عامه تهران قدیم علاقه چندانی را برای پژوهش در میان مردم شناسان برانگیخته نکرده است و حجم منابع و پژوهشهای کار شده درباره تهران قدیم به نسبت دیگر مناطق ایران بسیار اندک است.
یکی از معدود پژوهشگران درباره تهران قدیم زندهیاد جعفر شهری است. او در سال ۱۲۹۳ در یکی از قدیمیترین محلات تهران یعنی محله عودلاجان به دنیا آمد. از دوران کودکی به دلیل تنگدستی در بسیاری از مشاغل آن روز تهران به تلاش معاش پرداخت و از همین رهگذر صنفواژههای آن شغلهای مختلف و همچنین رموز آن و مباحث فرهنگعامهای مرتبط با آنها را آموخت.
زنده یاد شهری از کودکی شاهد اتفاقات مهمی از تهران اواخر قاجار بود و از دهه ۲۰ نیز خاطرات خود و مشاهداتش از تهران و مباحثی از فرهنگ عامه را که در حال فراموشی بودند، نوشت. یادداشتهایی که در آینده به دو کتاب مهم مجموعه پنج جلدی «طهران قدیم» و مجموعه ۶ جلدی «تاریخ اجتماعی طهران در قرن سیزدهم» تبدیل شده و نام او را به عنوان مهمترین تاریخنگار و پژوهشگر شهر تهران در دل تاریخ فرهنگ ایران ثبت کرد.
ماه شوال را از ماههای پر عزت و آبرو میگفتند که همه عقبش میگردند و کسی را که میخواستند بگویند دیرپیدایی، میگفتند: خانم یا مثلاً آقا مثل ماه شوال شدهای؟ یا مثل ماه شوال باید تو آسمونا پیدات کرد. یا مثل ماه شوال دیر بیا تا عزیز باشی این دو کتاب روایت زندهای را از تاریخ اجتماعی و فرهنگ عامه مردم جامعه سنتی تهران به مخاطبان ارائه میکنند. شهری دلیل نوشتن تاریخ را علاقهمندیاش به عبرتآموزی از زاویه انسانی و کیفی آن در شناخت و معرفی مردم قرون و اعصار و سردرآوردن از وضع و زندگی و چگونگی حالات آنان میداند و این معنی را با بیان روایتی از دیدار ناصرالدین شاه با میرزای جلوه شرح کامل میدهد.
اما مجموعه پنج جلدی «طهران قدیم» یک کتاب خاص درباره تهران است. شهری در این کتاب به مردم و آنچه به توده و اجتماع و اکثریت مردم مربوط بوده است، پرداخته و با نگاهی تیز و انتقادی اوضاع و احوال و کم و کیف کسب و کار، داد و ستد، معاشرت، مسکن و مأوا، رفتار و گفتار، عیش و عزا، عادات و آداب، سنن و معتقدات و گرایشهای مردم را در دورانهای قاجاریه و پهلوی اول پیش ترسیم میکند.
این مجموعه را نمیتوان در زمره آثار آکادمیک و روشمند در حوزه تاریخنگاری دانست، به همین علت تدوین مطالب رویکرد و روش خاصی ندارد. تنها دسته بندی مطالب در این است که جلد پنجم (انتهایی) این مجموعه به طور کل به دستور پخت غذاهای سنتی تهران قدیم اختصاص پیدا کرده است. با این اوصاف اما روایات حیرتانگیز درج شده در این کتاب با دقت نظر نویسنده در شرح دقیق جزئیات این رویدادها و همچنین همه رئوس زندگی اجتماعی تهران قدیم، این مجموعه را خاص و «یکه» میکند. شاید اگر تلاش زندهیاد شهری نبود این روایتها از تهران به فراموشی سپرده شده و در دل تاریخ دفن میشدند.
شهری خود درباره «طهران قدیم» گفته است: «مجموعهای مستخرج از دیدهها و شنیدهها و محفوضات و ملموسات خویش از طهران طفولیت، طهران قبل از ظهور پهلوی، اطلاعاتی تنها قائم به ذات خود حقیر با اصالت و بکارت و صداقت تمام بدون قرض و مدد و کمک و شریک و دریوزه از ایران و آن است.
