به گزارش خبرنگار مهر، نامهنگاری در ایران و جهان سابقهای دیرینه دارد و بسیاری از پژوهشگران بر این عقیدهاند که پیشینه نامهنگاری در ایران به زمان هخامنشیان باز میگردد. سنت نامهنگاری صرفاً به ارسال اخبار یا گزارشهای سلامتی و… محدود نمیشد.
در زمانهای گذشته که راههای ارتباطی چندانی در دسترس نبود، این سنت به ویژه به گفتوگوهای اشخاص با همدیگر در حوزههای مختلف اختصاص داشت. اکنون نامههای بسیاری از اندیشمندان، اهالی ادبیات، هنر و… بهجای مانده که ضمن آنکه راوی احوال و اخبار نویسندگان نامههاست، از یک سنت گفتوگویی قوی برای بیان اندیشهها نیز حکایت میکنند. این نامهها در زمانه فعلی نیز چونان سندهای گرانبهایی در دسترس پژوهشگران و مورخان قرار دارند.
عارف قزوینی یکی از شخصیتهای مهم و اثرگذار ایران از هنگامه انقلاب مشروطه به بعد است. او موسیقیدان و ادیب توانمندی بود و در این موضوع شکی نیست. از او نیز نامههایی به شخصیتهای برجسته سیاسی، ادبی، اجتماعی و هنری برجای مانده است که نکات مهمی را از زندگی و زمانه او برای ما روشن میکنند. نامههای عارف چند سال پیش با کوشش مهدی نورمحمدی در کتابی توسط نشر نگاه منتشر شدند، اما در آغاز سال جدید ویرایش جدیدی از این کتاب همراه با ویرایش جدید و اضافات بسیار به بازار آمد. نشر نگاه این ویرایش را شمارگان ۳۰۰ نسخه، ۴۸۰ صفحه و بهای ۱۲۰ هزار تومان منتشر کرد که با استقبال خوب مخاطبان مواجه و پس از مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید.
در ویرایش جدید این کتاب مشتمل بر ۸۴ نامه از عارف قزوینی، ۱۳ نامه به عارف و ۱۰ نامه درباره اوست که از مجموعههای خصوصی، نسخههای دستنویس، کتب، روزنامهها و مجلات گوناگون گردآوری شدهاند. این نامهها زبان حال و آیینه تمام نمای روحیات و افکار عارفاند و اطلاعات ارزشمند و منحصر بهفردی که از این نامهها بهدست میآید در شناخت عارف، تحقیق در احوال و آثار و همچنین تدوین کاملترین زندگینامه وی، اهمیت و ارزش فراوانی دارد. از میان نامههای این مجموعه، ۳ نامه عارف بهعلی بیرنگ برای اولینبار منتشر شده است. این نامهها، حاوی ۲ غزل و ۲ دوبیتی (بهمعنی عام) و ۲ بیت منتشر نشدهاند که در دیوان عارف نیامده است.
نورمحمدی مورخ، پژوهشگر و سندشناس است. او برگزیده نخستین دوره جایزه زندهیاد دکتر باستانی پاریزی در رشته تاریخ است. از دیگر کتابهای او میتوان به این موارد اشاره کرد: «ترور در بهارستان»، «قره العین؛ زندگی، عقیده، مرگ»، «خاطرات عارف قزوینی: به همراه اشعار چاپ نشده»، «تاریخچه میرزا کوچکخان: روایتی نو و متفاوت از قیام جنگل»، «مرقع دلگشا: زندگی و آثار ملک محمد قزوینی شیخ علی سکاک و محمدعلی خیارجی از پیشگامان خط تزئینی، خط گذار و نقاشی خط»، «قزوین در انقلاب مشروطیت»، «مشروطه به روایت کسروی»، «من و آزادی: خاطرات میرزا حسین خیاط (فرنیا) از دوستان عارف قزوینی و میرزا کوچک خان جنگلی»، «اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری» و...
