به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام حیدر همتی اظهار داشت: فقه نظام ساز از مباحث پردامنه ای است که لازم است ابتدا پیش فرضهای لازم و مبانی دین شناختی آن مورد بحث قرار گیرد؛ در دهههای اخیر با ورود اصطلاحاتی با عنوان فقه حکومتی، فقه سیاسی و فقههای مضاف را شاهد هستیم هم چنان که قبل تر با عناوینی هم چون فقه پویا و فقه سنتی نیز در ادبیات گفتمانی حوزه وارد شده بود امروزه عنوانی به نام فقه نظام و فقه نظام ساز نیز وارد ادبیات گفتمان فقهی و فکری شده است.
مدیر مؤسسه آموزش عالی امام رضا (ع) ادامه داد: درباره این اصطلاح رویکردهای مختلفی وجود دارد یک معنا از فقه نظام یعنی نگاه نظام مند و منظومه وار به معرفت دینی است یعنی منظومه اعتقاد، اخلاق و احکام در کنار هم دیگر و در تعاطی با هم دیده شود چرا که وقتی گفته میشود نظام دینی دین شامل همه ابعاد معرفتی است در حالی که فقه تنها یک بعد از دین را شامل میشود. یکی از علتهای بن بست در معرفت دینی تقسیم بندیهای حاکم بر معرفت دینی است از جمله تقسیم معرفت دینی به اعتقادات و اخلاق و یا ارائه اصول دین به پنج و نیز فروع دین به ده است چراکه میتوان به اینها تربیت را نیز اضافه کرد. فقه نظام مبتنی بر مبانی نظام و منظومه وار به مبانی معرفت دینی است غیر از اینکه نظامی که برای ما ارائه کردند یعنی اعتقاد اخلاق و احکام، هرچند جامع نیست ولی همین جامعیت در تفکر دینی معرفتی حوزههای علمی وجود ندارد.
آیا حضرت امام با فلسفه انقلاب کرد یا فقه؟
وی با بیان اینکه اگر کسی قصد ورود به فقه نظام را دارد باید به کل هندسه معرفتی دین وارد شود، گفت: اولین بحث این است نگاه منظومه وار به معرفت دین و اینکه احکام را معطوف به دین بدانیم. اگر احکام را مساوی فقه بدانیم یکدوازدهم قرآن معطوف به احکام است یعنی تقریباً ۹۰ درصد مبانی معرفتی ما کاملاً کنار گذاشته میشود وقتی این مبانی کنار گذاشته شود نمیتوان با صرف نگاه به احکام و موضع فقه جامعه را اداره کرد نتیجه این میشود که فقه میشود قانون و میخواهد با قانون جامعه را اداره کند در حالی که احکام پشتوانه اعتقادی و عرفانی و کلامی را دارد و در کنار اخلاق جامعه را مدیریت میکند. کارکرد قانون برای دوره نزاع و برای رفع مخاصمه است.
حجت الاسلام همتی با طرح این پرسش مبنی بر اینکه آیا فقه میتواند نظام سازی انجام دهد یانه؟ و اگر آری با چه شرط و شروطی؟ آیا حضرت امام با فلسفه انقلاب کرد یا با فقه؟ گفت: که بعضی میفرمایند با اسفار ملاصدرا انقلاب کرد و بعضی میفرمایند خیر همین فقه حضرت امام انقلاب کردن هر کدام از آنها نیز استدلالهای خاص خود را دارند. دیدگاه امام این بود که حکمت نظری را به حکمت عملی تبدیل کردند و هر دو را به هم گره زدند یعنی کاملاً مبانی فقه نظری امام ریشه در حکمت نظری دارد. حضرت امام فلسفه و کلام و تفسیر و فقه و اخلاق را در یک جامعیتی میدیدند. دین میخواهد نظام اجتماعی را اداره کند دین به عنوان یک بسته کامل قرار است نظام اجتماعی را داشته باشد و به صرف اینکه ما بخواهیم یک دوازدهم را اجرا کنیم نمیتوانیم ادعا کنیم که یک جامعه دینی داریم و یک نظامی بر پایه دین برگزار کرده ایم و این نظام دینی است؛ امامی که اهل فلسفه است، اهل اخلاق است، اهل علم و فقه است.