واقعیاتی که مثلاً اگر درباره خندق و دروازه آن حرف زدهام، خود در خاکریز آن سرسره بازی کرده، از دروازههای آن خروج و دخول داشته، ناظر ایاب و ذهاب آیندگان، روندگان، زورگویی، ستمگری ماموران و نواقلیان بودهام و هر آینه در جهت واگن اسبی و ماشین دودی و چهارچرخه، درشکه، شتر و الاغ سخن گفتهام، خود راکب واگن و مسافر ماشین دودی بوده و پشت درشکه دویدهام.» او در ادامه با قوت قلب به خواننده اطمینان میدهد که مطالب کتاب کلمهای دور از واقعیت و حقیقت نیست.
شهری فصل مهمی از جلد سوم کتاب را به روایت آئینهای ماه مبارک رمضان میان تهرانیهای قدیم اختصاص داده است. او این فصل را با بیان روایات و احادیثی از ائمه در فضیلت ماه مبارک رمضان و اعمال مستحب در این ماه، که در میان تهرانیها رواج داشت آغاز میکند و بعد به آیینها و باورها میپردازد و در نهایت به روز آخر ماه مبارک رمضان میرسد.
شب اول ماه شوال / چگونگی رویت ماه
غروب شب اول ماه شوال باز از ساعتهای پر جنب و جوش ماه رمضان به حساب میآمد که اگر ماه از سی کمتر بود و تقویمها آن را ۲۹ روز گفته بودند از هنگام آفتاب زردی تا یکساعت از شب رفته روی بامها و گل دستهها و بلندیها، سر به سوی جنوب غربی آسمان کرده و به دنبال ماه میگشتند که این ماه دیدن نیز باید با مشاهده جماعت و چند عادل محل انجام گرفته باشد که باز این نیز از دو حالت خارج نمیتوانست باشد، که یا ماه را اجماع دیده، فردا را عید میگرفتند و یا اختلاف تقاویم و ابر و مه و بارندگی مانع رویت آن شده موکول به رسیدن خبر و تلگراف از کربلا و نجف میشد که سحر را باز برخاسته و نیت روزه میکردند و چنانچه خبری نرسیده بود، خود تلگراف به علمای اعلام اعتاب مقدسه کرده، استسفار و کسب تکلیف میکردند.
همچنین باز پر بودن ماه و سی روز بودن آن نیز بی حرف و سخنی نمیتوانست باشد که بعضی ماه را باریک دیده، شب اول ماه و بعضی ماه دوشبه دانسته روز سیام را روز عید دانسته و در شک و تردید حرام و حلال روزه آن روز میافتادند که آن را نیز لازم میآمد تا از خارج تحقیق کنند.
ماه شوال را از ماههای پر عزت و آبرو میگفتند که همه عقبش میگردند و کسی را که میخواستند بگویند دیرپیدایی، میگفتند: خانم یا مثلاً آقا مثل ماه شوال شدهای؟ یا مثل ماه شوال باید تو آسمونا پیدات کرد. یا مثل ماه شوال دیر بیا تا عزیز باشی.
فطریه و نماز عید
در آخر فطریه و نماز عید فطر و افطار بود که قبل از افطار شب اول ماه باید هرکس فطریه خود را که یک من نانِ گندم، جو، برنج، «آنچه خود مصرف میکرد» به مستحق رسانیده یا معادل قیمتش پول پرداخته یا از مال خود جدا کرده، کنار بگذارد و این نیز به این صورتها انجام میگرفت که هرآینه دسترسی به مستحق منظور نبود، فطریه را که اگر گندم بود، برای هر نفر ۶ عباسی (یک ریال و دو دهم ریال) و اگر جو بود، چهار عباسی و اگر برنج بود، دو قران (دو ریال) تا دو قران و نیم کنار گذاشته یا اگر پول موجود نبود از اشیا غیرضروری اتاق چیزی مانند لاله، جار (چراغهای سقفی پایه بلندِ مرمری لوله حباب دار نفت سوز) کاسه و بشقاب یا نیت کرده، پیش خود گرو میگذاشتند و پس از پرداخت فطریه که در اولین فرصت باید انجام میگرفت، از گرو خارج میساختند.