*در نگاه نخست به نامهها آنچه به ذهن مخاطب میرسد، «کنشگر» بودن عارف قزوینی به عنوان یک هنرمند در جامعه است. عمده مخاطبان نامهها اشخاص برجسته بودهاند و محتوای نامهها بجز روشن کردن احوالات شخصی بیان کننده برخی نکات دیگر هم هستند. فی المثل در نامه به ملک الشعرای بهار، عارف ضمن بیان گذراندن عمر به تلخی، از خودکشی فرزند سلیمان خان میکده یاد میکند. میدانیم که نام سلیمان خان در تشکیل یک انجمن مخفی برای کوشندگان راه مشروطه مطرح است. با توجه به اینکه یکی از حوزههای تخصصی شما پژوهش روی زندگی و آثار عارف قزوینی است، برای شروع بحث بفرمایید که شما عارف را چگونه شخصیتی میدانید؟
عارف قزوینی یکی از مشهورترین و اثرگذارترین شخصیتهای ادبی و هنری ایرانی از دوره مشروطیت تا عصر حاضر است. وی که شخصیتی مرکب از استعدادهای گوناگون داشت، با وقوع انقلاب مشروطه و وزیدن نسیم روحبخش آزادی، هنرهای خود را به خدمت آرمانهای این انقلاب بزرگ مردمی درآورد و با صداقت و صمیمیتی که در این راه بروز داد ملقب به عنوان باارزش شاعر ملی شد، عنوانی که هنوز هم از ارزش و اعتبار آن کاسته نشده است.
گریز از مسائل شخصی به موضوعات اجتماعیِ روز و مرتبط ساختن مسائل خصوصی با جریانات سیاسی و رجال مشهور عصر، از ویژگی نامههای عارف است عارف شیدا و شیفته وطن خویش بود و عمر را بر سر این عشق شورانگیز به پایان برد. به گفته صاحب نظران، در عصر مشروطه هیچ سخنی نتوانسته مانند کلام او در دلهای مردم اثر کند و آنان را به خیزش وتکاپو وادارد. اگرچه آثار ادبی و هنری عارف به بیش از یک سده گذشته تعلق دارد، از تازگی آن به هیچ وجه کاسته نشده و خواندن و شنیدن آنها همچنان دلپذیر و شنیدنی است. از همین روی باید گفت عارف از جمله شخصیتهایی است که نامشان در حافظه جمعی ایرانیان ثبت شده است. شخصیت عارف از سه بُعد هنر، ادب و سیاست حائز اهمیت و بررسی است.
*نامههای شخصیتها به دیگران اهمیت بسیاری در مطالعه پیرامون آنها دارد. به هر حال در نامه به نسبت دیگر حوزههای نگارشی قلم روانتر است و میتواند نکاتی را دربر بگیرد که در نگارشهای رسمی نمیتوان درباره آنها سخن گفت. کمی درباره این موضوع و پیشینه پژوهش در نامههای شخصیتها در ایران امروز هم سخن بگویید.
یکی از منابعِ ارزشمندِ شناختِ شخصیتهایِ سیاسی، ادبی و هنری، تحقیق و بررسیِ نامههای آنان است که گاهی ارزشی همانند مطالعه آثار این شخصیتها دارد. نامهها حاوی نکات و اطلاعاتِ سودمندِ تاریخی، سیاسی و اجتماعی و بیانگر روحیات، تفکرات و خصوصیات رفتاری و اخلاقی افرادند، از همین روی نه تنها در آگاهی یافتن از زندگی شخصیت مورد نظر، که گاهی در شناخت برههای از تاریخ اجتماعی و سیاسی کشور راهگشا و مؤثرند.
بررسی نامههای شخصیتهای برجسته، راهی است برای شناخت زوایای پنهان و ناشناخته این شخصیتها. نامه بازتاب صادقانه و صمیمانه زندگی خصوصی اشخاص نیز محسوب میشود، زیرا از آنجا که صاحبان نامهها احتمال انتشار عمومی آن را نمیدادهاند، حالات درونی، عقاید و احساسات خود را همان گونه که بوده است بیان کردهاند.
به همین دلیل، نامهها حاوی نکات و اطلاعات ارزندهای هستند که از منابع دیگر به دست نمی آمد. انتشار فزاینده نامههای شخصیتهای سیاسی و ادبی در نیم قرن اخیر، نشان دهنده این نکته است که نامهها به عنوان یکی از منابع ارزشمند تحقیق، نزد پژوهشگران و مورخین، از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار شدهاند.