دیدگاه امام این بود که حکمت نظری را به حکمت عملی تبدیل کردند و هر دو را به هم گره زدند یعنی کاملاً مبانی فقه نظری امام ریشه در حکمت نظری دارد
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: تمدن نبوی نیز بر اساس اخلاق شکوفا شد و اخلاق معجزه پیامبر است، یکی از معجزات پیامبر در کنار قرآن اخلاق است، این تحول اخلاقی است که تمدن اسلامی در قرن چهارم پنجم را به اوج خودش میرساند و در معرفت دینی ما اصلاً اخلاق نیست و و قتی به ادله مراجعه میکنند آن را تسامح در ادله سنن میدانند. اگر بخواهید جامعه را اداره کنید باید اخلاق در آن باشد. باید عرفان و فلسفه در آن قرار داشته باشد. حضرت امام میفرمایند وقتی اخلاق و عرفان را از پشتوانه احکام جدا کردند خیانت کردند؛ این جمله حضرت امام است در صحیفه نور در آن صورت گرفته که نیاز به بحث دارد. و اگر تحلیل کنید اندیشه احیاگران دینی را میبینید که با یک عقلانیتی گره خورده است، مثلاً تحلیلهای سید جمال الدین اسد آبادی میبینید که چگونه به عالم نگاه میکند منابع معرفتی آن چیست این مهم است. جمع بندی بحث فقه نظام بحث منظومه وار و نگاه نظام مند بر پایههای معرفت دینی است.
ظرفیت حکمت و فلسفه در نظام سازی
مدیر مؤسسه آموزش عالی امام رضا (ع) گفت: امام در مصاحبهای که با خبرنگار مصری دارند میفرمایند مبانی معرفتی و فقهی در مبانی حدیثی شیعه چیست و اینکه خودحکمت متعالیه است، امام یک پک کامل از مبانی فقهی دارند که در بحث کامل فلسفه عرفان یک نظام جدید معرفتی را بنیان گذاری کرده است که نباید از هم جدا شوند در اینجا است گه حکمت و فلسفه بحث نظام سازی مطرح میشود. جالب این است که حضرت آقا میفرمایند بحث حکمت و فلسفه باید نظام سازی کنند و اینکه نظام سازی اجتماعی را براساس فقه عملی شود.
وی افزود: بحث مقتضای زمان و مکان که حضرت امام مطرح میکنند ریشه در حکمت متعالیه دارد بحث زمان و مکان که بحث در ریشه حرکت جوهری دارد و این حرکت جوهری یک نسبت به تطورهای اجتماعی را مطرح میکند که بر اساس تطورهای اجتماعی مواجه با تطورهای جدید حکم جدیدی میطلبد؛ مثلاً کسی که در بیابان گیر میکند. آنچه که امام بحث میکنند در حقیقت یک عنصر معرفتی جدیدی را ایجاد میکنند و بحث ولایت فقیه نیز اینجا مطرح میشود. در حقیقت یکی از فرقهای فقه نگاه نظام مند در این است که اتفاقات جامعه را بر اساس مصلحت بیان میکنند و حضرت میفرمایند این جامعه حکمش این است و حکم این در این نقطه زمانی همین است و نباید نگاه تقیهای وجود داشته باشد.