این فطریه در درجه اول به فامیل مستحق و بعد به همسایه مستحق و آشنای مستحق و بعد از آنها به مستحق شرعی که کور و کر و ناقص العضو باشد، تعلق میگرفت و هر آینه فطریه دهنده خود مستحق شرعی و عرفی بود و قادر به پرداخت نبود نقد و جنس فطریه خویش را میان خود و زن و بچه دست گردان (از دستی به دستی دادن و دوباره برگرداندن) کرده و به مصرف میرساند و اگر مستحق مردی بی کس و بی اهل و عیال بود، از دست راست به دست چپ خود داده دو مرتبه از دست چپ خود گرفته، خویش را بری الذمه میکرد.
اگر پول فطریه موجود نبود از اشیا غیرضروری اتاق چیزی مانند لاله، جار، کاسه و بشقاب یا نیت کرده، پیش خود گرو میگذاشتند و پس از پرداخت فطریه که در اولین فرصت باید انجام میگرفت، از گرو خارج میساختند نماز عید چنان بود که مامومینِ هر امام جماعت، از اول آفتاب روز عید، پای برهنه، به در خانه او جمع شده به تکبیر و ذکر الله اکبر و الحمد و لله کثیرا میپرداختند و این چنان بود که مکبری الله اکبر گفته، دیگران نیز الله اکبر میگفتند و پس از هر چهار الله اکبر یکبار: الله اکبر، الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولینا، میگفتند و این کلمات را با هروله کردن و خود جنبانیدن تکرار میکردند تا آقا یعنی امام لباس پوشی و آماده شده و تخت الحنک آویخته از منزل بیرون بیاید و از شرایط آقا یا امام نیز آن بود که از این زمان عمامه از سر برداشته، پاها را برهنه کرده، متذکر به اذکار مذکور بوده باشد و قبل از آن یعنی بعد از نماز صبح هم باید عدهای آقا را به حمام برده دست و پا و ریش و سبیلش را حنا ببندند و موقع بیرون آمدن از خانه خنجری به پر شال یا شمشیری از روی عبا مانند کسی که به جنگ یا جهاد میرود، حمایلش باشد و طرز حرکتش هم به طرف مصلا، شتاب زده و چالاک و شتابان بود و بقیه که دنبالش میدویدند و به این صورت آقا از جلو و متعاقبان ذکرگویان و تکبیرگویان به راه افتاده به خارج شهر، در محلی که سقف نداشته باشد، میرفتند و نماز عید را به جا آورده و با خاک یا تربت یا خرما و مویزی افطار کرده، از راهی که غیر از راه اول بود مراجعت کرده، امام را به خانه رسانیده و متفرق میشدند.
شیلان کشان
جعفر شهری همچنین به موضوع «شیلان کشان» اشاره کرده است. گویا پیش از آغاز ماه مبارک مردم کلوخ اندازان میکردند که انواعی داشت و پس از ماه مبارک نیز اوباش شیلان کشان میکردند؛ و آن تلافی یک ماهه محرومیت بود. در شیلان کشان اوباش اقدام به هرگونه منهیات میکردند و آن را مزد زحمات و رافع خستگی گرسنگیها و تشنگیها و محرومیتهای یکماهه میدانستند.
صورتهای شیلان کشان در مجلد سوم «طهران قدیم» قابل مطالعه است. این میان اما نکته مهم این است که الواط و اوباش نیز ماه رمضان را گرامی داشته و حتماً روزه میگرفتند و در آن ماه از پرداختن به اعمال خلاف اجتناب میکردند و اصولاً گناهی را بالاتر از روزه نگرفتن نمیدانستند.
نظر شما