از جمله وقایع مبهمِ اقامت عارف در همدان و وقایع مورد غفلت قرار گرفته در تدوین زندگینامه وی، که اطلاعات روشنی جز این نامهها درباره آن وجود ندارد، خودکشی جوانی است به نام محمدحسین که فرزند خود را بر حسب وصیت به عارف سپرده است و شایسته است که تحقیقات بیشتری درباره آن انجام شود در اینجا بر خود لازم میدانم یاد و خاطره ایرانشناس و دانشمند فقید، شادروان استاد ایرج افشار را که نهضت گردآوری و چاپ نامههای شخصیتهای ادبی، سیاسی و فرهنگی تا حدود زیادی مرهون تلاشهای خستگیناپذیر ایشان است گرامی بدارم.
*کتاب نامههای عارف قزوینی پیشتر هم منتشر شده بود. این چاپ جدید به نسبت آنچه تفاوتهای کرده است؟
چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۹۱ منتشر شد و من از سال ۱۳۹۵ بر روی آن کار کردم تا آن را از لحاظ کمی و کیفی ارتقا بدهم. برخی از تفاوتهای چاپ جدید از این قرار است:
تعداد نامهها از ۵۴ نامه به ۸۴ نامه افزایش یافته که از میان آنها ۳ نامه به علی بیرنگ برای اولین بار منتشر شده است. این ۳ نامه، حاوی ۲ غزل و ۲ دوبیتی (به مفهوم عام) و ۲ تک بیت منتشرنشده است که باید آنها را به دیوان عارف افزود. این نامهها از مجموعه استاد ناصرالدین حسن زاده تبریزی مجموعهدار معتبر اسناد تاریخی است که از روی لطف در سال ۱۳۹۵ به نگارنده مرحمت کردند که در اینجا صمیمانه از ایشان قدردانی و تشکر میکنم.
دو پیوست: «نامهها به عارف» (شامل ۱۳ نامه) و «نامهها درباره عارف» (شامل ۱۰ نامه) به کتاب افزوده شده است.
برخی اشتباهات راه یافته در چاپ اول، اعم از اغلاط حروف چینی، افتادگیها و لغزشهای بدخوانی تصحیح شده است.
توضیحات سودمند پژوهشی تحت عنوان «پینوشت» در انتهای برخی نامهها آورده شده است که این توضیحات در رمزگشایی از نکات مبهم زندگی عارف و درک و تفسیر نامهها از اهمیت فراوانی برخوردار است.
با پژوهش در دیوان شعرا و تذکرهها (در حدود ۳۰۰ دیوان و تذکره)، تا حد امکان مأخذ ابیات و مصرعهای موجود در نامهها به دست داده شده است.
سالهای قمری و میلادی موجود در نامهها با استفاده از نرم افزارهای تبدیل تاریخ، به سال شمسی تبدیل شد.
در انتهای کتاب نیز تصویر تعدادی از نامهها و پاکتنامهها و همچنین تصاویری از عارف و دیگر شخصیتهایی که از آنان در نامهها نام برده شده، به چاپ رسیده است.
*نامههای منتشر شده در این کتاب ویژگیهای مهمی دارند و شخصیت عارف و همچنین روزهای زندگی او در سالهای پایان عمر را برای مخاطبان ملموستر میکنند. با مطالعه این نامهها حتی متوجه ضرورت پژوهشهای دقیقتر درباره زندگی عارف نیز میشویم. به عبارتی هنوز هم نوری به زوایای تاریک زندگی عارف تابانده نشده است.
این نامهها دارای ویژگیها و نکات متعددی است که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میکنم و بقیه را علاقهمندان در کتاب مطالعه خواهندکرد:
مطالعه و بررسی نامهها، اطلاعات مهمی درباره زندگی خصوصی، وضعیت جسمانی و مشکلات و بیماریهایی که _ به ویژه در دهه پایانی عمر _ با آنها روبهرو بوده است به دست میدهد که گاهی این آگاهیها شامل جزئیترین مسائل زندگی وی میشوند.