استاد حوزه و دانشگاه به نگاه دومی که در زمینه فقه نظام مند وجود دارد اشاره کرد و گفت: این نگاه حداقلی است که شامل فقه نظم دارد، یک دستگاه معرفتی است، فقه نظام یعنی اینکه ما در فقه با نظامهای مختلفی مانند نظام اقتصاد و … روبرو هستیم؛ نگاه نظام مند به اینها و اولین کاری که یک فقیه انجام میدهد این است که در تعاطی و روابط بین نظامها اقدام به استنباط کردن و فتوا صادر کردن میکند. به طور مثال شما نمیتوانید نظام عبودیت را از نظام اقتصادی جدا کنید چون اگر لباس شما غصبی باشد نماز مورد قبول نیست و چگونه میتوان در اجتهاد تأثیر و تأثر نظام مختلف را با هم بسنجییم، به طور مثال لوازم و تعاطی نظام عبادی با اقتصادی چیست؟ یعنی در تقابل با نگاه جزیرهای قرار دارد؟
آیا از درون دین میتوان ساختارها و نظامات تولید کرد؟
حجت الاسلام همتی با بیان اینکه رویکرد دیگر در ارتباط با فقه نظام ساز تفسیر از فقه به فقه اکبر است، اظهار داشت: فقه اصغر نمیتواند نظام سازی کند چون فقه ذاتاً معطوف به جزئیات عمل است؛ یعنی عمل مکلف معطوف به جزئیات است. از جزئیات هم که نظام در نمیآید فقه اکبر یعنی قبل از اینکه به فقه اصغر وارد شود باید یک اصول کلان و کلی و مجموعه قواعدی را بر فروعات حاکم کند که گاهی از آن تعبیر به نظام یا مکتب شده است به طور مثال اقتصادنا شهید صدر و نیز نظام خانواده در اسلام شهید مطهری اصول کلان و کلی حاکم بر جزئیات است به طور مثال نظریه شهید صدر در بحث اقتصاد آیا اصل مالکیت خصوصی را میپذیرد یا ما نمیپذیریم، یا نظام اقتصادی ما بر اساس عدالت است یا رقابت و تعامل است. در جزئیات آیا قوانین بانکی و اقتصادی منجر به ربا میشود یا خیر؟ و اگر منجر به ربا میشود این مخالف با نظام اقتصادی اسلام است؟ بنابراین بدون نگاه نظام مند که مقاصد شریعت هم در آن جای دارد خیلی از فروعات با مکاتب مختلف قابل تطبیق است هم چنان که سیستم بانک داری بر اساس مضاربه و جعاله و… تطبیق داده شده درحالی که وقتی به کلیت آن نگاه میشود تولید ربا میکند.
وی افزود: رویکرد دیگر در فقه نظام اجرای احکام در ساختار اجتماعی است یا اقامه دین در جامعه است؟ یک وقت فقیه میگوید من کارم صرفاً استنباط است یک وقت میگوید استنباط میکنم برای اجرا و زمان دیگر میگوید استنباط میکنم و اجرا نیز میکنم هرکدام از آنها یک فرایند خاصی را دارد بسیاری از قواعد اصول عملیه در مقام اجرا است یا مثلاً مساله تزاحم و اجتماع امر و نهی و تعارض در مقام عمل رخ میدهد گاهی یک عمل فردی و شخصی است و گاهی یک عمل جامعه بما هو جامعه است، به طور مثال گفته شده در نماز جماعت اضعف مامومین را در نظر بگیرید یا قواعد مصلحت مربوط به کلان جامعه است در این رویکرد جامعه مکلف است و خطاب به جامعه تعلق میگیرد و افراد در زیر مجموعه جامعه مخاطب پیام هستند در این رویکرد مسائل نیز از جامعه گرفته میشود حال در این دوره تاریخی وقتی فقیه وارد مدیریت اجتماعی میشود با نظامات اجتماعی روبه رو میشود نظاماتی که فرد در آن حل شده است و نظامات یک فرایندی هستند که به مدیریت میپردازند از این رو مساله تکلیف و خطاب در نسبت با نظامهای به وجود میآید به طور مثال نظام آموزش نظام سلامت نظام اقتصاد و فرهنگ حال نسبت این نظامات با محتوای دین چه گونه است؟ آیا از درون دین میتوان ساختارها و نظامات را تولید کرد؟ آیا شارع به دنبال نظام سازی بوده است؟
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در این رویکرد احکام ذاتاً اجتماعی است و انسان مدنی بالطبع است و در این نگاه ایجاد نظامات اجتماعی و مساله حکومت و ایجاد آن مطرح میشود و حکومت داشتن اصل اولی و حاکم بر تمام قواعد و فروعات است چرا که بدون حکومت نظام سازی و مدیریت نظام اجتماعی معنی ندارد و حفظ آن نیز از اوجب واجبات میگردد؛ لذا امام خمینی (ره) میفرمایند: الاسلام هوالحکومه، در این منظر رسیدن به اهداف دین در فرایند ساختار سازی و نظام سازی است. گاهی اوقات کارهایی که داریم و انجام میدهیم با اهداف ما در دین نمیسازد و روش و ساختار باید متأثر از مبانی باشد هر ساختاری نیز با مبانی ما مطابق نیست. و نظام ساز یعنی اینکه نظامهای اجتماعی شما با اهداف سازگاری داشته باشد و اگر سازگاری نداشت به یک نوع تضاد می رسیم و یا حیطه را جدا و دین صورت شخصی به خود میگیرد.
نظر شما