گریز از مسائل شخصی به موضوعات اجتماعیِ روز و مرتبط ساختن مسائل خصوصی با جریانات سیاسی و رجال مشهور عصر، از ویژگی نامههای عارف است.
طنزپردازی و مزاح، از ویژگیهای برخی از نامهها محسوب میشود و با وجود لحن تلخ و گزنده و بدبینی و دلزدگی موجود در بیشتر نامهها که ناشی از نامرادیها و تلخکامیهای وی در زندگی و بخصوص در ایام اقامت در همدان است، رگههایی از این خصیصه در بعضی از نامههای او دیده میشود.
اشاره به وقایع سفر مهاجرت، از دیگر ویژگی نامههای عارف است و در این مقصود، حتی از اینکه مسائل شخصی خود و رفتن به مکانهای عمومی در این سفر را نیز برای مخاطب بازگو کند ابایی نداشته است.
در خصوص چگونگیِ رفتن از بروجرد به همدان برای معالجه در سال ۱۳۰۶ که به اقامت دائمی وی در این شهر مبدل شد، اطلاعات منحصر به فردی به دست میدهد.
هنگام اقامت هفت ساله در همدان، نسبت به اوضاع اجتماعی و فرهنگی این شهر بیاعتنا نبوده است و بررسی این نامهها در شناخت اوضاع اجتماعی فرهنگی همدان طی سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ از اهمیت فراوانی برخوردار است.
در خصوص چگونگی برقراری مقرری یا انعام از سوی دولت که به همت غفاری فرخان به طور ماهیانه برای او برقرار شد و در زمان وزارت مالیه سید حسن تقیزاده ۱۰ تومانِ آن کاهش یافت، اطلاعات ارزشمندی به دست میدهد.
از جمله وقایع مبهمِ اقامت عارف در همدان و وقایع مورد غفلت قرار گرفته در تدوین زندگینامه وی، که اطلاعات روشنی جز این نامهها درباره آن وجود ندارد، خودکشی جوانی است به نام محمدحسین که فرزند خود را بر حسب وصیت به عارف سپرده است و شایسته است که تحقیقات بیشتری درباره آن انجام شود.
در برخی از نامهها نام شعرا، ادبا، روزنامهنگاران و رجال سیاسی عصر خود همچون: ملک الشعرای بهار، وحید دستگردی، ایرج میرزا، فرخی یزدی، دکتر صادق رضازاده شفق، علی دشتی، سید محمدعلی جمالزاده، احمد کسروی، ابراهیم ناهید، عادل خلعتبری، لطفعلی صورتگر، سید حسن تقیزاده، عبدالحسین تیمورتاش، قوام السلطنه، وثوق الدوله، سلیمان میرزا و… را آورده است که گاه با اظهار نظرهایی درباره آنان همراه است.
*در مقدمه کتاب نوشتهاید نامهها حاوی اطلاعاتی هستند که از منابع دیگر به دست نمی آید، با توجه به اینکه من و مخاطبان قطعاً همه منابع درباره عارف قزوینی را مطالعه نکردهایم، به نمونههایی از این گونه اطلاعات کتاب هم اشاره کنید.
نمونهها در این خصوص متعدد است که از جمله آنها میتوان به ارائه اطلاعاتی درباره رحیم نامور دانش آموز مدرسه آمریکایی همدان که بعدها از نویسندگان، مترجمین و روزنامه نگاران مطرح کشور و همچنین از اعضای بلندپایه حزب توده شد اشاره کرد که به جز نامه عارف در منبع دیگری نمیتوان به چنین اطلاعاتی دست یافت.
به طوری که عارف در سال ۱۳۰۷ در نامهای به علی بیرنگ نوشته است، رحیم نامور در آن سال به علت مشکلات مالی دست از تحصیل کشیده و برای امرار معاش در روزنامه گلگون همدان به شغل دفترداری پرداخته است.
عارف به علت سابقه شرکت در قیام خراسان در سال ۱۳۰۰، طرفداری از سید ضیاءالدین طباطبایی در سال ۱۳۰۲ و سرودن اشعاری در انتقاد از جنایات امرای لشکر در لرستان در سال ۱۳۰۵ مورد سوءظن حکومت قرار داشت و به همین دلیل، مجبور به اقامت در همدان بود نکته جالبِ توجهِ دیگرِ نوشته عارف این است که رحیم نامور با اجازه عارف، غزل وی را به نام خود در روزنامه گلگون به چاپ رسانده است. عارف در این خصوص به علی بیرنگ چنین نوشته است: «دو ماه پیش رحیم نامور که یکی از شاگردان مدرسه آمریکایی همدان و این اواخر به واسطه بدبختی و بیچارگیِ عمومی دست از تحصیل کشیده، در اداره روزنامه گلگون همدان برای امرار معاش به شغل دفترداری پرداخته غزلی ساخته، برای اصلاح نزد من آورده بود. تنها جز یک شعر آنکه این است:
اساس کشور سیروس و ملک دارا را * خراب کرد خدا خانهاش خراب کند
دیدم هیچیک از آنها قابل اصلاح نیست. چون ساختن یک غزل زحمتش خیلی کمتر از قلم بردن و کم و زیاد کردن آن بود، غزلی ساخته، گفتم به اسم خودش در روزنامه گلگون درج کند.»
اشاره شد که برخی از نامههای منتشر شده در این کتاب پیشتر در هیچ منبعی منتشر نشده بودند و البته این نامهها نکات تازهای را نیز به مخاطبان ارائه میکنند. به نظر خود شما مهمترین این نگات تازهیاب چیست که باید بر اساس آن زندگینامه عارف قزوینی را بازنویسی کرد؟
مهمترین نکته ارزشمندِ تازهیاب و دستاورد جدید این کتاب که نکتهای نو در پژوهشهای عارف شناسی محسوب میشود دست یافتن به قرینهای مبنی بر اقامت اجباری عارف در همدان است.
نامه بحث برانگیزی از عارف در سال ۱۳۱۴ در کتاب «عارف نامه هزار» به چاپ رسیده که این نامه دربردارنده نظر عارف در مورد رضا شاه است. این نامه که در ۸ اسفند سال ۱۳۰۹ برای عادل خلعتبری مدیر روزنامه آینده ایران فرستاده شده، از دیرباز مورد تردید پژوهشگران بوده و تا کنون نیز اصل نسخه دستنویس این نامه به خط عارف به دست نیامده است. این نامه قبل از چاپ در کتاب «عارف نامه هزار»، در اول فروردین سال ۱۳۱۳ خورشیدی در روزنامه «آینده ایران» به مدیریت عادل خلعتبری به چاپ رسیده است.
برای اولین بار پس از مرگ عارف، با دستیابی نگارنده به این شماره از روزنامه «آینده ایران» و مقایسه نامه مندرج در آن با نامه چاپ شده در کتاب «عارف نامه هزار» مشخص شد این نامه با حذفها، اضافات، افتادگیها، جعل و دست بردنهای متعدد، در عارف نامه هزار انتشار یافته است که به تمام این موارد در کتاب اشاره کردهام.
مهمترین تفاوتِ نامه مندرج در روزنامه «آینده ایران» با نامه به چاپ رسیده در «عارف نامه هزار» این است که عبارت: «همین همدانی که من امروز از روی ناچاری و اجبار در آن توقف دارم» که توسط محمدرضا هزار در «عارف نامه هزار» حذف شده است را میتوان به عنوان سند و قرینهای مبنی بر اقامت اجباری عارف در همدان محسوب کرد که نکتهای تازهیاب در پژوهشهای مرتبط با عارف محسوب میشود.
عارف که در هنگام نگارش این نامه، هرگز گمان نمیکرده که ممکن است سالها بعد این نامه به چاپ برسد، حقیقت مطلب را درباره اقامت اجباری خود در همدان به طور صادقانه برای عادل خلعتبری شرح داده و هم عادل خلعتبری و هم دستگاه سانسور حکومت پهلوی در هنگام چاپ این نامه در روزنامه آینده ایران در فروردین سال ۱۳۱۳ متوجه این جمله نشدهاند ولی محمدرضا هزار در هنگام چاپ این نامه در کتاب «عارف نامه هزار» در سال ۱۳۱۴ نکته را دریافته و آن را حذف کرده است.
شایان ذکر است که عارف به علت بیماری حنجره و قلب که روز به روز شدت مییافت و همچنین نداشتن توانایی مالی برای معالجه، نیازمند مراقبتهای طبیب نیک نهاد همدانی دکتر بدیعالحکما بود که در اینجا آوردن کلمه «ناچاری»، اشارهتای به این موضوع است. عارف در نامههای دیگری که در کتاب به چاپ رسیده، به این نکته که دکتر بدیعالحکما او را به طور رایگان دوا و درمان میکرده اشاره و به دفعات از او تشکر و قدردانی کرده است. اما مشخص است که منظور عارف از آوردن کلمه «اجبار» این است که وی از طرف حکومت مجبور به اقامت در همدان بوده است.
نکته دیگری که اشاره به آن ضروری است این است که محمدرضا هزار در علت به چاپ نرسیدن این نامه در زمان حیات عارف نوشته است: «این که قبل از مرگ عارف شرح مزبور راجع به اعلیحضرت منتشر نشد علت این بود که عارف میگفت چنانچه چنین مطلبی در زمان حیاتم منتشر گردد مردم حمل بر تملق گویی میکنند و خواهند گفت این تعریف و توصیف برای این است که اعلیحضرت انعامی برایش مقرر فرموده که ماه به ماه به او پرداخته میشود. این بود که خودش گفته بود تا من زندهام این شرح که راجع به اعلیحضرت پهلوی است طبع و منتشر نشود.»
در حالی که مشخص نیست اگر این توضیح اصالت داشته چرا در روزنامه آینده ایران چنین توضیحی نیامده که همین نکتهها و دیگر نکتههایی که در پینوشت نامه به آنها اشاره شده است، تردیدها را در مورد اصالت این نامه به طور جدی افزایش میدهد.
در یک جمع بندی باید گفت تا اصل دستنوشته عارف به دست نیاید، میزان دخل و تصرفات منتشرکنندگان آن (عادل خلعتبری و محمدرضا هزار) مشخص نخواهد شد و موضوع همچنان مبهم باقی خواهد ماند.
*چرا عارف مجبور به اقامت در همدان بود؟ این اقامت ارتباطی با نقش او در قیام کلنل محمدتقی خان پسیان دارد؟
عارف به علت سابقه شرکت در قیام خراسان در سال ۱۳۰۰، طرفداری از سید ضیاءالدین طباطبایی در سال ۱۳۰۲ و سرودن اشعاری در انتقاد از جنایات امرای لشکر در لرستان در سال ۱۳۰۵ مورد سوءظن حکومت قرار داشت و به همین دلیل، مجبور به اقامت در همدان بود تا هم از فعالیتهای سیاسی و مرکز مملکت دور باشد و هم بتوانند او را زیر نظر داشته باشند.
عارف در نامه به غلامعلی رعدی آذرخشی خود را عامل و محرک اصلیِ قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان دانسته و نوشته است: «باعث و محرک کلنل شهید میشود گفت، از ده، نُه قسمت من بودم که اگر تاریخ خراسان را نوشتم معلوم خواهد شد.»
عارف که در خرداد سال ۱۳۰۱ به همراه حشمتالملک کردستانی عازم کردستان بود، در هنگام توقف در همدان مورد سوءظن امرای لشکر قرار داشت. عارف در این خصوص به صراحت در دیوانش اشاره به این موضوع کرده و در دیوان خود نوشته است که: «احمد آقا خان امیراحمدی (سپهبد امیراحمدی بعدی) به من سوظن داشت و تصور میکرد که ممکن است من در کردستان با اسماعیل آقا سمیتقو زد و بند کنم و به همین بهانه میخواست من را در همدان نگه و نگذارد به طرف کردستان حرکت کنم.» و در ادامه نوشته است: «اگر در کردستان هم موضوع تشکیل سلطنت ملی در کردستان مطرح بود بیکار نمینشستم»
این دو نمونه که از نوشتههای خود عارف به عنوان مصداق آوردیم، نشانه انقلابی بودن اوست و همین ویژگی انقلابی بودن، یکی از دلایل اقامت اجباری او در همدان محسوب میشود.
سید ضیاء به قدری به عارف علاقه داشته که او را به اروپا دعوت کرده است. وی در این دعوت به قدری جدی بوده که از وی خواسته است هنگام آمدن به اروپا اشعار خود را نیز بیاورد البته باید به این نکته اشاره کنم که بر اساس نوشته صریح عارف در یکی از نامههایش، وی در فروردین سال ۱۳۰۶ به دعوت دکتر بدیع و به میل و اراده خود برای معالجه به همدان رفته ولی با توجه به قرائن و شوهد، در نهایت پس از مدتی مجبور به اقامت در این شهر بوده و تحت نظر قرار داشته تا با اشخاص متنفذ سیاسی ارتباطی نداشته باشد.
خود عارف در نامه به حسن فروتن تبریزی با صراحت نوشته است که در همدان تحت نظر قرار دارد. سید محمدعلی گلریز قزوین شناس فقید نیز که در سال ۱۳۱۳ به همدان رفته بود نیز در یادداشتهای خود به این نکته اشاره کرده است.
عبدالله طالع همدانی که در دوره جوانی در همدان با عارف چند بار دیدار کرده بود در گفتوگو با هما سرشار در لوس آنجلس در آوریل ۱۹۹۷ به تحت نظر بودن عارف در این شهر اشاره کرده است.
خود من درباره این موضوع در سال ۱۳۷۶ با مرحوم طالع همدانی مکاتبه کردم و آن مرحوم که در آن اوقات به منظور عمل قلب در آمریکا اقامت داشت، در پاسخی که برای من فرستاد نوشته بود: «عارف مانند همایی در قفس همدان تحت نظر بود.»
این را هم باید بگوییم که با توجه به مفاد نامههای عارف، مشخص میشود که وی از اقامت در همدان در اواخر عمر رضایت نداشته و در نامههای متعددی که برای این و آن فرستاده، به این موضوع اشاره و نارضایتی خود را ابراز کرده است. البته در کنار این ابراز ملال و دلزدگی، در برخی از نامههایش نیز از معدود دوستان خود در این شهر همچون دکتر بدیع، حسن اقبالی و برادران نیکو که پروانهوار در خدمت او بودند و در آسایش حال او میکوشیدند یاد و از آنان سپاسگزاری کرده است.
*از نامههای مهم منتشر شده در این کتاب نامه سید ضیاءالدین طباطبایی به عارف است. میدانیم که عارف غزلی هم درباره سیدضیا و کابینهاش سروده بود و هنوز هم حداقل یک مقاله درخور درباره ارتباط بین سید ضیاء و عارف منتشر نشده است. درباره این نامه و اهمیت آن هم اگر صلاح میدانید نکاتی را بیان کنید.
نامه سید ضیاءالدین طباطبایی به عارف و ادبیات و عباراتی که وی در این نامه به کار برده، نشانگر رابطه عمیق عاطفی، صمیمی و بسیار نزدیک وی با عارف است. دقت در جملات و عبارات این نامه مشخص میکند که روابط عارف و سید ضیاء و طرفداری عارف از او فراتر از تصوری است که تاکنون وجود داشته و با توجه به اینکه چگونگیِ این رابطه تا کنون مغفول مانده است، باب تحقیق در این خصوص همچنان باز خواهد بود. نکات مهمی که از این نامهها به دست میآید عبارتند از:
پس از کودتا و رسیدن به رئیس الوزرایی، سید ضیاء عارف را که در آن هنگام در مسافرت اراک بوده به تهران فراخوانده و علت این فراخواندن نیز تا کنون مشخص نشده است.
هنگام خروج از تهران که بیست سال به طول انجامید، به عارف میاندیشیده و در فکر وداع با او بوده است.
سید ضیاء به قدری به عارف علاقه داشته که او را به اروپا دعوت کرده است. وی در این دعوت به قدری جدی بوده که از وی خواسته است هنگام آمدن به اروپا اشعار خود را نیز بیاورد.
عارف پس از کشته شدن کلنل محمدتقی خان پسیان، مدتی به افغانستان رفته بوده است.
*عارف شخصیت سرشناسی بود. میدانیم که به دلایلی از جمله برگزاری کنسرتهای ارزان برای کارگران محبوبیت فوقالعادهای هم داشت که از کتاب «اخبار عارف قزوینی در مطبوعات از دوره قاجار تا عصر حاضر» شما میتوان به این محبوبیت رسید. دلایل انزوای او چه بود؟
عواملی چون کشته شدن کلنل محمدتقی خان پسیان، شکست نهضت خراسان و شکست نهضت جمهوری از دلایل انزوای عارف محسوب میشود، اما مهمترین دلیل انزوای وی، انتشار عارف نامه ایرج میرزا بوده است. این مثنوی اگرچه در سال ۱۳۰۰ سروده شده اما از سال ۱۳۰۴ که ایرج میرزا از مالیه خراسان به تهران منتقل شد، در تهران به طور گستردهای انتشار یافت و در دسترس عموم قرار گرفت و حتی عدهای نیز در تهران نسخههای آن را تکثیر کرده و به فروش میرساندند. در این مثنوی، ایرج میرزا عارف را به پدوفیلی متهم کرده است که همین تهمت که بزرگترین لطمه را به شهرت ادبی و سیاسی عارف وارد آورد، مهمترین دلیل انزوای وی محسوب میشود.
در برخی از نامهها عارف به اثرات مخرب و ناگواری که عارف نامه بر روح و روان وی وارد آورده اشاره کرده و حتی تأثیر منفی آن را با مصیبت مرگ کلنل پسیان برابر دانسته و در نامه به رعدی آذرخشی نوشته است: «دو چیز مرا پیر و بلکه نابود کرد: کشته شدن کلنل پسیان و توهین ایرج میرزا.»
*داستان شعری که عارف در استقبال غزل سید محمدحسین شهریار سروده چیست؟ چرا عارف شهریار را شیرازی پنداشته است؟
در خرداد سال ۱۳۰۷ غزلی از شهریار با مطلع:
دوش آن زلف سیه ریخته دیدم بر دوش
خاطر آشفتهام امشب ز پریشانی دوش
در روزنامه ناهید به چاپ رسید و روزنامه ناهید آن را به مسابقه گذارده و نوشته بود: «به تصدیقِ گویندگان معاصر مانند عارف، بهار، کمالی و وحید به هر کس که بهترِ آن را ساخت یک دیوان خواجه چاپ خلخالی داده میشود.»
با توجه به اینکه شیوایی این غزل مورد توجه عارف قرار گرفته بود، غزلی در استقبال این غزل با مطلع:
زان سبو دوش که در میکده ساقی بر دوش
داشت جامی زدم، امشب خوشم از نشئه دوش
سرود که در تیر همان سال در روزنامه ناهید به چاپ رسید. چون عارف شهریار را شیرازی میدانست در بیت آخر به مزاح گفته بود:
تو ز شیراز برون آمده من از قزوین * به دخو چیره نگردد کاکا تنباکوفروش
«دخو» کلمهای است از اصطلاحات مردم قزوین به معنی دهخدا، خداوند ده و کدخدا. دهخدا نیز در مقالات چرند و پرند که در صوراسرافیل به چاپ میرساند همین کلمه را به عنوان امضا به کار برده است.
اینکه عارف شهریار را شیرازی میپنداشته به این معنی است که در سال ۱۳۰۷ آشنایی چندانی نسبت به او نداشته است.
*استقبال از کتاب چگونه بوده است؟
قرار بود این کتاب در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر شود که با افزایش شدید قیمت کاغذ، در اواخر فروردین در ۳۰۰ نسخه منتشر شد و با توجه به استقبالی که از آن به عمل آمد، در کمتر از یک ماه پس از انتشار، تمامی نسخههای آن به پایان رسید و در اواسط اردیبهشت توسط انتشارات نگاه دوباره تجدید چاپ شد.
*امکان دارد که در آینده نامههایی به این کتاب افزوده شود؟
بله. تعدادی نامه در دست بعضی خاندانها هست که اگر حاضر شوند آنها را در اختیار قرار دهند حتماً به چاپهای بعدی افزوده خواهد شد.
نظر شما